امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

فوضولی درست نیست، ضرر داره
داداش مهدی69 مدیریتت مبارک 317317
انشاا.. که چرخش برات بچرخه 4fvfcja
امیدوارم همیشه موفق باشی cheshmak
مارم تحویل بگیریااااااااااااااااااا 4fvfcja
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



سلام به همه
واقعا دلم گرفت وقتی دیدم بچه ها از هم رنجیدن . تو رو خدا دیگه این جوری با هم حرف نزنین . حواستون باشه چی میگین تا کسی ازتون نرنجه و یادتون باشه هر پستی که توی کانون می ذارین روی بچه ها تاثیر داره خیلی هم تاثیر داره
منم مشکلات زیادی دارم . مطمعنا همه ی ما که اینجا هستیم مشکل زیاد داریم ولی اومدیم که با هم یکیشو که می تونه دلیل خیلی هاش باشه رو کم کنیم
فردا جمعه هس بیاین با هم خالصانه از خدا بخوایم که ظهور آقا رو برسونه
از بی نام می خوام که یه آشتی کنون راه بندازه
یه سوال هم دارم:
کسی می دونه چطوری میشه سیاهی زیر چشم که ناشی از اسمشو نبر هست رو از بین برد؟؟؟؟:question::(:(
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
تا چه حدی مطمینی که سیاهی دور چشم از اسمشو نبر هست؟ جایی نوشته بود که طبیعیه و خیلی مربوط به اسمشو نبر نیست، اما دقیق مشخص نشده بود،
کلا در یه سری افراد طبیعیه و ربطی به چیز نداره،
ولی ممکن هم هست اسمشو نبر این سیاهی دو تشدید کنه،
اگر اطلاعاتی به دست آوردی ممنون میشم بگی،
فعلا چیزی که مشخصه اینه که ما در ترکیم 317
موفق باشی/باشیم
Khansariha (46)
نمی دونم ای سیاهیو مال خودار.. هست یا نه ولی می دونم قبلا هر وقت این کارو می کردم زیاد می شد
بچه ها شما زیر چشمتون مشکلی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
سلام
ممنون،مرسی[تصویر:  rosesmile.gif]
آرمان جان،ریکلوس جان ممنون!
راستی رنگه کاربریم قشنگه یا نه؟[تصویر:  loveshower.gif]
ددبادی جان نه من زیر چشمم سایه نشدهcheshmak
داداش مهدی امیدوار بودم مشکلو بتونیم با هم تو پیام خصوصی حل کنیم!
من واقعا منظوره بدی نداشتم!
به هیچیم نمیخوام برسم!
میگم یه اشتباه فاحش بود!
چون اومدی اینجا گفتی برا بچه ها مجبور بودم منم اینجا یه حرفی بزنم!
این شوخی یا حرفه من درسته بد بوده!
ولی انقدر هام که شما فکر میکنید تقصیره من نبوده!
اطلاعات بیشتر میخوای تو پیام خصوصی بهت میدم!
منم از همین جا ازت معذرت میخوام!
مطمئن باش اگه قضیه رو برات بازترش کنم!پی به این میبری که من مقصر نبودم!
اگر هم مقصر بودم نصف به نصف!
همه ی کاسه،کوزه ها رو سره من نشکنید لطفا!!!
سلام بچه ها
من کمک می خوام
از دست ادم ها ا خسته ام
احساس می کنم هیچ کس دوست واقعیم نیست
هیچ کس غیر از خدا و پدر و مادرم از ضربه زدن بهم ترسی نداره
نسبت به ادم ها بدبین ام
زود رنجم .حیلی زود می رنجم.توی جمع دوستام ادم مظلومی به نظر میرسم و گاهی وقتی دوستام و اطرافیانم متلک میگن واذیتم می کنن خیلی خود خوری می کنم.
دلم نمی خواد اینجوری باشم
البته خیلی به مرور دارم بهتر میشم
خیلی
من یه دختر ماما نی ام که همیشه با مامانم بوده ام و خیلی وابسته ام
حالا خوابگاهی شده ام
بهم سخت گذش اما خیلی خوب و مفید بود
منو از این رو به اون رو کرد
خیلی فرق کرده ام
با اینکه توی خونه و کنار مادر و پدر مهربون خیلی خوبتره ام من فکر میکنم تو این مدت چیزایی من یاد گرفتم که اگر یاد نمی گرفتم واقعا تو زتدگیم لطمه های بدی می خوردم.و شکست بدی می خوردم.دارم یاد میگیرم که چطور با ادم ها سر وکله بزنم خودم تنهایی بدون حضور پدر و مادر
خدایا تو عجب مهربونی
هر مشکلی که تو زندگیم پیش اومده در موردش همین نظرو دارم
چیزایی بهم یاد داده که اگه یاد نمی گرفتم در اینده بدجور زمین می خوردم
متاسفانه توی جامعه ی امروزی اگه می خوای حقت ونخورن باید بیرحم و بی ادب و گستاخ و نا مهربونو دو رو و دروغ گو و خود خواه و پر رو و... باشی.
اگر نه دووم نمیاری
خدایا کمکم کن بدون اینکه این خصوصیات بد و داشته باشم بتونم گلیم خودمو از اب بکشم بیرون
یکی به من کمک کنه
دریافتم کنید
چیکار کنم که بتونم جواب همه ی دوستامو بدم
که خجالتی نباشم
که پررو باشم
که حرفاشون و کارا برام مهم نباشه.
چند روز پیش یه شوخی با یکی از دوستام کردم.اومدم با موبایل بابام بش اس ام اس دادم اخه موبایل خودم شارز نداشت ولی دیدم منو نشناخت و سر به سرش گذاشتم گفتم من یه پسرم می خوام باهات دوس بشم ولی بلا فاصله هم گفتم بابا من فلانیم .شوخی کردم.
حالا اونم برای تلافی ورداشته شماره موبایل منو داده به یکی از پسرای خوانواده ی یکی از دوستاش تا مزاحم تلفنی من بشه اسم کوچیکم رو هم بهش گفته.
میتونید تصور کنید که یه ادم ..من خیلی وقته اسم هیچ کس غیر از پدر و مادرمو خواهر هامو دوست نمی ذارم......اینقدر پست باشه؟
من برام مهم نیست کی چیکار می کنه اما این برام جالبه که چرا یک نفر باید اینکارو بکنه!برام قابل هضم نیست!
حالا با چنین ادم های بدی ارتباط نداشتم!..حالا این موضوعی که گفتم برام مهم نیست ها و این فقط یه نمومشه که اخیرا برام پیش اومده و چیز های زیاد دیگه ای هم هست .من کلا منظورم اینه که ادم ها به هم بدی میکنن.اونم چه ادمی؟؟ادمی که همیشه جلوی روم بهم اظهار دوستی میکنه و خودشو بهم می چسبونه!
بچه گی هام خیلی دختر زبون درازو بلایی بودم اما تازگی ها کم حرف و اینا شدم
البته همش به خاطر اینه که ا پدر و ماد جدا شدم و نگاه دلگرم کنندشونو روم کم احساس می کنم.البته از فاصله های دور هنوزم حسش می کنم .ام گاهی یادم میره.
گاهی ادم ها از م سو استفاده می کنن
نمی خوام اینطوری حرف بزنم ها اما احساس می کنم ما انسان ها خیلی بی لیاقتیم.ادم چطور میتونه همه چیزو کنار بزاره و هیچ حد و مرز اخلاقی برا خودش باقی نذاره
خیلی حرف دارم نمی دونم چطوری بگم
دلم میخاد همه ی این چیزایی رو که ن وشتم پاک کنم چون حرف دلمو درس نمی رسونه.
میدونید از چی ناراحتم ؟از اینکه که چرا مامانم منو اینقدر لوس و نازک نارنجی و ساده و مهربون بار اورده .نمی گم مهبون.نمی گم خیلی مهربونم اما هیچ وقتم در هیچ صورتی بدی نمی کنم.چرا من دروغ گو نیستم؟چرا؟مثل همه؟
حالا دارم یاد میگیرم دروغ بگم و مرموز باشم واطلاعاتمو از دیگران پنهان کنم.چرا مامانم به من یاد نداده بود که ادم ها دروغ میگن؟ چرا یادم نداده بود که ادم ها دوست تو نیستن
به خاطر خودشون جتی نقشه ی بدبختی تو رو هم حاضرن بکشن
چرا نمی دونستم که ادم ها جلوی روت قربونت میرن و پشت سرت فحشت میدن؟
اما ننمی خوام اینطوریباشم
خدایا
از
خوب بودن
پشیمون
شدم
می خوام بد باشم
..
میخوام
بد باشم!!!
من خیلی ساده ام.خیلی صاف و ساده
و از این ناراختم
من دلم میخاد مثل بقیه خود خواه باشم
خدایا کمکم کن
یار و یاور من فقط تو باش
من به تو قول میدم یار و یاور همهی بندگانت باشم واطرافینمو تنها نگذارم
خدایا منو به هیچ کس غیر از خودت محتاج نکن
کمکم کن گستاخی هایی رو که در حق پدر و مادرم میکنم و همش دلشونو می شکونمو جبران کنم
من نمی خوام وقتی پیر شدم بچه هام دلمو بشکونن
خدایا کمکم کن
تو تنها یاورم باش
غیر از پدر و مادرم کسی رو ندارم
خوشحالو سرحال نگهشون دار
هرچند من دختر بدی ام
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
سلام
الی خانوم واقعا متاثر شدم از این حرکت دوستتون
درسته!
بعضی ها جنبه ی یه سری از شوخی ها رو ندارن!
یعنی گنجایشه این شوخی ها رو ندارن!
در صورتی که اگه هر هفته یکی از دوستام با شماره ایرانسلی که جدید میخرن منو سره کار نذارن روزشون شب نمیشه!
من عینه خیالم نیستا!
به خاطره اینکه اینا رو مسئله ی مهمی نمیدونم!
حالا اینکه چیزی نیست!
بزارید یه سری از شوخیهای دوستامو براتون بگم که اگه همین کار رو با خودشون میکردم زمین رو به آسمون میدوختن!
به خاطر اینکه جنبشو ندارن!
چند وقت پیش رفتیم افطاری یه رستورانی!
افطاری رایگان بود!
بعدش من با یکی از بچه ها رفتم نون اضافه بگیریم!
گرفتیم اومدیم!
من چاییمو تا تهش خوردم دیدم تهش یه عالمه پنیر ریختن!
همشون زدن زیر خنده در صورتی که اصلا به من بر نخورد این شوخیشون در صورتی که اگه خودشون جای من بودن اون شوخی رو به بدترین نحو تلافی میکردن!
بله!
متاسفانه توی این جامعه باید گرگ باشی!
گرگ نباشی خوردنت!
حالادختر هیچی!
مخصوصا یه پسر!
باید زرنگ باشه!
نمیشه مقصر اصلی رو پدر و مادر دونست!
خودمونم باید چشمامونو باز کنیم اطرافمونو نگاه کنیم!
اون دوست شما اگه این کار رو کرده بی خیال بوده یعنی اگه یه پسر باهاش تلفنی صحبت کنه مسئله ای نیست!
در صورتی که شاید فکر نمیکرده شما این طور نباشید!
بعضی هام از قصد و از روی حسادت این کار ها رو انجام میدن!
توی این زمان بهترین چیز برای یه دختر اینه که ساده باشه!
البته از نظر من!
اینو خوب مطالعه کنید به درد شما میخوره

یاد بگیرید که آسان بگیرید و از زندگی لذت ببرید

روزهای کودکیتان را به خاطر دارید؟ آن روزها هیچ چیز به نظرتان پیجیده نمی رسید. تنها چیزی که به آن فکر می کردیم مدادرنگی و شکلات و عیدی بود. چیزهایی که نمی دانستیم هیچ اهمیتی برایمان نداشتند چون به چیزهایی که احتمال داشت اذیتمان کنند کاملاً بی توجه بودیم.

اما هرچه سنمان بالاتر رفت نسبت به چیزهای اطرافمان حساسیت بیشتری پیدا کردیم—مثلاً زندگی و مرگ، دوست داشتن و جدایی، موفقیت و شکست. متوجه شدیم که تقریباً هر روز مجبوریم که نگران آدم ها و اتفاقات مختلف باشیم.

بااینحال، همیشه این را به یاد داشته باشید: هیچوقت فکر نکنید که این چیزها مسئول احساس شما هستند. اتفاقات و موقعیت ها نیستند که آزارتان می دهند، این نگرش شما به آنهاست که چنین حسی ایجاد می کند.

چیزهای ساده را جدی بگیرید: به قدرت لبخند و خنده، بوسه و آغوش اعتماد کنید. مهربانی، صداقت، رویا و خیال را باور کنید. مثبت زندگی کردن اولین قدم برای خوشبختی است.

خود را رها کنید. به اشتباهاتتان بخندید. احتمالاً وقتی را به خاطر می آورید که میخواستید سخنرانی کنید و یکدفعه احساس کردید که ذهنتان در وسط سخنرانی خالی شد. حسابی ترسیده بودید. اما به احتمال خیلی زیاد شنوندگانتان ظرف یکی دو روز به کلی آن را فراموش کرده اند. همه ما گهگاه خراب می کنیم. اما خوشبختانه مردم این چیزها را خیلی زود فراموش می کنند.

اطرافتان را با چیزهایی پر کنید که دوست دارید. یک حیوان خانگی بخرید. از لحظاتتان فیلمبرداری کنید و آن را بعنوان یادگاری نگه دارید. خودتان را از آدمهایی که ناراحتتان می کنند دور نگه دارید. اگر کارتان باوجود اینکه حقوق بالایی دارد اما برایتان خسته کننده است، قبل از اینکه از آن بیرون بیایید، کاری پیدا کنید که دوست دارید. اگر کسی می خواهد مجبورتان کند که حرفش را قبول کنید بااینکه به هیچ وجه با او موافق نیستید، از آنها دوری کنید. اگر مسافرتی بهتان پیشنهاد شده، حتماً بپذیرید. درستان را ادامه دهید. هیچوقت نمی دانید که چقدر می خواهید زندگی کنید پس از موقعیت های زندگی نهایت استفاده را ببرید.

برای خوشحال و خوشنود کردن دیگران به خودتان سختی ندهید. از عهده تان خارج است، هرچند ارزشش را هم ندارد. اما اگر می خواهید کار خوبی در حق کسی کنید، از عزیزانتان شروع کنید.

تناسب اندامتان را حفظ کنید. همان آدم جذابی باشید که همیشه تصور می کردید. قدردان سلامتیتان باشید.

فرضیات را کنار بگذارید. قبل از اینکه سخنرانیتان را خراب کنید، از فکر خراب کردن آن اعصاب خودتان را خرد نکنید. از اینکه ممکن است مصاحبه کاری را خراب کرده و کاری که می خواهید را از دست بدهید، از قبل نگران نباشید. بد نیست که انتظار اتفاقات بد را داشته باشیم اما نباید هم فقط انتظار اتفاقات بد داشته باشیم.

طرز تفکرتان را عوض کنید. وقتی کسی مسخره تان می کند، از سابقه خانوادگیتان انتقاد می کند یا برای اشتباهات گذشته محکومتان میکند، گوش هایتان را ببندید. لازم نیست هر چیزی که می شنوید را باور کنید. شما خودتان را بهتر از هر کس دیگری می شناسید. هیچوقت اجازه ندهید که برای خودتان افسوس بخورید.

یادتان باشد: اینکه بقیه آدم ها نسبت به یک موقعیت مشابه چه واکنشی می دهند خود را ناراحت نکنید. وقتی دیدگاهتان منفی شده است--ناراحتید، عصبانی هستید، حسودی می کنید یا امثال آن—بدون اینکه بدانید همه انرژی و اشتیاق خودتان را هم کور می کنید. باید سعی کنید این احساسات منفی را در پایینترین حد نگه دارید چون مغلوب شدن دربرابر این احساسات باعث می شود غیرمنطقی رفتار کنید و تصمیمات نادرستی بگیرید.

همیشه به دنبال خوشبختی باشید. مطمئن باشید که می توانید به آن برسید، فقط باید بدانید که چه باید بکنید.
سلام مهدی 69
مرسی از جوابت
واقعا اگه بچه های سایت نبودن من به این نتیجه میرسیدم که ادم خوب ت ودنیا نیست

درضمن من خودم فکر نمی کردم طرف ناراحت بشه اخه فکر کردم اون فهمیده منم خواستم هردومون یه کمی بخندیم.درضمن اونا خودشون با من شوخی هایی کردن که نگو مثلا یه بار سرم پایین بود داشتم پسته می خوردم که یه دفعه محکم بهم کف گرگی زد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ببینین دیگه چه ادمیه!من احساس می کنم برای این انقدر ناراحت شده بود که به خودش شک داشته
راستش از دست خودمم ناراحتم.شاید من نباید اینکارو می کردم
نباید ادم به کسی اینقدر رو بده.وقتی داشتم این شوخیو می کردم به این فکر می کردم که حالا کلی میخندیم.بچه بازی در اوردم!وای چقدر دربارهی این موضوع حرف زدم.نباید اینقدر بزرگش کنم
اصلا برام مهم نیست فقط یه مثال بود
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
نه منم با یکی از همین بچه های کانون شوخی کردم ولی خیلی بهش برخورده!
آره نمیشه پیش بینی کرد!
عجب آدمیه این دوستت!
کف گرگی!
خدا انشالله شفای خیر بهش عنایت بفرماید!
می خوام بازم از مهدی 69 تشکر کنم
ممنون
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
(1388 مهر 16، 23:04)mahdi_69 نوشته است: سلام
ممنون،مرسی[تصویر:  rosesmile.gif]
آرمان جان،ریکلوس جان ممنون!
راستی رنگه کاربریم قشنگه یا نه؟[تصویر:  loveshower.gif]
ددبادی جان نه من زیر چشمم سایه نشدهcheshmak
داداش مهدی امیدوار بودم مشکلو بتونیم با هم تو پیام خصوصی حل کنیم!
من واقعا منظوره بدی نداشتم!
به هیچیم نمیخوام برسم!
میگم یه اشتباه فاحش بود!
چون اومدی اینجا گفتی برا بچه ها مجبور بودم منم اینجا یه حرفی بزنم!
این شوخی یا حرفه من درسته بد بوده!
ولی انقدر هام که شما فکر میکنید تقصیره من نبوده!
اطلاعات بیشتر میخوای تو پیام خصوصی بهت میدم!
منم از همین جا ازت معذرت میخوام!
مطمئن باش اگه قضیه رو برات بازترش کنم!پی به این میبری که من مقصر نبودم!
اگر هم مقصر بودم نصف به نصف!
همه ی کاسه،کوزه ها رو سره من نشکنید لطفا!!!
سلام،
مدیریتت مبارک،
من اسم شما رو نیاوردم،میتونی دوپست قبلیمو تو همین تاپیک
مطالعه کنی،
اگه تو پیام خصوصی صحبت نکردم،چون میخواستم افراد دیگه ای
این اشتباهو چه درمورد من و چه درمورد دیگر کاربرا تکرار نکنن،
درمورد اینکه گفتی اگه قضیه رو برات بازترش کنم...
قضیه برای من روشنه،
خیلی روشن تراز اونی که فکرشو بکنی،
من نمیخواستم توی جمع ازت اسمی برده بشه،
خودت اینجا مطرح کردی،
خلاصه اینکه امیدوارم موفق باشی،
از همتون عذر میخوام،
از بی نام عزیز هم عذر میخوام،
بعضی وقتا دست گذاشتن رو ارزش های یک نفر عواقب بدی بدنبال داره،
حالا اگه اون ارزش،عشق یه آدم باشه،عواقبش بدتره،
بازم ازهمه دوستان معذرت خواهی میکنم،
یه کدورتی پیش اومده که خوشبختانه حل شد،
دوستی بین ما انقدر قوی هست که با یه شوخی،که از روی عمد هم نبوده ازبین بره،
من کانون و بچه های کانون رو دوست دارم،
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سلام بچه ها اول می خواستم تشکر کنم از مدیر سایت که برای من پیام گذاشتن من مطمئن هستم ایشون و همه دوستاشون در کانون یه فرشته هستن دست همتون رو می بوسم و یه معذرت خواهی به خاطر اینکه دفعه قبل انگیلیسی تایپ کردم عذر خواهی میکنم ...از اینکه در کانون عضو شدم بی نهایت خوشالم ............بریم سر اصل مطلب اول من باید سرو رو بندازم پایین اول جلو خدا بعدش جلو شما واقعا شرمندم که 10 سال نتونستم ترک کنم ........
فقط می تونم بگم شرمندم ....ازتون تقاضای کمک دارم خوشالم که صدامو می شنوید آخه 10 سال کسی نشنید
ازتون می خوام یه برنامه برام بذارید که چیکار کنم و اینکه منو بیشتر با کانون آشنا کنید که کجا ها کامنت بذارم
دست همتون رو صمیمانه می بوسم مطمئن باشید خدا خیلی دوستون داره ...............
راستی بچه ها من 2 روز هست که ثبت نام کردم کامنتای آخری رو خوندم از مهدی تشکر می کنم حرفاتو خوندم جالب بود به الی خانم هم می خواستم بگم منم دقیقا عین تو هستم همه حرفایی که زدی حرفای منم هست اما با این تفاوت که دوستای خوبی دارم
سلام داداش مهدی!
آره من خودم اسمم رو مطرح کردم!
به خاطر اینکه اون قضیه خیلی کوچیک تر از این حرفاس!
ولی به قول خودتون هرکسی یه ارزش هایی داره که دست گذاشتن روی اونها حالا هر چند کوچیک ناراحت کننده است!
منم دوست دارم و از اون حرفا منظور بدی نداشتم!
ممنون بابت تبریک برای مدیریت[تصویر:  rosesmile.gif]
بگذریم...
تازه واردا حمله کنید به سوی تاپیک تولدم مبارک
>>>تولدم مبارک<<<

eagle جان مشکلی نیست چه 5 سال چه 10 سال چه 20 سال..
گذشته ها گذشته به فکر آینده باش317
خنده..
خوبه ها...
منم 6 تا تولد می خوام
یالا مهدی_69
منتظرم..
ما تولد می خوایم یالا..یالا .. یالا...

بچه هااااااااااااااااااااااااااا
خوشا باران و وصف بی مثالش


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان