امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

نمیدونم با اینکه دو باره شروع به شکستن کردم با این حال باز حالم خوبه..1276746pa51mbeg8j.....انگار نه انگار....4fvfcja....باور کنید...53258zu2qvp1d9v

خدااااایا..:smiley-yell:....سر کاریم؟؟؟Khansariha (56)......قدیما افسرده میشدیم....چه خبره؟؟!!.....جل الخالق!!!!
[تصویر:  MuALi.png]
سلام

نقل قول: سـلام
بازهم مثل همیشه ممنونم ازت
خیلی چیزا هستن که ته دلم آزارام میدن خب یکیشم نفسم هست ، و بدتراز این هم هست .
چشم دیگه توهین نمیکنم ، پستای رو که گفتید خوندم و دلیلشو متوجه شدم .
نمیدونم چی باید بگم ...
من که خیلی راه هارو امتحان کردم این بار هم بازم تلاش میکنم و باور دارم که این کار شدنی هست ..
ـــــــــــــــــــــــــــ
تشکر از دوستانی که بهم جواب دادان خیلی کمکم کردید ممنونم ازتون .
خــدایا شکرت ، اگه اینجارو بهم نشون نداده بودی من باید چیکار میکردم .. خدایا ممنونم ازت که این همه بهم لطف داری .

هرچیزی که آزار میده و غیر از حقه و غیر از صراط مستقیمه( همون راهی که خدا دوست داره و مطابق عقل و وجدانه)

باید ی جور باهاش برخورد کنید خیلی محکم احادیث زیادی هست درباره نفس:

خداوند می فرماید: «قد أفلح من زکاها* وقد خاب من دساها» (شمس/ 9و10)؛ که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده؛ و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است!

جهاد با نفس یا جهاد اکبر در روایات
امام علی علیه السلام: «جهاد النفس مهرالجنة»؛ مبارزه با نفس کابین بهشت است.

امام علی (ع): «مجاهدة النفس شیمة النبلاء»؛ مبارزه با نفس خصلت انسانهای شریف و بزرگوار است.

امام علی (ع): «جهاد النفس بالعلم عنوان العقل»؛ مبارزه آگاهانه با نفس سرلوحه خرد و عقل آدمی است.

رسول الله (ص): «المجاهد من جاهد نفسه فی الله»؛ مجاهد کسی است که برای خدا با نفس خود مبارزه کند.

امام علی (ع): «ان المجاهد نفسه علی طاعة الله و عن معاصیه عند الله سبحانه بمنزلة بر شهید»؛ کسی که در مسیر بندگی خدا و دوری از نافرمانی او با نفس خویش مبارزه کند در نزد خداوند جایگاه و مقام نیکوکار شهید را دارد.



میتونی به لینک زیر هم بری به صورت کاملترش هست

http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=6051

همین که باور داری این کار شدنیه و میشه ترک کرد خودش نصف را رو هموار میکنه Khansariha (18)

منتظر خبرای خوب ازت هستیم Khansariha (8)

نقل قول: نمیدونم با اینکه دو باره شروع به شکستن کردم با این حال باز حالم خوبه..[تصویر:  l.gif].....انگار نه انگار....[تصویر:  e.gif]....باور کنید...[تصویر:  g.gif]

خدااااایا..[تصویر:  a.gif]....سر کاریم؟؟؟[تصویر:  r.gif]......قدیما افسرده میشدیم....چه خبره؟؟!!.....جل الخالق!!!!

سهیل عزیز نذار که قبح این کار پیشت پایین بیاد

دوباره شروع کردی با اختیار خودت میتونی دوباره تمومش کنی بازم با اختیار خودت

جلوی سریالی شدنشو بگیر

امام کاظم علیه السلام: «جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب علیک کجهاد عدوک»؛ با نفست مبارزه کن تا آن را از خواهشهایش بازداری که مبارزه با نفس مانند جنگ با دشمنت بر تو واجب است.

با دشمنت کنار نیا

منتظر تولد دوباره سرجوخه انفجار هستیمKhansariha (18)
سهیل جان اینو الان از پست خانوم بارونی دیدم خیلی خوبه میتونه انگیزه دوباره بده بهت

(1391 آبان 17، 22:59)بارونی.... نوشته است:

به قولی:


یه مرد شجاع می دونه که چه وقت باید تغییر کنه!!


از وقتی که با این معضل درگیر شدم،همیشه این سوال پسِ ذهنم مطرح بود که چرا؟چی شد که اینجوری شد؟کجای کارم اشتباه بود؟کدوم قدمم کج بود که توی همچین گناه بزرگی سقوط کردم؟!!چی شد که مستحق همچین سلب توفیق و دوریه عظیمی شدم؟!!...



نمی دونم فیلم زندگیه اندرسون رو دیدین یا نه؟هانس کریستسن اندرسون...نویسنده ی داستانهای کودکان که معروف ترین داستانش همون جوجه اردک زشته!هممون با این داستان خاطره داریم قطعا.....


یه معلم داشت این آدم که بدترین شکنجه ها رو بهش می داد!....اندرسون از اول بچگی دوست داشت شاعربشه...ولی در نهایت بعد از شکنجه هایی که متحمل میشه تبدیل میشه به یکی از بزرگترین نویسنده های اروپا...


شاید اگه اون معلم رو نداشت،یه شاعر دم دستی می شد که شعراش با مرگش فراموش می شدن.....



اندرسون وقتی داستان نویس میشه یه جمله به استادش میگه:


«ازت ممنونم که غرقم کردی و نجاتم دادی......»


معضل خ.ا باید یه جایی تموم شه!!....

منم غرق شده بودم...ولی الان حس میکنم نجات پیدا کردم....و تو این مسیر غرق شدن و نجات پیدا کردن،خیلی چیزا به دست ارودم....هر چند که چیزایی رو از دست دادم که هرگز نمیشه جبرانش کرد....


بعضی اتفاقا نباید تو زندگی آدم بیفته...هیچ وقت...هرگز....


ولی وقتی افتاد،باید به بهترین وجه باهاش مبارزه کرد....باید ایستاد و جنگید....


اگه تو پیروز شدی،مطمئن باش غنائمی به دست خواهی آورد که خستگی جنگ رو ازتنت به در میبره...


پس تمام سعیتو بکن که پیروز بشی...


این جنگ رو زودتر تموم کن و برگرد به زندگی ت....همون زندگی بدون گناه....


Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام آقا علی رضا خوبی؟
خوب شد هستی
طف کن کمکم کن
امروز رو صفه گوشیه دوستم عکس یه دختر دیدم
ناراحت شدم
گفت چرا ناراحت میشی کسیه ک دوستش دارم
(البته انقد عصبانی نگفت بچه خوبیه)
یه بیت خوند:
کسانی ک مرا از داشتن دوست جنس مخالف نهی می کنند /خود شب را ب امید(شرمنده ها ولی) هم خوابی با حوریان بهشتی سر می کنند

نمی دونم بهش چی بگم بچه خوبیه بهم گفت اگه یه دلیل عاقلانه بهش بگم ک کارش زشته!
موندم خداییش
چی بگم
کمکم کنید دچار درگیری شخصیت شدم
[تصویر:  38623959350631556358.jpg]

 
[تصویر:  05_blue.png]
علی خان دوستتون (دور از حضور) خر شد رف!4fvfcja
من خودم خیلی سعی میکردم دوستامو از این چیزا نهی کنم..
همش میگفتم تمومش کنین
دعواشون میکردم
ولی هیچوقت موفق نبودم..53258zu2qvp1d9v
بعدها بهشون حق دادم
چون چیزی نیس که به راحتی بشه تمومش کرد..
منطقی ترین دلایل هم نمیتونه منصرف کنه

بهرحال امیدوارم شما موفق بشید
نه اینکه مثل من مجبور بشید دوستاتونو همونطور که هستن قبول کنید..
میدونم چیز عذاب آوریه که دوست صمیمیت درگیر بشه و
تو تموم زورتو بزنی و اون اصلا به حرفت گوش نکنه!53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
(1391 آبان 18، 13:42)alli.fishy نوشته است: سلام آقا علی رضا خوبی؟
خوب شد هستی
طف کن کمکم کن
امروز رو صفه گوشیه دوستم عکس یه دختر دیدم
ناراحت شدم
گفت چرا ناراحت میشی کسیه ک دوستش دارم
(البته انقد عصبانی نگفت بچه خوبیه)
یه بیت خوند:
کسانی ک مرا از داشتن دوست جنس مخالف نهی می کنند /خود شب را ب امید(شرمنده ها ولی) هم خوابی با حوریان بهشتی سر می کنند

نمی دونم بهش چی بگم بچه خوبیه بهم گفت اگه یه دلیل عاقلانه بهش بگم ک کارش زشته!
موندم خداییش
چی بگم
کمکم کنید دچار درگیری شخصیت شدم

ممنونم ازتون دارم سعی میکنم بهتر بشم البته به کمک چندتا از دوستان و صد البته لطف خدا

اول تمام سعیت این باشه که خودت توی این دام نیوفتی

خب به جات میتونم بگم شعر من در آوردی و مزخرفیه(با عرض پوزش)

من خودم اطلاعات زیادی ندارم و هرچی دارم از رو منبع هست و لینک میدم باید زحمت خوندنشو به گردن بگیری اگه واقعا برات سواله و میخوای تو این مواقع کم نیاری

اول اینو بخون تا نظر اسلام رو درباره برخورد و رابطه بین زن و مرد بدونی و حتی احادیثو

http://www.eteghadat.com/forum/topic-t8886.html

بعدش هم آرمان جان یه تاپیکی زده بود درباره روابط دختر و پسر توش بحثهایی شده بود

http://www.ktark.com/showthread.php?tid=1129

اگه میخوای به جواب درست برسی بخون و تحقیق کن

این دوتا لینکی که دادم رو با دقت بخون تا حدود زیادی بهت کمک میکنه53
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


مرسی خانم ماسا و علیرضا جون
جوابشو بهتون میگم
[تصویر:  38623959350631556358.jpg]

 
[تصویر:  05_blue.png]
آقا ميلاد بنظر من مقصر خودتي
ميدوني چرا؟
چون قبول نداري مشكلات جزئيه از زندگي هممون هست
انتظار داري كي كمكت كنه؟كي دستتو بگيره و بلندت كنه؟
فكر نميكني وقتشه كه 1ياعلي بگي و پاشي؟
همه چي بستگي به نگاه خودت داره
معتاد تا وقتي كه خودش نخواد نميتونه ترك بكنه
پاشو داداش
خودت بايد تغييرش بدي،اينكه انتظار داشته باشي همه دركت كنن،تو اين زمونه واقعا توقع بيجاييه53258zu2qvp1d9v
زندگي توئه،آينده توئه،پس خودت بايد اراده كني بسازيش نه اينكه خودتو بسپري به اتفاقات و تقدير و بشي درگير روزمرگي
چرا همين الآن اراده نميكني كه فردات مثل امروز نباشه؟مطمئن باش كه شدنيه42

بسياري از دردهايتان را خود برگزيده ايد
درد داروي تلخي است كه طبيب درونتان با آن خود بيمارتان را شفا مي دهد
پس به اين طبيب اعتماد كنيد و داروي او را در سكوت و آرامش بنوشيد
زيرا
دست اورا،گرچه سخت و گران است،دست پر عاطفه غيب هدايت مي كند،
و جامي را كه او مي آورد،گرچه لب هاي شما را مي سوزاند،از خاكي سرشته شده كه كوزه گر دهر آن را به سرشك قدسيش آغشته است...
"جبران خليل جبران"
<align option="center" style="text-align: center;"><img src="http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg">http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg</img>[/align]<br />
<br />
[align=center]<color option="#339999" style="color: #339999;"><size option="medium" style="font-size: medium"><color option="#ff33ff" style="color: #ff33ff;"><color option="#ff3399" style="color: #ff3399;">بیچاره چوب کبریت[/color]<br />
[/color]<br />
<color option="#33ccff" style="color: #33ccff;"><color option="#cc33ff" style="color: #cc33ff;">آتش از سرش شروع شد</color></color><br />
<br />
[color=#33ccff]ولی به جانش افتاد</color>[/size]<br />
<br />
<b>[color=#33cc33]<size option="medium" style="font-size: medium">مواظب "افکارت" باش..</size>[size=medium].</b></color></size></color><br />
<br />
53258zu2qvp1d9v</align>
اگر منتظر هستین که این زندگی یه روز تموم بشه، بدونین هیچ وقت تموم نمیشه.
وقتی آدم زندگی شادی داره لحظات براش زود میگذره، اما وقتی تکراری و غمگین باشه هیچ وقت تمومی نداره و به آخرش نمی رسه. تنت خسته میشه اما روزگار نه.
درست کردن یه زندگی شاد دست خود آدماست.
از فرصت هایه جوانی تون استفاده کنید.
خ.ا رو بزارید کنار . ببینید که چطور زندگیتون تو روال خودش می افته.
شما یک پسر هستید و محدودیت های کمی نسبت به ما دختران دارید.
آقا میلاد یه برنامه ریزی حسابی برای زندگیتون بریزید. طوری که لحظه ای رو برای خ.ا نزارید.
برای هر روز تون شب قبلش برنامه بریزید برای شروع این خ کمکتون میکنه.
آدم توی زندگیش کلی کار داره که انجام بده. کلی شادی. کلی کتاب نخونده. کلی ورزش یاد نگرفته . کلی ....
منم مثل شما با جیغ و داد مادرم بلند میشم. تازه پدری دارم قربونش برم اصلا اهل درک نیست.
یه کم که دیر میام خونه حرف میزنه تا وقتی که بخوابه. اما برام مهم نیست. چون میدونم حرفاشو نزنه آروم نمیشه.
به نظر من اینا قشنگیه یه زندگی ن. با این دید به زندگی تون نگاه کنید.
یا حق
برداشتن یک قلم و کاغذ
نوشتن یک هدف روی کاغذ
نوشتن یک برنامه
زدن همون کاغذ روی دیوار یا کمد یا آینه
دیدن هر روز اون نوشته اول صبح بعد داد و بیداد مامان
دیدن هر شب اون نوشته بعد خستگی و کلافه گی روزانه
.
.
.
.
کار سختی نیست.
آقا میلاد بردار و بنویس.
داداش شما امتحان كن
ميبيني كه ميشه
وقتي آدم تو سختي قرار ميگيره،وقتي كه مشكلاتي وجود داره،خدا توان مبارزه با اونارم داده
بايد حذف كني از زندگيت چيزايي رو كه اذيتت ميكنن،كه البته بيشتر وقتا ما خودمونيم كه دوس داريم رنج بكشيم،چون خودمونو عادت داديم به رنج كشيدن،به منفي بافي
رنج وقتي بوجود مياد كه ميخوايم ديگران اونجوري كه ما ميخوايم باشن،اونجوري كه ما ميخوايم دوسمون داشته باشن
اما بايد با خودت خلوت كني
به خودت كه نميتوني دروغ بگي
بايد ببيني همه چيزايي كه انتظارشو داري واقعا حقت هست يا نه؟
همين رپ گوش دادن شايد به خيلي از مشكلاتت دامن ميزنه
و اينكه به مشكلاتت فكر بكني دائم هيچي رو عوض نميكنه
شما ميگي بارها خواستي كه عوض بشي اما نشده،درحاليكه نخواستي
ميدوني چرا؟
چون من نميتونم بگم ميخوام عوض بشم درحاليكه هيچ قدمي واسش برنميدارم،صبح كه پاميشم مهربون تر نباشم،به خودم تو آينه لبخند نزنم،بازم همون آهنگايي رو گوش بدم كه پر از درداييه كه وصف حال منه،يا مطلباي الكي بخونم يا همون عكساي ديروز!
همين چيزاس كه به نااميدي دامن ميزنه
داداش ميلاد
زياد به آسمون نگاه بكن
به خدايي كه اون بالاست فكر كن،واقعا بشين و فكر كن!
اين نااميدي نتيجه دورشدن از خداست
باورش كن،به خودت اجازه بده كه حضورشو حس كني تو زندگيت
هر چيزي وقتي بشه عادت،قشنگيشو از دست ميده
ميگن:
ساكناي دريا پس از مدتي صداي امواجو نميشنون
خيلي تلخه قصه عادت...
دستتو بذار تو دست خدا
آرامشي پيدا ميكني كه هيچ جاي ديگه و باهيچ كس ديگه نخواهي داشت،همه چي درست ميشهKhansariha (8)
<align option="center" style="text-align: center;"><img src="http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg">http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg</img>[/align]<br />
<br />
[align=center]<color option="#339999" style="color: #339999;"><size option="medium" style="font-size: medium"><color option="#ff33ff" style="color: #ff33ff;"><color option="#ff3399" style="color: #ff3399;">بیچاره چوب کبریت[/color]<br />
[/color]<br />
<color option="#33ccff" style="color: #33ccff;"><color option="#cc33ff" style="color: #cc33ff;">آتش از سرش شروع شد</color></color><br />
<br />
[color=#33ccff]ولی به جانش افتاد</color>[/size]<br />
<br />
<b>[color=#33cc33]<size option="medium" style="font-size: medium">مواظب "افکارت" باش..</size>[size=medium].</b></color></size></color><br />
<br />
53258zu2qvp1d9v</align>
پسری رو میشناسم
می گفت زندگی می کنم اما نه برای خودم برای پدرم و مادرم. برای دختری که دوستش دارم برای .......
کار میکنم تا به شخص مور علاقه م برسم چون پدر و مادرم من رو حمایت نمی کنن. می گفت اگر اون نبود من غمی نداشتم به جای اینکه عین ---------- کار کنم میرفتم با همسن وسالای خودم تفریح میکردم.
می گفت من برای کسی مهم نیستم. حتی برای اون دختر. یک بار خودکشی هم کرده بود. چون میگفت بریده م. من برای چی و برای کی زندگی میکنم؟؟؟؟
یه روز بهش گفتم راهت رو گم کردی. خندید گفت فلسفه نگو.
گفتم نه راهت رو گم کردی. میری، به کجا، میدونی.اما مسیری که انتخاب کردی اشتباهه.
عه بازم خندید. کمی حرف زدم. خیلی ساده و حرفایه تکراری. یه کم دیگه خندید. اما بعد فهمید که چی میگم.
من زندگی رو براش از دیدی گفتم که نمی تونست با اون دید ببینه. چرا؟ چون روشو گرفته بود.خوب شروع کرده بود اما یکراست می رفت. ایست نمیکرد تا کمی به خودش به اطرافیانش به کارهاش فکر کنه.
یه کم بعد فهمید تو این مدت فقط برای خودش زندگی میکرده ولا غیر.
الان زندگی شادی داره.چون به چیزایی که میخواسته رسیده. به قول خودش هنوزم سختی زیادی دارم، اما باید بگذرم.
اینا رو گفتم تا مسیرت رو پیدا کنی. روحت رو آروم کن آقا میلاد.
بدون هدف نباش.
ممنون داداش
ميدوني چيه؟
نماز خوندن واسه منم سخت بودش،وقتي نماز بخون كه واقعا حس كني احتياج داري،از دل بخون
حتي اگه نتونستي نمازم بخوني سعي كن باخدا حرف بزني،همه جوره
به داشته هات،به چيزايي كه خدا به تو داده و خيليا حسرت داشتنشو دارن فكر كن53258zu2qvp1d9v
اينم واسه داداش گلم:

روزگارا تو چنين سخت به من ميگيري
باخبر باش كه پژمردن من آسان نيست
گرچه دلگيرتر از ديروزم
گرچه فرداي غم انگيز مرا ميخواند
ليك باور دارم
دلخوشي ها كم نيست
زندگي بايد كردKhansariha (8)
<align option="center" style="text-align: center;"><img src="http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg">http://www.hotup.ir/upload/49hy_چوب.jpg</img>[/align]<br />
<br />
[align=center]<color option="#339999" style="color: #339999;"><size option="medium" style="font-size: medium"><color option="#ff33ff" style="color: #ff33ff;"><color option="#ff3399" style="color: #ff3399;">بیچاره چوب کبریت[/color]<br />
[/color]<br />
<color option="#33ccff" style="color: #33ccff;"><color option="#cc33ff" style="color: #cc33ff;">آتش از سرش شروع شد</color></color><br />
<br />
[color=#33ccff]ولی به جانش افتاد</color>[/size]<br />
<br />
<b>[color=#33cc33]<size option="medium" style="font-size: medium">مواظب "افکارت" باش..</size>[size=medium].</b></color></size></color><br />
<br />
53258zu2qvp1d9v</align>
از اين لعنتي خسته شدم .
مدت هاست ك هيچ تلاشي براي ترك نمي كنم.
تا كانون بددتر از من بوده.
تو زندگيم تو همه چي اول بودم بذار تو اين باتلاق اخرين باشم. ديگه تا گلو زير باتلاقم براي نجاتم اميد هست؟
چرا انقدر ضعيف النفس شدم.
چرا....
سقوط ازاد كردم.
كاش دوستي داشتم ك.الآن.باهاش دردو دل مي كردم حرفم را مي فهميد...
....................
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
من ك رتبه قلمچي هام ير 500 هست. ميانگين ترازم هم ك 7900 تو كنكور زير 500 را ك ميارم...
وقتي با اين رتبه بزشكي شيراز قبولم چرا تلاش كنم براي. تك رقمي....
چه فرقي بين رتبه 1 با 700 وجود داره وقتي هر دو شبراز قبولند.
از اين ب بعد ....
كاش ب زنرگي قبليم بر گردم...
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
الان مادر گرام خواهر عزيز تر از جان را بردن كانون و ب خيالشون من دارم درس مي خونم نمي دونه كه فرزند دلبندشان.......
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان