امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﮔﻠﻮﯼ ﺧﺸﮏ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺗﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﻭ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺟﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﻭ ﺑﺎﻏﯽ ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺍﺱ ﻫﺎ ﭘﺮ ﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﻠﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻭﻧﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﻭ ﮐﺮﻡ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻤﮑﻦ

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...
 زندگی ات را با اراده خودت تغییر بده


 هر روز یه قدم

 هر چند کوچک

 به سمت آرزو هات بردار ...


روز تولد یه نفر یادت باشه و نتونی تبریک بگی :(
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
اقای درخشنده
حق دارید
ادم رتبه ش بد بشه یه حرفیه
سرکوفت بقیه ز اونم بدتره
خدا کمکتکن کنه

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 مرداد 13، 17:46)درخشنده نوشته است: دیروز جواب کنکور داغونم کرد.....چون خیلی زحمت کشیدم.....اما نتیجش عجیب غریب بود! درصدام از دوبرابر پارسال بهتر شده بود اما به خاطر

سوابق تحصیلی رتبم بدتر شد...درسته من قبلا ضعیف بودم اما الان خیلی میخونم...این عدالت نیست.....

بابام که خیلی بد باهام دعوا کرد.....انگار ندید که چقدر بهتر بودم امسال....

خواهرم که رتبش دوبرابر من شده بود رو خیلی تحویل گرفت! انگار که پزشکی تهران قبول شده!!!!

ابروم جلوی همه رفت...همه روم حساب میکردن....به همه هرچی بلد بودم یاد میدادم....دوستام یه بار ترازشون از من بهتر نشد اما حالا رتبه ی همشون

از مال من بهتر بود....

خدا....

همه ی فامیلامون با اینکه نمیدونن کنکور اصلا چیه مسخرم میکنن.....

امروز خواستم با  بابام دوست باشم اما خودش نذاشت...خودش نمیخواد.....

منم دیگه  هیچوقت همراهش نمیشم....

گفت یه قرونم دیگه بهت نمیدم...دوستام با رتبه ی 40 هزار به بالا رفتن دانشگاه ازاد چند میلیون فقط سالی میریزن تو جیب دانشگاه ازاد اما بابای من

اینه....

منم گفتم باشه....

قابل تصور نبود برام همه چیز اینطوری خراب شه...

انگار هرچی خودمو از گناه دور نگه داشته بودم  به جای اینکه کمکم کنه بدتر شد...خدا یهو لهم کرد!!!!

بازم بهش میگم خدایا شکرت....

هیچوقت طرز فکرم تغییر نمیکنه....حتی اگه بلاهایی بدتر ازین سرم بیاد....من خدامو دارم و برای ارزوم همیشه تلاش میکنم......

حتی اگه ارزوهام احمقانه باشه یا اگه هیچکس همراهیم نکنه مهم نیست.....

وقتی بابام باهام اونکارو کرد گفتم به خودم گفتم به کمک هیچکس احتیاج ندارم....

یه روز میرسه که به ارزوم میرسم......

53


زمان ما  نمره های نهایی سوم تاثیر مثبت داشت  منم کلی از اینکه تاثیر منفی نداشت حرص خوردم!  خب چون میدیدم سال سومم زحمت کشیدم

ولی بعضیا نه ...  عدالت اینه که تاثیر چه مثبت چه منفی لحاظ بشه   البته من با اصل کنکور مخالفم .... 


در مورد شهریه که پدرت وظیفه نداره همچین پولی بده !  حالا چه داشته باشه  چه نداشته باشه 

اما مساله مهم تری وجود داره و اون اینه که شما از الان باید به فکر مستقل شدن باشی ، باید سختی بکشی و کار کنی و خودت هزینه هاتو متقبل 

بشی 

این بچه های لوس و ننر و پسر نما! رو نگاه نکن که همه هزینه هاشون به گردن پدرشونه  میرن دانشگاه آزاد  تازه ماشین آخرین مدل هم زیر پاشونه 

اینا توی زندگی موفق نمیشن 

اونی موفق میشه که خودش زحمت بکشه 

راستی یه چیز دیگه ،  کل دنیا  نمی ارزه به ناراحتی پدر و مادر ... اینو جدی میگم 

هیچ رفیق ، هیچ دوستی رو پیدا نمیکنید که به اندازه پدر و مادر شما رو دوست داشته باشن و به اندازه پدر و مادر براتون زحمت بکشن 

این حرفو کسی داره میزنه که خیلی زیاد به خاطر رفتار غلط پدر و مادرش ضربه خورده  53258zu2qvp1d9v
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
درخشنده عزیز سلام
خیلی خوشم اومد از این جمله ات:
نقل قول: هیچوقت طرز فکرم تغییر نمیکنه....حتی اگه بلاهایی بدتر ازین سرم بیاد....من خدامو دارم و برای ارزوم همیشه تلاش میکنم......
این بزرگترین سرمایه ی یک بنده است
فقط و فقط
ازت شدیدا و ملتمسانه خواهش میکنم
مراقب رفتارت با پدر و مادرت باشی
نمیخوام نصیحت کنم
اصلا
اما شدیدا به دعاهاشون ایمان دارم
حتی اگه خیلی مغایر باشن با ما و اذیتمون کنند
اما بدون اونا شبیه ترین نشونه های خدا هستن برای ما رو زمین(منظورم فقط محبت اونا به ما نشونه ای از محبت خدا به بنده هاشه..)
اونا دوستت دارن
نزار حسرت یه چیزایی به دلت بمونه
قدرشونو بدون
و بهشون ثابت کن که میتونی
با همه ی حرفایی که زدی مطمینم که با موفقیتت هم میتونی خوشحالشون کنی هم بهشون توانایی هاتو ثابت کنی
دوست خوبم
خدای مهربونی ها پناه لحظه های قشنگت..Khansariha (8)
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است.. 2uge4p4 53258zu2qvp1d9v
 قرار عاشقی...
(1393 مرداد 12، 22:33)Mosafer kocholo نوشته است: سلام به خسته ی امیدوار عزیز303
دوست خوبم به کانون قشنگ ما خوش اومدیWelcome (1)
من به شخصه به کانون میگم یه تیکه از بهشت خدا روی زمین..Khansariha (57)
خدا خیلی دوستتون داشته که شما رو تو این راه قرار داده(نگید داره تبلیغ کانونو میکنه نه!!، اینجا نیازی به تبلیغ نداره)
همه ی ماها از روی احساس نیازمون گشتیمو اینجا رو خدا سر راهمون قرار داده
اما خوب که فک میکنم
میبینم حتما یه فرقی بین من با اونی که این کارو گناه نمیدونه و براش بد نیست هست
پس قدر خودتونو بدونید
خدا از بین همه ی بندهایی که درگیر این مشکل هستن انتخابتون کرده.
دوست خوبم اینجا کلی قسمت های خوب داره که بهتون کمک میکنه
از راهنمایی بچه ها استفاده کنید من مطمینم با اراده ای که شما گفتید از پس اینم بر میایید
به جمع ما خوش اومدید
Khansariha (8)
(1393 مرداد 13، 20:34)Homa_a نوشته است:
(1393 مرداد 13، 17:46)درخشنده نوشته است: دیروز جواب کنکور داغونم کرد.....چون خیلی زحمت کشیدم.....اما نتیجش عجیب غریب بود! درصدام از دوبرابر پارسال بهتر شده بود اما به خاطر

سوابق تحصیلی رتبم بدتر شد...درسته من قبلا ضعیف بودم اما الان خیلی میخونم...این عدالت نیست.....

بابام که خیلی بد باهام دعوا کرد.....انگار ندید که چقدر بهتر بودم امسال....

خواهرم که رتبش دوبرابر من شده بود رو خیلی تحویل گرفت! انگار که پزشکی تهران قبول شده!!!!

ابروم جلوی همه رفت...همه روم حساب میکردن....به همه هرچی بلد بودم یاد میدادم....دوستام یه بار ترازشون از من بهتر نشد اما حالا رتبه ی همشون

از مال من بهتر بود....

خدا....

همه ی فامیلامون با اینکه نمیدونن کنکور اصلا چیه مسخرم میکنن.....

امروز خواستم با  بابام دوست باشم اما خودش نذاشت...خودش نمیخواد.....

منم دیگه  هیچوقت همراهش نمیشم....

گفت یه قرونم دیگه بهت نمیدم...دوستام با رتبه ی 40 هزار به بالا رفتن دانشگاه ازاد چند میلیون فقط سالی میریزن تو جیب دانشگاه ازاد اما بابای من

اینه....

منم گفتم باشه....

قابل تصور نبود برام همه چیز اینطوری خراب شه...

انگار هرچی خودمو از گناه دور نگه داشته بودم  به جای اینکه کمکم کنه بدتر شد...خدا یهو لهم کرد!!!!

بازم بهش میگم خدایا شکرت....

هیچوقت طرز فکرم تغییر نمیکنه....حتی اگه بلاهایی بدتر ازین سرم بیاد....من خدامو دارم و برای ارزوم همیشه تلاش میکنم......

حتی اگه ارزوهام احمقانه باشه یا اگه هیچکس همراهیم نکنه مهم نیست.....

وقتی بابام باهام اونکارو کرد گفتم به خودم گفتم به کمک هیچکس احتیاج ندارم....

یه روز میرسه که به ارزوم میرسم......

53


زمان ما  نمره های نهایی سوم تاثیر مثبت داشت  منم کلی از اینکه تاثیر منفی نداشت حرص خوردم!  خب چون میدیدم سال سومم زحمت کشیدم

ولی بعضیا نه ...  عدالت اینه که تاثیر چه مثبت چه منفی لحاظ بشه   البته من با اصل کنکور مخالفم .... 


در مورد شهریه که پدرت وظیفه نداره همچین پولی بده !  حالا چه داشته باشه  چه نداشته باشه 

اما مساله مهم تری وجود داره و اون اینه که شما از الان باید به فکر مستقل شدن باشی ، باید سختی بکشی و کار کنی و خودت هزینه هاتو متقبل 

بشی 

این بچه های لوس و ننر و پسر نما! رو نگاه نکن که همه هزینه هاشون به گردن پدرشونه  میرن دانشگاه آزاد  تازه ماشین آخرین مدل هم زیر پاشونه 

اینا توی زندگی موفق نمیشن 

اونی موفق میشه که خودش زحمت بکشه 

راستی یه چیز دیگه ،  کل دنیا  نمی ارزه به ناراحتی پدر و مادر ... اینو جدی میگم 

هیچ رفیق ، هیچ دوستی رو پیدا نمیکنید که به اندازه پدر و مادر شما رو دوست داشته باشن و به اندازه پدر و مادر براتون زحمت بکشن 

این حرفو کسی داره میزنه که خیلی زیاد به خاطر رفتار غلط پدر و مادرش ضربه خورده  53258zu2qvp1d9v
نمره های سوم رو قبول ندارم  چون توی مدرسمون همه تقلب کردن....خیلی قشنگ میدیدم  که تقلب میکنن....ولی من هیچوقت تقلب نکردم...

شاگرد سوممون اگه تقلب نمیکرد اصلا قبول نمیشد!!!! ماشالاه همه کیلویی از رو هم مینویسن.....

من یه زمانی ضعیف بودم...چون گذشتم خرابه یعنی هیچوقت نمیتونم برم توی رشته ی مورد علاقم؟!

در مورد اون شهریه ی ازاد که درست میفرمایید...اما من ازش نخواستم که شهریه ی ازاد رو بهم بده!!! اون در مورد پول کتابام بود!!!!!

همه هم دیدن تمام تلاشمو کردم که پزشکی دولتی قبول شم...نمیخواستم بهشون فشار بیاد...


(1393 مرداد 13، 20:44)Mosafer kocholo نوشته است: درخشنده عزیز سلام
خیلی خوشم اومد از این جمله ات:
نقل قول: هیچوقت طرز فکرم تغییر نمیکنه....حتی اگه بلاهایی بدتر ازین سرم بیاد....من خدامو دارم و برای ارزوم همیشه تلاش میکنم......
این بزرگترین سرمایه ی یک بنده است
فقط و فقط
ازت شدیدا و ملتمسانه خواهش میکنم
مراقب رفتارت با پدر و مادرت باشی
نمیخوام نصیحت کنم
اصلا
اما شدیدا به دعاهاشون ایمان دارم
حتی اگه خیلی مغایر باشن با ما و اذیتمون کنند
اما بدون اونا شبیه ترین نشونه های خدا هستن برای ما رو زمین(منظورم فقط محبت اونا به ما نشونه ای از محبت خدا به بنده هاشه..)
اونا دوستت دارن
نزار حسرت یه چیزایی به دلت بمونه
قدرشونو بدون
و بهشون ثابت کن که میتونی
با همه ی حرفایی که زدی مطمینم که با موفقیتت هم میتونی خوشحالشون کنی هم بهشون توانایی هاتو ثابت کنی
دوست خوبم
خدای مهربونی ها پناه لحظه های قشنگت..Khansariha (8)

من مامانمو خیلی دوسش دارم...همیشه باهم خوب بودیم...اما بابام نه....

به نظر من مامانم بهترین مامان دنیاست....وقتی کنکور داشتم قشنگ میومد کمکم میکرد با اینکه خیلی کم درس خونده....باهام حرف میزد در موردش

الانم که ماشالاه شده در حد یه کارشناس انتخاب رشته!!!4fvfcja

اما بابام دیگه نمیخواد با من دوست بشه....دیروز میخواستم باهاش دوست باشم بهم گفت: گورتو گم کن...این عین جملش بود!

بابام حداقل کاری که اون روز باید میکرد رو نکرد....دید من اعصابم داغونه و اومد دوباره گیر داد و مسخرم کرد!

روزی هم که توی مسابقات کشوری دوچرخه سواری 36 ام شدم کلی بهم خندید! من تقریبا وسطا بودم این خنده داره؟! خیلیارو راهم نمیدن اونجا!

بابایی که نماز خوندن همرو میبینه مسخره میکنه بابا نیست...

اینجا (خونمون)کسی حق نماز خوندن نداره! ببخشید نباید اینارو اینجا بگم ولی میخوام بگم الکی از بابام بدم نمیاد....

حتی میخواد اعتقاد بقیرو هم ازشون بگیره!

من چنین ادمی رو نمیتونم  دوس داشته باشم....

در مورد نماز خوندنش چیزی نگیم بهتره..چون هر دفعه 30 نفر میان بهم میگن چکار کن چکار نکن....من حاضرم برم جهنم اما جلوی اون نماز نخونم...

.............................
منم خوشحال میشم که خوشحالتون کنمKhansariha (8)

تا وقتی دوستای گلی مثل شمارو دارم خیالم راحته ....مرسی....
Khansariha (8)
رفتار و شخصیت فعلی یه آدم برمیگرده به گذشته اش به رفتارهایی که باهاش شده.. 
پشت شخصیت همه ی آدما یه قصه است...
فکر میکنم پدر شما هم خیلی سختی ها دیده باشه تو زندگی 
گاهی این سختی ها آدم رو میسازه و لطیف تر و دل رحم تر میکنه
گاهی هم فقط تبدیل میشه به یه سری عقده های سخت و یه سری دردهای تلخ 

از خدا میخوام به هممون تو رویارویی با مشکلات زندگی کمک کنه
تو فراخ شدل دل هامون ..تو آسون شدن کارهامون

به گذشته پدرتون و سختی هایی که ممکنه دیده باشن فکر کنید ..
اینطوری دلتون نرم تر میشه...شایدم حس رحم و دلسوزی جای حس الانتون رو بگیره...
53
[تصویر:  wp4003454.jpg]
سلام بچه ها
امروز چهارمین روز پاکیمه هر چند سخته و من قبلاً با چیزای زیادی وسوسه میشدم(مثل فیلم و نگاه به دیگران و تخیل بافی) ولی در کل احساس خیلی خوبی دارم از اینکه سعی میکنم نگاهمو کنترل کنم احساس خوبی دارم ، نماز میخونم احساس خوبی دارم ، قرآن میخونم احساس خوبی دارم ، از نظر فکری و جسمی دارم بهتر میشم احساس خوبی دارم ، راندمان کاریم بالاتر میره احساس خوبی دارم ، همونجوریکه شیطون قویه و منتظر یک فرصت میگرده تا ماهارو اغفال کنه ما هم ابزارهای زیادی مثل نماز،قرآن،دعا،ورزش،امیدبه زندگی و آینده،کانون و تجربه بچه های پاکی و خیلی چیزای دیگه داریم که میتونیم با شیطون مقابله کنیم ، بچه ها فقط یه احساسی دارم بگم اونم اینکه کنترل نگاه توی این زمونه خیلی سخته تا چند سال پیش خانوما لباسای مناسبتری میپوشیدن ولی الان اکثرا لباسای زننده منیپوشن و من نگاهمو توی خیابون به هر طرفی که میبرم میبینم که خانومی با لباسای زننده داره از کنارم رد میشه برام دعا کنید بتونم ادامه بدم هر چند میدونم که این فکر بیمار منه نه لباسای خانوما چون من شنیده بودم که زمون شاه مردم خیلی راحتتر لباس میپوشیدن ولی مثل الان انقدر خودارضایی نبود شاید دلیلش هم این بوده که اون موقع مردا جایی رو داشتن که برن خودشونو ارضا کنن
(1393 مرداد 14، 9:51)bahar2 نوشته است: رفتار و شخصیت فعلی یه آدم برمیگرده به گذشته اش به رفتارهایی که باهاش شده.. 
پشت شخصیت همه ی آدما یه قصه است...
فکر میکنم پدر شما هم خیلی سختی ها دیده باشه تو زندگی 
گاهی این سختی ها آدم رو میسازه و لطیف تر و دل رحم تر میکنه
گاهی هم فقط تبدیل میشه به یه سری عقده های سخت و یه سری دردهای تلخ 

از خدا میخوام به هممون تو رویارویی با مشکلات زندگی کمک کنه
تو فراخ شدل دل هامون ..تو آسون شدن کارهامون

به گذشته پدرتون و سختی هایی که ممکنه دیده باشن فکر کنید ..
اینطوری دلتون نرم تر میشه...شایدم حس رحم و دلسوزی جای حس الانتون رو بگیره...
53
درست میفرمایید....53

بهش فکر کرده بودم...الان خیلی اروم شدم اماتحملم کمه ممکنه دوباره اذیتم کنه قاطی کنم....انشالاه تحملم بیشتر بشه....

امیدوارم رفتارم طوری باشه که خودش متوجه بدی کارش بشه....

هرکسی دربرابر بدی خودش خوبی بقیرو ببینه خجالت میکشه و کارش رو درست میکنه....الان سعی میکنم توی کارم موفق باشم تا خودش بیاد دنبالم...

خیلی خوشحال میشم اگه بتونم خونوادمونو دوباره مثل چند سال پیش درست کنم....
(1393 مرداد 14، 20:48)خسته امیدوار نوشته است: سلام بچه ها
امروز چهارمین روز پاکیمه هر چند سخته و من قبلاً با چیزای زیادی وسوسه میشدم(مثل فیلم و نگاه به دیگران و تخیل بافی) ولی در کل احساس خیلی خوبی دارم از اینکه سعی میکنم نگاهمو کنترل کنم احساس خوبی دارم ، نماز میخونم احساس خوبی دارم ، قرآن میخونم احساس خوبی دارم ، از نظر فکری و جسمی دارم بهتر میشم احساس خوبی دارم ، راندمان کاریم بالاتر میره احساس خوبی دارم ، همونجوریکه شیطون قویه و منتظر یک فرصت میگرده تا ماهارو اغفال کنه ما هم ابزارهای زیادی مثل نماز،قرآن،دعا،ورزش،امیدبه زندگی و آینده،کانون و تجربه بچه های پاکی و خیلی چیزای دیگه داریم که میتونیم با شیطون مقابله کنیم ، بچه ها فقط یه احساسی دارم بگم اونم اینکه کنترل نگاه توی این زمونه خیلی سخته تا چند سال پیش خانوما لباسای مناسبتری میپوشیدن ولی الان اکثرا لباسای زننده منیپوشن و من نگاهمو توی خیابون به هر طرفی که میبرم میبینم که خانومی با لباسای زننده داره از کنارم رد میشه برام دعا کنید بتونم ادامه بدم هر چند میدونم که این فکر بیمار منه نه لباسای خانوما چون من شنیده بودم که زمون شاه مردم خیلی راحتتر لباس میپوشیدن ولی مثل الان انقدر خودارضایی نبود شاید دلیلش هم این بوده که اون موقع مردا جایی رو داشتن که برن خودشونو ارضا کنن
سلام گلم....

خیلی خوشحال شدم نوشتتونو خوندم.....امیدوار شدم...بیخود نیست اسمتون شده خسته امیدوار....

اینکه میبینم یکی دیگه به جمع خوبی ها اضافه شده...هنوزم امید هست که همه طرفدار خوبی بشن.....

به فکر بچه های کانون باش....خواهش میکنم با گذشت زمان از سعی و تلاشت کم نکن.....

شما نوشته هاتون به ماها انرژی میده...این انرژیرو نگیرید....Khansariha (8)
گاهی هم این جوری دل آدم می گیره.

صفحه خبر نویسی "عصر ایران"، برای عنوان خبری نوشته است:
اوباما: نسبت به مردم غزه "سمپاتی" دارم

انگار تمام صحبت های طرف معادل فارسی داشته اند، مگر این sympathy
در حالی که واژه ی معادل فارسی ش هست: همدردی
نمی شه گفت اتفاقی هست، آنها را حتمن مرضی است.

بیجاره زبان فارسی،
این روزها آن را بر تن هر بی سر و پایی می کنند:
منظورم نوشتن کلمات غیر فارسی در قالب زبان فارسی ست.
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
(1393 مرداد 17، 3:08)نمیدانم نوشته است: گاهی هم این جوری دل آدم می گیره.

صفحه خبر نویسی "عصر ایران"، برای عنوان خبری نوشته است:
اوباما: نسبت به مردم غزه "سمپاتی" دارم

انگار تمام صحبت های طرف معادل فارسی داشته اند، مگر این sympathy
در حالی که واژه ی معادل فارسی ش هست: همدردی
نمی شه گفت اتفاقی هست، آنها را حتمن مرضی است.

بیجاره زبان فارسی،
این روزها آن را بر تن هر بی سر و پایی می کنند:
منظورم نوشتن کلمات غیر فارسی در قالب زبان فارسی ست.

این اشتباه عمدیه...برای کسایی که ندونن سمپاتی چیه....نوشته برای کسایی که تیترهارو میخونن و سریع قضاوت میکنن!

یه ادم معمولی که ندونه سمپاتی یعنی چی میاد تو ذهنش براش معنی پیدا کنه و به احتمال زیاد یه کلمه ی بد براش میزاره چون اوباما اینو گفته!

ناراحت نباش دوست گلم....زبان فارسی چیزی نیست که 4تا ادم چیز بتونن قلقلکش بدن!4fvfcja این اشتباه نویسنده سیاسیه نه چیز دیگه....


-------------------------------------------------------------
تا الان بارها و بارها خواستم برم دنبال چیزای ناجور....

اما برگشتم کانون...یه عمر اینکارو کردیم چی شد؟ یه بار نکنیم....

یه چند سالی هم پاک باشیم....از وقتی گذاشتمش کنار بدبیاری زیاد داشتم ولی تقصیر ترک کردنم نیست....

شاید خدا داره امتحانم میکنه....

شاید خدا داره همینجا مجازاتم میکنه...

خدایا شکرت...53
ولی گذشته از این حرفها، سمپاتیش (همدردیش) تو حلقم.
سلام
نقل قول: یه عمر نیازمو بهش گفتم ولی میدونم راه حلی براش نیست
شما راه حل سراغ نداری!
چرا نسبت میدین ب خدا؟!؟

و
اوج بلا همین قهره با منبع هست...

ماها تا وقتی متصل باشیم ب سرچشمه میتونیم امیدوار باشیم...


مراقب باشین گرفتار بلا نشین..


در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

ترس از ادبیات رو به طرز عجیبی از همون بچگی داشتم... 17

وای به روزی که زنگ انشا میشد... یعنی حس می کردم سخت ترین لحظه های عمرم رو دارم می گذرونم... 4fvfcja
این که یه چیزی از خودم بنویسم... واقعاً برام سخت بود...

امتحان ادبیات که دیگه حرفشو نزن... کابوسی بس ناجوان مردانه و بی پایان بود! 4fvfcja

امروز که بساط فال بود و تاپیک در محضر حافظ برقرار... بازم با خوندن شعر حافظ دلم هُری ریخت...
و این یعنی اینکه همچنان می ترسم!

خیلی چیزا هست که ازشون می ترسم... 53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان