امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

تلخه اما کم‌کم داره باورم میشه نمیتونم و نمیشه!
خدایا پاره نشد؟! حداقل به مو که رسید پس چی شد دیگه؟!
حتی دیگه نمیتونم از عجز گریه کنم !چرا تا میخوام بلند شم خراب میشه؟!
نشکنین با حرفاتون دل نشکنین!
 سپاس شده توسط
مشکلات تو زندگی زیاده ...
من الان ۱ سال و نیمه که تو کانونم هر بار دارم می‌شکنم ..
ولی هر بار دوباره بلند شدم اینقدر بلند میشم تا شیطان خسته بشه ....
پس مهم نیست چند بار شکست میخوری 
مهم اینه که بعدش دوباره بلند بشین یا نه ...


موفق باشید 
یا علی مدد 
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید.. 53 53
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است 302 
 
هرگز از اهدافتون دست نکشید  Khansariha (46)
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید   Khansariha (46) 
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است   Khansariha (69)  

4 انجمن شبانه روزی 4

گروه استوا  Smiley-face-cool-2  کنترل ذهن و نگاه

خوش امد گویی به تازه وارد ها

برنامه ریزی   درسیجات

اورژانس

قرار عاشقی (نماز اول وقت )


«سوگند به قلم و به آنچه مینویسد»
تو خلق شدی که خودت باشی
اگر خدا میخواست جور دیگه ای به نظر بیای
همونطوری خلقت میکرد
اگر میخواست شخصیت دیگه ای داشته باشی
شخصیت دیگه ای بهت میداد
تو هر شرایطی که هستی خوشحال باش و خودتو دوست داشته باش
خلق نشدی که از ظاهرت ناراضی باشی
خلق نشدی که بگی کاش یجور دیگه بودم 
خودت باش هرکسی هم خوشش نیومد،نیومد
تو مجسمه ساز نیستی که خودتو برای هرکس یجور بسازی
اصن هرکسی که باعث بشه تو به خودت بگی کاش یجور دیگه بودم لایق بودن تو ذهن تو نیست ولش کن...
داستان همون سنگ شکنس که اخر دید کوه شده ولی یه سنگ شکن میتونه خوردش کنه
پس بیخیال
اونی که اون بالاس تورو تو هرشرایطی دوست داره
یاد بگیر تو زندگی توهم فقط به اون اهمیت بدی Khansariha (96)
دنیاشم واسم اهمیت نداره
«شما» که جای خود داری❤️
باز در انتظار روی چو ماهت نشسته ام
 باز در حسرت دیدار خورشید دلشکسته ام
اشکم به گونه بلغزید و باز می گریم
 جانم به لب رسید ز فراق یار و خسته ام
ترسم به اسمان نرود ناله های این حزین
 زین گوشه ی زمین پست که اندر نشسته ام
قلبم چو خون شده ز فراق یار مهربان
 دانم ز نا پاکی قلبم ره ببسته ام
ای دل امان بده که دمی با یار بگذرد
 زانرو که ز فراقش زنجیرها گسسته ام
جانا به جان رسید ز فراقت جان ما بیا
 داند خدا که ز هجرت دلشکسته ام
خود را ارزان نفروشیم 
در فروشگاه بزرگ هستی، روی قلب انسان نوشته اند
«قیمت=خدا»
دلیل این همه شکستن تو پاکی اینه 

من نمی‌خوام پاک باشم
درد 
افسردگی 
اضطراب 
خاطرات مزخرف گذشته 
عدم اعتماد به نفس 
اعتیاد به سایتهای  پرن  و خ ا 
عدم توازن  در رابطه 
هیز  
تنهایی 
شکست 
شکست  ----  عدم خود باوری___   گم شدن  تو دنیای درون 
گیجی  سردرد  
خواب  بهم  ریخته      ___   دروغای گلمبه  فقط برا اینکه  الکی بگی کم نیاوردم  دارم ادامه میدم 
احساس  غم  و اندوه  الکی  و بدون هیچ دلیلی 
احساس  شکست  عشقی  
نداشتن حامی 
مشکلات مالی 
مغزه  به  ..ا  رفتت 
و اما خانواده ای  که میگن  خودشو لوس کرده  22 
ما با اینهمه فرصت رئیس جمهور امریکا  میشدیم )) 
خب بشو لعنتی تو چرا نمیشی  چرا من همیشه  باید بدوم تهش فقط خستگی بمونه 
تو چرا نمیشی ؟؟؟ 
طلب کاره زندگیتی از من  ؟؟

همش میگی جوونیمو  برات گذاشتم  مادر من نمیذاشتی  نمیذاشتی چرا منت ممیزاری   تو اختیار و انتخاب داشتی وقتی  دیدی خودت تکمیل نیستی چرا ورداشتی  بچه اوردی  

بابا خب نمیاوردی  فقط اوردی بهم  درد دادی  
بهم  رنج دادی 
بهم گفتی بدوم  دنیا بی رحمه باید ازش بی رحم تر باشی 
درداتو به جون خریدم از  زندگی مسترک داغونت ناراضی بودی اشکاتو  پیش من ریختی 
فشارای زندگیتو   رو ما تخلیه کردی با خشم  درد  هرچی  نمیخوام بگم 
خانوادتو بیستر دوس داشتی   مادرت خواهرت  مهم تر  بودن از ما همیشه 
سره اونا دعواهایی راه انداختی بیا و ببین  
بسته  دیگ من چرا باید  درد بدم؟ 
به من گفتی تو  به یه جایی برس مارم نجات بده   چه فشاریو به من تحمیل کردی با این حرفت 
چه دردیو به من دادی    تو خونه خودم با بابام شدم غریبه 

مگه من مسئول زندگی توام ؟؟   بسته  این مسئولیتو  از من بگیر  
درد و رنج زندگیتو از من بگیر 
مسکلاتتو از من جدا کن
سروی شدم به دولت ازادگی که سر/ با کس  فرو نیاورد این طبع سرکشم 
بازم تکرار، بازم سقوط.
خدایا میشه از این چرخه تکراری بیام بیرون.
چه جهنمی ترتیب دادم واسه خودم.
واقعاً استعداد خوبی تو نابود کردن خودم دارم.
(1401 ارديبهشت 17، 7:30)بنت الهدا نوشته است: درد 
افسردگی 
اضطراب 
خاطرات مزخرف گذشته 
عدم اعتماد به نفس 
اعتیاد به سایتهای  پرن  و خ ا 
عدم توازن  در رابطه 
هیز  
تنهایی 
شکست 
شکست  ----  عدم خود باوری___   گم شدن  تو دنیای درون 
گیجی  سردرد  
خواب  بهم  ریخته      ___   دروغای گلمبه  فقط برا اینکه  الکی بگی کم نیاوردم  دارم ادامه میدم 
احساس  غم  و اندوه  الکی  و بدون هیچ دلیلی 
احساس  شکست  عشقی  
نداشتن حامی 
مشکلات مالی 
مغزه  به  ..ا  رفتت 
و اما خانواده ای  که میگن  خودشو لوس کرده  22 
ما با اینهمه فرصت رئیس جمهور امریکا  میشدیم )) 
خب بشو لعنتی تو چرا نمیشی  چرا من همیشه  باید بدوم تهش فقط خستگی بمونه 
تو چرا نمیشی ؟؟؟ 
طلب کاره زندگیتی از من  ؟؟

همش میگی جوونیمو  برات گذاشتم  مادر من نمیذاشتی  نمیذاشتی چرا منت ممیزاری   تو اختیار و انتخاب داشتی وقتی  دیدی خودت تکمیل نیستی چرا ورداشتی  بچه اوردی  

بابا خب نمیاوردی  فقط اوردی بهم  درد دادی  
بهم  رنج دادی 
بهم گفتی بدوم  دنیا بی رحمه باید ازش بی رحم تر باشی 
درداتو به جون خریدم از  زندگی مسترک داغونت ناراضی بودی اشکاتو  پیش من ریختی 
فشارای زندگیتو   رو ما تخلیه کردی با خشم  درد  هرچی  نمیخوام بگم 
خانوادتو بیستر دوس داشتی   مادرت خواهرت  مهم تر  بودن از ما همیشه 
سره اونا دعواهایی راه انداختی بیا و ببین  
بسته  دیگ من چرا باید  درد بدم؟ 
به من گفتی تو  به یه جایی برس مارم نجات بده   چه فشاریو به من تحمیل کردی با این حرفت 
چه دردیو به من دادی    تو خونه خودم با بابام شدم غریبه 

مگه من مسئول زندگی توام ؟؟   بسته  این مسئولیتو  از من بگیر  
درد و رنج زندگیتو از من بگیر 
مسکلاتتو از من جدا کن


چقدر میفهممت ...

میخواستم بیام تو درد دلا همینا رو بگم ...

دیدم یکی قبل از من گفته   65

من یه مشکل دیگه هم دارم اونم کنترل گر بودن مامانمه  Hanghead

که چقدر حرصم میگیره  Shy

یعنی یه حرفایی میزنه آدم آتیش میگیرهههههه 

امروز میگفت خونه نباشم تو درس نمیخونی ...

یعنی خراب منطقشم 
که هنوز نمیدونه من 21 سالم هست نه 12 سالم ...

یادمه یه سری ابتدایی بودم 
گفت میرم بیرون ولی نرفت 
نشست تو خونه ببینه درس میخونم یا نه  18

بعد من از اتاقم اومدم بیرون یهو مامان رو دیدم که خیلی مخوف نشسته  Khansariha (13)
داشتم سکته میکردم فک کردم روحشه  Gigglesmile

ای بابا ...

ولی واقعا آدمو خسته میکنن ...

هی هم خودشونو با ما مقایسه میکنن ...

ما امکانات شما رو نداشتیم فلان شدیم بهمان شدیم ...

شما چی ؟؟
(1401 ارديبهشت 18، 10:28)آبی آسمانی نوشته است:
(1401 ارديبهشت 17، 7:30)بنت الهدا نوشته است: درد 
افسردگی 
اضطراب 
خاطرات مزخرف گذشته 
عدم اعتماد به نفس 
اعتیاد به سایتهای  پرن  و خ ا 
عدم توازن  در رابطه 
هیز  
تنهایی 
شکست 
شکست  ----  عدم خود باوری___   گم شدن  تو دنیای درون 
گیجی  سردرد  
خواب  بهم  ریخته      ___   دروغای گلمبه  فقط برا اینکه  الکی بگی کم نیاوردم  دارم ادامه میدم 
احساس  غم  و اندوه  الکی  و بدون هیچ دلیلی 
احساس  شکست  عشقی  
نداشتن حامی 
مشکلات مالی 
مغزه  به  ..ا  رفتت 
و اما خانواده ای  که میگن  خودشو لوس کرده  22 
ما با اینهمه فرصت رئیس جمهور امریکا  میشدیم )) 
خب بشو لعنتی تو چرا نمیشی  چرا من همیشه  باید بدوم تهش فقط خستگی بمونه 
تو چرا نمیشی ؟؟؟ 
طلب کاره زندگیتی از من  ؟؟

همش میگی جوونیمو  برات گذاشتم  مادر من نمیذاشتی  نمیذاشتی چرا منت ممیزاری   تو اختیار و انتخاب داشتی وقتی  دیدی خودت تکمیل نیستی چرا ورداشتی  بچه اوردی  

بابا خب نمیاوردی  فقط اوردی بهم  درد دادی  
بهم  رنج دادی 
بهم گفتی بدوم  دنیا بی رحمه باید ازش بی رحم تر باشی 
درداتو به جون خریدم از  زندگی مسترک داغونت ناراضی بودی اشکاتو  پیش من ریختی 
فشارای زندگیتو   رو ما تخلیه کردی با خشم  درد  هرچی  نمیخوام بگم 
خانوادتو بیستر دوس داشتی   مادرت خواهرت  مهم تر  بودن از ما همیشه 
سره اونا دعواهایی راه انداختی بیا و ببین  
بسته  دیگ من چرا باید  درد بدم؟ 
به من گفتی تو  به یه جایی برس مارم نجات بده   چه فشاریو به من تحمیل کردی با این حرفت 
چه دردیو به من دادی    تو خونه خودم با بابام شدم غریبه 

مگه من مسئول زندگی توام ؟؟   بسته  این مسئولیتو  از من بگیر  
درد و رنج زندگیتو از من بگیر 
مسکلاتتو از من جدا کن


چقدر میفهممت ...

میخواستم بیام تو درد دلا همینا رو بگم ...

دیدم یکی قبل از من گفته   65

من یه مشکل دیگه هم دارم اونم کنترل گر بودن مامانمه  Hanghead

که چقدر حرصم میگیره  Shy

یعنی یه حرفایی میزنه آدم آتیش میگیرهههههه 

امروز میگفت خونه نباشم تو درس نمیخونی ...

یعنی خراب منطقشم 
که هنوز نمیدونه من 21 سالم هست نه 12 سالم ...

یادمه یه سری ابتدایی بودم 
گفت میرم بیرون ولی نرفت 
نشست تو خونه ببینه درس میخونم یا نه  18

بعد من از اتاقم اومدم بیرون یهو مامان رو دیدم که خیلی مخوف نشسته  Khansariha (13)
داشتم سکته میکردم فک کردم روحشه  Gigglesmile

ای بابا ...

ولی واقعا آدمو خسته میکنن ...

هی هم خودشونو با ما مقایسه میکنن ...

ما امکانات شما رو نداشتیم فلان شدیم بهمان شدیم ...

شما چی ؟؟

مامان  من فقط بیش از اندازه نگرانه
چون خودشو ادم موفقی نمیدونه چه تو رابطش  چه تو شغلش چه تو همه چیش 
و چون سنش کم بوده ازدواج کرده هرچی بدبختی تو دنیاس فک میکنه  به خاطر سن کمش تو ازدواج بوده 
همش استرس داره ماشبیه  اون نشیم 
همش نگرانه  
کنترل گریشم  برا اینه  من شبیه اون نشم  
ولی چه ربطی داره  از ماست که بر ماست 
من شبیه اون فکر نمیکنم اصلا زندگیمم شبیه اون نخواهد شد 

باورت نمیشه  مامان بعده  ۴۰ سال تازه اختیار  پیدا کرده بره خونه مادرش   یه همچین زندگی به ادم فشار میاره خب 
یعنی چی  مگه زندانی اخه 
احمق بودن همین بلاهارو سر ادم میاره زیادی حرف گوش کن بودن زیادی خوب بودن 
وقتی اولویتت  مشخص نباشه  
حق میدم زندگی خوبی  نداره   ولی باید قبول کنه تقصیر رفتارای خودشم  هست 
و قرار نیست ما شبیه اون بشیم )) 

اون فقط میگه  مستقل  باش هیچ موقع شبیه من نباش  تمام تلاشش اینه ))
سروی شدم به دولت ازادگی که سر/ با کس  فرو نیاورد این طبع سرکشم 
(1401 ارديبهشت 18، 10:44)بنت الهدا نوشته است:
(1401 ارديبهشت 18، 10:28)آبی آسمانی نوشته است:
(1401 ارديبهشت 17، 7:30)بنت الهدا نوشته است: درد 
افسردگی 
اضطراب 
خاطرات مزخرف گذشته 
عدم اعتماد به نفس 
اعتیاد به سایتهای  پرن  و خ ا 
عدم توازن  در رابطه 
هیز  
تنهایی 
شکست 
شکست  ----  عدم خود باوری___   گم شدن  تو دنیای درون 
گیجی  سردرد  
خواب  بهم  ریخته      ___   دروغای گلمبه  فقط برا اینکه  الکی بگی کم نیاوردم  دارم ادامه میدم 
احساس  غم  و اندوه  الکی  و بدون هیچ دلیلی 
احساس  شکست  عشقی  
نداشتن حامی 
مشکلات مالی 
مغزه  به  ..ا  رفتت 
و اما خانواده ای  که میگن  خودشو لوس کرده  22 
ما با اینهمه فرصت رئیس جمهور امریکا  میشدیم )) 
خب بشو لعنتی تو چرا نمیشی  چرا من همیشه  باید بدوم تهش فقط خستگی بمونه 
تو چرا نمیشی ؟؟؟ 
طلب کاره زندگیتی از من  ؟؟

همش میگی جوونیمو  برات گذاشتم  مادر من نمیذاشتی  نمیذاشتی چرا منت ممیزاری   تو اختیار و انتخاب داشتی وقتی  دیدی خودت تکمیل نیستی چرا ورداشتی  بچه اوردی  

بابا خب نمیاوردی  فقط اوردی بهم  درد دادی  
بهم  رنج دادی 
بهم گفتی بدوم  دنیا بی رحمه باید ازش بی رحم تر باشی 
درداتو به جون خریدم از  زندگی مسترک داغونت ناراضی بودی اشکاتو  پیش من ریختی 
فشارای زندگیتو   رو ما تخلیه کردی با خشم  درد  هرچی  نمیخوام بگم 
خانوادتو بیستر دوس داشتی   مادرت خواهرت  مهم تر  بودن از ما همیشه 
سره اونا دعواهایی راه انداختی بیا و ببین  
بسته  دیگ من چرا باید  درد بدم؟ 
به من گفتی تو  به یه جایی برس مارم نجات بده   چه فشاریو به من تحمیل کردی با این حرفت 
چه دردیو به من دادی    تو خونه خودم با بابام شدم غریبه 

مگه من مسئول زندگی توام ؟؟   بسته  این مسئولیتو  از من بگیر  
درد و رنج زندگیتو از من بگیر 
مسکلاتتو از من جدا کن


چقدر میفهممت ...

میخواستم بیام تو درد دلا همینا رو بگم ...

دیدم یکی قبل از من گفته   65

من یه مشکل دیگه هم دارم اونم کنترل گر بودن مامانمه  Hanghead

که چقدر حرصم میگیره  Shy

یعنی یه حرفایی میزنه آدم آتیش میگیرهههههه 

امروز میگفت خونه نباشم تو درس نمیخونی ...

یعنی خراب منطقشم 
که هنوز نمیدونه من 21 سالم هست نه 12 سالم ...

یادمه یه سری ابتدایی بودم 
گفت میرم بیرون ولی نرفت 
نشست تو خونه ببینه درس میخونم یا نه  18

بعد من از اتاقم اومدم بیرون یهو مامان رو دیدم که خیلی مخوف نشسته  Khansariha (13)
داشتم سکته میکردم فک کردم روحشه  Gigglesmile

ای بابا ...

ولی واقعا آدمو خسته میکنن ...

هی هم خودشونو با ما مقایسه میکنن ...

ما امکانات شما رو نداشتیم فلان شدیم بهمان شدیم ...

شما چی ؟؟

مامان  من فقط بیش از اندازه نگرانه
چون خودشو ادم موفقی نمیدونه چه تو رابطش  چه تو شغلش چه تو همه چیش 
و چون سنش کم بوده ازدواج کرده هرچی بدبختی تو دنیاس فک میکنه  به خاطر سن کمش تو ازدواج بوده 
همش استرس داره ماشبیه  اون نشیم 
همش نگرانه  
کنترل گریشم  برا اینه  من شبیه اون نشم  
ولی چه ربطی داره  از ماست که بر ماست 
من شبیه اون فکر نمیکنم اصلا زندگیمم شبیه اون نخواهد شد 

باورت نمیشه  مامان بعده  ۴۰ سال تازه اختیار  پیدا کرده بره خونه مادرش   یه همچین زندگی به ادم فشار میاره خب 
یعنی چی  مگه زندانی اخه 
احمق بودن همین بلاهارو سر ادم میاره زیادی حرف گوش کن بودن زیادی خوب بودن 
وقتی اولویتت  مشخص نباشه  
حق میدم زندگی خوبی  نداره   ولی باید قبول کنه تقصیر رفتارای خودشم  هست 
و قرار نیست ما شبیه اون بشیم )) 

اون فقط میگه  مستقل  باش هیچ موقع شبیه من نباش  تمام تلاشش اینه ))


واقعا خیلی سخته ...
و سخت تر اینه که ما باید به اندازه ی خودمون شرایطو کنترل کنیم ...

یه وقتایی به خودم میگم آسمان منطق میگه که الان تو باید هوای خانوادتو داشته باشی بالاخره اونا هم سختی کشیدن که اینجوری شدن دیگه ...

میدونی این سخته که منه 20 ساله دارم آدم 40 / 50 ساله رو درک میکنم ...

یه وقتایی دلم واسه خودم میسوزه که اینقدر از خودم انتظار دارم ...
هی میخوام حرف بزنم اما نمیدونم حرفامو به کی بزنم از چی بگم آخه
29
اللهم عجل لولیک الفرج  302

بر آن عهد که بستم هستم 27 /04 / 1401
عید غدیر خم ‌18 /12 /1443
به نظرم قضیه داره ترسناک میشه و این بدههه! 45   نمیدونم حکمت اینکه یه مشکلی سر راه آدم پیداش میشه که تا راه حلش فرسنگ ها فاصله داری و توی مسیری که باید به راه حل اون مشکل برسی هزار تا دیگه مشکل هست چیه 22
خداوند متعال در حدیث قدسی
می فرمایند: Khansariha (56)

اگر بندگانِ گناهکارم بدانند که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم،
از شدت شوق می‌مُردند.

|میزان الحكمه_جلد ۴_صفحه ۲۷۹۷|
_

يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي يَا رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي يَا مُونِسِي عِنْدَ وَحْشَتِي يَا صَاحِبِي عِنْدَ غُرْبَتِي يَا وَلِيِّي عِنْدَ نِعْمَتِي يَا غِيَاثِي عِنْدَ كُرْبَتِي يَا دَلِيلِي عِنْدَ حَيْرَتِي يَا غَنَائِي عِنْدَ افْتِقَارِي يَا مَلْجَئِي عِنْدَ اضْطِرَارِي يَا مُعِينِي عِنْدَ مَفْزَعِی


اى توشه‌ام در سختى، اى اميدم در ناگواری اى همدمم در وحشت، اى همرهم در غربت، اى سرپرستم در نعمت، اى فريادرسم در گرفتاری اى رهنمايم در سرگردانى، اى توانگرى‌ام در
تنگدستی، اى پناهم در درماندگى، اى مددرسانم در پريشانى . 53258zu2qvp1d9v



 سپاس شده توسط
ایزانا احتمالا فردی مهربان بود اما به دلیل سال‌ها تنهایی به فردی بی‌رحم تبدیل شد. او نه تنها از نظر روحی ناپایدار شد، بلکه به دلیل درماندگی در کودکی به سوی قدرت‌طلبی مطلق پیش رفت و اکنون از «خواهر و برادر» خود نفرت دارد.  


شبیه شخصیت منه به جز اون کلمه از اکنون به بعد 
 سپاس شده توسط
آقا من اومدم یک کلمه بگم برم ....






قدر پدر و مادر  رو وقتی می‌دونیم که دیگه دیره ...
پس سعی کنید تا دیر نشده قدرشونو بدونیم ...
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید.. 53 53
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است 302 
 
هرگز از اهدافتون دست نکشید  Khansariha (46)
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید   Khansariha (46) 
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است   Khansariha (69)  

4 انجمن شبانه روزی 4

گروه استوا  Smiley-face-cool-2  کنترل ذهن و نگاه

خوش امد گویی به تازه وارد ها

برنامه ریزی   درسیجات

اورژانس

قرار عاشقی (نماز اول وقت )


علی به ذکر الله تطمعن القلوب
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان