یه ذره اذیت شدم ولی دوستان کمک کردند. از همتون ممنونم که به فکرم بودید
از همه دوستان معذرت می خوام. ایشالا بتونم جبران کنم. به یه بدبخت کمک کردید. اجرتون باخدا
من خیلی از راه ها رو رفتم !
شاید دیگه دست خودم نیست ...
واقعاً دیگه دست من نیست !!
از کنترل من خارجِ
هر راهی بود رفتم.
پارسال اینجا عضو شدم ، راه هایی که اینجا پیشنهاد شده بود هم رفتم..
از خودم خسته ام.
اصلاً دیگه تحمل هیچی ندارم.
تو محیط کار حتی نمیتونم صدای یک خانوم رو تحمل کنم..
توی خیابون فقط سرمو میندازم پایین چون میترسم از نگاه کردن!
نمیدونم چیکار کنم.
وضعیتم دیگه از قرمز هم رد شده.
خیلی راها رو رفتم ، دعا ، نماز ، زیارت ، قرآن ، مفاتیح ، ...
بخدا دیگه هیچ راهی ندارم!
دنبال دارو میگردم ، یه چیزی که کلاً غریضه منو نابود کنه یا ساکتش کنه
چندوقت پیش تجربه ناموفق خودکشی داشتم
دیگه جرات هیچکاری ندارم ...
فقط بگید چه دارویی بگیرم!
پیش کدوم دکتر برم.
خواهش میکنم
داغونم ، اصلاً حواس ندارم ، فکر ندارم ، کارمو دارم از دست میدم
اصلا انرژی ندارم
شدم یه جنازه متحرک
از خودم و این تن لعنتی متنفرمممممممممممممم
کمکم کنید ((((
دل همه گمراهی و گناه ، تو امید جان
جان همه خاموشی و خزان ، تو مرا بخوان
لب نگشودم اما سوختم ، ساختم
با من خسته غم ، تو بمان
تو تب و تاب رسیدن من به قرار دل
من غم و حسرت و در به دری ،
تو پناه من ...
امیر جان , چرا خسته بشی , خوب دوباره سعی کن , اینقدر سعی کن تا بشه
پارسال , پارسال بود و امسال , امسال
از نو شروع کن برادر و توکلت به خدا باشه
هر فکر منفی هم که داری همین الان بریز دور
مغزتو فرمت کن و دوباره ویندوزش رو نصب کن
ایندفعه سعی کن , با دیدی تازه به مسئله نگاه کنی
کارم از این حرفا گذشته !
لطفا فقط یک دکترمتخصص توی مشهد یا یک داروی موثر معرفی کنید.
دل همه گمراهی و گناه ، تو امید جان
جان همه خاموشی و خزان ، تو مرا بخوان
لب نگشودم اما سوختم ، ساختم
با من خسته غم ، تو بمان
تو تب و تاب رسیدن من به قرار دل
من غم و حسرت و در به دری ،
تو پناه من ...
همینجا این راهو رفتم
تمام تلاشمو کردم
بخدا وضعیتم یکم فرق داره
از کنترل خودم خارجِ!
نیاز فوری به درمان دارم..
چه با دارو ، چه با دکتر
فقط نمیدونم کجا باید برم
دل همه گمراهی و گناه ، تو امید جان
جان همه خاموشی و خزان ، تو مرا بخوان
لب نگشودم اما سوختم ، ساختم
با من خسته غم ، تو بمان
تو تب و تاب رسیدن من به قرار دل
من غم و حسرت و در به دری ،
تو پناه من ...
اینجا جای خوبی برا بحث نیس
ولی
برا خود منم اگه اعتقاد به خدا و یادآوریش نبود شاید نمیتونستم ترک کنم. برا من تاثیرش انکارناپذیره
ولی
گاهی آدم تو اون "میتونیم" شک میکنه و نیاز به دستی داره تا کمکش کنه "میتونم" رو دوباره تجربه کنه. برای من ورزش این تلنگر رو بهم زد و تونستم دوباره کمی اراده پیدا کنم.
چقدر شعار میدین !
من اصلاً خدا رو نمیشناسم ...
لابد باز میگید بهم کمک میکنین تا بشناسمش !!
شعار تا یه جایی کارسازه..
اصلاً این خدا که میگید کی هست ؟
کی به شماها گفته اعتقادات من با شما یکی هست ؟
حتماً مطمئنید که مسلمونم ؟
شاید توی دنیای من خدایی نیست.
اما مطمئناً انسانم و الآن در حال جنونم و نیاز فوری به کمک فیزیکی دارم و کمک های ماوراء و ساخته پرداخته ذهن خودم.
دل همه گمراهی و گناه ، تو امید جان
جان همه خاموشی و خزان ، تو مرا بخوان
لب نگشودم اما سوختم ، ساختم
با من خسته غم ، تو بمان
تو تب و تاب رسیدن من به قرار دل
من غم و حسرت و در به دری ،
تو پناه من ...