اورژانس کانون

[*آسمان*]

هستم
مشکل چیه

تحت فشارم ...
شب بخیر گفتم الان مثلا خوابیدم ...
ولی اوضاع بده ...

خانم ، یادتون میاد چرا تصمیم به ترک گرفتین ؟

یادتون هست اون موقع چه حسی داشتید و تهش میخواستید به کجا برسید ؟

به نظرتون الان با انجام اون کار کثیف ، به هدف بلند بالاتون میرسید ؟

به نظرتون با قبول دعوت شیطان ، خدا رو خوشحال میکنین یا خشمگین ؟؟؟

امممم میدونم ...
میترسم گوشی رو بذارم کنار که بخوابم ولی ...
نمی دونم امشب از خوابیدن میترسم ...
چه کار کنم ؟

من در شرایط شما باشم ، میرم سراغ یاد مرگ ...

و تا وقتی هم که خطر به طور ۱۰۰ درصد رفع نشده ، از کانون خارج نمیشم ...

یه تبریکی هم بهتون بگم . 
اینکه الان توی اورژانس هستین ، یعنی از شکست بدتون میاد و دنبال راهی هستین ک پاک بمونین ...

به خودتون افتخار کنین 


حالا زود بریم تاپیک یاد مرگ 

پست ها و فیلم ها رو دونه دونه ببینید و برید بالا .

چی بگم والا ...

ممنونم ازتون ...

مرگ آخه ...

همینجوریش حس افسردگی داریم حالا بریم سراغ یاد مرگ ؟ 
ممنونم ازتون ...
همینجا قول میدم پاک بمونم ...
بارانی ها میدونن خوش قولم ...
دعا کنید بر ام

[عارفه]

یه راه حل ابتکاری داشتم من توی ده روز اول دوبار انجامش دادم تو شرایط مشابهت آبی جونم،

تنفرم رو ازش جمع کردم و به یاد آوردم بدی هاشو، همه بدی عاش رو با هم. بعد که مثل تنفر قلمبه شد تو وجودم مشت زدم تو بالش و با خشم گفتم من تو رو نمی خوام برو گمشو 

اصلا حس و حالم عوض شد.

موقع وسوسه فاز آدم فاز شل و ول و تاثیرپذیره ولی تو خشم یا تو گریه حس وسوسه خیلی بی اثر میشه. امتحانش کن.‌ یا میتونی به شدت عجز و ناتوانی ما آدم ها فکر کنی و تو آغوش خدا گریه کنی. هم سبک میشی هم خوابت می گیره

[*شهریار‌*]

همینجوریش حس افسردگی داریم حالا بریم سراغ یاد مرگ ؟ 

یعنی الان یاد مرگ افسردگی میاره ؟

شما باید دیدتون رو نسبت بهش عوض کنین 

یاد مرگ چیزیه ک خیلی از اولیای خدا پیشنهادش دادن ...

قشنگ وسوسه رو میشوره میبره پایین

وقتی آدم ببینه یه روزی از اینجا میره و باید به جهانی دیگه بره و حساب کتابشو ببینه ، اون خواهش های نفسانی اش رو فراموش میکنه 

توصیه میکنم این لینک رو بخونین

[ماجراجو]

ببینید اگه بخایم اون دنیا رو فراموش کنیم 

هیچ گناهی بد نیست....

[آقای اراده]

یادش بخیر یه زمانی راننده آمبولانس اورژانس بودم 

دوست عزیز 
یه حسی اومده سراغت و بین دوراهی گیر کردی 
کاملا قابل درکه 
این حس برای هر کسی ممکنه پیش بیاد چون طبیعت انسانیه 
اما 
راه پاسخ دادن بهش رو مراقبت کنیم فقط همین 
صبر بهترین پاسخ در برابر این احساسه 
خداوند بهترین پشتیبانه 
باهاش صحبت کن و بهش قول پاکی بده 

[*آسمان*]

از دیشب فشار زیادی رومه ...
نمیخوام بشکنم ولی دارم کلافه میشم...

[ناحلهـ]

از دیشب فشار زیادی رومه ...
نمیخوام بشکنم ولی دارم کلافه میشم...

همین الان پاشو وضو بگیر
یا دو رکعت نماز مستحبیا قرآن بخون اگر نمیتونی یه حمد و سوره بخون یا ذکر بگو
آجی به این فکر کن تو روزای پاکیت چقدر خوشحال بودی و چه حس خوبی داشتی

[*آسمان*]

از دیشب فشار زیادی رومه ...
نمیخوام بشکنم ولی دارم کلافه میشم...

همین الان پاشو وضو بگیر
یا دو رکعت نماز مستحبیا قرآن بخون اگر نمیتونی یه حمد و سوره بخون یا ذکر بگو
آجی به این فکر کن تو روزای پاکیت چقدر خوشحال بودی و چه حس خوبی داشتی

نمازو خوندم عزیزم ممنونم ازت

[ناحلهـ]

خیلی هم عالی
خواهری تو یه قهرمانی 
شیطون نمیتونه از پس تو بربیاد پیروز شو 
روی اون شیطون بی همه چیز رو بزن زمین 

[*آسمان*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

[*شهریار‌*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

ریشه ی اصلی مشکلتون چیه ؟
یکم واسمون مینویسین ؟

[*آسمان*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

ریشه ی اصلی مشکلتون چیه ؟
یکم واسمون مینویسین ؟

چه مشکلی ؟؟

[*شهریار‌*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

ریشه ی اصلی مشکلتون چیه ؟
یکم واسمون مینویسین ؟

چه مشکلی ؟؟

اتفاقی افتاده که چند روز پشت سر هم دارین وسوسه میشین ؟

مثلا چمیدونم با کسی بحثتون شده ؟ 
بیکارین تو خونه ؟
تو انجام کاری شکست خوردین ؟
...


ریشه ی اصلی مشکلتون رو بگین که بعدش صحبت کنیم چجوری رفعش کنیم

[*آسمان*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

ریشه ی اصلی مشکلتون چیه ؟
یکم واسمون مینویسین ؟

چه مشکلی ؟؟

اتفاقی افتاده که چند روز پشت سر هم دارین وسوسه میشین ؟

مثلا چمیدونم با کسی بحثتون شده ؟ 
بیکارین تو خونه ؟
تو انجام کاری شکست خوردین ؟
...


ریشه ی اصلی مشکلتون رو بگین که بعدش صحبت کنیم چجوری رفعش کنیم

بله متوجه شدم ...

سر درس و این ها از خودم ناراضیم ...

کمال گرام ...

[*شهریار‌*]

دارم خسته میشم ...

ممکنه کم بیارم ...

ریشه ی اصلی مشکلتون چیه ؟
یکم واسمون مینویسین ؟

چه مشکلی ؟؟

اتفاقی افتاده که چند روز پشت سر هم دارین وسوسه میشین ؟

مثلا چمیدونم با کسی بحثتون شده ؟ 
بیکارین تو خونه ؟
تو انجام کاری شکست خوردین ؟
...


ریشه ی اصلی مشکلتون رو بگین که بعدش صحبت کنیم چجوری رفعش کنیم

بله متوجه شدم ...

سر درس و این ها از خودم ناراضیم ...

کمال گرام ...

سخت شد  

چون خودمم همچین مشکلی رو دارم 

یه چند تا راه حل واسه خودم گذاشته بودم ...

بیشتر وقتا جواب میداد ... 

مثلا با خودم میگفتم حتما لازم نیست که نمره ی کامل کامل رو دقیقا الان داشته باشم . یا لازم نیست که از همین امروز ساعت مطالعه ام ۱۰ ساعت باشه . همین ک از دیروز بهتر باشم ، خودش کافیه .

بعد نسبت به دیروز درصد گیری میکردم . مثلا دیروز ۳ ساعت خونده بودم 

اگه مثلا امروز ۱.۵ ساعت تا الان خوندم ، یعنی ۵۰ درصد راه رو رفتم . بشه مثلا ۳ ساعت یعنی صد درصد 

همینکه صد درصد رو ببینم ، اون کمال گراییم هم تامین میشد  . چون من همیشه میخواستم به بالاترین عدد برسم و وقتی به ۱۰۰ میرسیدم ، آروم میگرفتم 

یه وقتاییم مثل این چند روز ، درس نمیخوندم ...
به جاش میرفتم کاری ک به رشته ام مرتبطه و تاثیر زیادی تو آیندم داره رو پیگیری میکردم . 

بعد این نگرانی میومد تو ذهنم ک نکنه درسمو خراب کنم و اینا 

واسه برطرف کردنش ، اینجور فکر کردم ک کاری ک الان دارم میکنم ، بیشتر تو آینده و شغل و مهارت و زندگیم تاثیر داره و باعث رشدم میشه . تا درس 

با این دلایل منطقی ، خودم رو آروم میکردم . 

الانم با اجازتون به جای اینکه برم ریاضی بخونم ک هفته بعد امتحان دارم ، رفتم سراغ یه مسابقه برنامه نویسی 



خودتون هم یکم الان فکر کنین . چ ایده هایی رو پیشنهاد میکنین ؟