1388 تير 31، 5:47
سپاس شده توسط
1388 مرداد 4، 19:07
هیچ کار فقط توکلت به خدا باشه و ترکت رو کامل کن
سوال رو نفر بعدی جواب بده :
بهت بگن امام زمان رو میتونی 1 دقیقه ببینی و باهاش صحبت کنی چی بهش میگی؟
سپاس شده توسط
1388 مرداد 4، 20:32
ازش پيروزي و سربلندي مومنين رو ميخوام ...
يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
سپاس شده توسط
1388 مرداد 4، 23:07
اما مطمئنم اون موقع زبونم بند میاد ، البته حضرت صدای دلو میشنوه
بغضم گرفت چه شبایی این شبا ، ولادت ها ، ماه رمضون .. خدایا همه ی مارو کمک کن
همون سوال داش مهدی
.
خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .
فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .
سپاس شده توسط
1388 مرداد 27، 15:11
سپاس شده توسط
1388 مرداد 27، 16:39
(1388 مرداد 27، 15:11)jeni polopaz نوشته است: به نظر شما من چیجوری بی خیال خود.......بشم؟وقتی که پسر خاله و پسر داییم جفتشون منو برای..........میخوان.البته اینم بمونه که پسر عموم هرکاری خواست باهام کرد.من زود حالم خراب میشه.چیکار کنم؟نماز میخونم .ولی نه زیاد چون از خدا خجالت میکشم.من جلوی پسرا خودمو الانا میتونم کنترل کنم ولیچون حالم خراب میشه خودم .........
با سلام
يه واقعيتي وجود داره كه نميشه ازش به راحتي گذشت ...
اونم اينه كه اول آدم بايد بخواد .
تا نخواي ، هيچ كاري نميتوني انجام بدي ... حتي يك قدم هم نميتوني انجام بدي .
در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
سپاس شده توسط
1388 مرداد 28، 18:16
نمره ی امیدم و که همه میدونن
از آقا هم فقط می خوام بیاد چون دلم براش بدجوری تنگه..العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
راجع به جنی..گذشته ها گذشته..خدا رو دریاب که بهترینه..وقتی میری تو آغوشش دیگه نمیخوای در بیای اون موقعست که دیگه پسر خاله و عمو و دایی و .. همه یادت میره و میشی عبد خودش..بنده ی خودش..اونموقعست که عاشق میشی و دیگه به هر کاری تن نمی دی...
من از سوال سلام خوشم اومد دلم میخواد جدیدیا هم جواب بدن
ملاکت برای همسر آیندت چیه؟
خوشا باران و وصف بی مثالش
سپاس شده توسط
1388 مرداد 29، 11:19
البته خیلی خوبه من شکایتی ندارم!
ولی همون سوالی که من پرسیدم شاید خوب باشه!
حالا!
نمیدونم من این سوال رو جواب دادم یا نه؟
ولی...
1-موهاش بلند و بلوند باشه!
2-تحصیل کرده باشه!همه چی حالیش باشه!خنگ نباشه!
3-تو وضعیت های مختلف منو درک کنه!
4-مهربون باشه!
5-پاک باشه
5-نمازاشو بخونه!
6-ناخوناشو خودش بگیره!
7-شب مسواکشو بزنه بخوابه!
8-زود بخوابه!
9-فرشته باشه!
خوب بود
نفر بعدیم همین سوالو جواب بده!
سپاس شده توسط
1388 مرداد 30، 10:14
ویرایش شده
من ملاک هام :
1- مهربون باشه
2- خوش اخلاق باشه
3- با دین و ایمان باشه
4- پایه باشه(آقا یه دفعه حال کردیم بریم سفر نه نگه)
5- ورزش بکنه
6- عاشقم باشه
7- آشپزیش خوب باشه(گفته باشم از الان)
8- در پی چشم و هم چشمی و مادیات نباشه()
9- زرنگ و درس خون باشه یا به قول مهدی خنگ نباشه
گفته باشم من خودم و از سر راه که نیاوردم....
همون سوال قبلی...
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
سپاس شده توسط
1388 مرداد 30، 12:10
همتون میدونید دیگه،
من که پریدمممممم(نه مثه پرشای آبجی بی نام،واقعی پریدم)
من باید به این سوال جواب بدم:
چه ملاک هایی برای انتخاب همسرت داشتی؟
ولی حسش نیست جواب بدم.
بعدا ایشالا میگم
نفر بعدی هم به همون سوال جواب بده
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سپاس شده توسط
1388 مرداد 30، 13:23
واقعا
چقدر طرف باحال بوده میخواسته زود بخوابه!
نه من منظورم این بود که نماز صبحم قضا نشه!!
یا میشه یه کاره دیگه ای کرد!
تا نماز صبح بیدار باشیم بعدش بخوابیم!که اونم نمیشه از کار و زندگی میوفتیم!
نه همون زود خوابیدن بهتره
سپاس شده توسط
1388 مرداد 31، 15:28
بچه ها خودتون قضاوت بکنید من حرف بدی زدم؟
خود بی نام میاد بحث همسرو میکشه وسط
منم میام یه چیزی میپرونم
بچه ها تنها داره منو دعوا میکنه
دستکشم دست کرده افتاده به جونم خیلی هم محکم میزنه حواستون باشه کاری نکنید تنها مجبور بشه کتکتون بزنه
سپاس شده توسط
1388 مرداد 31، 19:44
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
سپاس شده توسط
1388 مرداد 31، 21:45
ویرایش شده
حالا که این طور شد بدی هم همین و جواب بده
سپاس شده توسط
1388 شهريور 1، 9:33
ویرایش شده
معمولا با وسایل مختلف از دمپایی گرفته تا صندلی پلاستیکی و بالشت و اینا...
همون سوال...
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
سپاس شده توسط