امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

سلام کسی هس ؟  Hanghead
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
سلام 
امیدوارم اوضاع خوب باشه
 سپاس شده توسط
(1400 آذر 24، 14:26)*مهدی* نوشته است: کمک
Please


سلام داداش  302

چطوری؟
حال و احوال ؟


داداش سریع حالتت رو عوض کن .
با آبِ یخ دست و صورتت رو صفا بده  2uge4p4
 سپاس شده توسط
اینا رو تصور کن:

اگه وسوسه شده باشی و بعدش رفته باشی شکسته باشی.اینا رو تو ذهنت تصور کن:
ای خدا دوباره شکستم.حالم از این زندگی به هم می خوره.خدایا منو ببخش غلط کردم.کاش این کار رو نمی کردم.
اخه این چه زندگیه که من ساختم.دوباره باید حوله بردارم برم غسل کنم.نکنه خدا دیگه بهم نگاه نکنه.نکنه منو نبخشه.
من نمی تونم ترک کنم.از این زندگی خسته شدم.شب رو با ناراحتی می خوابم.
فردا رفتم سر کار یا مدرسته یا دانشگاه.حالم گرفتست.به خاطر دیشب.روزم خراب شد.توی لاک خودمم و ناراحتم.بقیه می پرسن چی شده.می بینم بقیه خوشحالن و از زندگی لذت می برن اما من نه.می گم چیزی نیست.در حالی که واقعا چیزی هست.من گناه کردم.
.............
حالا به خودت میا و به عقب برگرد.وسوسه هست و هنوز انجامش ندادم.حالا به خدا پناه می برم.سر به سجده می زارم.خدا کمکم می کنه.خدایا کمک کن این وسوسه رو دفع کنم میخوام بنده ی تو باشم.و کمک از طرف خدا می رسه و وسوسه دفع میشه.
آخییشش چه حس خوبی.احساس آرامش و خوشی می کنم.خدا کمکم کرد.الان حس می کنم به خدا نزدیک ترم.خدا رو شکر که خطر رفع شد.
خدا رو شکر که خ ا نکردم وگرنه بدبخت می شدم.احساس خوبی دارم.دارم از زندگی لذت می برم.می تونم مقداری درسای فردا رو هم بخونم.یا فردا با روحیه بهتری به کارام برسم.بیرون هم داره بارون میاد.عجب هوای خوبی.به به.زندگی زیباست بدون خ ا و فیلم های مبتزل...
فردا میرم به کارام می رسم.همه می بینن من شاد و خوشحالم.می پرسن چی شده خبریه؟می خوای زن بگیری؟می گم نه.اما می دونی که اتفاق خوبی برات افتاده.از درون خوشحالی که به خاطر خدا از خ ا و فیلم.. گذشتی.
(1400 آذر 24، 14:26)*مهدی* نوشته است: کمک
Please


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
(1400 آذر 24، 14:29)محسنین نوشته است:
(1400 آذر 24، 14:26)*مهدی* نوشته است: کمک
Please


سلام داداش  302

چطوری؟
حال و احوال ؟


داداش سریع حالتت رو عوض کن .
با آبِ یخ دست و صورتت رو صفا بده  2uge4p4
سلام داداش عزیز 
خداروشکر خیلی بهترم Confetti
بسیار ممنونم از لطفت 302
 سپاس شده توسط
یکم حالم گرفتس(:
حس خوبی ندارم
بعد از مدت ها یاد اینجا افتادم
بنطرتون چیکار کنم؟ Hanghead
خوشا دردی که درمانش تو باشی❤
سلام خوبی!؟ Confetti
وسوسه شدی؟
اگه آره که به نظرت دلیلش چیه؟ Khansariha (56)
 سپاس شده توسط
(1400 آذر 25، 20:12)العبد المرحوم نوشته است: سلام خوبی!؟ Confetti
وسوسه شدی؟
اگه آره که به نظرت دلیلش چیه؟ Khansariha (56)

سلام ممنون
دیشب خیلی سخت گذشت لب پرتگاه بودم 
یه نفر انگار دستمو گرفت 809197ps94ijjhwg
ممنون ازت
خوشا دردی که درمانش تو باشی❤
سلام  

کسی هست ؟ Hanghead
سروی شدم به دولت ازادگی که سر/ با کس  فرو نیاورد این طبع سرکشم 
(1400 آذر 27، 2:32)بنت الهدا نوشته است: سلام  

کسی هست ؟ Hanghead

سلام عزیزم
چطوری 53258zu2qvp1d9v
چیشده ؟ 49-2
.
.
.
 سپاس شده توسط
سلام

واقعا اصلا فکر نمی کردم انجمنی برای ترک این گناه وجود داشته باشه.

الان خیلی باخودم کلنجار رفتم که عضو بشم و کمک بخوام یا نه ولی حس کردم که به کمک خدا و این انجمن بتونم موفق بشم.

برخی مطالب رو خوندم و نمی دونستم کجا باید پستی بذارم. چون موردم اورژانسی بود اومدم اینجا.

داستان زندگی من خب طولانی هست ولی خلاصه می گم.

من کنکور که دادم ازدواج کردم همون 18 سالگی و تحصیلاتم هم تا ارشد ادامه دادم و همسرم خیلی مرد خوب و مهربونی بود و شکر خدا ازش راضی بودم تا اینکه بهار دو سال قبل در اثر سرطان مرحوم شدن.

الان 35 سالم هست و در یه شهرستان کوچیک با مادرم و برادرم زندگی می کنم.

مسلما ازدواج بهترین گزینه برای ترک این هست ولی واقعا توی یه شهرستانی مثل مال ما در این سن و سال و با توجه به اینکه خب من بیوه هستم هیچ مورد مناسبی وجود نداره. یا مردای حدودا 60 تا 70 ساله هستن. حتی من از مهریه و ... هم گذشتم ولی می دونم که ازدواج رو باید فراموش کنم. البته پیشنهادات دوستی های خارج از عرف که همه جا هست و یا ازدواج موقت که مورد پسند من نیست و ما خانواده آبرومندی هستیم.

من مشکلم این هست که واقعا نمی تونم تحمل کنم و مجبور می شم و از این بابت خیلی ناراحتم. حتی پیش روانشناس رفتم که منو ارجاع داد به روانپزشک و کلی هم دارو برای کاهش میل تجویز کرد و منم مصرف می کنم و علاوه بر اون خود روانشناس با تکنیک هایی مثل پر کردن اوقات با کتاب و ورزش و یا پرت کردن ذهنم به موضوع دیگه ای ارائه داد.

حقیقتش هیچ کدوم موثر نبودن. از خودم شرمده م و پیش درگاه الهی گناهکارم. روانشناسم می گه مشکل بیش فعالی دارم در این زمینه. دارو ها اثر زیادی نداشتن واقعا.

می شه کمکم کنید؟

حتی وقتی سر کار هم هستم این اتفاق می افته. شب ها. با کتاب خوندن هم همینطور. ورزش هم نمی کنم چون برای من افزاینده بوده.

بیشتر اوقات چند بار در روز ولی الان که اینجام خواستم کمک بگیرم و از الان شروع کنم. می شه کمکم کنید.
 سپاس شده توسط
سلام
آقا کمک کنید .
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود

شاهي که ولي بود و وصــــي بود علي بود
سلطان سخــــــــــــــا و کرم و جود علي بود

هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالــــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب
هم يوسف و هم يونس و هم هــود علي بود

مسجـــــود ملايک که شد آدم، ز علي شد
آدم چو يکي قبلـــــــــــه و مسجود علي بود

آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قــــــــدر
بر کنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

آن لحمک لحمـــــي ، بشنو تــــــا که بداني
آن يـــــــــــــار که او نفس نبي بود علي بود

موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت
در مصــــــــــر به فرعون که بنمود ، علي بود

عيسي به وجود آمدو في الحال سخن گفت
آن نطق و فصـــــــاحت که در او بود علي بود

خاتم که در انگشت سليمان نبي بود علي بود
آن نور خدايــــي که بر او بــــــــــــود علي بود

آن شاه سرافـــــــراز که اندر شب معــــــراج
با احمــــــــــد مختــــــــــار يکي بود علي بود

آن کاشف قرآن که خــــــــــــدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود

آن شيـــــــــر دلاور که ز بهر طمــــــــع نفس
بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود

چندان که در آفـــــــــــــاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود

اين کفر نباشد، سخـــــــن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود

سرّ دو جهــــــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمـــــــود، علي بود
 سپاس شده توسط
نمی‌دونم انگار دست خودم نیست
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود

شاهي که ولي بود و وصــــي بود علي بود
سلطان سخــــــــــــــا و کرم و جود علي بود

هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالــــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب
هم يوسف و هم يونس و هم هــود علي بود

مسجـــــود ملايک که شد آدم، ز علي شد
آدم چو يکي قبلـــــــــــه و مسجود علي بود

آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قــــــــدر
بر کنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

آن لحمک لحمـــــي ، بشنو تــــــا که بداني
آن يـــــــــــــار که او نفس نبي بود علي بود

موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت
در مصــــــــــر به فرعون که بنمود ، علي بود

عيسي به وجود آمدو في الحال سخن گفت
آن نطق و فصـــــــاحت که در او بود علي بود

خاتم که در انگشت سليمان نبي بود علي بود
آن نور خدايــــي که بر او بــــــــــــود علي بود

آن شاه سرافـــــــراز که اندر شب معــــــراج
با احمــــــــــد مختــــــــــار يکي بود علي بود

آن کاشف قرآن که خــــــــــــدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود

آن شيـــــــــر دلاور که ز بهر طمــــــــع نفس
بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود

چندان که در آفـــــــــــــاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود

اين کفر نباشد، سخـــــــن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود

سرّ دو جهــــــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمـــــــود، علي بود
 سپاس شده توسط
سلام خوبی؟


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان