امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تجربیات ازدواج

سلام
برادر مرگ خاموش جناب صادقین درست فرمودند ک نباید خودتونو شرطی کنید ک توی بازه مشخصی ازدواج کنید. شاید شما اصرار داشته باشی امسال ازدواج کنی ولی صلاحت نباشه و جور نشه. ولی میتونید لیستی تهیه کنید از صفات یا کارهایی ک برای تشکیل خانواده نیاز هستش. مثلا لازمه پس اندازی داشته باشید. شغلی ک بتونه نیازهای اولیه رو برطرف کنه. نیاز هست کتابایی بخونید ک طرز زندگی کردن و نحوه برخودر با همسر رو آموزش بده.
بعد از تهیه لیست شروع کنید ب آماده سازی و انتخاب رو بذارید بعهده خداوند. مگه ن اینکه میگن از تو حرکت از خدا برکت. شما حرکت رو داشته باشه. سعی کن عفتتو حفظ کنی، شرایط اولیه و لازمه زو مهیا کنید و نیتتون رو از ازدواج از ته قلب رضایت خدا و عمل ب سنت پیامبر در نظر بگیرید اونوقت خداوند هم برکت ب حرکت شما میده و انشالله همه چیز ب نحو احسن مهیا میشه.
ببخشید اگه حرفام خیلی خوب نبودند. من متاهلم و چیزی ک ب ذهنم میرسید اینا بود.
موفق باشید
 سپاس شده توسط
سلام
ممنون از راهنمایی هایتان 53 منظورم این بود که امسال یا سال دیگه با خانواده ام مطرح کنم این بحثو،وخودم را شرطی و محدود به این دو سال نمی کنم،تازه قصدم فقط مطرح کردن این موضوع است و بی مهابا به آب نمی زنم و شاید بعد از مطرح کردن طول بکشه تا شخص مورد نظر پیدا شود.برای ازدواج مقدمه چینی و برنامه ریزی دارم،و به دنبال صفات و مو قعیات هم هستم.
دنباله گیر مطالعه و تجربیات وشناخت ها هم هستم و افکار و صحبت هایی برای اقتصاد داشتم و دارم.اول دوست دارم که طعم شیرین پاکی رو بچشم و بعد در مقابل این پاکی، از خدا زندگی وآرامش را  هدیه بگیرم 63 زیر سایه حق...
تشکر می کنم از همه دوستان 53 53 53
دست مرا گرفتید تا یادتان بمانم                             از عمق خاک بردید تا اوج آسمانم


گویند امام هر عصر بابای آن زمانست                   روز پدر مبارک بابای مهربانم

                                                  53 53 53
سلام به همگی
توی نت که گشت میزدم به این صفحه برخوردم نظرات افرادی که نوشته بودن رو خوندم خیلی ناراحت شدم و آهی از نهادم برخاست: Hanghead

لـــــیـنک
****************
53  53  53 (برای تعجیل در ظهور امام زمان (عج) صلوات) 53  53  53
صــــــوت بسیار زیـــبا : لـیـنک
سخنان زیبا علی اکبر رائفی پور در احیا نیمه شعبان : لــینک

[تصویر:  05_blue.png]
(1395 خرداد 27، 1:18)JAMASB نوشته است: سلام به همگی
توی نت که گشت میزدم به این صفحه برخوردم نظرات افرادی که نوشته بودن رو خوندم خیلی ناراحت شدم و آهی از نهادم برخاست: Hanghead

لـــــیـنک
منم دلم خیلی سوخت برای خودمون.
فاین تذهبون؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 27، 1:18)JAMASB نوشته است: سلام به همگی
توی نت که گشت میزدم به این صفحه برخوردم نظرات افرادی که نوشته بودن رو خوندم خیلی ناراحت شدم و آهی از نهادم برخاست: Hanghead

لـــــیـنک


واقعا متاسفم برای کسی که اون جواب رو داده....داره یه جماعتی رو میفرسته توی چاه پیش خودش هم فکر میکنه چه کار خوبی کردم!
این حرفا که پول بعد ازدواج میاد و حل میشه و همه چیز پول نیست دیگه به درد ما نمیخوره....
شدن مثل این دلالا که میخوان دوتا ادمو بندازن به هم بگن بعدا درست میشه...
اقا داریم میبینیم دیگه....
توی همین امسال سه مورد طلاق فقط توی فامیلمون داشتیم دوتاش به خاطر بی  پولیه مرد بوده!
 سپاس شده توسط
نا امید نشوید،خدا همیشه به ما کمک می کنه،من براتون دعا می کنم 63
انشاء الله مشکلاتتون حل شه...
دست مرا گرفتید تا یادتان بمانم                             از عمق خاک بردید تا اوج آسمانم


گویند امام هر عصر بابای آن زمانست                   روز پدر مبارک بابای مهربانم

                                                  53 53 53
 سپاس شده توسط
(1395 خرداد 27، 14:41)شادن نوشته است: ازدواج واسه من شده یه رویا......
نامزد سابقم هی راه به راه پیام میده خطمو تغییر دادم تا هم اون راحتتر بتونه کنار بیاد هم خودم
خیلی وقتا دلتنگشم..دلتنگ اینکه یکی باشه فقط گوش شنوای حرفام باشه فقط باشه همین بودنش برام کافیه
گاهی وقتا دلم میخواد با یکی درددل کنمو اون ارومم کنه بگه روزای سختی بالاخره تموم میشه
گاهی وقتها با همه عدم تناسبی که داشتیم دلم میخواد باشتش...............
دیشب که بعد مدتها خط قبلیمو روشن کردم دیدم پیام داده اشک ریختمو سکوت کردمو اشک و اشک و اخرش دیگه جوابشو دادم
دارن زنش میدن عین جون کندنه این روزا برام اما باید بگذره باید بگذره تا من ادم شم
ی زمانی فک میکردم وقتی به این سن برسم یه بچه دارم یه زندگی اروم یه دل ارومتر و قرص به حضور همسرم
اما الان هیچی مثه هیچی نیس
در استانه سی سالگی.......
و لعنت ابدی به این سن مزخرف......
حس میکنم خدا بخاطر این گناهی که یادگار نامزدمه (بخاطر مسافت زیاد و دور بودن از هم دچار این نکبت شدیم) داره تنبیهم میکنه 
ترسیدم خییلی زیاد اونم از تنهایی..........
خدایا منو دریاب ..دریاب منو یا خداااا خیلی مستاصل شدم  Tears

خواهر بزرگوار 

سلام 
مخاطب اول این نقل قولی که در ادامه میارم خودم هستم بعد هر کسی که بخونه :

حضرت محمد مصطفی (ص) جان عالمیان به فدای ایشان در خطبه ای فرموده اند : 

ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است.

ماهی که نزد خدا، بهترین ماه‌هاست و روزهایش بهترین روزها و شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعت‌هایش بهترین ساعت‌هاست.
ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید. نفس های شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.

اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت های راستین و دل‌های پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید.


خطبه رو لینک کردم اون بالا 
ما هر کاری هم که کنیم اول باید سریع توبه کنیم و باز گردیم ، من خودمم قبل ها و یا حتا همین روزا فکر می کنم که به خاطر گذشته دارم عذاب می بینم ، اما این موضوع مفهوم راستین توبه رو نقض می کنه ، خداوند می فرمایند گناهان رو به حسنات تبدیل می کنن ، پس هر آنچه که از قبل بوده پس از توبه تبدیل به نیکی شده ، دنیا و مشییت الهی گاهی با ادله ما جور نیستن نباید زود قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم ، پسپاریم به خدا و کمی صبر و تحمل ...
قطعا خداوند بهترین خیر رو برای ما میاره چون نتیجه توکل چیزی جز این نیست 1 
 سپاس شده توسط
سلام 

 دوستان بهبودی خوبم جمله  "خانواده من رو به زور داره وادار به ازدواج با کس دیگه ای میکنه" یک اسم رمزه برای ما پسرا که کد این رمز در نود و نه درصد موارد یعنی " من میخواهم( میخواستم) با تو رابطه داشته باشم و من تو را میخواهم ( یا میخواستم) اما برای ازدواج نه!! حالا یا با من بمان همینجوری( یا راحت برو پی زندگیت) " به هوش باشید و بیدار وقتی این را به کار میبریم که رابطه واقعا جدی شده و داره تبدیل به یک وبال میشه برای ما  پسرها. در اغلب موارد هیچ حرکتی نمیکنیم و به دروغ به جنس مخالف میگیم که خانواده نمیزاره و در برخی موارد هم که خیلی مرد باشیم یه تلاش خیلی کوچولویی در حد صحبتی میکنیم با کوچکترین مخالفتی وا میریم و میگیم خانواده نمیزاره
حیثیت و عشق و احساستون رو در اینجور مواقع سریع بردارید و یا علی از همچین پسری دوری کنید.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
برا اولین باره اینجا میام
راسی سلام
من یه مشکل دارم. هرکی میاد جلو پاپیش میذاره کسبو میفرسته جلو ب خودم میگه برا ازدواج
من صراحتا بر میگردم فقط یه جواب میدم
من قصد ازدواج ندارم
قبل اینکه طرف حتی بگه چندسالشه شغلش تحصیلاتش و ...
این جمله از دهنم میپره و خداحافظ تمام
نمیدونم از رو خجالته از چیه 
اتفاقا این اواخر دو مورد برام پیش اومد و همینکارو دقیقا کردم
 سپاس شده توسط
تجربه مشابه  شما دارم تمام حرفاتون رو تایید میکنم. من هنوز شهامت گفتنش رو ندارم نه اینجا نه جای دیگه. مشکل من اینه که همه اینها رو میدونستم و باز انجام دادم یک ذره هم به دانسته هام اضافه نشد فقط یه تجربه تلخ موند رو دستم. درک اشتباه از قواعد دینی( البته اینم میدونستم ها میدونستم ندای شهوته نه اجازه دین نه عمل به حکم  خدا البته  برای من اینجوری بود منظورم راجع به خودمه خودم فقط .)
نمیدونم تجربه کردین یا نه سخته از همون اول میدونی راه تاریکیه داری میری میفهمی شیطان داره میبره تو رو. یعنی اصلا نیازی به گول خوردن از شیطان هم نیست.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
بله متاسفانه!
اسمش کلاه شرعیه نمیدونید تا چه حد حس میکنم خسران زده ام باز خدارو هزاران هزار بار شکر ما اینقد دور بودیم که فرصت حضوری کنار هم بودن رو نداشتیم وگرنه نمیدونم چه اتفاقی ممکن بود بیفته
اولش واقعا نمیدونستم خطاست اما بعدها با یه سرچ کوچیک متوجه شدم ای وای که چه اشتباهی کردم!
امیدوارم کسی بخونه اینارو و اشتباه من رو مرکتب نشه ادم خیلی شرمنده خودش و خدا میشه 
نمیدونم چرا اروم نمیشم دلم میخواد خدا بصورت بشر در میومد منو تنبیه میکرد از اون تنبیه بدنیا که بدن ادم کبود میشه ولی بعدش دیگه خیالت راحت میشه تقاص اشتباهتو دادی 
بیش از یه ساله که با عذاب وجدان دارم سر میکنم نابود شدم 
یه ادم دلمرده بی رمق افسرده گوشه گیر ساکت حساس 
دیگه حتی نمیتونم برا خودم دعا کنم اصن چی بگم به خدا؟ خدا میدونه رو ندارم بگم خدایا شرایط ازدواجمو فراهم کن .. ازدواج اونم با این تفاسیر؟ 
اینقد بهش فکر میکنم که تهش میرسم به پوچی میگم بیخود وقت خدا رو نگیر هر کی خربزه میخوره پای لرزم میشینه پس تاوانشو بپرداز
حالا شب قدره و من دلم عین سنگ شده حیروونم به هر دری میزنم بلکه خودمو پیدا کنم اما نمیشه 
من خودم پیشاپیش شیطون حرکت میکردم نیازی نبود گول بخورم چون بعد یه مدت فهمیدم خطاس ولی باز ادامه دادم اخرشم اینی شد که میبینید
یه روح زخمی و ذهن بیمار که هرگز نمیتونه خودشو ببخشه و حس فا..بودن داره 
هر چی به سرم اومد حاصل غرور بود درست زمانیکه حس میکردم خدا خاطرمو خیلی میخواد و نوربالا میزنم خدا ازم یه امتحان گرفت و گفت حالا ببینم چند مرده حلاجی و منم با افتخار تمام گند زدم به همه زندگیم و انچنان رفوزه شدم که حتی روم نمیشه سرمو جلو خودم بالا بیارم
هعععی خدا
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلام ، 101 درست میگن . اولا که شما ظاهرا محرم بودین و گناهی مرتکب نشدین ، یعنی کلا در اسلام چیزی به عنوان صیغه محرمیت نداریم ! صیغه محرمیت یه چیز مندرآوردی از جانب ایرانی هاست که یچیز مزخرفی درست کردن برای خودشون که هم بگن ما در ایران صیغه داریم هم بگن ما صیغه نداریم ! جهت اطلاع صیغه محرمیت دقیقا همان صیغه عقد موقت است که خوانده می شود و هیچ تفاوتی ندارد و زن و مرد مثل ازدواج موقت کاملا به همدیگر محرم و حلال هستن. اینارو که گفتم برای این بود که عذاب وجدان بابت گناه کردن نداشته باشین ، هرچند خب طبیعیه که بخاطر اینکه رابطه گذشته به ازدواج ختم نشده این احساس عذاب وجدان برای شما وجود داره. پس حالا یکم با خودتون مهربون تر باشین ، و اینکه با گذشت زمان همه چی روز به روز بهتر خواهد شد ، اگه روز اول بعد از قطع ارتباط از 24 ساعت 23 ساعت به ایشون فکر میکردین ، اولین چیزی که بعد از بیدار شدن بهش فکر میکردین ایشون بوده ، یا در طول یک ساعت بارها ایشون به فکرتون می اومد ، هرچی بیشتر جلو برین و زمان بیشتری بگذره به مرور کمتر میشه تا جایی که شاید در طول روز یکبار بعد ها چند روز یکبار به ذهنتون بیاد .
سعی کنید خودتونو ببخشین چون این بخشیدن به پاکیتون کمک میکنه ، این عذاب وجدان حتی اگه بخاطر گناه هم بوده باشه که انجام شده از ناحیه شیطانه و هی میگه که آقا یا خانم تو که وضعت درب و داغونه رو سیاه عالمی گند زدی به زندگیت یه خ.ا در برابر کارایی که قبلا کردی چیزی نیست که و .... و اول حالتون رو بخاطر این افکار خراب میکنه و دچار عذاب وجدان شدید میکنه بعدشم برای رهایی و خلاصی از عذاب وجدان بهترین گزینه اش رو به عنوان خ.ا یا امثال هم بهتون معرفی میکنه . پس بهتره خودتونو ببخشین و از خدا بخاهین ببخشه و دیگه به گذشته کمتر فکر کنین هرچند شروع فکر دست خود آدم نیست ولی میتونین وقتی فکر به سراغتون اومد خودتونو با فکرای دیگه یا کارای دیگه سرگرم کنید.
ورزش رو اکیدا به شما توصیه میکنم حتی شده پیاده روی ساده ، هم برای روحیه خوبه هم برای خلاصی از فکر و خیال.

خودتونم که اشاره کردین 
نقل قول: فهمیدم سلاح شیطان ناامیدیه و کاری میکنه که دور بشی از خدا..
واقعا هم همینطوریه ، توی این شب ها هم همینطوریه ، مواقع دیگه هم همینطوریه ، پس محلش نزارید ، وقتی تموم شده فکر کنید اصلا چیزی از ابتدا نبوده ، سال های قبل از این ماجرا شب های قدر چی کار میکردین همون کارارو انجام بدین ، ما قرار نیست جای خدا تصمیم بگیریم ، خدا هم نمیگه که این بچه پرو رو نگاه کن با اون وضعیت امشب باز اومده ، این حرفا رو فقط شیطان میزنه که منصرفتون کنه از رفتن در خونه خدا چون اون شیطان میدونه که خدا چه چیزایی رو میبخشه ، روایت داریم وقتى روز قيامت فرا مى‌رسد خداوند رحمت خود را آنقدر وسعت و گسترش مى‌دهد كه حتى شيطان نيز به رحمتش طمع مى‌نمايد.
 سپاس شده توسط
اول سلام
یه تشکر ویژه باید بکنم بابت اینکه واقعا راهکارهای خوبی در خصوص پست قبلی و مشکلم بهم دادین Swear1
ولی همچنان باز یه سوال دیگه مطرح میکنم
میگماااا
ازدواج دختر با مرد مطلقه بچه دار اشتباه است؟ دختر دچار مشکل میشه؟
 سپاس شده توسط
سلام شادبانوجان
بستگی به شرایط اون اقا و اون خانم داره نمیشه گفت درسته یا غلط..
سن و سال و شرایط مهمه اگر مقدوره برات یه کم بیشتر توضیح بده
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
خب فرض کنید شرایط به اینصورت باشه:
آقا : تحصیلات  مقطع ارشد - تو کارش موفق - 35 ساله - 9 سال سابقه زندگی با همسر اول داره - یک پسر 6 ساله هم داره که پیش مادرش فعلا زندگی میکنه و پدرش توانایی به عهده گرفتن سرپرستیش رو تا یک دو سال نداره
خانم : دختر تحصیلات  مقطع ارشد - شاغل - 28 ساله - مجرد
آقای این ماجرا مدعیه که اگر بدونه پسرش پیش مادرش خوشبخت میشه حاضره دوریشو تجمل کنه. از طرفی هم داره تلاش میکنه تا شرایط مالیش بهتر شه مجددا و سرش خلوت تر شه شاید پسرش رو بیاره پیش خودش.یکسال صبر کرده تا مادر پسر شاید برگرده ولی رخ نداده و الان بعد حدود 2 سال از طلاق تصمیم به ازدواج داره
و با دختری اشنا میشه که بر این باوره که میتونه با این خانم ماجرای ما به آنچه با عشقش نرسیده برسه و خوشبخت بشن 
حالا برای این خانم دو سناریو پیش اومده:
1- آیا با چنین موردی ازدواج کنه ؟ به دلیل تمام مشکلات و پیچیدیگی هایی که این زندگی در آینده خواهد داشت 
2- ازدواج نکنه
مورد اول باز خانم محترم ما بین دو نظر گیر کرده:
1-1- حاضر شه پسر رو به زندگی خودش بپذیره و حتی از فرزند دار شدن خودش صرفنظر کنه تا فقط هم و غمش این پسر باشه
1-2- پسر رو به زندگیش راه نده و پیش مادر بمونه
این نکته هم باید ذکر کنم که مادر بچه تعلق خاطری نسبت به پسرش نداره و همه اش یا در مهد بوده یا پیش والدین مادر
دیگه چه ابهامی براتون هست؟ بپرسید تا بیشتر توضیح بدم و اینکه بگید آیا این دختر چکار باید بکند تا احساسی تصمیم نگیره بخصوص که خیلی دلش برای اون اقا و پسرش میسوزه
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان