اورژانس کانون

**فاطیما** · 1392 مهر 27، 23:55

از مشکلات خسته شدم
زیر بار این مشکلات گم اوردم
می خوام بشکنمو خودمو از قید این چیزا دور کنم
دعا کنید یا ادم بشم یا قبل از این که بار گناهم سنگین تر بشه بمیرم

**mahdi** · 1392 مهر 28، 0:04

بعد از هر سختي، آسوني هست.

**می توانم** · 1392 مهر 28، 0:05

می گم فاطیما می دونی اگر دو تا چینی به هم برخورد کنن چی می شه؟
خداییش اگر اینو تونستی جواب بدی بعد دیگه کاری ندارم برو بشکن

ولی فک کن و جواب بده ها

**diamond111** · 1392 مهر 28، 0:06

(1392 مهر 27، 23:55)فاطیما نوشته است: از مشکلات خسته شدم
زیر بار این مشکلات گم اوردم
می خوام بشکنمو خودمو از قید این چیزا دور کنم
دعا کنید یا ادم بشم یا قبل از این که بار گناهم سنگین تر بشه بمیرم

انسانم آرزوست ......

شما می توانید. به خدا میشه. میدونید چیه؟مشکلات رو میگم. میدونید کی میتونه کمکتون کنه؟ خدایی که در این نزدیکی است. اوست که همیشه به موقع میرسه. اوست که هیچگاه تاخیر ندارد.

به قول حضرت علی(ع): دلت را خانه ما کن ، مصفا کردنش با من

**می توانم** · 1392 مهر 28، 0:16

متاسفم یعنی هیچ ایده ای نداری؟
ذهنتو مشغول کن بالا م جان

عمرا اگر بتوین جوابشو بگی

**Alireza 68** · 1392 مهر 28، 7:06

(1392 مهر 27، 23:55)فاطیما نوشته است: از مشکلات خسته شدم
زیر بار این مشکلات گم اوردم
می خوام بشکنمو خودمو از قید این چیزا دور کنم
دعا کنید یا ادم بشم یا قبل از این که بار گناهم سنگین تر بشه بمیرم

سلام

فاطیما خانوم خواهش میکنم منطقی نگاه کنید به قضیه

این دوتا اصلا بهمدیگه ربطی ندارن!

واقعا با شکستن ادم از قید مشکلات رها میشه یا ی مشکل دیگه هم بهش اضافه میشه؟

هیچ ربطی نداره واقعا

ببخشیدا داریم خودمونو گول میزنیم ( خودمونو مورد خطاب قرار میدم)

تاحالا چند بار توی این موقعیت قرار گرفتیم؟ ده بار بیست بار صد بار؟

یک بار با انجامش اروم شدیم؟

به همین وقت روز قسم که یک بار هم آروم نشدم من با این کار که هیچ بدتر هم شد حالم عصبانیتم

ی اتش برای عصبانیت مشکلاتمون هست یکی برای شکست بهش اضافه میشه یکی هم برای خودخوری بعداز شکست این میشه ی فاجعه

خودمونو گول نزنیم با اینچیزا که ی وقت ارام بخش باشه یا مسکن ما

بگردیم دنبال چیزی که واقعا اروممون میکنه

حالا یا اهنگه یا بیرون رفتن و قدم زدنه یا نمازه یا دعاس یا ذکره یا گریه اس برای هرکی شاید ی چی باشه

شما هم بگردید دنبال چیزی که واقعا ارومتون میکنه

ببخشید اگه لحنم یکم تند بود و یا روده درازی کردم

یا مفتح الابواب

**فاطیما** · 1392 مهر 28، 19:54

سلام متاسفانه بازم شکستم
ببخش می توانم جان جوابتو دیشب ندادم چون نتونستم تحمل کنم
اقای علی رضا شما به اون اخلاص رسیدید ولی من تا میبینم مشکلات روی مشکل میاد دل زده میشم از زندگی
خدا صبرم بده و نجاتم بده از این غمها
درست میگید ولی نمیدونم چرا اون دردام رهایی پیدا نمی کنه

**Alireza 68** · 1392 مهر 28، 20:10

سلام

فاطیما خانوم همه چی دست خودتونه

به باور نیاز داریم

به باور اینکه اون کار هیچ کمکی نمیکنه که هیچ بدترم میکنه

شما اگه بدونید تو ی غذایی سم هست اصلا میخوریدش؟

قبلا هم گفتم

افرادی هستن که تو شالیزار کار میکنن صبح تا غروب امکان داره ابی که با خودشون بردن تموم بشه

ی گوشه که ابش زلالتره رو شاید هم بگیر بخورن با اینکه میدونن توش سم ریخته شده یاکود یا این که کلی جک و جونه ور ازونجا رد میشن ولی بازم شاید بخوره

اما ی دکتر رو هرکاری کنی لب به اون اب نخواهد زد حاضره تشنگی بکشه ولی لب به اون نزه

چرا؟ چون باور داره براش مثل سمه!

من شما و مابقی دوستان هم نیاز به باور داریم که تفکیک کنیم مسائل رو از هم

دنیا که به اخر نرسیده ی مشکله که دیر یت زود رفع میشه و رد میشه

باور داشته باشیم که با انجام خ ا هیچ چیز مفیدی بهمون دست نمیده

نه حالمون بهتر میشه نه مشکلمون حل میشه نه چیزی

بدتر میشه قوز بالا قوز

شما هم سعی کنید تفکیک کنید این دوتار از هم نیاز به اخلاص نداره نیاز به یکم فکر کردن درباره این موضوع داره بودن توجیه کردن و رد کردنش

ان شاء الله که از پس این شرایط هم بر میاید

**mehi** · 1392 مهر 28، 22:57

(1392 مهر 28، 19:54)فاطیما نوشته است: سلام متاسفانه بازم شکستم
ببخش می توانم جان جوابتو دیشب ندادم چون نتونستم تحمل کنم
اقای علی رضا شما به اون اخلاص رسیدید ولی من تا میبینم مشکلات روی مشکل میاد دل زده میشم از زندگی
خدا صبرم بده و نجاتم بده از این غمها
درست میگید ولی نمیدونم چرا اون دردام رهایی پیدا نمی کنه

تو رو خدا دختر
اینده از ان توست
از ان چون توییست که در این شرایطی که همگان سرگرم گناهند و بد و گناه عرف گشته است، انچه بسیاری انجام میدهند،را عزم بر ترکش بسته ای
مطمئنم فردای قیامت جدای از بازخواست، خداوند تورا بخاطر این قصد تحسین خواهد کرد
در این ورطه ی قیامت

**be yade hagh** · 1392 آبان 1، 17:12

دوستان میشه کمک کنین؟!!! 1276746pa51mbeg8j

**تنها ترین سردار** · 1392 آبان 1، 17:14

.

بله میشه 4fvfcja

**be yade hagh** · 1392 آبان 1، 17:16

خوب کمک کنین الان 4fvfcja

دست شما درد نکنه :P

**تنها ترین سردار** · 1392 آبان 1، 17:20

.

اول سریع یه جوک خنده دار برای من تعریف کنین 4fvfcja

اگه خنده دار نبود بن میشین، جدی میگم. در این حد Smiley-face-cool-2

خوب فک کنین

سریعا

بشمار سه ...

**be yade hagh**

کارای سخت میخواین از آدم خوب 53258zu2qvp1d9v

:P

تو رو خدا بنم نکنین فقط... :( :( :( منو دوست داشته باشین خوب به عنوان یه عضو کانون Tears

اذیتم نکنین وگرنه دیگه امیدی نیست... Tears

ﮔﺮﮔﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻭ ﻣﻨﮕﻮﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﻨﻢ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ، ﯾﻬﻮ
ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺎﺩ “ ﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﺎﻥ” ﻣﯿﻔﻬﻤﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺍﯾﻨﺎ !!!…

خف؟ چه طور بود؟ 4fvfcja

می مونم در خدمتتون دیگه؟ 4fvfcja

اینم بگم؟ اجازه هست دو تا؟ 4fvfcja

[ﺷﻮﺧﯽ ﭘﺴﺮﺍ]
ﺍﻭﻟﯽ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﭘﺲ ﮐﻠﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺗﻮ ﺩﻮﻣﯾﺸﻮ
ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺑﺰﻥ
ﺩﻭﻣﯽ: ﺣﻠﻪ ﺩﺍﺩﺍ
.
.
.

.
[ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ]
ﺍﻭﻟﯽ: ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺩﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻪ
ﺩﻭﻣﯽ : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ
عجب هیجانی
ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ

4fvfcja

**تولد دوباره** · 1392 آبان 1، 17:35

خیلی جالبه من الان داشتم یه جک مینوشتم.
به یاد حق جون جکت خوب بود، مال من چطوره؟تکراری ولی من ازش خوشم میاد.
از یه دیوونه می پرسن چرا دیوونه شدی؟
میگه:من زنی گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت. دختر زنم با بابام ازدواج کرد. پس زن من مادر زن پدر شوهرش شد.دختر زن من پسری زایید که داداش من و نوه ی زنم بود پس نوه منم بود پس من پدر بزرگ داداشم بودم.زن من پسری زایید که زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و مادر بزرگ اون شد پس پسرم داداش مادر بزرگش بود و من خواهر زادهی پسرم شدم.تو بودی دیونه نمی شدی؟
تکراری بود؟