1401 آبان 29، 22:26
تا کجا
چقدر در جا
یه زمانی خودم میدونستم خودم یعنی چی اما الان اصن خودمی وجود نداره .
من؟
من کیم
(1400 مهر 13، 8:56)مهرخدا نوشته است:(1399 آذر 12، 20:47)مهرخدا نوشته است: زندگی رو هیچ وقت نمیشه پیشبینی کرداومدم اینجا و حرف دلمو نوشتم بلکه اروم شم
درست در لحظه ایی که فکر میکنی با تمام سختیا داری راه رو درست میری و میتونی یه نفس راحت هم بکشی
باهات کاری میکنه که از همه چی زده بشی
بگذری از داشته هات و بین بد و بدتر انتخاب داشته باشی
شرایطی برات بوجود میاره که نمیدونی کی هستی
کسی که سرشار از خشم، خودمم؟ یا اونی که درمونده است منم؟
یا اونی که ملیجک جمع میشه و میگه و میخنده تا حواس اطرافیان رو به خیلی چیزا پرت کنه؟
یا اونی که وقتی همه ی احساساتشو تو خودش میریزه و حرف نمیزن و نمیزنه تا اخرش به حد انفجار برسه
و خدا میدونه که چه تصمیمی اونوقت میگیره
خدا آخر و عاقبت همه امون رو بخیر کنه
میدونم خدایی هست
میدونم بزرگه و همه امون پشتمون به خداست
فقط خودش تنها امید منه
یادم اومد که قبلا هم همون حرفا رو زدم اینجا
با این تفاوت که بهم ثابت شده امیدی که به خدا دارم هیچ وقت ناامید نشده
و همیشه تو لحظه های حساس که سقوطم حتمی بوده یکی از پشت بغلم کرده
ادم خوبی نیستم بنده ی خوبی نیستم
ولی خدا بهترین خداییه که میشناسم و هیچ وقت بنده هاشو تنها نمیذاره
الان میدونم هرچند سخت ولی این روزا میگذره
و منو آماده میکنه برای روزهای سخت تر
هر روز صبح که چشممو باز میکنم به خودم میگم سخته ولی شدنیه
حتی بارها تو این مسیر میخوری زمین، ولی دوباره بلند شو
حتی برای صدهزارو یکمین بار
چون خدا بهت ثابت کرده از پس سختیا برمیای
از خط قرمزی که دور خودت کشیدی بیرون بیا
دل و بزن به دریا سختی ها رو بپذیر و صبور باش و تلاشتو بکن
بقیه اش با خداست
التماس دعا
(1401 آذر 6، 20:01)oldman نوشته است:دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست :))...