امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

13الان پیش پسر داییم بودم
دارم دیوونه میشم تنها اون بود که تمام روزایه سخت زندگیم مثه یه دوست بود برام و تمام زندگیمو میدونست حتی خ.ا
یعنی خیلی دوسش داشتم و وابستش تمام
خلافها و ثوابای زندگیمونو با هم میکردم
جمعه میخواد اعزام شه خدمت اخه من تو این 2 سال چیکار کنم
بیچاره خودشم دپرس و داغونه
واقعا هنوز نرفته دلم براش تنگ شده
بیچاره افتاده 04 بیرجند ولی دیگه چیکارش میشه کرد
این شتریه که د ر خونه هر پسر بدبختی میخوابه.
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
من هر بار که میام کانون...بی دلیل و با دلیل باید یه پست اینجا بذارم....عادته دیگه....هر چند که خودم اصولا اهل درددل دنیستم..ولی خوب..اهل حرف زدن بسیار....42

من سه دسته شاگرد دارم....و انقد با بچه ها سر و کله زدم که بعد از دیدن دو سه تا کار بفهمم که اوضاعشون چجوریاس...

دسته اول.....کسایی که موقعی که موضوعی میدم،نیازی ب تو ضیح تکمیلی ندارن...خودکارن...کلا می دونن که باید چیکار کنن،...البته تعداشون به تعداد انگشتای دستم نمیرسه....

دسته دوم....بر عکسن....کسایی که اصولا هیچ امیدی بهشون نیست....سر هر موضوعی یه اِن قلتی میارن....میشه اینجاشو رنگ نکنیم..میشه اونجاشو نکشیم...
منم که اصولا می دونم اینا تهش هیچی نمیشن،می گم باشه بابا،..نکِش....هر جور راحتی اصن....
اینام تعداشون زیاد یست....

دسته ی سوم...که عمومی ترن...کسایی که نیاز به محرک دارن،باید هُلشون داد....مجبورشون کرد....چون من ایمان دارم که اونا می تونن،و با استعدادن....هر جوری ام که بخوان از زیر کار در برن...یا غر بزنن،من محکم جلوشون می ایستم...
البته هی گله و شکایت می کنن که خسته شدیم،اینجاشو رنگ نکنیم،و اینا....ولی من با کلی وعده و وعید که نقاشیت خیلی داره خوشگل میشه....حیفه ولش کنی و از این حرفا مجبورشون می کنم تا آخرین لحظه ی کلاس روی نقاشیشون کار کنن....

چون می دونم...نقاشیشون در نهایت زیبا خواهد شد....

همه ی این حرفا رو زدم که بگم.....امیدوارم خدا به غر زدن ها و اظهار نارضایتی های ما توجه نکنه و نگه....بگیر بابا تو که هیچی نمیشی....

پ.ن..قیاسم مع الفارقه ولی خوب در مثل مناقشه نیست...53258zu2qvp1d9v
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
نقل قول: دسته دوم....بر عکسن....کسایی که اصولا هیچ امیدی بهشون نیست....سر هر موضوعی یه اِن قلتی میارن....میشه اینجاشو رنگ نکنیم..میشه اونجاشو نکشیم... منم که اصولا می دونم اینا تهش هیچی نمیشن،می گم باشه بابا،..نکِش....هر جور راحتی اصن.... اینام تعداشون زیاد یست....
بعضی از بچه ها به خاطر محیط و جو خونه و رفتار های بد پدر مادر بد بار میان و فوق العاده بی اعتماد به نفس
این بچه ها در واقع گناهی گردن ـشون نیست و تقصیر خودشون نیست ولی میشه اصلاح بشن ... که تو دوران مهد و دبستان اگر معلم با داد ـشون برسه که هیچ اگر نرسه تا 40 سالگی همین طوری بار میان ...

نکته جالبی هم خانم بارونی اشاره کرد ... میشه برای معلم ها هم همچین دسته بندی انجام داد53258zu2qvp1d9v

یه دسته از معلم ها افرادی هستن که از بی شغلی و از روی ناچار و مجبوری معلم شدن !!
تو دبستان ها و معلم های زن و تو هنرستان ها معلم های درس های تخصصی میشه از این معلم ها پیدا کرد
این معلم ها حقوق دانش آموز و .... براشون مهم نیست و فقط سعی میکنن تفلیک رو انجام بدن و کیفیت اصلا مهم نیست ...
مثلا مهم نیست که دانش آموزی تو چیزی گیر کرده باشه یا نه ...
این جور معلم ها از اون دسته معلم هایی هستن که مدام سر بچه ها داد میکشن و در کل نمیشه اسم ـشون رو معلم گذاشت
به جرات میشه گفت 70% معلم ها همین شرایط رو دارن ...

دسته بعدی معلم هایی هستند که واقعا معلمن ... غیر از مسائل درسی اخلاق هم در کلاس تدریس میکنن ...
هیچ وقت دانش آموز رو جلوی دوست هاش خرد مکینن و واقعا در بعضی مواقع میشن پدر دوم بعضی از بچه ها !!!
من یکی رو تجربه کردم ... نمیشه توصیفش کرد

بین استاد ها هیچ دسته بندی نمیکنم چون 90% ـشون ول معطلن ... 10% بقیه شاید ارزش داشته باشن که لقب استادی داشته باشن
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
واااااااااااااااااااااای من چرانمیرم درس بخونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کارم شده فقط یللی تللی تو اینترنت!
هیچ کار مفیدی هم انجام نمیدم
فقط الکی همه جاروگشت میزنم....
1276746pa51mbeg8j
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
(1391 دي 18، 0:05)نمیدانم نوشته است: بچه ها خیلی خیلی ممنون برا همدردی هاتون 53
خدا رفتگان همه ی ما رو غرق رحمت کنه
کاش یادمون بمونه که مرگ دور نیست.

سر شبی بابام گفت بریم یه سر به قبر مامان بزرگ (مامانِ مادرم) بزنیم، یه پلاستیک بکشیم روش، شاید بارون بیاد.
رفتیم.
یکی از خدمه های قبرستان روش رو پلاستیک کشیده بود،
بالاسر قبر، دو تا بلوک رو هم گذاشته بود، دو تا بلوک هم ایستاده در دو طرف، یه بلوک هم روشون به سان سقفی،
از یه طرف باز، توش یه فانوس نفتی گذاشته بود، روشن ...
چه قدر این منظره منو گرفت،
یه قبر تازه ی هنوز-بی سنگ و نشان، یه فانوس روشن روی اون در پس زمینه ی سیاه شب،
در نهایتِ سادگی، باشکوه و با عظمت.

دلم خواست که بنشینم،
تو اون سکوت، تاریکی و نسیم،
به سوسوی شعله ی فانوس خیره شوم،
و تا مدت ها فکر کنم،
و فکر،
و فکر ...
53



یه چراغ نفتی قدیمی دارم

منو یادش انداختی
امشب هم از اون شباست که دلم میخواد روشنش کنم ...

فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً

به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
(1391 دي 17، 23:38)بارونی.... نوشته است: .و انقد با بچه ها سر و کله زدم که بعد از دیدن دو سه تا کار بفهمم که اوضاعشون چجوریاس...

مسلما از روی علاقه این شغلو انتخاب نکردم22

ولی خوب در درون ادما یه چیزی هست به اسم وجدان....وجدان کاری...وجدان هر چیزی....باید باشه..اگه نباشه که میشه این چیزی که آقای مرد میگن....که هست...

ولی خوب من هدفم چیز دیگه ای بود از گفتن این حرفا....

اگه بخوام شرایط رو باز کنم...خوب نمیشه...پس سکوت میکنیم...سکوت و سکوت....

باهاتون موافقم آقای مرد

چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
(1391 دي 18، 0:13)بارونی.... نوشته است:
(1391 دي 17، 23:38)بارونی.... نوشته است: .و انقد با بچه ها سر و کله زدم که بعد از دیدن دو سه تا کار بفهمم که اوضاعشون چجوریاس...

مسلما از روی علاقه این شغلو انتخاب نکردم22

ولی خوب در درون ادما یه چیزی هست به اسم وجدان....وجدان کاری...وجدان هر چیزی....باید باشه..اگه نباشه که میشه این چیزی که آقای مرد میگن....که هست...

ولی خوب من هدفم چیز دیگه ای بود از گفتن این حرفا....

اگه بخوام شرایط رو باز کنم...خوب نمیشه...پس سکوت میکنیم...سکوت و سکوت....

باهاتون موافقم آقای مرد
بله منم منظورم همین بود
اکثرا علاقه ای ندارن ولی به دلایلی میرن و معلم میشن
من تمام معلم هام رو یادمه از تول دبستان تا این جا که آخرین سال ـه دانشگاه هستم
میتونم به جرات بگم که در کل پایه دبستان 2 معلم نسبتا خوب داشتم و یادمه معلمه کلاس اولمون یه خانمی بود 50 ساله !!!
معلم پنجم دبستان هم ازش خاطرت وحشت ناکی دارم ... !!
در تمام دوره راهنمایی و دبیرستان فقط یک معلم خوب داشتم اونم معلم پرورشی بود !!!
خب این نشون میده که معلم ها ـمون اصلا معلم نیستن ... در واقع آدم های معمولی هستن که فکر میکنن معلمی هم مثل کارای دیگه ـس ... نمیدونن که چه قدر اهمیت داره ...
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
(1391 دي 18، 0:20)مـَرد نوشته است: من تمام معلم هام رو یادمه از تول دبستان تا این جا که آخرین سال ـه دانشگاه هستم

مشخصه که زیاد معلماتون رو دوست نداشتیناSmiley-happy114

و اینکه....امیدوارم منظورتون من نباشم22
از اینایی که به در میگن که دیوار بشنوه 42البته من معلم نیستماااااااااا....

شرایط من یه ذره قاطی و پیچیده س...تخصصم برای معلم بودن زیادی بالاست....42


خوب البته این قضیه رو بسط میدم به تمام شغل ها....کم دیدم کسی رو که از جایگاهی که داره راضی باشه....

بگذریم....
درددل فراوونه.....ولی خوب گفتنش بی فایده ست....53258zu2qvp1d9v
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
(1391 دي 18، 0:32)بارونی.... نوشته است:
(1391 دي 18، 0:20)مـَرد نوشته است: من تمام معلم هام رو یادمه از تول دبستان تا این جا که آخرین سال ـه دانشگاه هستم

مشخصه که زیاد معلماتون رو دوست نداشتیناSmiley-happy114

و اینکه....امیدوارم منظورتون من نباشم22
از اینایی که به در میگن که دیوار بشنوه 42البته من معلم نیستماااااااااا....

شرایط من یه ذره قاطی و پیچیده س...تخصصم برای معلم بودن زیادی بالاست....42


خوب البته این قضیه رو بسط میدم به تمام شغل ها....کم دیدم کسی رو که از جایگاهی که داره راضی باشه....

بگذریم....
درددل فراوونه.....ولی خوب گفتنش بی فایده ست....53258zu2qvp1d9v
آره متاسفانه ... 4fvfcja
این همه گفتم که مثلا بگم به اون دسته که احساس میکنید هیچی نمیشن بیشتر برسین بعد میگین امیدوارین منظورم شما نباشید ؟224fvfcja
ثواب داره شاید فردا از همونا یه خلبانی چیزی در اومد 4fvfcja

منم اول گفتم که معلمی چیزی نبود که شما دوست داشته باشین که حق هم دارینا با توجه به سطح دستمز و شخصیت اجتماعی یک معلم پایه دبستان در ایران که اگر با یک آرایشگر مقایسه کنیم به نتایج جالبی میرسیم ...
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
سلام بچه ها_این حرف منو کسی نه قبول میکنه و نخواهد کرد _حقیقتش اینه اگه میخوای تا 1سال پاک بمونی باید از راه کاهش تدریجی فشار استفاده کنی_منظورم اینه اول میکنیش 3روز3روز 1بار بعد 5روز 5روز 1بار بعد 1هفته 1هفته یکبار و...اینطوری استانه تحملتون زیاد میشه و کار بجایی میرسه با دیدن...هم خودتو کنترل میکنی
جناب تراولر..
دوستان انجام دادن و نتیجه ی تهش فقط شکست بود
اولش خوبه..موفقیت های مقطعی .. اما بعد از یه مدت شکست پشت شکست..

متاسفم اما راهی رو که بقیه رفتن و به هیچ نتیجه ای نرسیدن...خیلی عقلانی نیست امتحان دوبارش 1
خوشا باران و وصف بی مثالش
اتفاقاً منم اولا به مونا(که سرپرست گروهمون بود) همین رو گفتم. گفتم هیچ جای دنیا ترک یه دفعه ای رو تایید نمیکنن.
اما مونا هم جواب خوبی بهم داد. گناه چیزی نیست که آدم بخواد کم کم بذارتش کنار. این کار یه بارشم گناهه، به منظور ترک انجام دادنشم گناهه. متوسّل شدن به فیزیولوژی بدن خیلی کمک نمیکنه به آدم... پیچوندن توجیهای علمی در مواقع فشار خیلی آسونه.

منم مثل شما فکر میکردم و تصمیم داشتم کم کم، کم کنم این مشکل رو. اما همون طور که باران.. گفت شکست های سریالی رو در پی داشت. هربار شکستن، ترک رو سخت تر میکنه.(هرچند، میتونست نداشته باشه. اما میخوام بگم دیگه آدم اون حسّ روحانی باحال رو تو مقاومتش نمیبینه. حّسی که واقعاً کمک میکنه به ترک. توجیهش میکنه!)
تا یه جایی ش سربالاییه و آدم اذیت میشه. اما بعدش سرسره ست!

اینم که میگین "به یه جایی میرسه که حتی با دیدن..." خیلی از نظر من باید مواظب گفتنش بود. گاهی وقتا آدم همین فکرا رو با خودش میکنه خوش خیال میشه. بعد اگه همون لحظه هم کنترل چشم کار دستش نده، بعداً یقه شُ میگیره. نمیشه که کنش واکنش نداشته باشه.
یه اشتباهی که من تو روند ترکم داشتم همین بود که به سرم زد خودمو امتحان کنم.
کلاً پاکی رو با هیچ چیز به جر پاکی نمیشه امتحان کرد. هر امتحانی آلوده ش میکنه.

البته جسارت نشه دارم اینا رو خطاب به شما میگم. شما خودتون معلومه به سرسره رسیدین.1


سلام

تازه واردم

از طریق یکی از دوستام که دیگه الان طلبه شده و ...
با اینجا آشنا شدم...

گرچه اینم بگم...

اومدم پیشتون
از تجربه شهدا در خواباندن وسوسه های شیطون براتون بگم

من یه استادی دارم ، که عاشق جووناس
خودم هم وبلاگ دارم ، حس کردم اجازه ندارم اینجا بگم
اگه دوستان جایی می دونن برای معرفی وبلاگ اعضا بگن تا معرفی کنیم

یادمون باشه امام علی علیه السلام گفتن: توانا ترین انسان ها کسانی هستن که بر هواهای نفسانی خود غلبه کنند...

شهدا نمونه عملی ، عمل به آیات و روایات هستند...

آهای رفقا ، انشاءالله اگه زنده بودم می خوام نمونه های عملی و سیره قشنگ زندگی شهدا رو براتون قرار بدم


هر که با خدا باشد ، خدا با اوست
برای منم دعا کنید
Smiley-face-cool-2
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
 سپاس شده توسط
ببین عزیز من بارانی جان فرض کن طرف از همون راه "یکبار برای همیشه"استفاده کنه و مثلا تا 1 ماه از هرگونه عامل تحریک دور میشه و پاک میمونه ولی به محض دیدن یه صحنه واقعا کنترلش رو از دست میده و... اون راهی که من ترک کردم تعداد دفعات خ.ا شاید زیاد باشه ولی شکست نه! چون خ.ا کردن تو این روش جزو برنامس*کنترل غریزه جنسی از فواید این روشه*___اون افرادی که شکست خوردند شاید روحیش رو نداشتن من یادمه این برنامه ترک رو از عید 90 شروع کردم ورفته رفته استانه بالا رفت و از بهمن 91تا الان الحمدلله پاکم@@باید صبر پیشه کرد@@ولی اول و آخرش کسی قبول نمیکنه@@البته پری جان منظورم از اون جمله نشان دادن زیاد شدن طاقته منکه عملا چنین زنی رو ندیدم
(1391 دي 18، 12:37)K.E Traveler نوشته است: ببین عزیز من بارانی جان فرض کن طرف از همون راه "یکبار برای همیشه"استفاده کنه و مثلا تا 1 ماه از هرگونه عامل تحریک دور میشه و پاک میمونه ولی به محض دیدن یه صحنه واقعا کنترلش رو از دست میده و... اون راهی که من ترک کردم تعداد دفعات خ.ا شاید زیاد باشه ولی شکست نه! چون خ.ا کردن تو این روش جزو برنامس*کنترل غریزه جنسی از فواید این روشه*___اون افرادی که شکست خوردند شاید روحیش رو نداشتن من یادمه این برنامه ترک رو از عید 90 شروع کردم ورفته رفته استانه بالا رفت و از بهمن 91تا الان الحمدلله پاکم@@باید صبر پیشه کرد@@ولی اول و آخرش کسی قبول نمیکنه@@البته پری جان منظورم از اون جمله نشان دادن زیاد شدن طاقته منکه عملا چنین زنی رو ندیدم
سلام
الآن که توی دی ماهیم ، چجوری از بهمن 91 پاکی174fvfcja

ببین دوست عزیز

به قول حافظ : کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
یعنی کاری که بده رو خوب مطلقا نباید انجام بدیم

خ.ا گناهه
شما نمیتونی گناهو جزو برنامت قرار بدی
اون موقع اگه خیالت راحت باشه که خ.ا شکست نیست و جزو برنامست ، میدونی وقتی وسوسه بشی چیکار میکنی؟ برنامه رو عقب میندازی و با وجدان آسوده خ.ا میکنی ! و این ، یعنی فاجعه!

فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً

به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان