اورژانس کانون

**New fighter** · 1398 اسفند 12، 0:59

تا دو نیم هستم هرکی مشکلی داشت بیاد حتما بگه

***بنده پاک*** · 1398 اسفند 12، 17:30

هم تنهام
هم انگیزه اشو دارم
هم شرایطشو دارم
هم خیلی دلم میخواد این کار لعنتی را انجام بدم
همین که میدونم پاکی هام این دفعه قرار نیس زیاد بشه و میدونم یه شکست را حتما دارم
به خاطر شرایطی که دارم
ولی نمیدونم چرا بچهای اینجا نمیزارن این کار را انجام بدم
یعنی اسم تک تکشون
اسم کانون
همش میاد جلوی چشمم
خلاصه بگم دم همتون گرم
یه جورایی کشون کشون دارین منو میبرین سمت خدا Thankyou

واقعا ممنون Khansariha (8)

**یآرا**

(1398 اسفند 12، 17:30)123Sanaz123 نوشته است: هم تنهام
هم انگیزه اشو دارم
هم شرایطشو دارم
هم خیلی دلم میخواد این کار لعنتی را انجام بدم
همین که میدونم پاکی هام این دفعه قرار نیس زیاد بشه و میدونم یه شکست را حتما دارم
به خاطر شرایطی که دارم
ولی نمیدونم چرا بچهای اینجا نمیزارن این کار را انجام بدم
یعنی اسم تک تکشون
اسم کانون
همش میاد جلوی چشمم
خلاصه بگم دم همتون گرم
یه جورایی کشون کشون دارین منو میبرین سمت خدا
واقعا ممنون

ســـــــــاناز
شروع نکن باز Swear1

بزار بهت یه رمان معرفی کنم بخونی درست شی.....
تخیلی: نا همتا
اجتماعی : دختری با کت ابی
عاشقانه: شاه شطرنج. زهر تاوان. اسطوره.
ترسناک: پسران بد. هیچکسان
تاریخی: ترکان خاتون. عشق صدر اعظم
عاشقانه ی 2 و طنز: ته دیگمو پس بده
فلسفی روانی و دیوانه کننده : من فقط امده بودم یک زنگ بزنم اگه اشتباه نکنم از پایولو کوییلو ( من روانی شدم کلا با خوندنش .. افسردگسه ادم عود میکنه)
فانتزی و تینیجری: اشیانه ی افسانه

اهنگ هم برو اهنگ ماری جین ارش رو گوش کن و تخلیه ی هیجان و انرژی کن بجای اون کار
باهاش برو بدو یا رو تخت و مبل بپر... واسه من که جواب مبده Khansariha (69)

***شهریار‌*** · 1398 اسفند 12، 19:25

نقل قول: باهاش برو بدو یا رو تخت و مبل بپر...

یا خداااااا Khansariha (13)

***بنده پاک*** · 1398 اسفند 12، 19:30

(1398 اسفند 12، 18:52)Aurora نوشته است:
(1398 اسفند 12، 17:30)123Sanaz123 نوشته است: هم تنهام
هم انگیزه اشو دارم
هم شرایطشو دارم
هم خیلی دلم میخواد این کار لعنتی را انجام بدم
همین که میدونم پاکی هام این دفعه قرار نیس زیاد بشه و میدونم یه شکست را حتما دارم
به خاطر شرایطی که دارم
ولی نمیدونم چرا بچهای اینجا نمیزارن این کار را انجام بدم
یعنی اسم تک تکشون
اسم کانون
همش میاد جلوی چشمم
خلاصه بگم دم همتون گرم
یه جورایی کشون کشون دارین منو میبرین سمت خدا
واقعا ممنون

ســـــــــاناز
شروع نکن باز
بزار بهت یه رمان معرفی کنم بخونی درست شی.....
تخیلی: نا همتا
اجتماعی : دختری با کت ابی
عاشقانه: شاه شطرنج. زهر تاوان. اسطوره.
ترسناک: پسران بد. هیچکسان
تاریخی: ترکان خاتون. عشق صدر اعظم
عاشقانه ی 2 و طنز: ته دیگمو پس بده
فلسفی روانی و دیوانه کننده : من فقط امده بودم یک زنگ بزنم اگه اشتباه نکنم از پایولو کوییلو ( من روانی شدم کلا با خوندنش .. افسردگسه ادم عود میکنه)
فانتزی و تینیجری: اشیانه ی افسانه

اهنگ هم برو اهنگ ماری جین ارش رو گوش کن و تخلیه ی هیجان و انرژی کن بجای اون کار
باهاش برو بدو یا رو تخت و مبل بپر... واسه من که جواب مبده

ممنونم عزیز دلم 302

واقعا ممنونم Khansariha (8)

شما انقدر رمان خواندی واقعا

من یه زمانی رمان خیلی خواندم
ولی فکر کنم الان بخوانم برام بدتره
کلا ذهنم خودش تا حالا صد تا رمان نوشته
نخوانم بهتره
آهنگ هم چشم
بازم ممنون Thankyou

شاید یه بار تنها شدم پریدن روی مبل و تخت را امتحان کردم Confetti

به یاد بچگیا 4chsmu1

**drift** · 1398 اسفند 12، 20:06

هر کس میخواد طرف این لعنتی بره یک لحظه با خودش بگم خب الان انجام دادم تموم شد، حالا از اینجا به بعد باید چکار کنم،
گیجی و منگی رو چکار کنم؟
نمیتونم تمرکز کنم بشینم سر درسم یا کارم,
چقدر احساس ضعف میکنم بریم چیزی بخورم ( بهم ریختن رژیم غذایی)
یه لحظه برو تو چشم اعضای خانواده نگاه کن و مجسم که الان اون لعنتی رو انجام دادی،اصلا با چه رویی برم

فقط با یک نه گفتن سخت و تحمل وسوسه ،
تمام بار بالا از رو دوشت برداشته میشه،
قطعا انجام ندادنش آسون تر از سختی های بعدشه

***بنده پاک*** · 1398 اسفند 12، 20:22

(1398 اسفند 12، 20:06)drift نوشته است: هر کس میخواد طرف این لعنتی بره یک لحظه با خودش بگم خب الان انجام دادم تموم شد، حالا از اینجا به بعد باید چکار کنم،
گیجی و منگی رو چکار کنم؟
نمیتونم تمرکز کنم بشینم سر درسم یا کارم,
چقدر احساس ضعف میکنم بریم چیزی بخورم ( بهم ریختن رژیم غذایی)
یه لحظه برو تو چشم اعضای خانواده نگاه کن و مجسم که الان اون لعنتی رو انجام دادی،اصلا با چه رویی برم

فقط با یک نه گفتن سخت و تحمل وسوسه ،
تمام بار بالا از رو دوشت برداشته میشه،
قطعا انجام ندادنش آسون تر از سختی های بعدشه

وقتی میگم بچهای اینجا نمیزارن یعنی این مدل چیزا
حالا تا یک هفته این جمله جلوی چشمام رژه میره
یه وقتایی که وسوسه ام خیلی زیاده
و در ضعف کامل روحی و روانی هستم
و واقعا دلم میخواد خ.ا کنم ولی فکر اینجا نمیزاره
واقعا از حرصم دلم میخواد کله همتونو بکنم
4chsmu1

جمله آخری را ببخشید ولی از ته دل گفتم Hanghead

***بنده پاک*** · 1398 اسفند 12، 20:50

آجیل

اینم خیلی خوبه الان دیدمش
میزارم برای نفر بعدی که میاد
یه نگاهی بهش بنداز دوست عزیز
من که خوشم اومد ازش

**drift** · 1398 اسفند 12، 22:07

رحم کنیم به خودمون
این کوله باز از پشیمانی پُره ... دیگه جا نداره

**یآرا**

(1398 اسفند 12، 19:25)Toxic Headshot نوشته است:
نقل قول: باهاش برو بدو یا رو تخت و مبل بپر...

یا خداااااا

خب اخه من یک مقداری بیش فعالم 4chsmu1

***شهریار‌***

اندکی فشار . فکری مخشوش

تقاضای کمک ...

**Töprak** · 1398 اسفند 12، 23:56

(1398 اسفند 12، 23:39)Toxic Headshot نوشته است: اندکی فشار . فکری مخشوش

تقاضای کمک ...

سلام
به هیچی فکر نکن
برو فوتبال ببین

***بنده پاک*** · 1398 اسفند 13، 0:26

(1398 اسفند 12، 23:39)Toxic Headshot نوشته است: اندکی فشار . فکری مخشوش

تقاضای کمک ...

سعی کنین بخوابین و به هیچی فکر نکنید
اگر نشد با گوشی بازی کنید
بازی آفلاین
یا کتابی که دوست دارین و بخوانید
قرآن هم خوبه
من قرآن خواندم خیلی آروم ترم
امیدوارم بیاین و بگید پاکید

***شهریار‌*** · 1398 اسفند 13، 1:53

تشکر از دوستان

چند شب پیش اتفاقی افتاد که منجر به شکستم شد . همین الان دوباره واسم تکرار شده ‌. انشالله ختم به خیر شه .

خدایا کمک

**rezvaneh** · 1398 اسفند 13، 1:56

اقا اهورا میتونید برید صوت قرآن گوش کنید یا هر صوتی که آرامش بخش باشه ؟
یا اگه شرایطش هست چندتا پشت سر هم حرکت پروانه یا طناب انجام بدید ؟