امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاثیرات پاکی در زندگی من

#61

خلاصه ای از آنچه ما  با پاکی حس کرده ایم :


1-افزایش تسلط بر خود در هنگام عصبانیت
2-صبورتر شدن

3
-شاداب تر شدن
4-افزایش تمرکز و حافظه


5-احساس رضایت از خود و دوست داشتن خود
6-احساس راضی بودن خدا

7-افزایش اعتماد به نفس
8-افزایش مهارت های اجتماعی چون حرف زدن بدون ترس وبدون کمرویی با دیگران


9-....
ادامه دارد
#62
ارامش روحی و ذهنی

تسلط بر روی خودم
#63
واییییییییییییی ترک کـــــــــــردن پر از اتفاقات خووووووووووب شادی و نشــــاط هستش چیزهایی در زندگیتون اتفاق میفته که نا خود آگاه میفهمید تاثیر ترک کردن هستش انگار که خدا هی به آدم جایزه میده 317 317 317 بهش میرسیددددددددددد به زودیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


#64
(1392 تير 30، 1:25)mahdi نوشته است: سلام،

ميخوام يكم از بعد از ترك كردن بحرفم.

وقتي بتوني از اين عادت رها بشي، اولين نتيجش حس رضايتيه كه از خودت داري.

اخلاقت با بقيه خوب ميشه، ديگه سر مسائل الكي با دور و بريات بحث نميكني.

اعتماد بنفست زياد ميشه، منطقي ميشي.

آرامش پيدا ميكني، شادتر از قبل ميشي.

حالا خدايي، رسيدن به اين همه خوبي و حسن كه من فقط چندتاشو گفتم، ارزش ترك كردنو نداره؟
#65
فکر میکنم انتهای امشب 85 روز باشه که ترک کردم و راستش اصلا فکر نمیکردم تا به این تعداد روز برسم , ولی خداروشکر که رسیدم
تمرکزم بیشتر شده و دیگه سعی نمیکنم از زیر مسائل سخت با خ.ا در برم و اعصابم آرومه و به خودم اعتماد پیدا کردم که از پس خودم و مشکلاتم برمیام و سلامتیم مهم شده و حواسم به خودم و روح و جسمم هست و میشه گفتن از چیزی دور شدم که آرزومبود الهی که ادامه داشته باشه Khansariha (69)
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
#66
لذتی که در ترک هست در هزاران هزار خ.ا نیست.

ترک،اعتماد به نفسی به آدم میده که در همه مراحل زندگی از بهترینهای مثل خودش میشه.

( از این ارسال )
#67
وقتی ترک میکنم اعتماد به نفسم بالا میره.تمرکزم زیاد میشه.زود عصبانی نمیشم انرژی خیلی زیادی پیدا میکنم.خلاصه حالم از این رو به اون رو میشه 317
#68
اثراتش انقدر زیاد بوده ک روی تمام ابعاد زندگیم کاملآ واضحه. همه جوره خودم را دربرابر گناه و پاکیم مسئول میدونم. نه فقط خ ا بلکه بقیه گناه ها را هم سعی در کم رنگ کردنش دارم. خیلی برام لذت بخشه همجوره پاک بشم و تمام سختیای مبارزه با گناه را ب جون میخرم. اینا را مدئون ترک خ ا میدونم ک شیرین پاکی را بهم داد

از تاثیرش چی بگم ک هیچکس باور نمیکرد من ک درس نخون بودم تو همون ترم ک درحال ترک بودم شاگرد اول شدم!!
انقدر توی همه کارهام انگیزه و امید داشتم ک همه پله های ترقی را رو ب بالا میدویدم ب راحتی،ولی قبلآ نفس کم میوردم
...

 سپاس شده توسط
#69
یه جور احساس شعف و پیروزی
شایدم تازه فهمیدم که انسان بودن یعنی چی..
و خدا چرا ما رو خلیفه خودش در زمین قرار داده
53258zu2qvp1d9v چون ما انسانیم و می تونیم تغییر کنیم و تغییر بدیم! 53258zu2qvp1d9v
همش با خودم می گم من یه روز به خدا خواهم گفت که من فقط و فقط به خاطر تو کنار گذاشتمش تو هم از کرده هایم بگذر



#70
عزت نفس و مهم تر ازون اعتماد بنفس بهترین هدایا بعد از مدتی پاکیه . از اعتماد بنفس سرسری رد نشیم اعتماد بنفس نباشه تو هیچ کاری موفق نمیشیم . نه تحصیل نه تهذیب نه اشتغال نه ازدواج نه...
#71
آرامشی که تو روزای پاکی داری وصف نشدنیه...
و خدایی که داره بهت لبخند میزنه و بهت امید میده برای پاکی و روزای خوب بیشتر...
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
#72
الآن زندگی یه بوی دیگه میده.
حس خوبی دارم.
هرچند سخت بود!
خیلی هم سخت بود اما
 بـــه هــرحـــال شــــــد.
ضمن اینکه همچنان در حال جنگم
از این ارسال


#73
خب حرف خیلی عجیبی زدید ...
نمیشه که همه رو گفت ... آدم کور میشه از بس باید بشینه جلوی مانیتور ...
باور کنین به خدا ...
هزار تاست ... هزااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار تا ...
آرامش از این بابت که دیگه قرار نیست بعد هر بار انجامش یه غصه ای سرت بیاد ...
برگشتن چهره ت به طراوت قبلش ...
رهایی از وسواس فکری و عملی ...
خوب شدن ضعف اعصابت ...
خوش خلق شدن ...
اینکه می تونی بعد مدت ها یه دل سیر بخندی و ...
اینکه حالا بر خلاف قبل خدا پشتتهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه ... Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46) Khansariha (46)
و هزار و یک چیز دیگه که به خاطر به روز کردن تجربیاتم و کمبود وقت نمی تونم بنویسم متاسفانه ...
به قول اون ترانه معروفه :
رو به این جاده ، به بن بست نرووووو
" یه نفر " ، برای ترک هست ؛ نرووووو
شک ندارم ؛ که تو بر می گردیییییی
فرصت خوب من ، از دست نرووووووووو
Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13)
حکمت اینکه خداوند ، تعداد انگشتان دست هر فرد را پنج انگشت قرار داده و اینکه مجموع بند های انگشتان یک دست ، مساوی است با چهارده عدد بند ، این است که

پنج انگشت دست اشاره ای است از سوی خداوند  به پنج تن آل عبا ( علیهم السلام ) ، بله پنج تن اهل بیت ( علیهم السلام ) :
حضرت محمد (ص) ،حضرت علی(ع) ،حضرت فاطمه (س) ،حضرت حسین(ع) ، حضرت حسن (ع)
و تعداد چهارده بند انگشت هر دست ...
اشاره ای است از سوی خداوند به چهارده معصوم (علیهم السلام)
حالا سوال تکان دهنده ای که موی تنتون سیخ بشه ...؟؟؟
سوال این است که ما ، از چه عضوی از بدنمون برای انجام خودارضایی استفاده می کنیم ؟؟؟
دیگه هیچ حرفی برای گفتن باقی نمی مونه ...

 سپاس شده توسط
#74
خدارشکر بعد از ترک خ ا  تونستم غیبت رو ترک کنم، حتما نوشته زیر رو چند دقیقه وقت بکذاری بخونید.
این کار بسیار سخت بود،چون وقتی دو نفر باشند و شروع به صحبت از نفر سوم بشه بنظرم صحبت خوش میاد و یک احساس صمیمت کاذبی بین دونفر حاضر بوجود میاد.این موضوع از جایی شروع شد که احساس کردم وقتی از کسی غیبت میکنم تو روش نمیتونم نگاه کنم و خجالت میکشم و عذاب وجدان میگیرم،و حتی نسبت به اون شخص بدبین میشم و تخم جدایی رو تو دل آدم می کاره،ترک غیبت رو اینطور شروع کردم که قسم خثردم از کسی غیبت نکنم و اگر کسی از من غیبت کنه چون من اونجا نیستم از خودم دفاع کنم قسم خوردم نبخشمش با اینکه چندبار قسمم رو شکستم ولی بعد از اون چند بار که خیلی کم بود دیگه پایبند موندم  و دیگه غیبت نکردم و  واقعا ترک غیبت خیلی مهمه، امروز احساس کردم چند نفری که به تازگی باهاشون آشنا شدم و کمابیش غیبت میکردند یکی شون قبل از حرفش گفت :نمیخوام غیبت کنم ها ولی .... و اون  سه نقطه که گفت بنظرم غیبت هم نبود و فکر میکرد داره غیبت میکنه و نمیخواد بکنه ،یعنی خداراشکر انشاالله که میخواد بگذاره کنار،
واقعا چرا آدم کارهای بد رو کنار نگذاره و بیشتر از زندگی لذت نبره؟

یک تاثیر دیگه از ترک غیبت اینه که دیگران بیشتر به آدم اعتماد میکنن،چون  کسی که از دیگران پیش تو حرف نمیزنه از تو هم پیش دیگران چیزی نمیگه.
خدانگهدار همگی
#75
دوست دارم اين جا بنويسم با وجود اين كه ته دلم قرص نيست از اين كه دوباره پرت نشم تو پرتگاهي كه ١٢ساله دارم سعي ميكنم ازش بيام بيرون.
ولي سلام 1 امروز بيست و يكمين روز متواليه كه قراره سبز كنم تو تقويمم.
چشمام هنوز ضعيفه و فكر كنم ديگه وقتشه قبول كنم به ديد قبليش برنميگرده و مثل يه بچه درسخون خوب برم عينكم رو بگيرم. هنوز هم بعضي صبحا خواب ميمونم و به كلاس ٨ صبح نميرسم. هنوز هم گاهي از شدت غصّه مستاصل ميشم. ولي...
ولي ولي خدايا فقط خودت ميدوني كه چقدر حالم خوبه.
من هنوز هم پر از نقصان و اشتباهم ولي اين بار وقتي بهشون فكر ميكنم يه سياهچاله به يادم نمياد كه همه ي صفات خوبم رو هم تو خودش ببلعه و جلوي خودم بي ارزشم كنه و خودمو از چيزي كه هستم متنفر.
هنوز هم كمم ولي به خودم احترام ميذارم. به نيازش به خواب، غذا، حتي به نيازهاييش كه قبلا مينداختنش تو سياهچاله. اين نيازها رو ميبينم و بهشون احترام ميذارم و فقط سعي ميكنم كنترلشون كنم و جلوشون از خودم بي خود نشم.
حالا بيست و يك صبحه كه وقتي بيدار ميشم و شب قبلش رو به ياد ميارم، چيزي براي شرمندگي وجود نداره. بيست و يك صبحه كه ميتونم جلوي آينه به خودم لبخند بزنم و بگم صبحت به خير دختر مبارز. نه اين كه موقع بيرون رفتن از در زير چشمي نگاش كنم و بگم هه، قايم شو. وانمود كن هيچ اتفاقي نيفتاده. يه روز دستت رو ميشه...
و وقتي با آدما ميگم و ميخندم، وقتي حس ميكنم دوستم دارن، مدام يه چيزي از درونم نميگه كه "بهشون گفتي چقدر حقير و بي اختياري؟"
آخ خداي بزرگ. برنگردن اون روزا. هنوز خيلي مونده تا اسمش رو بذارم ترك، ولي ببين كه بعد از سال ها روم شده و دستم رو گرفتم به سمتت و فقط خودت ميدوني كه چه حال خوبيه...
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان