امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام همای رحمت عزیز
منم یک مادر بزرگ دارم که به اندازه تموم دنیام دوستش دارم. ناخود آگاه از نبودنش دلم اتیش میگیره.
عصری خونه ما بودن، از اینکه مریضه ناراحتم.
انشالله هر چی خیره پیش بیاد.


[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام
چرا؟

چرا نگی بالاخره ی روز از خوابی ک توش موندم بیدار میشم!؟
چرا نگی بالاخره جلوی نفسی ک داره از پا درت می آره می ایستی!؟
چرا نگی میشه ار بالکن برای نفس تازه کردن..برای ب آسمون نگاه کردن استفاده کرد!؟

برادره من.. پسر خوب..این ک بگین نمیشه.. خو نمیشه!!
شما سعی کنین..
هر مسیری ک رفتین و جواب نداده رو عوض کنین.. هزار تا هم ک شد بشه..

اینی ک شما میگی جرات نیست!
حماقته!! 22

اگه الگو دارین بهش رجوع کنین.. چ کرده!؟ چی گفتی!؟

توسل و توکل شعار نیست!cheshmak


در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

شاید اولین باره اینجا مینویسم یا اونقدر طولانی مدت ننوشتم که یادم نمیاد آخرین پستما...

شاید تنها جایی که میتونم درددل کنم و اکثر کسایی که پستما میخونن درکم کنن و باهام هم فکر باشن اینجا باشه تو این دنیای شلوغ که خیلی کم هم مسیری میتونی پیدا کنی!

این روزا خیلی خودما دور میبینم از هدفی که قرار بود بهش برسم وقتی بعضی هارا میبینم از اول تو هر مرحله نمرشون بیست بود و الان زندگیشون عالیه ،عالی منظورم رضایت درونی خودشون و تلاش برای کسب رضایت خدا، اما من چی! هیچ وقت یادم نمیاد تو چنین کلاس درس هایی اشتباه نداشته باشم، اگر آینده ی منم مثل اون باشه ناعدالتیه، چیزی بیشتر از عمل کردم نمیخوام فقط دوست داشتم برگردم با دونسته های الانم،با تجربه های الانم، میترسم از آینده ای که تا الان ساختم،نمیگم تلاش نکردم یا بی مسئولیت بودم بهش، اما بعضی هارا که میبینم میفهمم اونقدرم زیاد نبوده،میدونم نباید قضاوت کرد اما نمیتونم احساس کمال طلبیمت قانع کنم که گذشته برنمیگرده یا قضاوت اشتباهه.....

میدونم با حرف مشکلی حل نمیشه یا حسرت مهم عمله اما نمیتونم با گذشته کنار بیاد،میدونم خدا میگه توبه واقعی کنید گذشتتون پاک میشه اما با وجدانمم نمیتونم کنار بیام.... شاید بهتر باشه اینکه خودمو نمیتونم ببخشم و بی تاثیر بدونم گذشتما تو آیندم و همین منا میترسونه....
 
"وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ  نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ،إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون"


"اگر  وسوسه‏ هاى شيطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و  از لطفش مدد بخواه، زيرا او سخن تو را مى‏شنود و از اسرار درونت آگاه و از  وسوسه‏هاى شياطين با خبر است.
در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند.
"

"اعراف200 -201"


[تصویر:  nasimhayat.png]



به هر دری که در زدم ...
درد دلم دوا نداشت TearsTearsTears
پریسا خانم،دغدغه و فکرتون رو تحسین میکنم.منم همین احساس شما رو دارم...
باز دلم هوای حرم دارد...


[تصویر:  parvaz-02.jpg]
سلام.درد دل نمیکنم.اعتراض میکنم به اون آدمایی ک با وضع افتضاح میان بیرون و همه رو به لجن میکشن.الان ته عصبانیتم.
نمیدونم چه فکری میکنن که اینجوری میان بیرون. وضعیت حجاب تو شهر ما که افتضاحه!حیا اینجا نایاب شده!
نمیدونم چه فکری میکنن که اینجوری میان بیرون. وضعیت حجاب افتضاحه!حیا اینجا نایاب شده!
باز دلم هوای حرم دارد...


[تصویر:  parvaz-02.jpg]
پريسا خانم به نظره من زياد به آينده فكر نكن چون خدا قدرتي براي كنترل يك لحظه ي ديگه رو به ما نداده و از ما هم همچين چيزي نخواسته به گذشته هم زياد فكر نكن چون اگه گذشته ي خوبي داشته باشي ممكنه مغرور بشي و اگر بد ممكنه نااميد.انسان ٢روز تو سال كاري نمي تونه انجام بده يكي ديروزه و يكي فردا پس هر چي توو چنته داريو واسه امروز رو كن.انرژي براي گذشته و آينده نذار.
اين جمله ي آخرمه به نظرم هدف مهمتر از نيازه.چون نياز در لحظه پديد مي ياد و هدف در طول زمان.پس تلاش نكن كه نيازتو از بين ببري چون نمي شه.تلاش كن به اهدافت برسي اين طوري نيازهات هم از بين مي ره.
(1391 شهريور 19، 21:32)alireza.ss نوشته است: سلام.درد دل نمیکنم.اعتراض میکنم به اون آدمایی ک با وضع افتضاح میان بیرون و همه رو به لجن میکشن.الان ته عصبانیتم.
سلام.
ببخشيد شايد عقيدم اشتباه باشه ولي خب...
چرا ما اقايان فقط به حجاب گير مي ديم؟ حجاب فلاني بد بود...
خب فكر كنم اول ايراد از خ ودمون باشه اگر چشممون را كنترل كنيم و يا به بقيهم به چشم خواهري نگاه كنيم مشكلي پيش نمي اد. فكر كنم اول خودمون را اصلاح كنيم بعد به بقيه گير بديم.

سيمين دانشور يك شعر داره فوق العاده قشنگه حيف كه براش يك بار اخطار گرفتم.
كسي خواست بگه براش پ.خ كنم.
ببخشيد عقيدم بود درست يا غلط.
بركت باشد.

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
حرفتون کاملا درست،بحث من اینه چرا اینجوری میان بیرون؟
کاری به رفتار آقایون ندارم.ولی بیشتر انحرافات از همین بی حجابیه،هرچند آقایون هم...
باز دلم هوای حرم دارد...


[تصویر:  parvaz-02.jpg]
اولا به نظرم حجاب چشم بهتر از حجابه تنه.دوما هيچ وقت نمی شه حجاب رو به زن تحمیل کرد .يه سوال دارم ، در جامعه ي ما پوشش اسلامی(پوششه مده نظر شما) به عنوان یک طرز تفکر خاصه؟ نه ، طرز تفکر خاص نیست ، بلکه به عنوان یک تیپ خاصه، که در ان مومن داره، فاسق داره، بداندیش داره، خوش اندیش داره، خلاصه همه جور ادمی دارد! البته حجاب غیر از چادره. چادر فرمه.پس تا وقتي به عنوانه يه تيپه نه يك طرزه تفكر،مطمئن باش اثر گذاري نداره و نمي تونه جلوي بد حجابي وايسه.
(1391 شهريور 19، 21:54)alireza.ss نوشته است: حرفتون کاملا درست،بحث من اینه چرا اینجوری میان بیرون؟
کاری به رفتار آقایون ندارم.ولی بیشتر انحرافات از همین بی حجابیه،هرچند آقایون هم...
سلام.
نه. بحث سر اينه كه ايران 70 مليون جمعيت داره و 70 مليون عقيده مختلف.
نمي تونيم توقع داشته باشيم همه يك پوشش و همه يك اعتقاد.
اون فردي كه بد حجاب عقيدش محترم و اون فردي كه حجاب كامل داره عقيده اونم محترمه!
بهترين راه اينه كار ما رو خودمون كار كنيم.به عقيده هم ديگه هم احترام بذاريم.
من بارها ديدم طرف نگاه مي كنه و بعد مي ره مي گه خانوم حجابت و...
خب اول ايراد از اونه كه چشمش را كنترل نمي كنه بعد از حجاب اون فرد.

دلم مي گيره وقتي اين ها را مي بينم. يكي از دوستام لاييك هست. باهاش خيلي بحث كردم هزار و يك دليل واسش اوردم. از كتاب عهد عتيق گرفته تا اوستا و قرآن ايه و معجزه اوردم ولي قبول نكرد(1276746pa51mbeg8j) چون تعصب داره در بي ديني.
ولي خب بهش احترام مي ذارم چون عقيدش هست.ولي هنوز با هم در حال بحثيم. فعلا با دلايل علمي در حال اثبات ذات. بي زوال يكتا خدا هستم.
بركت باشد بركت باشيم

پ.ن تو پست قبل گفتم دوست چون به عقيده اون فرد هم احنرام مي ذارم.
راستي چرا اون شكلك به جاي اين كه خجالت بكشه داره مي خنده!wacko2
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
هر روز که میام کانون می بینم یکی رفته!! آخه این چه رسمیه!
الان این تاپیک انگلیش مینگلیشو می دیدم یاد حسین ۴ دو دو افتادم
حسین بود چه خاکی می خورد بیچاره
حسین نمی دونم کجایی ولی هرجا هستی خدا به همرات
(1391 شهريور 19، 20:51)parisa-f نوشته است: شاید اولین باره اینجا مینویسم یا اونقدر طولانی مدت ننوشتم که یادم نمیاد آخرین پستما...

شاید تنها جایی که میتونم درددل کنم و اکثر کسایی که پستما میخونن درکم کنن و باهام هم فکر باشن اینجا باشه تو این دنیای شلوغ که خیلی کم هم مسیری میتونی پیدا کنی!

این روزا خیلی خودما دور میبینم از هدفی که قرار بود بهش برسم وقتی بعضی هارا میبینم از اول تو هر مرحله نمرشون بیست بود و الان زندگیشون عالیه ،عالی منظورم رضایت درونی خودشون و تلاش برای کسب رضایت خدا، اما من چی! هیچ وقت یادم نمیاد تو چنین کلاس درس هایی اشتباه نداشته باشم، اگر آینده ی منم مثل اون باشه ناعدالتیه، چیزی بیشتر از عمل کردم نمیخوام فقط دوست داشتم برگردم با دونسته های الانم،با تجربه های الانم، میترسم از آینده ای که تا الان ساختم،نمیگم تلاش نکردم یا بی مسئولیت بودم بهش، اما بعضی هارا که میبینم میفهمم اونقدرم زیاد نبوده،میدونم نباید قضاوت کرد اما نمیتونم احساس کمال طلبیمت قانع کنم که گذشته برنمیگرده یا قضاوت اشتباهه.....

میدونم با حرف مشکلی حل نمیشه یا حسرت مهم عمله اما نمیتونم با گذشته کنار بیاد،میدونم خدا میگه توبه واقعی کنید گذشتتون پاک میشه اما با وجدانمم نمیتونم کنار بیام.... شاید بهتر باشه اینکه خودمو نمیتونم ببخشم و بی تاثیر بدونم گذشتما تو آیندم و همین منا میترسونه....

Khansariha (18) پریسا جان ، من هم وقتی به خودم این چیز ها رو میبینم ، یا عمرم رو میبینم ...


بلاخره یه خوبی هایی ، یه قشنگی هایی و یه چیز هایی که خدا دوستش داره داری ،


ولی این اهداف ؛ کمالات و خوبی ها رو به خودت نچسبون ، ...

ولی همه این خوبی هات رو مال خدا بدون ، این طوری کمش هم چون مال خداست خیلیه !!

حقیقتا خیلیه و واقعا خیلیه !!

چیزی که مال خدا باشه و نور خدا باشه رو مگه میشه حساب کرد !!!

از دریا و اقیانوس هم بیشتره ، تا بی نهایت میره ، مال خداست و دوستش داره ، همیشه هم نگه اش میداره ، اگه مال خداست پس نگرانی چیه ؟ ؟

به محض اینکه این ایمان ، عشق ، صفا و دوست داشتنت برای خدا رو که واقعا داری رو مال خدا ببینی ، همون لحظه اثرش رو میبینی ،

یهو میبینی که خوب شدی ، این تجربه منه ،

و همه بدی هات رو هم از خودت بدن ، که اگه خیلی هم که باشن ، آخرش در مقابل خدا هیچن . مگه مال خدا رو آدم با مال خودش میتونه مقایسه کنه ، میشه بینهایت مقابل صفر !!!


اصلا تا آدم وارد عشق و مالکیت خدا شد ، و همه قشنگی ها رو از خدا دید ، بدی ها خود به خود هی کم و کم میشن ، و میسوزن ...

.........................

مقایسه هم نکن اصلا این طوری که ببینی مقایسه بی معنی میشه ، چون هر خوبی که کسی داره و ب کاردست اورده رو مال خدا بدونی ، نور خداست که زیاد شده ، تازه کیف هم میکنی ، عین این که نور یه خوبی از خودت که مال خداست باشه ....

این طوری تا دیدی نور خدا داره زیاد میشه ، یا خدا از دست کسی راضی شده ! احساس رضایت میکنی و کیف ، چون نور خداست ، و تو هم دنبال همینی ، تازه با کار های خوب بقیه احساس تعلق میکنی ،

کافیه از خدا راضی باشی ، یعنی بگی خدایا من هم جای تو بودم دقیقا دوست داشتم همین کار ها رو بکنی ،

اونوقت این میشه معادل ثواب رضایت هم کارهایی که خدا تو جهان کرده ! ،

تو اگه یه قطره داشته باشیش ، ونگه اش نداشته باشی بلکه بندازیش توی دریا ،

قطره رو مال خودت ندونی و مال دریا بدونی راحت میبخشیش ،

حالا پس خودت رو هم مال خدا بدون ، و ببخشش به خدا ، چون اصلش اینه که مال خداست .


.

53
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
سلام
خیلی بده که آدما سرشون شلوغ باشه یعنی اصلا خوب نیست تابستون بود میگفتم خوابم میاد و بیشتر اوقات میخوابیدم هی به خودم میگفتم الان بلند میشم میشم نماز میخونم ولی نمیشد تصمیم گرفته بودم بعد ماه رمضون بخونما ولی نشد ایشالله از ماه رمضون بعدی .چیکار کنم خب نمیتونم تنبلیم میاد شاید باورتون نشه بعد خوندن نماز یه احساس خیلی خوبی دارم که بخودم میگم دیگه ترکش نمیکنم ولی تا وقتی که اون حسه میره دیکپگه یادم میره. اول خدا بعد خودم باید به خودم کمک کنم شاید سوم هم شما البته با حرفاتون.
You'll always be in my life

Even if I'm not in your life

Because you're in my memory

[تصویر:  05_blue.png]
خسته م.....از خودم1276746pa51mbeg8jTears13

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان