درد دل های شما

**سها** · 1388 آبان 13، 20:04

(1388 آبان 13، 19:58)هورا نوشته است: سها جونم باشه ... مرسی که گفتی ... شاید اینطور باشه که میگی ...
سها تو خیلی روحت لطیفه ها
خیلی قشنگ و دل نشین صحبت می کنی
واقعا میگما ...
بهت افتخار می کنم

عزیزم این نظر لطف توااا
ممنون خجالتم میدی..

**هورا** · 1388 آبان 13، 20:05

نه عزیزم
من احساسمو صادقانه گفتم و واقعیت هم داره 53258zu2qvp1d9v

مراقب خودت باش
التماس دعا 53258zu2qvp1d9v

1388 آبان 13، 21:16

بچه ها یه مسئله ای برای من به وجود اومده!
من چی کار بکنم که صبحا بعد از نماز خوابم نبره! 4fvfcja

دراز میکشم خوابم میبره! 4fvfcja

میشینم خوابم میبره! 4fvfcja

آخه خیلی به صبحا نیاز دارم! Tears

ار نظر کمبوده وقت میگما! varzesh

آخه شبا دیگه آدم خسته و کوفته از دانشگاه و سر کار میاد دیگه جون نداره برای درس خوندن یا هر کاره مفیده دیگه ای کردن! 53258zu2qvp1d9v

فقط همون صبحا کمک میکنه!
من تا ساعت 11 میخوابم ! 1744337bve7cd1t81

با خودم فکر کردم اگه ساعت 6 که برا نماز بیدار میشم دیگه نخوابم چقدر کار میتونم انجام بدم! 317

چقدر بیشتر میتونم به درسام برسم! Khansariha (56)

میتونید کمکم کنید

**victory7** · 1388 آبان 13، 21:53

مهدی جان منم این مشکل رو داشتم البته به نوعی دیگه.
من صبحا بعد از نماز واسه چند لحظه به نفس چیره میشدم میرفتم 5-6 دقیقه تو کوچه (ورجه وورجه) 1744337bve7cd1t81

میکردم!

بعدش که میومدم تو چندتا مشت آب سرد به صورتم میزدم،صبحانه میخوردم و دیگه هم خوابم نمیومد. 4fvfcja

ارادت مند... Smiley-face-cool-2

1388 آبان 13، 21:59

برم تو کوچه ورجه ورجه کنم 1744337bve7cd1t81

بی خیال ویکتوری جون 4fvfcja

من همون دقیقه که از خواب بیدار بشم دهنم باز نمیشه چیزی بخورم یه نیم ساعت یه ساعت بعدشم میتونم صبحانه بخورم! 53258zu2qvp1d9v

حالا بزار یه دفعه برم تو کوچه ورجه وورجه کنم 1744337bve7cd1t81

مردم یکم بهم بخندن ببینم چی میشه 4fvfcja

ما بیشتر ویکتوری جون

نظره دیگه ای نبود؟؟؟

**deadbody**

(1388 آبان 13، 0:09)TIRED نوشته است:
نقل قول: الآنم که توی کانون تنهام انگار
[quote]آبجی جونم پس من هویجم!

دد بادی از صمیم قلب خوشحالم که برگشتی!

ممنونم . به خاطر وجود بچه های گلی مثل شماس که من نتونستم اینجا رو رها کنم

(1388 آبان 13، 18:51)رز زرد نوشته است: سلام

انگار اينجا كسي نيست هورا جان ديگه كم كم بايد به اين وضع عادت كرد / همه ي بچه ها سرشون به درس و دانشگاه گرمه / ديگه كمتر سر مي زنن به كانون !
----------------
بچه ها من فردا قراره برم (جمكران) كسي التماس دعا نداره ه ه ه ه ه ؟؟؟

خوش به حال شما ها که نزدیکین .من تا حالا جمکران نرفتم. Tears

**هورا** · 1388 آبان 13، 22:12

داداش مهدی69 راه حلش فکر می کنم توی این باشه که شبا ساعت 10 دیگه فوقش 10:30 بخوابی
و اینکه هروقت خسته شدی به جای تمرکز روی خستگی روی بهترین چیزایی که همون لحظه می بینی تمرکز و توجه کنی و اگه جواب نداد خودتو راحت بذاری و به خودت حق بدی که بخوابی
اما راه حل اصلی همون زود خوابیدنه cheshmak

1388 آبان 13، 22:15

آخه زود نمیشه خوابید! 53258zu2qvp1d9v

من میتونم فوقش 11:30 بخوابم! 4fvfcja

موقعیتش نیست که زود بخوابم!

**deadbody** · 1388 آبان 13، 22:23

سلام دوستای خوبم
دیشب شیراز بارون اومد کلی حال کردم . خدا رو شکر .
هورا خانم باید یه فکر اساسی واسه این دلت بکنی ها . به قول بچه ها شاید عاشق شدی ،خوش به حال اونی که شما عاشقش شدی 317

حالا از این حرفا که بگذریم خدا خودش توی قرآن میگه الا بذکرالله تطمعن القلوب پس تو هم تکرار کن الا بذکر الله تطمعن القلوب . مطمعنا اگه با دل گرفته و شکسته صداش بزنی یه آرامشی بهت میده که شاید برا آدمای عادی (مثل من) فقط توی عمرشون یه بار رخ بده
مهدی و رز واقعا می خواین همدیگه رو ببینین؟ من که تصورش هم نمی کنم که یکی که می دونه من خودار.. می کنم منو ببینه .از خجالت آب میشم
یه درخواست هم از ویکتوری جون دارم. اگه میشه این عکس زیر امضاتو عوضش کن

**هورا** · 1388 آبان 13، 22:29

سلام داداش ددبادی جون
چقدر حرفت به دلم نشست ...
راستی چرا یادم رفته بود؟؟؟
الا بذکر الله تطمعن القلوب 53258zu2qvp1d9v

خیلی آروم شدم ...
واقعا ازت ممنونم
خدایا شکرت که دوستای به این گلی دارم 53258zu2qvp1d9v

اتفاقا من یکی از دخترای کانون رو از نزدیک دیدم اصلا هم خجالت نکشیدم نه من و نه اون خیلی هم خوش گذشت جاتون خالی ... الآنم دلم براش تنگ شده حسابی ... 4fvfcja

با پیشنهادت موافقم واقعا اون عکس تی امضات ویکتوری جان آدمو عصبی می کنه برای خودتم خوب نیست همش انرژی منفی میده ! فکر نمی کنی بهتر باشه یه عکس توپ و پرانرژی بذاری که آدم نگاش می کنه ذوق زده بشه و سرحال بیاد؟؟؟ cheshmak

**TIRED** · 1388 آبان 13، 22:58

یه واقعه ی هولناک برام اتفاق افتاد بدا میگم!

**هورا** · 1388 آبان 13، 23:02

چی شدددددد 1744337bve7cd1t81

**deadbody**

حالا که حرفام به دلت نشست ، حالا که با یاد خدا به آرامش یافتی ، ازت یه خواهش دارم که از خدا بخوای اون چیزی که تو نظرمه رو بهم بده و همه ی بچه های کانون رو از این مصیبت رها کنه
ممنون
چی شده تایرد خانوم(پارمیدا خانوم دیگه درست میگم؟؟؟)

**خسسسسته** · 1388 آبان 13، 23:04

التماس دعا !! منم از دعاتون بی نصیب نذارین !! cheshmak

~~رز زرد~~ · 1388 آبان 13، 23:16

سلام بچه ها

من دوباره اومدم ! بچه ها كسي از همكار من خبري نداره ؟؟؟؟

ليلي خانم رو مي گم ؟ كجاست ؟ دلم حسابي براش تنگيده ! Tears

عجب / ليلي خانم اينجوري نبود / بي خبر بزاره بره ه ه ه ه ! يعني كجاست ؟؟

انشاالله هر جا هست سلامت و پيروز باشه !!