امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1395 مهر 4، 13:54)بازگشت به خاک نوشته است: پسر تو چه اراده ای داشتی رفتی 500

از 20 سالگی درگیر این گناه شدم و تا 25 سالگی بهترین رکوردم 38 روز یا یه چیزی تو همین مایه ها بوده ! 

البته شاید اون اوایل بیشترم بوده چون اوایل فکر نمیکردم معتاد به این گناه شدم - حساب نمیکردم !

وقتی با اراده هایی مثل مشا رو میبینم نمیدونم برای شما خوشحال باشم یا برای بی ارادگی خودم ناراحت !!!

این دفعه انشالله میری تا آخر عمر 

ازت میپرسند چند وقته پاکی = میگی 50 سال و 2 ماه و ...  Gigglesmile

من از وقتی یادم میاد درگیر بودم....5-6 ساله بودم  یادمه که انجامش میدادم!!! میشه حدود 16  سال اعتیاد!!!
یه عمر نمیدونستم چکار میکنم...عین کسی که معتاد به دنیا میاد!
همیشه یاد تاریخ عضویتم میوفتم کنار دیوار نشسته بودم داشتم گریه میکردم...کسی هم خونه نبود...
ولی دیگه الان با اینکه یک روزه پاک فرقی با 3 روز پیش که 500 و خورده ایی بود ندارم...
عوض نشدم....
همیشه شکستام به خاطر این بوده که با خودم لج کردم.... فکر کنم حق داشته باشم سالی یه بار
عصبانی بشم...
این روزا دیگه هرروز میبینمش راحتم 53258zu2qvp1d9v  
انرژی جدید گرفتم وقتی دیدمش هست... برا همونم رفتم بدنسازی..کلی بچه ها کیف کردن اومدم 49-2  
ترمای قبل مربی دانشگاه بودم کلی کیف میداد با بچه ها...
دیگه چاره ایی نیست جز اینکه از خدا بخوامش...من که هرکاری میکنم بقیش با خدا....
53
خدایا این شوخی رو کی تموم می کنی؟
دلم گرفته

[تصویر:  nasimhayat.png]
به نام خدا

اين روزا از اين قبيل پيامكها خيلي برام مياد
 الهي
چه بيصدا و بيحساب ميبخشي و ما چه حسابگرانه تسبيح و ذكرمان را ميشماريم
التماس دعا
****************
 
گاهي با خود ميگم : يكي از دلائل كوچك شمردن گناه، بخاطر اميدهاي بيجاييست كه به بخشش دارم
نكنه، اميد به بخشش هايش منو در تمرد از او جري كنه
بايد حواسم باشه، دستگاه الهي حساب و كتاب داره ... هيچ كسي رو بي حساب نميبخشن
بايد تخلف رو جبران كرد ... مال حروم رو  برگردوند
حق الله و خصوصا حق الناس رو بايد ادا كرد ...در جايي ديدم كه 
حتي بايد گوشتي كه بر بدن از مال حرام رشد كرده، در راه خدا آب بشه !!!!ه
خدا خيلي مهربونه ... اما اينجوريهايي هم كه من فكر كردم، نيست
آيا كسيكه سي سال بيراهه رفته... با كسي كه سي سال،ترك لذتهاي حرام كرده درجه شون نزد خدا يكيست!!!؟؟ ابدا
   خدا ميگه : هر چي هم گنه كاري، نااميد نباش ... من ميبخشمت و تو صف آدم خوبا ميذارمت!! بشرطها...ه
*******************

لذا اول بايد تمام سعيمو  بكنم، كه مرتكب تخلف نشم !! اما اگه يه جايي اونم از روي غفلت، نه از روي عمد، اراده و علاقه به گناه! چون
اين نوع گناه حسابش فرق داره، خدا نكنه كسي اينجوري بشه، كه كار خيلي سخت ميشه!!! مثل قتل عمد
***************
بي جهت نبود كه اون شهيد ميگفت: بچه ها، گناه نكردن، آسون تر از توبه كردنه
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
سلام

دیر رسیدم به مباحثتون 4chsmu1 ولی لازمه منم چند نکته رو بگم 4

اولا که آقای درخشنده خیلی خوش به حالتونه که تو این وضع کانون که حضور خیلی کمرنگ تر شده انقدر پستتون ریپلای خورده ...یعنی هر وقت شما یه حرفی زدین کلی آدم اومدن جواب دادن و ...
این نشون میده شما برای کانونیا عزیزین ...و این برمیگرده به شخصیتتون ...شما توی دنیای واقعی هم همین شخصین

در مورد حمایت خانواده باید بگم خیلی اوقات دلیل رفتارشون اینه که میخوان از شما یه شخصیت مستقل بسازن...خودتون رو با خواهرتون مقایسه نکنید چون مقایسه غلطیه...خواهرتون قرار نیست مسئولیت یه زندگی بیفته گردنش ...توقعاتی که برای ساختن زندگی از شما میره از خواهرتون نمیره

راستش من خیلی ها رو دیدم که یا خودشون نمیخواستن از طرف خونواده حمایت بشن یا خونوادشون رک برگشته بهشون گفته تا حالاا حمایتت کردیم از این به بعد ما هیچ مسئولیتی در قبال تو نداریم

یکی از پسرای دانشگاهمون بود که همه میدونستن خونواده فوق پولدار داره ولی همیشه مسافت زیاد تا عسلویه رو با هواپیما در رفت و آمد بود میرفت سر کار که خرجشو خودش بده

میخوام بگم خیلی وقتا این فکرا که خونوادم دوستم ندارن و.... یه حرف کاملا احساسیه و پایه منطقی نداره

اینم در نظر بگیرین اون زمان پدرهای ما با چه سختی ای و بدون حمایت مالی خونواده زندگیشونو شروع میکردن (پدر شما رو نمیدونم ) ولی به هر حال این مث یه فرهنگ براشون دراومده که شما از یه سنی به بعد باید بتونین خودتون رو پای خودتون وایسین...

و اینم بگم شما تا خودتون پدر نشین نمیتونین دلیل رفتارای خونوادتونو درک کنین
من داداشمو دارم میبینم 24 ساعته داره غر میزنه که شما بین بچه هاتون فرق میذارین شما حواستون به من نیست و....ولی من حرفا و نگرانی هایی که نسبت به داداشم دارن رو همیشه میشنوم

حتی این شرایطو من خودمم داشتم تو خونه

یه زمانی تمام امکانات برا خواهرم بود من خودمو میکشتم که فلان کلاس اونو منم برم ولی انگار نه انگار ....تا اینکه خدا کمکم کرد و تونستم دانشگاه یه چیزی فراتر از اون کلاس ها که میخواستم و نشد قبول بشم

الانم با اینکه دانشگام شهریه نداشته ولی خودم دیگه روم نمیشه دم به دیقه پول بخوام از بابام و سعی میکنم خودم با فروش کارام تا جایی که میشه نیازامو برآورده کنم

با همه این حرفا من میدونم که سوگولی مامان و بابا منم...همه هم میگن که من براشون عزیزترم

یه دفعه با بابام بحثم شد گفتم شما همیشه همه چیو برای بقیه خواستین حواستون به نیازای من نبود هر وقت چیزی خواستم دیر بهش رسیدم خیلی ناراحت شد اومد منو بوسید و گفت بخدا هیچ کدومتون برام فرقی ندارین...همین حرف برا من کافی بود
میگم حتما اون کارا هزار و یک دلیل داشته که من بیخبرم

شما هم خودتونو اذیت نکنین...الان تو یه برهه ای هستین که همه چیزو بر ضد خودتون میبینین ولی میدونم شخصیتتونم جوری نیس که بخواین وا بدین...
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
(1395 مهر 5، 10:48)sheydaei نوشته است: سلام

دیر رسیدم به مباحثتون  4chsmu1  ولی لازمه منم چند نکته رو بگم  4

اولا که آقای درخشنده خیلی خوش به حالتونه که تو این وضع کانون که حضور خیلی کمرنگ تر شده انقدر پستتون ریپلای خورده ...یعنی هر وقت شما یه حرفی زدین کلی آدم اومدن جواب دادن و ...
این نشون میده شما برای کانونیا عزیزین ...و این برمیگرده به شخصیتتون ...شما توی دنیای واقعی هم همین شخصین

در مورد حمایت خانواده باید بگم خیلی اوقات دلیل رفتارشون اینه که میخوان از شما یه شخصیت مستقل بسازن...خودتون رو با خواهرتون مقایسه نکنید چون مقایسه غلطیه...خواهرتون قرار نیست مسئولیت یه زندگی بیفته گردنش ...توقعاتی که برای ساختن زندگی از شما میره از خواهرتون نمیره

راستش من خیلی ها رو دیدم که یا خودشون نمیخواستن از طرف خونواده حمایت بشن یا خونوادشون رک برگشته بهشون گفته تا حالاا حمایتت کردیم از این به بعد ما هیچ مسئولیتی در قبال تو نداریم

یکی از پسرای دانشگاهمون بود که همه میدونستن خونواده فوق پولدار داره ولی همیشه مسافت زیاد تا عسلویه رو با هواپیما در رفت و آمد بود میرفت سر کار که خرجشو خودش بده

میخوام بگم خیلی وقتا این فکرا که خونوادم دوستم ندارن و.... یه حرف کاملا احساسیه و پایه منطقی نداره

اینم در نظر بگیرین اون زمان پدرهای ما با چه سختی ای و بدون حمایت مالی خونواده زندگیشونو شروع میکردن (پدر شما رو نمیدونم ) ولی به هر حال این مث یه فرهنگ براشون دراومده که شما از یه سنی به بعد باید بتونین خودتون رو پای خودتون وایسین...

و اینم بگم شما تا خودتون پدر نشین نمیتونین دلیل رفتارای خونوادتونو درک کنین
من داداشمو دارم میبینم 24 ساعته داره غر میزنه که شما بین بچه هاتون فرق میذارین شما حواستون به من نیست و....ولی من حرفا و نگرانی هایی که نسبت به داداشم دارن رو همیشه میشنوم

حتی این شرایطو من خودمم داشتم تو خونه

یه زمانی تمام امکانات برا خواهرم بود من خودمو میکشتم که فلان کلاس اونو منم برم ولی انگار نه انگار ....تا اینکه خدا کمکم کرد و تونستم دانشگاه یه چیزی فراتر از اون کلاس ها که میخواستم و نشد قبول بشم

الانم با اینکه دانشگام شهریه نداشته ولی خودم دیگه روم نمیشه دم به دیقه پول بخوام از بابام و سعی میکنم خودم با فروش کارام تا جایی که میشه نیازامو برآورده کنم

با همه این حرفا من میدونم که سوگولی مامان و بابا منم...همه هم میگن که من براشون عزیزترم

یه دفعه با بابام بحثم شد گفتم شما همیشه همه چیو برای بقیه خواستین حواستون به نیازای من نبود هر وقت چیزی خواستم دیر بهش رسیدم خیلی ناراحت شد اومد منو بوسید و گفت بخدا هیچ کدومتون برام فرقی ندارین...همین حرف برا من کافی بود
میگم حتما اون کارا هزار و یک دلیل داشته که من بیخبرم

شما هم خودتونو اذیت نکنین...الان تو یه برهه ای هستین که همه چیزو بر ضد خودتون میبینین ولی میدونم شخصیتتونم جوری نیس که بخواین وا بدین...

داستان جوریه که باید ازش یه کتاب بنویسم...ادمی نیستم که به خاطر مشکلات ساده قاطی کنم بیام اینجا حرفی بزنم....معمولا مشکلات اینقدر روی  هم جمع
میشن که دیگه تحمل ادم تموم میشه....
الانم کلی باید بنویسم...ولی دیگه از حوصله ی ادم خارجه....
چون والدین هم نمیان بخونن....اگه دنبالش بودن الان بچه هامون اینطوری نبودن...
یادش به خیر چه روزایی تو این کانون گذروندیم چه صمیمیتی بین بچه ها بود چه شبایی که تا صبح انلاین بودیم افسوس که گذشت 
کاش میشد به اون روزا برگشت کاش دوباره همون بچه ها دور هم بودیم 
از اون کانون که هر کی میومد توش گرفتارش میشد فقط یه سایه مونده شایدم من اینطور احساس میکنم ولی هر چی که هست بعید میدونم این کانون بتونه کمکم کنه خیلی بی روح شده
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
 سپاس شده توسط
(1395 مهر 3، 23:09)mamad68 نوشته است: داداش درخشنده من الان 6ساله دقیقا همین مشکل برام پیش اومده!
قضیه از وقتی شروع شد که گفتم من فلان دختر رو میخوام
مامانم که همه چیز خونه دستشه و بابام مثل موم تو دستشه گفت نه!
خلاصه با بدبختی راضیش کردم ولی طی یک جلسه طولانی ازم قول گرفت از فردای عقد 1 ریال ازش پول نگیرم!
منی که ماهی 200، 300 از سال 84 پول تو جیبیم بود واقعا برام سخت بود ولی خب عاشق بودم و پذیرفتم.
خلاصه زدم به کارگری! حدود 4.5 سال کارگری کردم و خرج 2 نفرمون رو با ماهی 200 میدادم!گاهی وقتا بخدا اگه یارانه رو دیر میدادند نون هم توی خونه نداشتیم!
حالا کاش فقط به پول ختم میشید!
من بچه آخری بودم و ازم انتظار داشتند حتما دکترا بگیرم و خانمم حتما دکتری چیزی باشه ولی ...
با کارگری زوری لیسانس رو تموم کردم و خانمم همینطور.
بخاطر همین انتظارات بی جا دیگه ولم کردند و کلا محلم نمیدادند و نمیدند
خداییش کدومتون واسه تولدتون لپ تاپ، موتور، دوربین و ... هدیه گرفتند؟ اما الان دریغ از یه احوال پرسی!
ولی الان اگه نرم بهشون سر بزنم بخدا بعد 1ماه 1زنگ هم نمیزنند.
من کاملا درکشون میکنم چون خودشون با هزار زحمت بزرگم کردند ولی من اون چیزی که دوس داشتند نشدم واسه همینم دیگه محلم نمیدند
خلاصه من که همچنان دوسشون دارم حتی اگه ازم متنفر باشند چون اگه اونا نبودند منم نبودم
اگه اونا توی بچگی بهم نمیرسیدند الان ممد68 نبودم
اگه حمایتشون نبود کنکور قبول نمیشدم
اگه دوستم نداشتند الان دوسشون نداشتم!
و هزارتا از این اگرای دیگه...

من انتظارم رو از خانوادم کم کردم و نتیجه اش این شد که زندگی خودم شادتره و این برام مهمتره
زندگی شاد حق منه
امید حق منه
من نیاز به حمایت شدنم رو با حمایت کردن از همسرم عوض کردم و نتیجش عالی بود
راسی 1 نکته سیگار لعنتی به هیچوجه ادم رو اروم نمیکنه و الان چند ماهه میخوام ترک کنم ولی لعنتی نمیذاره

یاعلی

جانا سخن از دل ما میگویی
خیلی چیزا تایپ کردم بفرستم ولی بی خیال پاکشون کردم فقط داداش یه چیزی اگه خواستی سیگارو ترک کنی یه روشی هست که خیلیا نتیجه گرفتن خودمم تازه پیداش کردم یه ندا بده تا بهت معرفی کنم
راستی نمیشه تو همین سایت تالار ترک سیگارم بزنبم؟؟؟؟
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
 سپاس شده توسط
پاسخ حضرت علی به سوال علم بهتر است یا ثروت؟

جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


ایشالاه که دور بعدیه ترک بهتر باشه....
پر از کمک خدا...بد نست که به کمک خدا امید داشته باشی...
خدایا خودت یه کاری کن ....
53
درخشندهههههههههههههههههه
شیرههههههههههههههههههههههههههههههههه

317317317

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام دوستای عزیزم
حالم بده
افتضاحم
دیشب تو خونه تنها بودم و تا امروز قبل از ظهر کامل پای لپ تاپ!
دردسرتون ندم کارم از سریالی هم گذشت!
ببخشید دیگه نمیتونم بیام اعلام وضعیت کنم.
ان شاءالله اگه حالم خوب شد بعد از ماه صفر میام دوباره و از 10روزه شروع کنم.
امشب کلی گریه کردم. از خدا عذرخواهی کردم که 3ماهه نماز نخوندم که 3ماهه یس رو ترک کردم
امشب خیلی حالم بد بود.
بعد از کلی گریه قران رو باز کردم و چشمم فقط به 2 تا کلمه افتاد: سمیع بصیر «شنوای بینا!»
دیگه نتونستم دووم بیارم افتادم به سجده
الان دیگه قلبم ارامش پیدا کرده
مطمئنم خدا باز بخشید
امیدوارم ناامیدش نکنم
دلم برا این جمع تنگ میشه.
فقط بخاطر دِینی که به کانون دارم طبق قرارم توی 10 روزه کمک میکنم.
راسی دوستان هیچوقت ناامید نشید. شعار ممد68: ناامیدی ممنوع
یاعلی


شعار من: ناامیدی ممنوع
[تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
محکم و قوی پیش میرم و استقامت میکنم. 
به امید خدا
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

 سپاس شده توسط
(1395 مهر 8، 22:26)mamad68 نوشته است: سلام دوستای عزیزم
حالم بده
افتضاحم
دیشب تو خونه تنها بودم و تا امروز قبل از ظهر کامل پای لپ تاپ!
دردسرتون ندم کارم از سریالی هم گذشت!
ببخشید دیگه نمیتونم بیام اعلام وضعیت کنم.
ان شاءالله اگه حالم خوب شد بعد از ماه صفر میام دوباره و از 10روزه شروع کنم.
امشب کلی گریه کردم. از خدا عذرخواهی کردم که 3ماهه نماز نخوندم که 3ماهه یس رو ترک کردم
امشب خیلی حالم بد بود.
بعد از کلی گریه قران رو باز کردم و چشمم فقط به 2 تا کلمه افتاد: سمیع بصیر «شنوای بینا!»
دیگه نتونستم دووم بیارم افتادم به سجده
الان دیگه قلبم ارامش پیدا کرده
مطمئنم خدا باز بخشید
امیدوارم ناامیدش نکنم
دلم برا این جمع تنگ میشه.
فقط بخاطر دِینی که به کانون دارم طبق قرارم توی 10 روزه کمک میکنم.
راسی دوستان هیچوقت ناامید نشید. شعار ممد68: ناامیدی ممنوع
یاعلی
خب اقا محمدخان 68
این ک پروفایلتونو بستین ک خلافه شعارتونه خاله!
قرار نبود رفیق نیمه راه باشید!
محرم رسیده .. تمام پناه ما شیعیان ائمه هستن البته بعد خدا
اشتباه کردی؟ درست
گناه کردید؟ درست
رو کنید سمت حرم اقا و بگید اقا غلط کردم خودت درستش کن 20 
بیاید با شروع محرم شروع کنید 
ما نباید به این راحتیا از رو بریم
شیطون همین رو میخاد
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
بارالها شکر ...اینکه نشون میدی هر جا حتی اون تهه تهش هم امیدی هست...
اینکه دنیات چقد قشنگه...
تو ببخش ...اگه ما ندیدیم
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بجا میگذراند


[img=0x0]http://www.noonoab.ir/assets/js/admin/uploaded/2013/11/Climbing-5.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
امروز بعد از انجام دادن کارام گفتم بیام کمی گیم بازی کنم ! fifa 2017 
همیشه موقع گیم بازی کردن قرآن صوتی هم با یه پلیر دیگه تو هدفون پخش میکنم که چشم متوجه گیم باشه و گوش متوجه قرآن
امروز نوبت سوره مائده بود - یه آیه بود بدجور ترسیدم !
============

مائده، آیه33;
«إنّما جزاء الّذین یحاربون اللّه ورسوله ویسعون فی الأرض فسادا أن یقتّلوا أو یصلّبوا أو تقطّع أیدیهم وأرجلهم مّن خلاف أو ینفوا من الأرض؛
 به درستی که کسانی که با خدا و رسول او جنگ می کنند و در جهت فساد در زمین می کوشند، سزایشان این است که کشته شوند یا به صلیب کشیده شوند و یا دست و پایشان، به طور مخالف، قطع شود یا تبعید شوند.»

====
توضیحات یک سایت مذهبی در مورد فساد در زمین !

احکام جرائم تعزیری

بر اساس نصوص رسیده، در بسیاری از جرائم تعزیری اگر کسی مرتکب تکرار جرم شود، در مرتبه سوم و یا چهارم، مجازات آن مرگ است؛ البته در صورتی که مجازات ارتکاب اول و دوم را تحمل کرده باشد. در فقه این موضوع در جرائمی همچون نبش قبر، سرقت، استمنا، روزه خواری و... مطرح شده است.

اما چرا این تکرار مستوجب مرگ می شود؟ به نظر می رسد که جواب این سؤال بسیار واضح باشد، چون چنین افرادی مصداق بارز «سعی کننده در انجام افساد» هستند. برای اینکه این فساد به جامعه سرایت نکند، لازم است از زمین برداشته شود. اگر این نکته را نپذیریم، باید بگوییم حکم شرع در مورد جرائم تعزیری به شدت سخت گیرانه است و این سخن در مورد شارع عادل نمی تواند درست باشد، چرا که مسئله تناسب جرم و مجازات در شرع مقدس کاملاً رعایت شده است.

این گونه رفتار شارع مقدس با کسانی است که مرتکب جرائم متکرر شده اند؛ زیرا چنین اعمالی باید از ریشه خشکانده شود تا جامعه از شر آن در امان باشد.
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان