امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!

[تصویر:  57142606485320713299.jpg]

پوریا نگاه کن گوگل بوت تومونت رو دزدیده
[تصویر:  00020468.gif][تصویر:  00020468.gif][تصویر:  00020468.gif]
[تصویر:  00020468.gif][تصویر:  00020468.gif][تصویر:  00020468.gif]
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

سلام به همه دوستان:
من امروز براي اولين باره كه به اين سايت قدم ميزارم
همچنين به اين تاپيك
مطالب واقعا مفرحه!
مخصوصا عروسي ايراني و مطالبي كه Masud22 عزيز گذاشته بودن
اما يه چيزي تو اين وسط ناراحتم كرد!
گاها دوستان توي مطالبشون از واژه هايي همچون "تركه " و "بايرام و جيران " استفاده كرده بودند كه اشاره اونا دقيقا به يه قوم خاصيه!و اين باعث مشه كه توي ذهن خواننده از اون كاربري كه پست زده (منظورم نويسنده مطلب) يه Back Ground بدي ايجاد بشه و به همين خاطر هم پست هاي ارسالي اون كاربر رو ديگه نخونه،هرچند كه خلي مفيد باشه.
در ضمن ما اين جا جمع شديم كه يه گناهي را ترك كنيم ، نه اينكه خدايي نكرده به يه گناه ديگه مرتكب بشيم.اگه ما يا عادت بدي داريم كه اسمش خودارضايي هست و گناهه ،خوب باشه بايد توي اون دنيا به خدا جواب بديم كه چرا گناهكار بوديم. خدايي كه مهربونه و بخشنده:s:
ولي وقتي به يه قومي توهين ميكنيم بايد به يه قوم ، يعني به تك تك بنده هاي خدا جواب بديم.بنده ايي كه مطمئنا پاي خودش هم توگيره!53258zu2qvp1d9v
پس بيايد تغيير رو از پست هامون شروع كنيم تا بتونيم توي اين مبارزه بزگ يعني مبارزه با نفس و تغيير خودمون پيروز بشيم.317
ممنون از وقتي كه صرف كرديد و اين پست رو خونديد.Smiley-face-cool-2
خداحافظ كانون
Tears
اگه وقت داشتي بخون
Tears
دانلود
اعتراف

مرد برای اعتراف نزد کشیش رفت.
«پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم»
«مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم»
«اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد»
«خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی»
«اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟»
«چی می خوای بپرسی پسرم؟»
«به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

Brick 
بشنو از من چون حکایت می کنم

از جدایی ها شکایت می کنم

کز تجرد تا مرا ببریده اند

از شعورم بارها پرسیده اند

چند سال پیش استادان فن

در خلال گفتگوهایی به من

منعکس کردند این اخبار را

این خبرهای مسرت بار را

ازدواج از روزگاران الست

از فنون انتحاری بود وهست

جمعی از نام آوران عهد دور

کاین زمان هستند از اهل قبور

دل به کار ازدواج انداختند

پرچم این کار را افراختند

ازدواج از اول این جوری نبود

زن ذلیلی نیز مجبوری نبود

ازدواج این قدرها مشکل نبود

در جوانان این قدر دل دل نبود

بله های دختران هنگام عقد

مرتبط با خط ایرانسل نبود

مهریه این قدرها سنگین نبود

چهره ی دامادها غمگین نبود

قیمت کل جهاز دختران

بود تنها در حدود صد قران

بین زن یا مرد سالاری نبود

از کتک کاری، نه!آثاری نبود

هیچ کس پایش چنین لنگان نبود

زیر چشمش جای بادمجان نبود

مرد بودن هیچ رسوایی نداشت

کله ها ربطی به دمپایی نداشت

گفته اند این حرف ها را دیگران

در خصوص ویژگی های زنان

این که پر مهرند در کل فصول

سخت بیزارند از ماشین وپول

سخت محتاطند در رانندگی

عینهو ابرند در بارندگی

مرتبط هستند با کفش ولباس

دوست می دارن مرد با کلاس

مدتی در پخت وپز نام آورند

بعدها در کونگ فو جام آورند

مدتی شمشیرباز ماهرند

چند وقت بعد آرایشگرند

گرچه بیزارند از مرد ببو

سخت می ترسند از اسم هوو

اغلب آنان رفیق همسرند

عاشق چشمان مادرشوهرند

صد هنر می بارد از انگشتشان

جان مردان هست اندر مشتشان

کار نیکو کردن از پر کردن است

کار زن ها خوب غرغر کردن است

وقتی از بی پولی ات غر می زنند

گوییا بر فرقت آجر می زنند

((زن بلا با شد به هر کاشانه ای

بی بلا هرگز نگردد خانه ای

آن چه شیران را کند روبه مزاج

ازدواج است ازدواج است ازدواج))

طبل ما را زد چنین دستان زن

((گر تو بهتر می زنی بستان بزن ))



محمد حسین صفاریان
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

حرف های زن ومرد درمواقع مختلف زندگی...

ســــفــــره عــقــــد
زن : عزیزم امیدوارم همیشه عاشق هم بمونیم و شمع زندگیمون نورانی باشه...53258zu2qvp1d9v
مرد : عزیزم کی نوبت کیک می شه؟! Smiley-face-cool-2

روز زن
زن: عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی ! Khansariha (134)
مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم، آشپزی تو عالیه عزیزم، شام چی داریم ؟! cheshmak

روز مــــــــرد
زن : وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری برات بگیرم... 53258zu2qvp1d9v
مرد : حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران میکنی (بوی غذا میاد) ! 41

بـعــد از تـولــد بـچـه
زن : وای مامانی بازم گرسنه هستی؟ عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی ؟! 17
مرد: با دهان پر: نه عزیزم (راستی شیر خشک چرا ایـنـقدر خوشمزه است؟!) varzesh

چهل سال بـعــد
زن : عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ می شه، ما پیرشدیم... Tears
مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم؟! 17

دو ثانیه قبل از مرگ
زن : عزیزم همیشه دوستت داشتم... Khansariha (18)
مرد : گشنمه !!! Smiley-face-cool-2

وصیت نامه
زن : کاش مجال بیشتری بود تا در میان عزیزانم بودم و تمام زندگی ام رو نثارشان میکردم Tears
مرد : شب هفتم قرمه سبزی بدید !!! Smiley-face-thumb

اون دنـــیــــا
زن خطاب به فرشته مسئول :خواهش می کنم مارو از هم جدا نکنید ،نه خدایا بخاطر من
و سرانجام موافقت می شود که مرد از جهنم بره بهشت :
مرد خطاب به دربان جهنم : حالا تو بهشت شام چی میدن؟! 4fvfcja
ساعت مچی

مرد جوان: ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده؟
پیرمرد: معلومه که نه !
- چرا آقا... مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین؟! Khansariha (134)
- یه چیزایی کم میشه و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه !!!
- ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟!
- ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من
ساعت رو بپرسی نه ؟!
- خوب... آره امکان داره !
- امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیش تر، باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم
و آدرسم رو هم بپرسی...
- خوب... آره این هم امکان داره
- یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور و ورا رد می شدم گفتم یه سری به شما
بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم و بعد این تعارف و ادبی که من به جا
آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش
طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده ؟!
- آره ممکنه...
- بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر
خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد ...
- لبخندی بر لب مرد جوان نشست ...
- در این زمان هست که تو هی می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش می خوای باهات
قرار بذاره و یا این که با هم برین سینما !
- مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد ...
- دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقات های
مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه !
- مرد جوان همچنان نیش لبخندش بازتر شد ...
- یه روزی هر دوتاتون میاین پیش من و به عشقتون اعتراف می کنین و از من واسه عروسیتون
اجازه می خواین ؟!
- اوه بله... حتما ! و تبسمی عاشقانه بر لبانش نشست ... 4fvfcja
پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت :
- من هیچ وقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مثل تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره
ازدواج کنه... می فهمی؟!
و سپس با عصبانیت از مرد جوان که ماتش برده بود دور شد ... :smiley-yell:
اين جا مشهداست

طنزی بدون شرح




سلام

اين جا مشهد است

به هر طرف كه روكني

عقربه نگاهت،به سمت حرم مي چرخد

آن جا بهشت را مي نوشي.



هر چه شيخ است ،اطراف حرم است:

شيخ طوسي ، شيخ طبرسي ، شيخ بهايي...

در زيرگذر حرم، با اشتباهي كوچك

به جاي امام رضا، نواب روبرويت سبز مي شود

نواب تورا به ميدان عدالت مي برد

- همان ميدان اعدام سابق-


با معلم پس ازدانش آموز و دانشجو به زندان مي رسي

زندان سر ميدان تربيت است

فرهنگ نرسيده به تربيت، بن بست مي شود

آموزش و پرورش ، در حاشيه فرهنگ است

دانشجو درست روبروي هفت تير است

هفت تير سريع به پيروزي ميرسد



پس از استقلال ، از آزادي كه بگذري

به جمهوري اسلامي مي رسي

صدا وسيما، سر جمهوري اسلامي است

در صدا وسيما،به نوفل لوشاتو باز ميشود

جمهوري اسلامي را شهيد منتظري به بعثت مي رساند



مصلي پراست ازعمده فروش ها

كوكاكولا درست وسط كوثراست

باغ ملي روبروي كنسولگري پاكستان است

شركت نفت روبروي اوقاف وامور خيريه است

پروما درجانباز است ، اما جانبازي آن جا نمي بيني

در فلسطين يك سرزمين ورود ممنوع وجود دارد

به نام باغ بزرگ ملك آباد



دادگستر ي روبروي سازمان تبليغات است

ارشاد ادامه ي قاضي طباطبايي است

فرمانداري، در مركز پاسداران است

بيمارستان امدادي را وسط فداييان اسلام ساخته اند

فرودگاه ،درامتداد جمهوري اسلامي است.



بسيج همان برق سابق است كه به ضد مي خورد

ولايت، به وسط وحدت مي خورد

امت از وحدت شروع مي شود

و به بعثت ختم مي شود



در دانشگاه ابتدا به دكترا مي رسي

آخرش به سراب

از دروازه طلايي تا سراب

ده قدم فاصله است

*****

مشهد يك تهران ديگر است
تجريش دارد، زعفرانيه ولويزان دارد

در وكيل آباد بوق قطارها، چرتت را پاره مي كند

دانشگاه فردوسي سر ميدان آزادي است

اما دري به آن ندارد



از امام علي تا امام حسين وامام هادي

اين طرف شهر خبري نيست

در سجاد ، سجاده سخت گيرمي آيد

عوضش نسترن هست ، نيلوفر هست

بنفشه و مرجان ولاله هم هستند

- از شمالي تا جنوبي شان-

البته امين و حامد وسينا هم هستند



خيام خيلي چراغ قرمز دارد

به وي‍‍ژه وقتي به سجاد مي خورد

سعدي فقط صوتي و تصويري است

پل حافظ چهارراه گاراژدارهاست

در توس كاوه ي آهنگر تا توانسته آهن فروشي زده است


دنبال ايرج ميرزا نگرد!

اورا از شهر بيرون كرده اند

ميرزاده عشقي را به جهان آرا بخشيده اند

عشقي امير كبير را قطع مي كند

امير كبير بهشتي را



گاز ، شرقي و غربي است

مطهري شرقي وغربي نيست-فقط شمالي وجنوبي ست-

چمران به چهارطبقه مي خورد

كوهسنگي از شريعتي شروع ميشود



مدتي است علاقمندان سيدي بيشتر شده اند

چون امسال خيلي سبز شده است

در الهيه يك متر زمين ، خدا تومان قيمت دارد

شهرك ناجا پراست از:

نرگس،شكوفه،نسيم،ياس،اختر،سنبل ، بنفشه و...



قاسم آباد خيلي شلوغ است

يك خيابان حسابي آن دكتر حسابي است

شيرپاستوريزه درحجاب است

دكتر حسابي،دكتر شريعتي، دكتر يوسفي و اديب،

همگي حجاب را قطع مي كنند

آخر حجاب ، ميثاق است

آخر ميثاق هم، نمايشگاه.
امام خميني به بزرگراه آسيايي مي خورد

كه تمام شهر را دربرمي گيرد

مردم عبادي را دوست دارند

چون از شهدا شروع ميشود و به امام حسين مي رسد

در ميدان شهدا،جاي لاله ها را ساختمانهاي شيك مي گيرند

- چند سال است شهدا را به كلي نبش كرده اند-


این جا همه پديده را دوست دارند

چون از همه قشنگ تر و با كلاس تر است



اين جا مردم زياد به ويراني مي روند

به هارونيه و حصار مي روند

بند گلستان را ، آنها گلستان كرده اند

خواص بيشتر به چاه خاصه مي روند
و سرآسياب جوان ترها ، روزها به كارده و جاغرق مي روند

شبها به چاليدره!



راستی

خانه ما میدان حر است

آخرسرافرازان!!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

جورج بوش و اوباما در کافه ای نشسته بودند
فردی به آنها نزدیک ميشود و میپرسد: میتونم بپرسم شما راجع به چي صحبت میکنید
بوش جواب میده: ما داریم در مورد جنگ جهانیِ سوم نقشه میکشیم
یارو میپرسه: واقعاً؛ چه چیزي قراره اتفاق بیفته

بوش میگه: این دفعه قراره 140 میلیون مسلمان وآنجلینا جولی را بکشیم
یارو با تعجب میپرسه: آنجلینا جولی؟ چراآنجلینا جولی؟
بوش رو به اوباما میکنه ومیگه: ديدي...... نگفتم !! هیچ کسی نگران مرگ 140 میلیون
مسلمان نخواهد شد
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

مخ زنی از عصر حجر تا امروز !!

*مخ زني در عصر حجر


در اين عصر چون هم زن و هم مرد زبون همديگه رو نمي فهميدن(چون هنوز زبان اختراع نشده بود) کار مردا سخت تر بود.چون ديگه نميشد با صحبت کردن و عزيزم ساعت چنده و ببخشيد مستقيم کدوم طرفه و .... مخ طرف رو بزنن. پس بايد با استفاده از ظاهر و عمليات محيرالعقول اين کار رو مي کردن.از جمله روش هاي مخ زني اين دوره عبارت بودند از:


* داشتن گرز بزرگ تر و و محکم تر (مثل امروز که هر کس ماشينش شيکتر و با کلاس تر باشد ............ ......... ......... ......!)


*داشتن پشم و پيلي بيشتر در ناحيه سر و صورت و کلاً در همه جاي بدن! (نکته: پشم و پيلي نام يکي از عضو هاي بسيار مهم و حياتي در بدن مرد هاي قديم بود که نشانه مردانگي هم بود.)


*داشتن غار بزرگ تر


*داشتن لباس!(که اين يکي رو فقط مردهاي مرفه و بي درد اون دوره داشتند)


*هدف از مخ زني:
بر اساس نقاشي هاي به دست آمده از روي غار ها انجام اين عمليات احتمالاً هيچ هدفي رو دنبال نمي کرده .


*دوره هخامنشي



در اين عصر رن و مرد زبون همديگه رو مي فهميدند ولي هنوز ساعت مچي اختراع نشده بود که بشه با گفتن جمله عزيزم ساعت چنده مخ يه دختر خانوم رو بزني! و اصولاً زن هاي اين دوره دو دسته بودند يکي زن هاي اشراف زاده و درباري بودند که کافي بود يه تيکه ناقابل بشون بندازي تا حسابت با کرام الکاتبين و شخص داريوش و کورش کبير باشه و دسته ديگه زن هاي رعيت بودند که تنها کاري که بلد بودند آشپزي و آوردن آب از چاه بود!براي همين در اين دوران براي اينکه بتوني يه زن خوب براي خودت پيدا کني بايد اول کلي زحمت مي کشيدي و روش هاي شمشير زني و .. رو ياد مي گرفتي.بعد ميرفتي توي جنگ شرکت مي کردي.بعد اگه احياناً زنده مي موندي ميتونستي يکي از زن هاي دشمن رو واسه خودت به غنيمت ببري!پس مي بينيم که باز هم لي رغم اينکه انسان بسيار پيشرفت کرده بود(نسبت به عصر حجر) اما بازم مخ زني يکي از کار هاي شاق بود!اما براي زدن مخ زنان درباري بايد ويژگي هاي زير رو مد نظر قرار ميدادند:


*حداقل يکي از اجداد پدري و مادري بايد يه ربطي به دربار داشته باشه تا مثلاً خون پادشاهان در رگ اون مرد جاري باشه(به اصطلاح امروزي آقازاده باشه!!!)


*داشتن شمشير از جنس طلا و سپر از جنس نقره و نيزه از جنس برنج (رجوع شود به شرايط گرز در عصر حجر)


*داشتن ريش بلند (رجوع شود به شرايط پشم! در عصر حجر)


*هدف از مخ زني:


بر اساس کتيبه هاي به جا مانده از تخت جمشيد هدف از مخ زني داشتن نوکران و کنيزان زياد بوده و هيچ گونه ارزش ديگري نداشته.



*دوره قاجار:


در اين دوره يه پادشاهي بوده به اسم آقا (البته نمي دونم رو چه حسابي بهش آقا مي گفتن) محمد خان قاجار که همه ميدونيم چه مرگش بوده! آره ديگه خلاصه به خاطر اين بلاي خانمان سوزي که اين جناب بش دچار شده بودند(و ايشالله خدا نصيب هيچ مردي نکنه) يه کمي زيادي عقده اي شده بودند و به همين دليل از بيخ و بن با اين مسئله مخالف بود و هر کسي که اين کارو مي کرد چشماش رو در مي آورد تا عبرت بقيه بشه!و کلاً اين عمليات قدغن و غير قانوني بوده. به همين دليل در اون زمان به دليل اين محدوديت فوق العاده ، روش مخ زني زياد پيشرفتي نکرد و به دليل زير زميني بودن! اطلاعات دقيقي از چگونگي انجام آن در دست نيست.

*هدف از مخ زني:
به نطر مي رسه با اين اوضاعي که آقا مملي خان درست کرده بود هدف از اين کار فقط داشتن پسر جهت ادامه شغل پدر بوده.

*دوره پهلوي:



در اين دوره مردم يه کمي زيادي سياسي فکر مي کردند و اصولاً زياد توجهي به مقوله مخ و اين حرفا نداشتند و به عبارتي مخ آزاد تشريف داشتن.به غیر از چندنفر که از آوردن نامشون خوددای میشه!

خلاصه در اين دوران هم عمليات مخ زني چندان پيشرفتي نداشت . اما خوب بر اساس نسخه هاي به جا مانده از فيلم هاي فارسي آن دوران چند تا کار سخت براي مخ زدن بايد انجام ميشده که عبارت بودند از:


*فقير بودن و بي خانمان بودن پسر!(جهت زدن مخ دختران مرفه و بي درد اين امر بسيار لازم بوده است، رجوع شود به قسمت فرزان دلجو)


*داشتن زور زياد و توانايي کتک زدن چند نفر به طور همزمان بود

*کشيدن سختي هاي بسيار در دوران کوردکي.


*داشتن شلوار دمپا گشاد و کت چهار خانه و ريش مدل داريوشي


*توانايي خواندن آهنگ سلطان قلب ها به صداي بلند!


*داشتن ويژگي مردانه در حد دعوت شدن به تيم ملي!


*هدف از مخ زني:


رسيدن به پول و مال پدر پولدار دختر و داشتن زندگي راحت و مرفه.

*دوره انقلاب تا چند سال پيش:


در اين دوره روش هاي مخ زني تغييري اساسي کرد و به نام خواستگاري تغيير نام داد.يک آقا پسر گل باقالي با يک دسته گل و يه جعبه شيرني همراه مادر و پدر به خانه دختر مورد نظر رفته و بعد از انجام کار هاي اداري لازم! از قبيل تعيين مهريه و شير بها و .... دختر و پسر به صورت رسمي دوست دختر و دوست پسر مي شدند که بهش زن و شوهر مي گفتند!لازم به ذکر است که در انتهاي اين دوره نقش تکنولوژي در مخ زني نمايان شد و سوال حياتي و سرنوشت ساز عزيزم ساعت چنده توسط يکي از پيشگامان عرصه مخ و مخ زني اختراع گشت.


و اما ويژگي هاي لازم براي مخ زدني در اين دوره :


* سر به زير بودن آقا پسر(که واقعاً خيلي شرط سختي بوده)


*داشتن سابقه زندان(حداقل 6 ماه) در رژيم شاه


*داشتن سيبيل جهت نمايش مردانگي

*هدف از مخ زني:


تشکيل خانواده و داشتن ارتش 20 ميليوني.



*دوره امروز:


به گواهي تاريخ در هيچ دوره اي به اندازه امروز مخ زدني سخت تر نبوده!


ويژگي هاي اساسي جهت مخ زدني:


*داشتن ماشين و موبايل و ساير وسايل مدرن که نشان دهنده احترام به تکنولوژي مي باشد!


*تسلط به زبان انگليسي جهت گفتن عبارات ok عزيزم- چشم momi و Dady و Ilove you و جملاتي از اين قبيل.


*آشنايي به اينترنت و ياهو مسنجر!


*نداشتن سيبيل و ريش و به طور کلي تمام ويژگي هاي دوره هاي قبلي


* به روز بودن (Up to date) در زمينه SMS هاي جديد!


و هزاران مورد ديگر که شما بهتر از من مي دونين!


*هدف از مخ زني:


پر کردن اوقات فراغت و انجام راهکاري جهت حل معضل ازدواج!!!

bachs103.blogfa
خوابگاه دختران و پسران در شب قبل از امتحان

شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول:
(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم: وا!… خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد.

منــی که از ۶ مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد ۲۰ سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام . . .

!!!!

شـده ۱۹!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)Tears
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم… گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم ۸ دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط ۸ دور… (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!13

شبنم: عزیزم… دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط ۷ – ۸ دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت ۷:۳۰بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!17

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد… نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!1744337bve7cd1t81

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم ۱۹ بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:
(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی… شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.Smiley-face-cool-2

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره… منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه ۱۰ دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری…

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون… اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!cheshmak

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد.varzesh

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: فرانسه همین الان دومیشم خورد!!!Khansariha (48)

مهـدی:اصلا حواسم نبود….. .!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.

omid20
من یه جمع بندی بکنم 4fvfcja

"هیچ وقت نمیشه کل یک جنسیت/قومیت/ملیت خاصی رو
به داشتن یک عادت/رواج/ عملی محکوم کرد!!
"

100% توسط خودم تجربه شده و
میشه گفت قانون شناخته شده ی جهانی است!

پس به این نتیجه میرسیم که
همه دخترا خرخون نیستن و
همه پسرا هم بی خیال نیستن

اون جک رو هم
میشه به عنوان یه جک سطحی و عادی
پذیرفت و باهاش خندید 4fvfcja

با آرزوی روزها و ساعتهای شاد و پاک
برای همه کانونی های عزیز
Muscular
[تصویر:  wp4003454.jpg]
(1389 مرداد 3، 13:04)ققنوس نوشته است: شما حتما فیلم های کمدی خارجی رو دیدید.
"لرر هاردی"
"جری لوییس"
"نورمن ویزدام"
"چارلی چاپلین"
آیا اینها فحش میدن و مردم رو می خندونن؟
؟
؟
آره؟
؟
؟
بعد مهران مدیری در صدا و سیما، فقط کارش اینه که فحش بده و مردم رو بخندونه.
مهران مدیری سریال درست میکنه:
این به اون میگه "این نوفهمه"!
این یکی میگه "اون نوفهمه"!
همه هم هر هر میخندیم که "هیچ کس نوفهمه"!
حواسمون نیست که خودمون هم میشیم یکی از اون نفهم ها!
مهران مدیری در هر برنامه اش یک سری فحش جدید، یک سری اهانت جدید، یک سری بی ادبی و بی تربیتی جدید رو در جامعه ی ما رایج می کند.
و ما شیش ما باید درد سر بکشیم که بچه ها به پدر و مادر شون نگن نفهم!
.
.
یه خانومی تعریف می کرد میگفت:
"
من با شوهرم داشتم صحبت می کردم.
یه نیم ساعتی طول کشید.
(خوب طبیعی هم هست ممکنه طولانی تر هم بشه)
بعد پسرم کوچیکم اومد و با انگشت شوهرم رو نشون داد و گفت "مامان این نوفهمه"
"
!
!
یعنی چی؟!
؟!
؟!
ما داریم به بچه یاد میدیم که بچه به پدرش بگه نفهم!
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

امیدوارم کمی خنده به لبانتان راه پیدا کنه
--------
فرهنگ لغت خاله،عمه،دایی،عمو

۱- خاله


معنای لغوی : خواهر مادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .

غذای مورد علاقه : آش کشک.
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .


۲- عمه

معنای لغوی : خواهر پدر

معنای استعاره ای : هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .

نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل : ۱ – جواب همه ی حرف های بدی که میزنید . مثال : عمته … ۲ – جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره … ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . ۴ – خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم …

غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .

ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک ).

زیر شاخه ها : شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد . پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .

چهره های معروف : عمه لیلا .

ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)

داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است .

۳ – دایی

معنای لغوی : برادر مادر

معنای استعاره ای : هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .

غذای مورد علاقه: فسنجون .

ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید . پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند .

چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .

ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .

سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .

۴ – عمو

معنای لغوی : برادر پدر

معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .

ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند .

زیر شاخه ها : زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید .

مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی .

چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ .

داشتن یک عموی پولدار خیلی خوب است.

--------
خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید. از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟ فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی شد. بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد. خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد! بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عزیمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!! وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟




فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!
-------
طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.



جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوظ به دانشجوی ترم آخری.



رییس دانشگاه



1.مردی فرهیخته و خوشتیپ



2.به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم،هیچ ذهنیتی ندارم.



یک وعده غذای سلف



1.بیفستراناگوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک



2.چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز



کارت دانشجویی



1.کارت شناسایی و هویت دانشجو



2.تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است



خوابگاه



1.محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط



2.مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش



کوئیز



1.امتحان ناگهانی استاد از دانشجو



2.لاف بزرگی که هرگز به تحقق نمی پیوندد



شب امتحان



1.شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است



2.شبی که تا صبح باید مثل ... درس خوند



جزوه خوش خط دخترها



1.بمیرم از هیچ دختری جزوه نمیگیرم،من عادت دارم فقط جزوه خودمو بخونم



2.طلای کاغدی



تقلب



1.یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان



2.تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان



مشروط شدن



1.عمرا،من تو دبیرستان معدل کمتر از 18 نداشتم



2.نمک تحصیل در دانشگاه



وام دانشجویی



1.کمک هزینه برای دانشجو



2.مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته



ازدواج دانشجویی



1.حرفش رو نزن من قصد ادامه تحصیل ذارم



2.کو؟کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟؟



حراست



1.ارگانی برای حفاظت از دانشجو از گزند خطرات



2.ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان



دانشجو



1.فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است



2.ها ایی دانشجو که وگفتی ینی چه؟؟؟!!!!
شده تاحالا سوار تاکسی بشین و مسیر رو درست بلد نباشین. بعد راننده تاکسی این موضوع رو بفهمه و سرتون کلاه بذاره. برای خیلی ها پیش اومده. در ادامه بعضی از تکه کلام ها رو براتون لیست کردیم؛

۱/ اینجا طرح ترافیکی هست من نمی تونم از این جلوتر برم
۲/ برای رسیدن به مقصد شما دو تا مسیر هست. یکی نزدیک تر و کم ترافیک تر. یکی دورتر و پرترافیک. فقط مسیر نزدیک یکم پیاده روی دارید.
۳/ بنزین آزاد می خرم، مجبورم کرایه رو گرون تر بگیرم.
۴/ مقصد شما اون ور شهره، کرایه ماکزیمم باید بدین
۵/ این کرایه بدون کولر هست باید پول بیشتری بابت کولر بدین
۶/ من از میان بر اوردمتون کرایه رو یکم بیشتر بدین.
۷/ من ده ساله دارم تو این مسیر مسافر کشی می کنم، کرایه اش اینی که من می گم
۸/ هیچ کی غیر از من شما رو سوار نمی کرد
۹/ همین دیروز نیم میلیون خرج ماشین کردم
۱۰/ ما همیشه هوای مسافرامون رو داشتیم
۱۱/ آقا ببخشید یادم اومد باید جایی می رفتم، میشه همین جا پیاده بشین
۱۲/ مسافرکشا الحق بی انصافن
۱۳/ مسافری؟ از کجا می یای؟
۱۴/ شما باید آدرس دقیق می دادی، به کل این منطقه می گن
۱۵/ من تا اینجا رو بلدم، بقیه رو شما بگید کجا برم.
۱۶/ مبلغی که بهتون دادم، هیچ کی با این مبلغ این مسیر رو نمی برت تون

حالا اگه یه موقع راننده تاکسی یکی از این حرف ها رو بهتون زد، حواس تون باشه ممکنه سرتون کلاه بذاره. حتماً دقت کنید

-----
یک انشای خنده دار

قلم بر قلب سفید كاغذ می گذارم و فشار می دهم تا انشاء ام آغاز شود. سال گذشته سال بسیار خوب و پر بركتی بود. سال گذشته پسر خاله ام زیر تریلییك چـــرخ رفـت و له گـــــــشت و ما در مجلس ترحیمش شركت كردیم و خیلیمیوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت. ما خیلی خاك بازی كردیم. منهر چی گشـــــــــــــــــتم پــــسرخاله ام را پیــدا نكردم. در آن روزپدرم مرا با بیل زد، بدون بی دلیل! من در پارسال خـــیلی درس خواندم ولینتـــوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بیرون پرت كردند. پدرم من را بهمكانیكی فرستاد تا كـــــــــــار كـنم و اوســــــتای من هر روز من را بازنجیر چرخ می زد و گاهی وقت ها كه خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بستو دو سه بار با ماشین یكی از مشتری ها از روی من رد می شد. من خیلی دركارهای خانه به مـادرم كمك می كنم. مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست میداشت و من را خیلی ماچ می كرد ولی پدرم خیلی حسود است و من را لای درآشـپزحانه می گذاشت. درســــــال گذشته شوهر خواهرم و خواهرم خیلی از همطلاق گرفتند و خواهرم بسیار حــــامله است و پدرم مـــــی گویدیا پسر استیا دوقلو، ولی من چیزی نمی گویم چون می دانم كه بچه ای به این انـــدازهاز هیچ كجای خواهرم در نخواهد آمد! در سال گذشته مـا به مسافرت رفتیم و باقطار رفتیم. مــن در كوپه بسیار پدرم را عصبانی كردم و او برای تنبیه منرا روی تخت خواباند و تخت را محكـــم بست و من تا صبح همان گونه خوابیدم! پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می كشید و مادرم خیلی ناراحت است وهــــــــی به من میگوید: كپی اوغلی، ولی من نمی دانم چرا وقتی مادرم بهمن فحش می دهــــــد، پدرم عصـبانی می شود! در سال گذشته ما به عـــیددیدنی رفتیم و من حدودا خیـــــلی عیدی جـمع كرده ام، ولی پدرم همه آن هارا از من گرفت و آنتن مـــــــاهواره ای خرید كه بسیار بــد آموزی دارد ومن نگاه نمی كنم و پدرم از صبح تا شب شوهای بی نــاموسی نگاه می كند وبشكن می زند.
پــــــدرم در سال گذشته رژیم گرفته بود و هر شب با دوستهایش آب و ماست و خیار می خورند و می خندند، گاهی وقتا هم آب با چیپس وماست موسیر! راستی یادم رفت پارسال ما با ماشین خودمان داشتیممیرفتیممسافرت كه داداشم می خواست پوست تخمه رو از پنجره بندازه بیرون كه یهو یهتریلی از كنار ماشین رد شد و دست داداشم را از بازو قطع كرد و ما همگیخندیدیم. من خیلی سال گذشته را دوست دارم و این بود انشای من

---------
بعضی ضد حال های موجود در اینترنت :


1- می ری تو یه وبلاگی میبینی موزیک قالبش آهنگ شماعی زاده هست!

2-یه فایل زیپ دانلود می کنی به جز آنفلوانزای مرغی تمام ویروسها توشن

3-تو جستجو گر گوگل تایپ می کنی کرگدن.عکس خودتو پیدا می کنه

4-بعد از کلی کار و خستگی می ری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتـر شدن

5-داری واسه استادت ایمیل(التماس و پاچه خواری واسه نمره) میزنی.یهو کارتت تموم میشه

6-سایت رو با هزار بدبختی تو گوگل سرچ میکنی موقع جستجو می افته صفحه 400!

7-3 ساعت یه فایل و دانلود می کنی (بدون IDM یا DAP)به 99 در صد که می رسی یهو reset می شی.

8-رو لینک بالای 18 سال کلیک می کنی یهو می ری تو سایت عمو پورنگ

------
بعضی کارها که خانوما از انجامش عاجزند (بدون قصد و غرض)

-چيزي در مورد ماشين فهميدن ، البته به جز رنگش
-درك مضمون اصلي يك فيلم هنري
- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگي كردن
-آرام و ساكت جايي نشستن
-پول شام رو حساب كردن
-مشاجره كردن بدون جیغ زدن
-مواخذه شدن بدون اينكه گريه كردن
-رد شدن از جلوي مغازه كفش فروشي،لباس فروشی،طلا فروشی
-نظر ندادن در مورد لباس يك غريبه
-دنده ماشين را با انگشت عوض كردن
-راه انداختن درست يك ويدئو
-تماشاي يك فيلم جنگي
-نديدن فيلم هندي
-غيبت نكردن
-فحش ناموسي دادن
-نرقصيدن موقع شنيدن يك آهنگ شاد
-آرايش نكردن
-صحبت نكردن وقتي كه بايد ساكت باشن
-درك كردن شوهر وقتي اعصابش خورده
-گريه كردن بدون آبريزش بيني
-غذا پختن بدون تماشاي تلويزيون
-نق نزدن
-از سن بيست و پنج سالگي رد شدن
-خواستگاري رفتن
-کمتر از 1 ساعت آماده شدن برای بیرون رفتن
-قبول کردن موارد بالا!!!
دانلود کنید

با حاله!!!4fvfcja

دانلود
خودم آپلودش کردم
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

اینجا ایران است!

بنگاه معاملاتی

یه خونه می خواستم که از مال مهناز خانوم بزرگتر باشه!

دم دکه ای

-آقا یه پاکت سرطان اولترا لایت می خواستم!

مطب دکتر زیبایی

-آقا از این دماغا که روش برچسپ داره چنده؟!

بوتیک بالاشهر

-آقا از این لباسا می خوام که باهاش پول آتیش می زنن!

سوپر مارکت

-دو پیک چیپس و ماست می خواستم!

نونوایی

-آقا دویست گرم جوش شیرین بده… یخورده هم خمیر قاطیش کن!

نمایشگاه ماشین

-یه ماشین می خوام که دخترا سوارش بشن!

مانتو فروشی

-آقا روزی بیست تا تیکه می خوام بشنوم… چند می شه؟!

گل فروشی

-اندازه یک ساعت داد و بیداد و چهار تا فحش… گل بهم بده!

فست فود

-سه تا کلسترول و چربی خون می خواستم!

فروشنده: ناراحتی کبدی هم میل دارین؟

-آره دو تا هم ناراحتی کبدی!

فروشنده: پوکی استخوانتون چه رنگی باشه؟!

-مشکی!

رستوران بسیار لوکس

-دو پرس غذای متوسط بکنین توی پاچه م لطفاً… تا من چند لحظه کوتاه احساس مهم بودن بکنم.
شرلوک هلمز و واتسون رفته بودند صحرا نوردی، شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان
را نگریست، بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟

واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم .

هولمز گفت: چه نتیجه می گیری؟

واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.

از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.

از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان