درد دل های شما

[Alireza 68]

چن وقت پیش خواهرم گفت یکی از دوستام هست خیلی خانومه
فوق لیسانس بود پیام نور درس میداد
میگفت دوس داری بهش بگم برا ازدواج
من دیدمش ولی اخلاقش اصلا اونی نبود که میخوام
خونوادشون ولی به ما میخوردن
دیشب اومده میگه بیا انقد دس دس کردی اونم چن شب دیگه بله برونشه
تازه من اگه بخوام کسی رو انتخاب کنموباید صبر کنه اونم الان
دیگران چقدر وضع مالیشون خوبه تا از کسی خوشت میاد میخوای بیشتر بشناسم
کار از کار میگذره
حالا دیگه به خودم میگم به هیچکس دلنبند اینجا بد مسیریه
زندگی خیلی سخته همیشه

حتما روزیت نبودن ایشون

باور کن اگه روزیت باشه جوری پیش میره که خودتم توش میمونی چطور جور شد

یادم میاد خانومی بودن به اسم فرخنده خانوم

باور کن اول ماه رمضون اومد خواستگار جور شد و رفت که رفت

[می توانم]

یه چیزی میگم نخندید
باید دختر دار باشه یه خانواده تا این جمله رو درک کنه
ماه رمضون مامانا ناهار درست نمیکنن شام و سحرم یکی میکنن وقتشون واسه خواستگاری رفتن و دختر نشون کردن بیشتره
بعدشم عید فطره یه عشقی دارن به عید فطر مراسم گرفتن
سر همین امار خواستگاریای مفید و واقعی!!!!! تو ماه رمضون بیشتره


این یک اسپم بود

[عاشق فاطمه زهرا]

چرا ما این قدر از انجام خ.ا ناراحتیم؟
نه واقعا چرا؟
می دونید موضوع چیه؟ موضوع اینه که ما در بطن ماجرا هستیم
و همه چیز رو مشاهده می کنیم.
واس همین از خودمون متنفر می شیم.
مطمئن باشید اگر کسی دیگه ای رو در حال این کار می دیدیم ، از اونم متنفر می شدیم.
دیدن شخص توی اون حالت فرق می کنه با شنیدن این که فلانی فلان کار رو انجام داده.

مثال می زنم (خوندن این مثال برای افرادی که ناراحتی قلبی دارن توصیه نمی شه) :
فرض کن ما می گیم که فلانی آدم کشته.
خب این یه جمله شاید نتونه زیاد ما رو تحت تاثیر قرار بده ، خب کشته که کشته.

اما اگر من بگم که طرف رفته چاقو خریده و یک ساعت اون رو سوهان کشید تا تیز تیز بشه و بعدش رفته مقتول رو تعقیب کرده
و سر فرصت نزدیک شده و اول چاقو رو تو پشتش فرو کرده و بعد از این که مقتول افتاده زمین ، هفت هشت بار چاقو رو فرو کرده تو قلب و شکم و کلیه هاش
بعدش هم گرفته طرف رو با چاقو ...

هان چی شد؟
تحت تاثیر قرار نگرفتی؟ 
ماجرای ما هم همینه ، وقتی به کار هایی که انجام دادیم توی اون لحظات فکر کنیم ، از خودمون بدمون می آد.
اون مقدمه چینی ها ، اون سریالی شدن ها ، اون فیلم ها کثافت ، اون فکر های کثیف.
این که مثلا بری غسل کنی و بیا دوباره انجام بدی و دیگه حتی روت نشه غسل کنی و دوباره و دوباره

.................................

[تـــواب]

توی فرم جلوی شغل نوشتم :

بیـــکار...

[می توانم]

ان شالله به زودی می نویسی کارمند

[تـــواب]

کارمند کجا بود خواهر 
زندگی من ...
هیچی 
فراموش کنید اصلا  

[King_P]

غصه نخور داداش تواااب

[می توانم]

اقای تواب
خیلی زوده واسه نا امیدی

به خودمم میگم

[darya985]

ضدحال ینی اینکه روزتولدت مامانت نمونه خونه و بره سرکار.باباتم از صبح خواب باشه

[می توانم]

بی خیال بابا

تولد مهمه مگه؟؟؟

[لئا]

ضد حال تر از اون اینه که اصلا بهت تبریک نگن

[می توانم]

من وقتی تولدم می شه انقدر ناراحتم که هر کی تبریک بگه بهش چهار تا می گم



دقت کردین چهار ساله اینجام تا حالا تولد نگرفتم ؟
معمولا هم تو تولدا نمی رم

[darya985]

بالاخره یه تبریک و کادو ازشون گرفتم.خخخخخ
ولی نمیدونم چرا انقدر حالم گرفتس

[سها]

سلام

مقدمه:
معامله میکنی و از چیزی ک دوست داری میگذری.
تا ب سود برسی..
تا طرف حسابت خوش حال بشه..
تا دل کندن رو یاد بگیری ..
تا ب اعتقادت عمل کنی..
تا ایمانت رو محکم کنی..
تا چیزی ک دوست داشتی شرایط بهتری پیدا کنه..

درد دل:
دلم بهانه میگیره..
خدایا.. صبر... اطمینان... یقین...


در پناه خدا..
یاعلی.
__________
غرض چشم آزاری نیست.. اروم درد دل کردم..

[تـــواب]

بهار هیچوقت بر نمی گردد...