درد دل های شما

[شازده کوچولو]

بچه ها مثل این که خوب دعا نکرده بودید.  

مثل این که فعلا در خدمتتون هستیم.  

ممنون برای دعاهاتون

داداش جان،
حتما خیر بوده،
زمان و فکر و حسی هم که از آدم صرف میشه همش ان شاءالله پی ریزی یه مسیر عالی تر هست.
برای یه زندگی پر از حال خوب و ثمره ها و چشم روشنی های پر از خیر و دل انگیز.
عاقبت به خیر باشی.

["سعید"]

چقدر سخته بعد از 4 ماه از خونه و همسر و مادر دور شدن..حالم اونقدرا بد نیست ولی یه چیز غریبی که شاید اسمش دلتنگیه توم وول میزنه..ترس ها و نگرانی ها از اتفاقات کاری پیش رو هم این حال رو بدتر می کنه..البته که امید دارم به اتفاق های خوب در شرکت جدید اما نمیشه گفت نگرانی هم نیست..

[Pourya]

دلم هوای قدیمای کانون کرده 

و بچه های قدیمی که دیگه حضور ندارن (همینقدر حضور ذهن داشتم ، عذر میخوام اگه کسی جا موند)

سها , می توانم , علیرضا68 , مسافر کوچولو ، دو تا رضاهای شیطون , هادی , شاهد , مهدی , داوود گیوتین ، مجتبی , آرمان  , تنها , پرواز , لیلی  , باران ( بی نام ) 

هورا , تایرد , خسسسته , امیرحسین18  , پرشان , سربازه کانون , نیما , تارک , مهدی69 , رز زرد ، رامین ، حمید خان ، شاهین 70 ، حسین چار دو دو ، هما بانو

دو تا بهنام تولد40,  ققنوس  , داوود2005 ، طاها , ساحل ( تواب ) , ترک , بارونی , یه یاد حق , بهار2  , اتریال , شاینی  , زارا , مهتاب آر ,هما رها , چکاوک , هما بانو  , الون بات هپی , حمید (دایی حمید) , رکسانا

[*بنده پاک*]

دلم هوای قدیمای کانون کرده 

و بچه های قدیمی که دیگه حضور ندارن (همینقدر حضور ذهن داشتم ، عذر میخوام اگه کسی جا موند)

سها , می توانم , علیرضا68 , مسافر کوچولو ، دو تا رضاهای شیطون , هادی , شاهد , مهدی , داوود گیوتین ، مجتبی , آرمان  , تنها , پرواز , لیلی  , باران ( بی نام ) 

هورا , تایرد , خسسسته , امیرحسین18  , پرشان , سربازه کانون , نیما , تارک , مهدی69 , رز زرد 

دو تا بهنام تولد40,  ققنوس  , داوود2005 ، طاها , ساحل ( تواب ) , ترک , بارونی , یه یاد حق , بهار2  , اتریال , شاینی  , زارا , مهتاب آر ,هما رها , چکاوک , هما بانو  , الون بات هپی , حمید (دایی حمید) , رکسانا

آقای تواب و آقای چکاوک هنوز هستن

[*بنده پاک*]

اعتراف میکنم یه مقاله سه صفحه ای که همش شکل و اینا بود پیدا کردم برای استادم فرستادم برای اینکه قبول کنه بخوانمش برا ارائه ای که اگر ۴ نمره نداشت هیچ وقت جرئت نمی کردم انجامش بدم
الان میترسم استاده پیام بده بگه مسخره ام کردی خانم
بعدش باید چی جواب بدم نمیدونم
از الان استرس دارم

[تاج]

اعتراف میکنم یه مقاله سه صفحه ای که همش شکل و اینا بود پیدا کردم برای استادم فرستادم برای اینکه قبول کنه بخوانمش برا ارائه ای که اگر ۴ نمره نداشت هیچ وقت جرئت نمی کردم انجامش بدم
الان میترسم استاده پیام بده بگه مسخره ام کردی خانم
بعدش باید چی جواب بدم نمیدونم
از الان استرس دارم

استرس نداشته باش

[لئا]

دلم هوای قدیمای کانون کرده 

و بچه های قدیمی که دیگه حضور ندارن (همینقدر حضور ذهن داشتم ، عذر میخوام اگه کسی جا موند)

سها , می توانم , علیرضا68 , مسافر کوچولو ، دو تا رضاهای شیطون , هادی , شاهد , مهدی , داوود گیوتین ، مجتبی , آرمان  , تنها , پرواز , لیلی  , باران ( بی نام ) 

هورا , تایرد , خسسسته , امیرحسین18  , پرشان , سربازه کانون , نیما , تارک , مهدی69 , رز زرد 

دو تا بهنام تولد40,  ققنوس  , داوود2005 ، طاها , ساحل ( تواب ) , ترک , بارونی , یه یاد حق , بهار2  , اتریال , شاینی  , زارا , مهتاب آر ,هما رها , چکاوک , هما بانو  , الون بات هپی , حمید (دایی حمید) , رکسانا

آقای تواب و آقای چکاوک هنوز هستن

اون دو نفری که ایشون نوشتن جفتشونم خانم بودن

[مهرخدا]

خدا بزرگه، این روزام میگذره...

[Pourya]

آقای تواب و آقای چکاوک هنوز هستن

آقای تواب و آقای چکاوک هنوز هستن

اون دو نفری که ایشون نوشتن جفتشونم خانم بودن

بله هر دو خانم بودن ، بچه های کانون هر جا که هستن شاد و سلامت باشن

سلام  
من هستم
میدونی منو یاد ی خاطره ایی تو کانون انداختین
چند سال پیش یک دوستی به اسم رضا توی کانون بودش جفتمون رضا بودیم
شب تا صبح بیدار بودیم و کارمون اسپم زدن بودش و پوریا رو اذیت میکردیم نه اینکه بخوایم اذیتش کنیم اینطوری میشدش خیلی میخندیدیم
پوریا ادم خیلی خوبی بودش خیلی دوسش دارم. دلم واسش ی ذره شده

این دو تا رضاهای شیطون بودن که ازشون گفتم 

دلم واسشون تنگ شده 

[*بنده پاک*]

 آدما میان و میرن
 شاید ما جدیدی ها هم آدم های خوبی باشیما
حالا امتحان کنید 
شاید از جدیدی ها هم بتونین دوست خوب پیدا کنید
اصلا شاید بهتر از قدیمی ها
کسی چه میدونه

انشالله اون ها هم هر جا هستن خوب باشن و پاک

[Pourya]

 آدما میان و میرن
 شاید ما جدیدی ها هم آدم های خوبی باشیما
حالا امتحان کنید 
شاید از جدیدی ها هم بتونین دوست خوب پیدا کنید
اصلا شاید بهتر از قدیمی ها
کسی چه میدونه

انشالله اون ها هم هر جا هستن خوب باشن و پاک

بله آدما میان و میرن ولی هر کدوم چیزی به جا میزارن ، کانون و اعضاش با خاطراتشون توی ذهن من موندگار شدن 

حقیقتا میخوام سعی کنم هر چند کم ولی به طور مستمر توی کانون فعالیت داشته باشم 

توی خوبی اعضای جدید شکی نیست ، ممنون از حضور تک تکتون 

[*بنده پاک*]

 آدما میان و میرن
 شاید ما جدیدی ها هم آدم های خوبی باشیما
حالا امتحان کنید 
شاید از جدیدی ها هم بتونین دوست خوب پیدا کنید
اصلا شاید بهتر از قدیمی ها
کسی چه میدونه

انشالله اون ها هم هر جا هستن خوب باشن و پاک

بله آدما میان و میرن ولی هر کدوم چیزی به جا میزارن ، کانون و اعضاش با خاطراتشون توی ذهن من موندگار شدن 

حقیقتا میخوام سعی کنم هر چند کم ولی به طور مستمر توی کانون فعالیت داشته باشم 

توی خوبی اعضای جدید شکی نیست ، ممنون از حضور تک تکتون 

 همین را میخواستم بشنوم  
ما هم خیلی خیلی خیلی خیلی دوست داریم با قدیمی ها بیشتر آشنا بشیم  

میگن قدیمی ها خیلی با معرفت بودن  
باید دید راست میگن یا نه

خیلی خوشحال میشیم حضور فعال داشته باشید

[سفیر بهشت]

بله آدما میان و میرن ولی هر کدوم چیزی به جا میزارن ، کانون و اعضاش با خاطراتشون توی ذهن من موندگار شدن 

حقیقتا میخوام سعی کنم هر چند کم ولی به طور مستمر توی کانون فعالیت داشته باشم 

توی خوبی اعضای جدید شکی نیست ، ممنون از حضور تک تکتون 

چه خوب آقا پوریا

[فرید]

سلام رفقا

فضای مجازی یا دقیق تر بگم کانون تنها محل درد و دل کردن شده برام علتشم اینه که اینجا تنها جاییه که افرادی توش هستن که باهاشون درد مشترک دارم و میدونم که میدونن تو دلم چه خبره
امروز فردا و پس فردا یعنی سه روز تعطیلی یه موقعیت خیلی خوبه برای تفریح و گردش برای انجام کارهای عقب افتاده برای استراحت برای دید و بازدید و چه میدونم برای هزارتا کار خوب اما تعطیلات تو این سالها همیشه پاشنه آشیل من بوده خصوصا اگه برنامه ای براش نداشتم
اصلا میدونید چیه به نظر من خطرناک ترین چیز دنیا برای من یه سیستم تو یه اتاق مجزاست که به اینترنت وصله... واقعا چی میتونی از این ترسناک تر و خطرناکتر باشه برام
امروز اگر روز شهادت نبود به احتمال خیلی زیاد میشکستم و الان به جای اینجا داشتم تو گروه سرو و مینوشتم فرید/28 خرداد/صفر روز خوب 

من آدم خوبی نیستم برای خیلی ها رفیق ناباب بودم اما همیشه که اینطوری نبودم روزایی هم بود که بچه مثبت بودم و رفاقت سرم میشد دلم پر میکشه برای آدم خوبی شدن برای دوباره آدم شدن میگن کور مادرزاد بودن خیلی راحت تر از اینه که یه مدت ببینی و بعد نابینا بشی من یه مدت میدیدم و بعد نابینا شدم روزایی بود که اعتماد رو میدیدم و برای همین خیانت نمیکردم محبت و میدیدم برای همین با بی محبتی جبرانش نمیکردم رفاقت و میدیدم و با نارفیقی جبرانش نمیکردم نعمت رو میدیدم و با ناسپاسی کفرانش نمیکردم الان اما دیگه نمیبینم نور از چشمم رفته از دلم رفته سیاه شده دلم فقط تاریکی میبینم و تاریکی و تاریکی کسی چه میدونه شاید یه روزی دوباره نور به چشمام برگشت اما تا اون روز هر کار خوبی که کردم میشه عذاب مثله کوری که یاد تماشای دریا میفته یاد تماشای دشت تماشای گل تماشای ستاره ها و بعد یواش یواش میفهمه که چقدر تصویر گل توی ذهنش مخدوش شده چقدر دریا براش غریبه شده و از این موضوع عذاب میکشه و عذاب میکشه عذاب میکشم و عذاب میکشم
میدونم که لایقش نیستم اما اگه میشه برام دعا کنید که دوباره نور به چشمم برگرده به دلم برگرده

[مهرخدا]

خدا بزرگه، این روزام میگذره...