امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام

شیرین فرهاد عزیز شرمنده دیشب یکم هنگ بودم و دستم به پست نمیرفت

شرایطت سخته میدونم

اما مطمئن باش خدا به واسطه صبر در  این سختی مقامتو خیلی بالاتر از چیزی که فکر میکنی میبره

یه روز آشیخ غلامرضا همراه شاگردشون رفتند زیارت امام رضا( علیه السلام) 
شاگرد ایشون  نقل می کردند که بعد از زیارت چند روزه وقت خدا حافظی از حرم آقا  آشیخ غلامرضا آمد دم در حرم  و بلند داد زد به لهجه یزدی
نمیخوام نمیخوام نمیخوام!!!!


سلام داد و رفت
خیلی وقتها ازشون پرسیدم آقا جریان چی بود نمی گفتند .
ولی این اواخر عمر پرسیدیم و فرمودند:
اون روز که من اون حرف  را زدم بخاطر این بود که من مریضی داشتم  و پاهام خارشی عجیب گرفته بود به حدی که آنقدر می خاراندم تا خون می امد و در واجباتم مشکل داشتم
از امام رضا (علیه السلام) خواستم آقا جان:
اگه میشه منو شفا بده

میگفت ناگهان مکاشفه شد دیدم که وجود نازنین آن امام رئوف در داخل ضریح جلوس نمودند و هزاران ملک دور حضرتش به خدمت مشغولند


رو به من فرمودند شیخ غلامرضا ما این دردت را شفا می دهیم اما بگویم
خدا به واسطه این سختی که تحمل می کنی و این درد  برای تو انور (اخرت) مقاماتی اماده کرده
 می خواهی و قبول داری این مرض را شفا می دهد ولی ان مقام ها را نمی بینی ؟؟!!
شیخ می گفت هر چی نگاه کردم دیدم نمی ارزه و لذا بلند داد زدم
نمخوام نمخوام نمخوام

53
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام

تو دبیرستان ی همکلاسی داشتیم مشکلش شبیه تو بود.همه چیشومسخره میکردیم.از فارسی حرف زدنش تا طرز راه رفتنش لحن حرف زدنش.دیگه آخرا به حدی بود ک میگفتیم بچه ها حرفای اونجوری نزنید تو کلاس نامحرم هس!ولی دیگه براش عادی شده بود و اعتنا نمیکرد و فقط درس خودشو میخوند یعنی همون کاری که براش ب مدرسه اومده بود  

ب نظر میاد هرکس تو این دنیا معلولیت داره.بعضیا معلولیتجسمی بعضیا روانی بعضیا شعوری ...

ک هیچکدوم ب خاطر گناهکار بودن ما یا شانس یا چیز دیگه نیسک خاصیت زندگی اینه  

 خداونددر قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: « وَ لَقَدِ اسْتهُْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنهُْم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَْزِءُون؛ (1) (اگر بیمار دلان تو را استهزا كنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا كردند. امّا سرانجام، آنچه را استهزا مى‏كردند دامان مسخره‏كنندگان را گرفت

شما هم هیچ اهمیتی به حرفاشون ندید و ب خدا واگذارشون کنید.اوناافراد ضعیفین ک میخوان شما روهم ضعیف نشون بدن ک اگه شما ه م اهمیت بدی انگار ب درخواستشون بله گفتی!

هیچ وقت این چیزا رو ب بحران تبدیل نکن
[تصویر:  Pic.jpg]
شیرین و فرهاد گرامی 303
فکر نکن که همه ی مردم دید بدی نسبت به آدمایی شبیه به تو دارن...
هستن کسایی که همچین دیدی ندارن و چیزای دیگه ای براشون ملاکه...

بنده های خلق خدا همیشه عزیز هستن و خواهند بود...
این عزت رو اگر کسی از دید خودش پایین بیاره، مشکل خودشه؛ نه تو...
مطمئن باش که دید خدا نسبت به تو تغییر نمی کنه؛ هنوز هم براش عزیزی و خواهی بود...

منم تو راهنمایی یه دوست داشتم که شبیه به تو بود...
در واقع، همکلاسیش نبودم،
اما از اون جایی که بچه ی درسخون و فعالی بود...
همیشه تو کلاس های اضافه مثل المپیادها، استعداد درخشان، هلال احمر و ... همنشینش بودم...
توی کلاس خودشون نمی دونم وضعیتش چه جوری بود...
اما شخصا برای من، خیلی خیلی نازنین و عزیز بود... Khansariha (18)

الان هم متاسفانه نمی دونم کجای این کره ی خاکیه...
اما از ته دل، آرزو میکنم هر کجا که هست دلش آروم و لبش خندون باشه...
همون طور که از ته دل، این آرزو رو برای تو دارم...

دوست من، تو این دنیا همه جور آدمی هست... 
حتی اگه 99 درصد آدمای اطرافت بد و غیرقابل تحمل هستن، تو خوب باش...
خودت خوب باش و به همون یه درصد تکیه کن...
به همون صدایی که گفتی، گوش بده...

کسی اگه بخواد بقیه رو خار و ذلیل کنه...
اول از همه خودش رو خار و ذلیل کرده...
به حال خودش رهاش کن...

بهشت رو خدا واسه همه گذاشته...
اما فقط به اهلش می رسه...
تو، همراه با اون یه درصد، اهل بهشت باش...
بذار اون 99 درصد دیگه به کار خودشون مشغول باشن...
ایشالله که خدا خودش هدایتشون کنه... 53
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1392 فروردين 21، 22:07)شیرین و فرهاد نوشته است: یه صدایی میشنوم میگه من خدام دوست دارم

الان چند روزه که از غصه نخوابیدم خدایا کمکم کن به من تهمت بزرگی زدن

مردم شما خیلی منو اذیت کردید، برای چی؟
صدا میگه تو مردمو دوس داشته باش بهشون کمک کن 

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل 
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد ... 
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند 
در دایره ی قسمت اوضاع چنین باشد 

تن دادن شما به خواست خدا، راضی بودنتون به رضای او و این که با این بیماری ای که دارین همواره ارتباط خاصی با پروردگار برقرار می کنین و با او به زیبایی نیایش می کنین و شکرگزاری شما، ویژگی ایه در شما که همه ی ما رو تحت تأثیر قرار داده، کاری که خیلی از ما ها با داشتن تن سالم و نعمت های بسیار دیگه بلد نیستیم و این غفلت در نهایت ضربه ی عمیقی به ما خواهد زد. 
هر وقت به میزان شکرگزاری خودم دربرابر نعمت های بی حد و اندازه ی خدا فکر می کنم، یاد این آیه می افتم: 

« اعمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکراً وَ قَلِیلٌ مِّن عِبَادِیَ الشَّکُورُ » سبأ 13
ای خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاسگزارند ... 

و این باعث می شود که از ته دل آهی بکشم و افسوس بخورم که ای کاش من جزو آن « اندکی » می بودم ... 

در آخر در پاسخ همه ی این چیزایی که گفتین، خواستم اون نیایشی که یادم افتاد رو خدمتتون عرض کنم :
می گویند، در آخرین لحظات، جبرئیل به بالای سر حسین بن علی (ع) آمد و عرض کرد که: ای پسر رسول خدا، اگر بخواهی می توانم به تو یاری رسانم، و امام آزادانه فرمود: من از تو یاری نمی خواهم، که پروردگار من تنها یاری رسان من است ... و در ادامه فرمود :


« إلهی رضیً بقَضائِکَ  تَسلیماً لِأمرکَ  لا مَعبودَ سِواکَ  یا غِیاثَ المُستَغیثینَ ... »


در پناه خدا 53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
ما هم تو مدرسه یکی شبیه تو داشتیم.
اوایل خیلی تابلو بود.
مطمئنم تو شرایطت از اون بدتر نبوده ببین یه طور شده بود بچه هایه سالای پایینترم انگشت نماش میکردن.
اما یه جور خودشو قوی و محکم نشون میداد.که عادی شد واسه همه.
بیین یه جور با غرور و اعتماد به نفس رفتار میکرد انگار بقیه رو به هیچی حساب نمیکرد.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
شیرین فرهاد عزیز

این فیلم ببین، جالب

http://seenama.com/movies/facing-mirrors




[تصویر:  Untitled_1.png]
موندم با این همه گناهه جور وا جور چطوری روم میشه با خدا حرف میزنم 1276746pa51mbeg8j

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
(1392 فروردين 22، 17:36)حسین چار دو دو نوشته است: موندم با این همه گناهه جور وا جور چطوری روم میشه با خدا حرف میزنم 1276746pa51mbeg8j
حرف زدن با خدا  فقط یه دل امیدوار میخواد نه لزوما بی گناه،لابد داری[تصویر:  7.gif]
از آسمان طلا می بارد، هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر می شوم، من نظر كرده خداوندم.

[تصویر:  jomlat-2.jpg]

[تصویر:  nasimhayat.png]





امروز یه رابطه رو کات کردم.
صد بار تا الان کاتش کرده بودیم یعنی تو چند ماهه اخیر اما باز برگشتیم.قسم به جان عزیز ترین کسانم خوردم کات کنم اما باز برمیگشتم.به خدا به قرآن به همه کس  قسم خورده بودیم اما چند روز نگذشته بود برمیگشتیم.
اما همین الان به کسی قسم خوردم که زمین و زمانم دست به دسته هم بدن بر نمیگردم دیگه تمام شد.
شاید اون دنیا خدا عذابم کنه.شاید این دنیام گند بشه.
اما به اسم این آقا خیانت نمیکنم.من قسم خوردم.

حالم خرابه آقا ببخش که از تو مایه میزارم.مذهبی نیستم اما شرمندتم.
بخدا شرمندگیم پیش تو هزار برابر افسوسه از دست دادنه اونه.
آقا منو ببخش که اسمتو قسم خوردم.اسمت شده تاوان حماقتام.
آقا......... ببخش....اینبارم ببخش....
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
15 هم گذشت دیگه این عشق کامل پروندش بسته شد
فک کنم 14 بود یا 15
اصلا یادم نیست...
عروسیش بود تو یه جای خیلی دور از من تو یه باغ
موتور یکی از دوستامو گرفتم با بدبختی و پرسون پرسون رفتم چون کارت نداشتم
رسیدم اونجا انگار یهو دلت بریزه دلم نمیومد گاز بدم که برسم
نمیدونم شاید میترسیدم از این که تو اون لباس پیش یه غریبه ببینمش...
وای وقتی دیدمش....
تا بیاد سوار ماشین بشه فقط نگاش کردم
خیلی قشنگ شده بود همیشه تو اون لباس تصورش میکردم ولی نه با اون....
برگشتم نمیتونستم بیشتر از اون تحمل کنم
نمیدونم کی رسیدم خونه رفیقم
من از 12 سالگی با 4 تا اشغال دوست شدم و منو کردن یه الکلی بدبخت
دکتر بهم گفته بود وضع معدت خرابه اگه بازم زیاد بخوری ممکنه خونریزی معده کنی
اونشب از 2 تا 5 صبح میخوردم
فقط یادمه یه دل درد شدیدی گرفتم و دیگه یادم نیست
خلاصه دکتر بازم گفت
اوضاع معدم از داغون داغون تره دیگه نباید این کثافتو بخورم
نمیدونم از کجا فهمیده بود ولی ما دوست مشترک زیاد داشتیم
دیدم زنگ زده بهم
برداشتم نه سلام و نه هیچی فقط گفت خوبی امیر؟؟؟
قطع کردم و از اون روز فقط از خدا میخوام دیگه یادم نندازش چون دیگه فکر کردن بهشم گناهه چون شوهر داره...
الانم ماه عسلن....
خدا کنه خوش بگذره
ولی خدا وکیلیش این عدالته؟؟؟
خدایا واقعا عدالته؟؟؟
عیب نداره دیگه به خودم قول دادم تا آخر عمر سمت هیچ دختری نرم.
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
(1392 فروردين 22، 20:40)خوشحال نوشته است: 15 هم گذشت دیگه این عشق کامل پروندش بسته شد
فک کنم 14 بود یا 15
اصلا یادم نیست...
عروسیش بود تو یه جای خیلی دور از من تو یه باغ
موتور یکی از دوستامو گرفتم با بدبختی و پرسون پرسون رفتم چون کارت نداشتم
رسیدم اونجا انگار یهو دلت بریزه دلم نمیومد گاز بدم که برسم
نمیدونم شاید میترسیدم از این که تو اون لباس پیش یه غریبه ببینمش...
وای وقتی دیدمش....
تا بیاد سوار ماشین بشه فقط نگاش کردم
خیلی قشنگ شده بود همیشه تو اون لباس تصورش میکردم ولی نه با اون....
برگشتم نمیتونستم بیشتر از اون تحمل کنم
نمیدونم کی رسیدم خونه رفیقم
من از 12 سالگی با 4 تا اشغال دوست شدم و منو کردن یه الکلی بدبخت
دکتر بهم گفته بود وضع معدت خرابه اگه بازم زیاد بخوری ممکنه خونریزی معده کنی
اونشب از 2 تا 5 صبح میخوردم
فقط یادمه یه دل درد شدیدی گرفتم و دیگه یادم نیست
خلاصه دکتر بازم گفت
اوضاع معدم از داغون داغون تره دیگه نباید این کثافتو بخورم
نمیدونم از کجا فهمیده بود ولی ما دوست مشترک زیاد داشتیم
دیدم زنگ زده بهم
برداشتم نه سلام و نه هیچی فقط گفت خوبی امیر؟؟؟
قطع کردم و از اون روز فقط از خدا میخوام دیگه یادم نندازش چون دیگه فکر کردن بهشم گناهه چون شوهر داره...
الانم ماه عسلن....
خدا کنه خوش بگذره
ولی خدا وکیلیش این عدالته؟؟؟
خدایا واقعا عدالته؟؟؟
عیب نداره دیگه به خودم قول دادم تا آخر عمر سمت هیچ دختری نرم.
امیر جان

حاج امیر

اخوی

داداشم داری خودتو هلاک میکنی

به خدا ارزش نداره اینقد خودتو اذیت می کنی

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
سلام

داشتم دنبال جملات زیبا میگشتم ی دفعه چشم به این خورد

گفتم اینجا هم بذارم

 ان الانسان لفی خسر
و سوگند به روزگار/ که انسان ، مدام در حال زیان‌کردن است ...
 مردیخ‌ فروش - که یخ‌هاش کم‌کم داشتند آب می‌شدند - را دیده بود که عاجزانه فریاد می‌زد : اِرحموا من یذوب رأس ماله ،‌ أِرحموا من یذوب رأس ماله ؛ رحم کنید به کسی که سرمایه‌اش دارد آب می‌شود... منقلب شد . انگار کسی نشانش داده بود معنی واقعیِ‌ انّ ‌الانسان لفی خُسر را .
حالِ لحظه لحظه من حال آن مرد یخ‌فروش است . سرمایه‌ام ،‌ عمرم ، ‌جوانی ا‌م ،‌ ذره ذره مقابل چشم‌هام دارد آب می‌شود و نمی فهمم . همه اش ضرر ، همه‌اش باخت . سرمایه‌ام را به چیزهایی می‌دهم که نمی‌ارزند ؛ به مدرک ، به علم‌های همین دنیایی ، به دانسته‌هایی که مرا راه نمی‌برند، به مقام، به پول، به خانه، به ماشین، به عزّت‌های همین دنیایی ، به عزیز شدن‌های گذرا ،... آآآه ، بهای جان من فقط بهشت بود.
 امیرم حجّت را بر من تمام کرده بود؛‌ «انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها» : "براى وجود شما قیمتى جز بهشت نیست، خود را به غیر آن نفروشید ." (نهج البلاغه کلمات قصار کلمه 456)
 رهایی از این ضرر کردن‌های مدام، رهایی از این باختن‌های بی‌وقفه، فقط، عمل به یک تبصره چهار ماده‌ای‌ست؛ ایمان، عمل شایسته، سفارش به حق، سفارش به صبر. اللهمّ‌ وفّقنا. به هم که می رسیدند، بعدِ‌ سلام و مصافحه، پیش از خداحافظی، همین سه آیه را برای هم می‌خواندند؛ مسلمانان صدر اسلام.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والعصر.
انّ الِانسان لَفی خُسر.
الّا الّذین آمنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ وَ تَواصوا بِالحقِّ‌ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ


http://oboor.persianblog.ir

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


واقعا شرمم از مادرمه که تو ایامش اون کثافتو خوردم
تا آخر عمر خودمو نمیبخشم
به خانم فاطمه زهرا قسم میخورم که دیگه نخورم
من سرم بره قولم به مادرم نمیره
لعنت به در و دیوار
کاش هیچ در و دیواری وجود نداشت...
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
طوري شده بود كه خودم را بدون او هيچ مي ديدم،

خودم را مي شكستم كه محبتش را از دست ندهم، اين اواخر خودم را خورد كردم و به اخمش هم راضي بودم، واي ازين همه حماقت. واي

وقتي روي خدا حساب نكني اين تويي كه تنها مي ماني، حسرت مي خوري، شكوه مي كني.

ولي واقعا، تو براي خدا چه كرده اي كه اين همه طلبكاري؟؟

شكر بابت اين همه نعمت، شكر بابت اين آرامش واقعي كه در كنارت حاصل شده يا الله.
شكر بابت اين همه روزي، شكر بابت چشمان بينا.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
(1392 فروردين 21، 23:45)بارونی.... نوشته است: امروز بعد از 9 ماه رفتم تو کارگاه م...
.
.
.
خوشحال شدم...بعد از 9 ماه....
هعـــــــــــی......
آدم از یک ساعت بعدشم بی خبره!

امروز تو باشگاه انگشت دستم شکست!
نقاشی تعطیل!

یه همیچن آدم شانس قشنگیم من!4fvfcja......

کلی ذوق کرده بودم دیروز.....
پیش میاد دیگه....

........
دنیا رو نباید سخت گرفت....
میگذره....

به قول شیخ بهایی....خدا را شکر که میگذرد و نمی ماند!

از شیرین و فرهادشم فقط یه داستان مونده....
همه چیز در گذره رفقا....سختش نکنین....این شمایین که تصمیم میگیرین روزگار چطور بگذره..سخت یا راحت!53258zu2qvp1d9v
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان