امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1391 اسفند 8، 22:45)در جستجوی حقیقت نوشته است: برم به مامانم بگم نتونستم ترک کنم؟
شاید فرستادنم مراکز ترک اعتیاد
این راه حل داش پشتکاره....

یه چهل روز میخوابوننمون و خلاص....

خواهشا اگه به پستی جواب میدید یکم انرژی مثبت به طرف بدید....نقد کردن و زیر سوال بردن کار اسونیه....

سعی کنید به دیگران امید بدید

سلام داداش منظورت اینه که بری بگیخ.ا رو نتونستی ترک کنی؟17
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

22
دیدین بعضی آدما که خیلی راحت میفهمن شما پوستتون قرابت های نزدیکی با کرگدن داره،تمام تلاششونو میکنن تو دو کلمه صحبتی که باهات دارن تا فیها خالدونتون رو بسوزونن!!

خوب چرا اینجورین اینا؟!!

حالا یه نفر پیدا شده بعد عمری پوستش کلفته خوب!!چی کار کنه بیچاره؟بره پوستشو نازک کنه؟!!:-??

نکن خوب برادر من

نکن خواهر من

نکن دوست من

نکن عزیز جان

نکن

برو...برو از خدا بترس....

ای بابا!!

مخاطب خاصم دارم که البته اینجا بیا نیست!!22

یعنی رسما و کلا با خودم بودم42
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
(1391 اسفند 9، 10:16)شیرین و فرهاد نوشته است:
(1391 اسفند 9، 2:14)یک مشت خاک نوشته است:
(1391 اسفند 9، 0:16)شیرین و فرهاد نوشته است: لعنت به اون روزی که به این دنیا اومدم
اوا داداش شما به من امید میدی بعد اینجوری حرف میزنی؟
خدانکنه چون اونروز خدا خواست شما باشی!براش مهم بود که شمام عضوی از این جهان باشی پس اینو نگو!چون برای خدا مهمی!(من که لالای بلدم چرا خوابم نمیگیره پ171276746pa51mbeg8j)
 من از دنیا متنفرم ولی نگفتم که به حل شدن  مشکلات ناامیدم


دروووووود

خب ببخشین من یه جیزی بگم؟1276746pa51mbeg8j
در عرفان یه مطلبی هست که در باب خلق جهانه
خیلی باحاله42
میگه جهان جلوه ی وجود خداست
خب رفیق چرا چیزی که خدا در خلقتش حکمتی داشته رو بد میدونی مگه خدا چیز بد خلق میکنه فقط ما یکم صبرمون کمه
تا دوسه تا پس گردنی می خوریم از همه چیز شاکی میشیم
دوستان اون موقع که مارو با مشت و لگد از بهشت انداختن بیرون نفرستادن که خوش باشیم اومدیم سختی بکشیم طلا بشیم و بر گردیم53258zu2qvp1d9v
بس بادبانارو بکشین به پیش317

آخ جون شکلک:22::22::22::22::22:41317317:21::21:Khansariha (48)Khansariha (48)Khansariha (48)varzeshvarzeshvarzeshclappingclapping317317
[تصویر:  05_blue.png]
(1391 اسفند 9، 18:08)undefined نوشته است: بله طلا بشیم وبرگردیم ولی تو این سختی ها و آزار مردم
بجای طلا شدن بعضی ها مثل من روانشون زنگ میزنه( دچار چند نوع بیماری روحی میشن)!!!!TearsTears
نمی خوام تعریف کنم رفیق و الا چندتا از اون کف گرگی هایی که خوردم رو برات می گفتم نمیگم بیشتر از شما ولی هرکسی برای خودشKhansariha (18)
یادمه اون اوابل که اومده بودم کانون با داداش حمید می حرفیدم که حالا معلوم نیست کجا ول کرده مارو 1276746pa51mbeg8j
یه داستانی گفت خوشم اومد و باهاش حال کردم شاید شنیده باشین ولی میگم اصلا حال میکنم امشب داستان بگم :smiley-yell:
سمعک بابا بزرگو بدین بشنوه بنده ی خداSmiley-happy114
   براش می خواستم از کف گرگی هایی که خوردم بگم اینو گفت:
   یه زمانی یه شهری بود مردم اون شهر گرفتاری های زیادی داشتن و مشکلات فراوون حاکم اون شهر تمام دربارشو جمع کرد و گفت فکر چاره باشین.
 پس از بحث بسیار به این نتیجه رسیدن که یه حفره یا چاهی وسط شهر حفر کنن و هر کسی که مشکل داره بیاد و مشکلاتش رو توی اون بریزه و برای اون که این چاه زود پر نشه هر کسی میتونه سه تا از بزرگترین مشکلاتش رو توی اون بریزه ولی به جاش یه مشکل از یه نفر دیگه رو برداره.
این کار مورد پسند حاکم شد و دستور احداثش داده شد.
پس از یه مدتی حاکم تصمیم گرفت بره و از پرژه دیدن بکنه و تو راه به درباریا می گفت که حتمی چاه تا الان پر شده و....
به سر چاه که رسیدن با نهایت تعجب دیدن چاه خالی خالیه.البته دست نگیرینا حالا یه دوسه تا بده لابد
حاکم دستور تحقیق داد.نتایج تحقیقات رو براش آوردن و این بود:
{والا حضرت در طی تحقیقات به عمل آمده به این نتیجه رسیدیم که هر کسی که بر سر چاه آمد و خواست مشکلاتش رو توی چاه بندازه وقتی مشکلات دیگران رو دید و دید باید یکی از اونارو برداره و بره به این نتیجه رسید که با مشکلات خودش بسازه و باهاشون حال کنه و از وسطشون اسکی کنه و با این روش روی سیبیلای شما ناقاره<درسته یا اشتباه ناغاره نباشه فردا برامون دست بگیرن آبرومون کم و زیاد شه42> بسازه.}
البته حاکم پس از خوندن دو خط آخر خودش حاکمی رو رها کرد و رفت اسکی باز شدSmiley-happy114

آره خلاصه رفیق نمیگم من از کسی مشکلاتم بیشتره ولی آدم یکم باید راحت بگیره


ببخشید سرتون رو درد آوردم
اگرم نتونستم منظورم رو درست برسون به بزرگی خودتون ببخشیدKhansariha (8)
[تصویر:  05_blue.png]
صبح، ساعت 8 اینا، خواب م.
گوشی م زنگ می خوره؛ این روزا ساکت نیست، شاید از بیمارستان کار داشته باشند.
هیچ شماره ای نشون نمی ده، جواب می دم. هیچی.
دوباره زنگ می خوره، باز هم بی شماره، جواب می دم:

- الو، بفرمایید؟
- فرشاد؟

- بله، بفرمایید.
- های فرشاد، دیس ایز نادیا ...

یه دوست دور،
دور در زمان و مکان.
از صبر گفت، امید و خدا. و این که، او هم دعا می کنه.
گفت که خودش دو بار این لحظات منو تجربه کرده.

این دوستم مسلمونه، از اندونزی،
سال هاست پدر و مادرش رو از دست داده، معلم هست الان.
روز قبلش براش نوشته بودم که:
برا شفای مادرم دعا کن.
نمی دونم چه جوری شماره م رو داشت بعدِ این چندین سال!؟

و چه سخته از خواب پا شی، تلفن جواب بدی، اون هم به انگلیسی!
و چه تته پته ای راه انداختم اولش.
مدت ها بود انگلیسی حرف نزده بودم!

همین دیگه،
خواستم از خوبی آدم ها بگم،
که حتی، گاهی، دوری هم مانعی نمی شود.
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
سلام. چقدر بده روزي 10 نفر بهت بگن همه چي درست ميشه .. غصه نخور ..
 اما تو ندوني كي همه چي درست ميشه ؟
وقتي كه ديگه هيچي نداري تا درست بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
احساس میکنم چند روزیه جو کانون خفن آلود شده...
احساس بدی دارم...
وقتی که یه نفر حالش بده میشه یه کاری کرد
با کمک بچه هایی که آواتار و امضا و پستاشون بوی شادی میده
اما وقتی خود این بچه ها دلشون گرفته
اونم همه با هم...!!!
چیکار میشه کرد...؟! :11:
.
.
.
منم دلم گرفته...
از امضای یکی از بچه ها ...
بچه های امضایی که صورتاشون رنگی بود
که الان دیگه نیستن
شکلکی که حرف نداشت اما کلی حرف داشت ...
نقل قول: [تصویر:  188.gif]
که دیگه اونم نیست...
و از پست توی درد و دل...
نقل قول:
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من
ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری




دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من ....

از کسی که به ما میگه بخندید
نقل قول:
لطفا لبخند بزنید [تصویر:  Vala_06.gif]




اینجوری : [تصویر:  smilie_girl_101.gif]




د لبخنده بزن دیده [تصویر:  smilie_girl_194.gif]
از درد و دلایی که زود پاک میشن
نقل قول: نمیدونم من فقط اینجوریم یا همه اینطورن ؟هر چن وقت یه بار یه سونامی غصه میاد سمتم

از دختر شاد کانون
نقل قول: [تصویر:  nfe8g2kow70qcphcif.jpg]

که دیگه شاد نیست...

نقل قول: سلام. چقدر بده روزي 10 نفر بهت بگن همه چي درست ميشه .. غصه نخور .. اما تو ندوني كي همه چي درست ميشه ؟ وقتي كه ديگه هيچي نداري تا درست بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بله ما هم احساس کردیم...

نقل قول: چه عجب يك نفر حس كرد منم ناراحت ميشم ..

و از دختر رنگی رنگیه کانون

نقل قول: [تصویر:  0vd83yyg03ne40s9bsu.jpg]

که دلمون برا رک گوییاش تنگ شده...

نقل قول:
شــــــــلام
منم به همه قهرمانای مهربون دیشب تبریک میگم
به جـــــز داداش ابولفضــــل
Smiley-face-cool-2
و همشونم دوس دارم
به جـــــز داداش ابولفضـــــل
Smiley-face-cool-2
ارادتمند همه هستیم خلاصه
به جز داداش ابولفضل
Smiley-face-cool-2


پ.ن:آبدارچی جماعتو چه به قهرمان شدن آخه؟والللا 42


و از خانوم پر انرژی

نقل قول: [تصویر:  s20lyagphu25tczzc3kf.jpg]
که بیاد بگه:
نقل قول: سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوبیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد..؟317
بعدشم بدون این که کسی جوابشو بده

بگه:
نقل قول: من میرم بخوابم که فردا صبح زود باید بیدارشم317
شب به خیر کانونیاااااااااااااااا 

و از خان کانون
که دلمون براش خیلی تنگ شده...

نقل قول: [تصویر:  gi9ce90u76uuq10d4bd.jpg]

که دلش برامون خیلی تنگ شده...

نقل قول: رفتم ولی...دلم جا ماند

چیکار میشه کرد...؟! :11:
خدایا دلم یه جای بلند میخواد
یه جایی که هیچ کس نباشه تنهای تنها باشم
که فقط داااااااااااااااد بزنم 
تا کی صدام رو توی وجودم خفه کنم 
به دادم برس

دلم برای اتاق تنهاییم تنگ شده
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
سلام
نقل قول: چیکار میشه کرد...؟!



خو اقای ابولفضل تقصیر شماست دیگه
ی چای چیز دار هم ب ادم نمیدین حالمون جا بیاد[تصویر:  looksmiley.gif]


(اعتراف میکنم اولین دردلم به این شکل بود 4chsmu1)
از همه ی دوستای گلی ک جویای حالم شدم خیلی ممنونمKhansariha (8)
با وجود دوستای خوبی مثل شما مگه میشه دل ادم بگیرهKhansariha (18)
نا امید شدی؟!!!


[تصویر:  97496937818841963171.jpg]
(1391 اسفند 10، 2:04)مانا نوشته است: سلام
نقل قول: چیکار میشه کرد...؟!



خو اقای ابولفضل تقصیر شماست دیگه
ی چای چیز دار هم ب ادم نمیدین حالمون جا بیاد[تصویر:  looksmiley.gif]


(اعتراف میکنم اولین دردلم به این شکل بود )
از همه ی دوستای گلی ک جویای حالم شدم خیلی ممنونمKhansariha (8)
با وجود دوستای خوبی مثل شما مگه میشه دل ادم بگیرهKhansariha (18)
خوب از اول میگفتین چایی میخواین... 22
این همه فیلم بازی کردن نداشت که... 224chsmu1
مفهومی ترین چای چیزداری که ریختم تقدیم به شما 4chsmu1:
.
.
.
.
.

[تصویر:  siyJ2D_535.jpg]

من دیگه درددل نمیکنم ببخشید ازاوناییکه روحشون حساسه تقاضا دارمدرددلها رو نخونن روشون اساسی اثر بد داره






تا حالا دقت کردین چـرا به لوک میگن خوش شانس ؟
.
.
.
چون همیـشه فانتزیاش به حقیقت تبدیل میشنو تـو افق محـو میـشه 21)))
 
 
یکی از فانتزیام اینه که برم ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
ﭘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳﻪ
ﺧﻮﺏ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻣﺎﺩ ﻋﺰﻳﺰ ، ﺧﻮﻧﻪ .. ﻣﺎﺷﻴﻦ ، ﻛﺎﺭ ، ﭘﻮﻝ ﭼﻴﺎ ﺩﺍﺭﻥ ؟
ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻢ ﻗﺎﻃﻲ ﻛﻨﻢ ﻛﻠﻴﺪ ﻫـﺎﭺ ﺑﻜــُـ ﭘﺮﺕ ﻛﻨﻢ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﮕﻢ ﻣﻦ
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ، ﻧﻴﻮﻣﺪﻡ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ !
ﻳﺎﺭﻭ ﭘﺪﺭﻩ ﻫﻢ ﺳﻮﻳﭻ ﭘﺮﺍﻳﺪﻣﻮ ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻭ ﻳﻪ ﺑﺮﻕ ﺧﺎﺻﻲ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ
ﺑﻴﺎﺩ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭘـﺎﻡ ﻛﻪ ﺑﻴﺎ ﺩﺧـﺪﺭﻣﻮ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﻫﻤﺶ ﻣﺎﻝِ
ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺍﻳﻨﺎ
ﻣﻨﻢ ﺑﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﭘﺮﺍﻳﺪ ۲۰ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻴﻢ ﺭﻭ ﺑﻴﺨﻴﺎﻝ ﺷﻢ ﻭ ﺗﻮﻱ ﺍﻓـﻖ ﻣﺤـﻮ
ﺷﻢ . . . .
ﻳﻪ ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻦ. . . [تصویر:  icon_biggrin.gif]
 
 
یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو با اولین پرواز میرسونم . . . [تصویر:  icon_biggrin.gif]






یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو . . . !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!! [تصویر:  icon_neutral.gif]
.
تکراری بود نه ببخشید
 عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و اله و سلم: الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

« امام رضا علیه السلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است»
.
.
خدا رو شکر هر کم و کاستی هم تو زندگیمون هست اون دنیا خدا چند برابر جبران میکنه
.
 
[تصویر:  re850.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
نمیدونم چرا انقد سخته دل کندن از کانون !بعده این همه مدت انگار یکی از اعضای خانوادم شده
هروقت یه مدت طولانی ازش دور باشم بدن درد میگیرم !!
حداقل اونایی که نیت رفتن کردن میدونن چقد سخته 
و هیچی جاش رو پر نمیکنه
شاید طبیعی هم هست همه ما که گرفتاره این مشکل شدیم 
برا ترک کردنش به کانون تکیه میکنیم 
غافل از این که گرفتار اعتیاد بیشتری میشیم.
فک کنم بودنمون بعده یه مدت کاراییشو از دست میده 
حداقل برا من که این طوره 
فک کنم باید دنبال یه راهه جدید باشم یا یه کانون جدید ........ 
همتون دوست دارم خیلی زیاد ....
من دست خودم نیست هر کی میاد صحبت از رفتن از کانون میکنه حالم بد میشه.......Tears

فکر میکنم یکی از اعضای خانوادم میخواد از خونه بره........

و چقدر زیادم بود و هست این خداحافظیا.........
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
از یه جایی به بعد  دیگه نه  دست و پا می زنی

نه بال بال می زنی  نه دل دل می کنی

نه داد وبیداد می کنی نه گریه

نه مشتتو می کوبی تو دیوار نه سرتو می زنی به دیوار

نه....

از یه جایی به بعد فقط سکوت می کنی
 سپاس شده توسط
(1391 اسفند 10، 10:15)رکســــانـا نوشته است: نمیدونم چرا انقد سخته دل کندن از کانون !بعده این همه مدت انگار یکی از اعضای خانوادم شده
هروقت یه مدت طولانی ازش دور باشم بدن درد میگیرم !!
حداقل اونایی که نیت رفتن کردن میدونن چقد سخته 
و هیچی جاش رو پر نمیکنه
شاید طبیعی هم هست همه ما که گرفتاره این مشکل شدیم 
برا ترک کردنش به کانون تکیه میکنیم 
غافل از این که گرفتار اعتیاد بیشتری میشیم.
فک کنم بودنمون بعده یه مدت کاراییشو از دست میده 
حداقل برا من که این طوره 
فک کنم باید دنبال یه راهه جدید باشم یا یه کانون جدید ........ 
همتون دوست دارم خیلی زیاد ....


سلام رکسانا خانم ، همه ما با هدف مشترکی وارد این کانون شدیم ، اگر بعد از اینکه از تجربیات و راهنمایی های دیگران استفاده کردیم و رو خودمون کار کردیم و قوی تر شدیم هدفمون رو بذاریم رو کمک به دیگران ، بودنمون کارایش رو از دست نمیده و هدفمون والاتر میشه و با کمک به دیگران به خودمون هم بیشتر کمک میکنیم ، و الا عوض کردن کانون چیزی رو عوض نمیکنه .
ضمنا همیشه باید اینو یادمون باشه که هر آمدنی رفتنی هم داره و نباید به هیچ جا و هیچ کس دل ببندیم و وابسته بشیم تا رفتن سخت نشه .رفتن جزئی از ذات این دنیاست. و در مورد رفتن از کانون چقدر قشنگتره که بعد از پاکی و ادای دین نسبت به کانون و کسایی که کمکمون کردن باشه . ادای دین نسبت به کانون و کسایی که کمکمون کردن اینه که ما هم در حد توان خودمون به دیگران مخصوصا به بچه های تازه وارد کمک کنیم

(1391 اسفند 10، 10:45)SINNER نوشته است: من دست خودم نیست هر کی میاد صحبت از رفتن از کانون میکنه حالم بد میشه.......Tears

فکر میکنم یکی از اعضای خانوادم میخواد از خونه بره........

و چقدر زیادم بود و هست این خداحافظیا.........
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست و هیچ ذکر عملی ،بالاتر از ترک معصیت(عارف بزرگ آیت الله بهجت)

دانایان با عمل زندگی میکنند نه با اندیشه عمل [تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان