امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

با ابروی مومن بازی نکنید.احترام مومن ارزشش از خونه ی خدا بالاتره1276746pa51mbeg8j

خدایا چرا ااااااااااTearsTearsTearsTears
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
ديروز كه گذشت
امروز هم كه تموم شد
و فردايي كه هنوز اتفاق نيفتاده
و هنوز تو خوابم
و به قول قيصر امين پور
چقدر زود دير ميشود
خيلي زود.....
خيلي........
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
كاش ميشد ادم يه قسمتي از مغزشو به اختيار پاك كنه
اگر به قمري حساب كنم امروز ميشه دوسال
اگر به شمسي حساب كنم بيست روزه ديگه ميشه دوسال
دوسال گذشته از اغاز فقط و فقط يك ماه با او بودن و بعدش
اون شبه طوفان كه همه چيزو نابود كرد البته براي من
ولي چي كار كنم خدا جون
يادم او را فراموش نمي شود هرچه مي كنم
لطفا بگوييد بيايد و با خود ببرد يادش را
چون جسم و روحش اكنون متعلق به ديگريست
و يادش بر من حرام



5353ايستادگى كن تا روشن بمانى شمع هاى افتاده خاموش مى شوند.


[تصویر:  05_blue.png][تصویر:  shaeeban.png]
بد جوری دلم گرفته ، داغونم .
بعد 8 سال شب و روز ساز زدن ، یه ارکستر با پدر و مادر گیرم نیومد که با افتخار بگم تو اون اجرا حضور داشتم . تازگی ها ، رفتم تو یه ارکستری که ممکنه (تازه ممکنه !) جشنواره فجر اجرا داشته باشن . چی فکر می کنید ؟ جایگاه دوم رو دادن به من با یک مشت نت ساده و مسخره و جایگاه اول رو دادن به یه عده (نمیخوام بگم گاگول) که اندازه چند سال قبل من هستن .
دارم دعا می کنم که جام رو عوض کنن . آبروریزیش به کنار ، دلسرد کننده بودن و خسته کننده بودنش به کنار ، خدا می دونه اصلاً حقم نیست !
بدجوری ناراحتم کرده . فشارش روم خیلی زیاده . خیلی برام سنگینه . هرچی رو که من می دونم و می تونم بزنم رهبر باید براشون توضیح ابتدایی بده تا بتونن اجرا کنن ! و من جای اون ها باید ساده ترین نت ها رو بزنم .
به نظر شما چی کار کنم ؟
از یه طرف سابقه اش رو می خوام .
از یه طرف تمرین کنده چون نوازنده های جایگاه اول ضعیفن .
از یه طرف دیگه نت های من خیلی سطح پایین و خسته کننده است .
  • مواظب خوبی هات باش !
نقل قول: با ابروی مومن بازی نکنید.احترام مومن ارزشش از خونه ی خدا بالاتره[تصویر:  l.gif]

خدایا چرا اااااااااا[تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif]

نمیدونم چی شده اما خیلی وقته ترلان خانوم شاد رو ندیدیما42

نقل قول: ديروز كه گذشت
امروز هم كه تموم شد
و فردايي كه هنوز اتفاق نيفتاده
و هنوز تو خوابم
و به قول قيصر امين پور
چقدر زود دير ميشود
خيلي زود.....
خيلي........

امید عزیز اینو ی شاعر دیگه در جواب گفته

عمر گران ميگذرد خواهي نخواهي
سعي بر آن كن نرود روبه تباهي
مطلب دل را طلب از سوي خدا كن
زانكه بود رحمت او لا يتناهيKhansariha (18)



نقل قول: كاش ميشد ادم يه قسمتي از مغزشو به اختيار پاك كنه
اگر به قمري حساب كنم امروز ميشه دوسال
اگر به شمسي حساب كنم بيست روزه ديگه ميشه دوسال
دوسال گذشته از اغاز فقط و فقط يك ماه با او بودن و بعدش
اون شبه طوفان كه همه چيزو نابود كرد البته براي من
ولي چي كار كنم خدا جون
يادم او را فراموش نمي شود هرچه مي كنم
لطفا بگوييد بيايد و با خود ببرد يادش را
چون جسم و روحش اكنون متعلق به ديگريست
و يادش بر من حرام

1276746pa51mbeg8j اولین باره دارم میبینم عمو رهایی عزیز و مهربون داره درد دل میکنه 1276746pa51mbeg8j

رهایی جان خودت بهتر از من میدونی که حتما حکمتی توی کار خدا بوده

وگرنه اگه ی امری قسمت کسی باشه زمین و زمان هم بریزن نمیتونن کاریش کنن

مثل حضرت یوسف رو خواستن برادراش از بین ببرن سر از عزیز مصر شدن در آورد

من خودمو تو جایگاهی نمیبینم که شمارو نصیحت کنم

جای برادر بزرگ من هستیKhansariha (18)

فبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون



(1391 آبان 24، 5:28)dorna_golbarg نوشته است: بد جوری دلم گرفته ، داغونم .
بعد 8 سال شب و روز ساز زدن ، یه ارکستر با پدر و مادر گیرم نیومد که با افتخار بگم تو اون اجرا حضور داشتم . تازگی ها ، رفتم تو یه ارکستری که ممکنه (تازه ممکنه !) جشنواره فجر اجرا داشته باشن . چی فکر می کنید ؟ جایگاه دوم رو دادن به من با یک مشت نت ساده و مسخره و جایگاه اول رو دادن به یه عده (نمیخوام بگم گاگول) که اندازه چند سال قبل من هستن .
دارم دعا می کنم که جام رو عوض کنن . آبروریزیش به کنار ، دلسرد کننده بودن و خسته کننده بودنش به کنار ، خدا می دونه اصلاً حقم نیست !
بدجوری ناراحتم کرده . فشارش روم خیلی زیاده . خیلی برام سنگینه . هرچی رو که من می دونم و می تونم بزنم رهبر باید براشون توضیح ابتدایی بده تا بتونن اجرا کنن ! و من جای اون ها باید ساده ترین نت ها رو بزنم .
به نظر شما چی کار کنم ؟
از یه طرف سابقه اش رو می خوام .
از یه طرف تمرین کنده چون نوازنده های جایگاه اول ضعیفن .
از یه طرف دیگه نت های من خیلی سطح پایین و خسته کننده است .

میدونم برای کسی که حرفه ای باشه توی ی کاری بهش کارهای پیش پا افتاده بدن

دلسرد میشه بهش برمیخوره

اگه نباشه دریا به قطره اکتفا کن


نظر من اینه :

میتونید بزنید زیرش و نرید و اونقدر نرید و منتظر بمونید تا یک شرایط عالی بیاد شاید چند سال دیگه هم طول بکشه شاید هم چنین موقعیتی پیش نیاد

یا اینکه برید و شرکت کنید صبور باشید و ادامه بدید و خودتونو بالا بکشونید توی همون قسمتی که هستید بهترینتون رو اجرا کنید

اونقدر مصمم باشید نو هدفتون که این چیزا جلوی پیشرفتتون رو نگیره53Smiley-face-thumb

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


[quote='Alireza 68' pid='212679' dateline='1352868043']
[quote]با ابروی مومن بازی نکنید.احترام مومن ارزشش از خونه ی خدا بالاتره[تصویر:  l.gif]

خدایا چرا اااااااااا[تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif][تصویر:  c.gif][/quote]

نمیدونم چی شده اما خیلی وقته ترلان خانوم شاد رو ندیدیما42

[quote]

این روزا خیلی بدهTears یه چیزایی از یه کسایی اصلااااااااااا توقعشو نداشتم شنیدمTears

اصلا نمیتونم باور کنم..خیلی بدهTears
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
سلام

واقعا اگه کسی بگه دل خوش دارم احتمال قوی دروغ گفته، انسان از خوندن درد دل های

دوستان دلش بدرد میاد، یاد یه ضرب المثل که مامانم همیشه وقتی ناشکری میکنم میگه، "خدا میگه یه خر

بهت میدم خر پیشیت یاد کنی، کلاهت بنداز هوا و فریاد کنی" خدایا من نمیدونم داغ دل این فرشته های طالب

معصومیت چی، من فقط یکار ازم برمیاد اونم دعاست که دعا کنم به حق مادری که که به قول حرف دیشب مادرم این روزها

عزاپوش شده قسمتون بدم همیشه هوا همه رو داشتید اما اگه گناهی هست یا هرچیزی که مانع رسیدن صدای ما به شما میشه

یا رحمتتون رو از ما دور میکنه بگم: اگر من خطا کنم بنده بسیار خوبتر از من زیاد داری، اما اگه شما من رو ول کنی

از کجا خدایی مانند شما بیارم؟" در امضای یکی از بچه ها آیه شریف" الیس الله بکاف بعبده" بود، خدایا ما هممون بنده هاتیم

خداجون نوا و نیاز پیش شما عرضه نکنیم به کی بگیم؟ به حق این روزهای عزیز گره از مشکلات همه این فرشتگان باز کن.

" یا الله، یا االله، یا الله، یاالله، یاالله، یاالله، یاالله،یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک"




[تصویر:  Untitled_1.png]
سلام بر 53دوستان53 عزیزتر از جان خودمKhansariha (8)
بابا چرا اینهمه بی روحیه اینجاست!
بخدا اینا همش بی تموم میشه .. اینجور مواقع آدم یادش میره زندگی بیشتر از اینهاست و این آخرین و تنها مرحله نیست‍


[تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif]
سنا خانوم خواهر من نگران نباش
همیشه آدم اونجوری که فکر میکنه براش اتفاق نمیفته..
چرا فکر میکنی جای اولی بهتر اینجاست... شک نکن اونجا هم بودی شاید همین بود...آدمیزاد هرکاری بکنه بازهم چشمش جایی دیگه هستش... اگه شد جابجا شو تا از این حال بیرون بیای ولی نشد مثل من به خودت بگو اینم یه تجربه میشه تا با هرجایی کار کرده باشم....(بهتره امتحان کنی خیلی ماجراجویایی جالبیه)

[تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif][تصویر:  c54c8fc620726d1735c4569cdfdb4bb2.gif]
ترلان خانم میشه بگید جریان چیه؟
اگه نمیشه بگید لطفا بی مقدمه چیزی نگید اینجوری همه دلناگرون شما میشن......حتی خود من فکر میکنم نکنه من چیزی گفته باشم که شما ناراحت شدید .....اونم وقتی بحث آبرو باشه..
همه اینجا اومدیم به هم کمک کنیم..انشالله نبینم کسی اینجا ناراحت باشه53

دوستتون دارم خیلی زیاد
[تصویر:  aabf1wn82kvjb10svpo.jpeg]
خیلی وقتا میام اینجا واسه دردل دل کردن,واسه زدن حرفایی مه توی دلمه
ولی نمیتونم چیزی بنویسم,هیچی...
من نه از دست کسی ناراحتم نه شرایط بدی و نه...
خودم دلیل نارحتیه خودمم و این به نظرم اینکه خودت سد جلوی راهت باشی از هر چیزی بدتره
اینکه خودت با خودت خوب تا نکنی خیلی بده
مشکل من از خودم شروع میشه و به خودم ختم میشه
میدونم چی درسته ولی لجبازی میکنم بغضی وقتا
میدونم چی خوشحالم میکنه ولی انجامش نمیدم
همش میشنم فکر میکنم به روزی که برسه و همه چیز یه هویی درست شه
ناراحتم از اینکه برای رویاهام و رسیدن بهشون تلاش نمیکنم
از اینکه از این همه فرصت و شرایط خوب استفاده نمیکنم
TearsTearsTears
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
مبینا خانوم عزیز سلام53
این فقط مشکل شما نیست...به نظر من این مشکلو همه جوانان در یک مقطعی دارن چراکه تقریبا نمیدونن یا مطمئن نیستند چی میخوان....در واقع شما یکبار باید بنشینید و همه چیز رو که از خودتون میدونید بنویسید تا بدونید کی هستید و احساس میکنید از خودتون چه انتظاری دارید و چی میخواید...هرچی باشه...(این باعث میشه تا پیش خودتون اگه بد بودید احساس شرمندگی کنید)
بیشتر این مسایل مربوط به اینه که آدم احساس میکنه دچار کمبوده!! شاید بگی ندارم ولی اینطور نیست همه یه جورایی از نداشتن یک چیز رنج میبرن!!
همش پول یا خانواده نیست هرچیزی بجای خودش محفوظه و همه به نظر من مهم هستن... میتونه چون همراه نداری(برادر،خواهر،دوست واقعی،ندانستن در مورد لذت بردن از چیزی،نحوه زندگی کردن و لذت بردن از اون و....) خلاصه هرچیزی میتونه باشه....
شما باید بایک نفر که خیلی بهش اعتماد دارید مثل مادر یا خواهر مشورت کنید تا دلیلش رو خودتون پیدا کنید...برخی مواقع آدم نمیتونه به کسی همه چیز رو بگه و درد دل کنه ولی میشه با کسی درد دل کرد و راحل رو از زبون اون بدون اینکه خودش بدونه فهمید.....خلاصه بیکار نشین بگو تا بشنوی....

این همون سخن خداست که میگه تو حرکت کن من برکتش رو میدم
امیدوارم این حرفا بتونه کمکت کنه
موفق باشید
[تصویر:  aabf1wn82kvjb10svpo.jpeg]
(1391 آبان 24، 12:56)asi.62 نوشته است:
مبینا خانوم عزیز سلام53
این فقط مشکل شما نیست...به نظر من این مشکلو همه جوانان در یک مقطعی دارن چراکه تقریبا نمیدونن یا مطمئن نیستند چی میخوان....


53[color=#006400]

بیشتر این مسایل مربوط به اینه که آدم احساس میکنه دچار کمبوده!! شاید بگی ندارم ولی اینطور نیست همه یه جورایی از نداشتن یک چیز رنج میبرن!!
همش پول یا خانواده نیست هرچیزی بجای خودش محفوظه و همه به نظر من مهم هستن... میتونه چون همراه نداری(برادر،خواهر،دوست واقعی،ندانستن در مورد لذت بردن از چیزی،نحوه زندگی کردن و لذت بردن از اون و....) خلاصه هرچیزی میتونه باشه....
شما باید بایک نفر که خیلی بهش اعتماد دارید مثل مادر یا خواهر مشورت کنید تا دلیلش رو خودتون پیدا کنید...برخی مواقع آدم نمیتونه به کسی همه چیز رو بگه و درد دل کنه ولی میشه با کسی درد دل کرد و راحل رو از زبون اون بدون اینکه خودش بدونه فهمید.....خلاصه بیکار نشین بگو تا بشنوی....

این همون سخن خداست که میگه تو حرکت کن من برکتش رو میدم
امیدوارم این حرفا بتونه کمکت کنه
موفق باشید
ممنون به خاطر اینکه حرفامو خوندید,راست میگید نباید بیکار بشینم باید حرکت کنم دلیل خیلی چیزا رو پیدا کنم
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
خوندن این پست اجباری نیست...حرفایی بود که میخواستم به خودم یاد آوری کنم!

اما شاید به درد یه نفر بخوره... پس می ارزه بزارم اینجا...

اگه خوندی میتونی بهش فکر کنی.... میتونی هم راحت ازش بگذری...زندگی خودته!

زندگی ماها تشکیل شده از یه سری پارامترهایی که مورد قبول و توافق همه ماهاست

مجرد یا متاهل بودن ، شاغل بودن ، دانشجو بودن و اعتقادات مذهبی ، بچه داشتن یا نداشتن ، میزان تحصیلات ، میزان در آمد، موقعیت اجتماعی ....

اشتباهی هست که خیلی از ما مرتکب اش میشیم ( چون بهمون غیر از این یاد ندادن)

میشینیم هی فوت میکنیم تو یکی از این پارامترها ...بزرگ و بزرگ ترش میکنیم...جوری که تموم فضای زندگی ما رو اون مورد پر میکنه

( مثال رایجش که همه ما دیدیم :

پدر و مادرهایی که تموم زندگیشون روی بچه هاشون میزارن و اگه اون بچه به نتایجی که مد نظر بوده نرسه خودشون رو بازنده و شکست خورده میدونن...چون " ثمره زندگیشون " از دستشون رفته....نبود و دوری بچه شون براشون میشه آخر دنیا

خود ما درسمون شده "همه چیزمون"....

همسر آیندمون که قرار بشه " همه کسمون" !! )



و همیشه ترس از این میمونه تو دلمون نکنه اینی که بادش کردیم یهو بترکه!

این باعث میشه آرامش روحی بهم بخوره...تحت استرس و تنش هایی قرار بگیریم که اگه به اون پارامتر خاص نرسیم اتفاق وحشتناکی می آفته!!!
( اگه کنکور قبول نشم حتما آیندمو باختم!!!)


در صورتی که اگه به هر چیزی به اندازه خودش بها بدیم...میتونیم به تعادل برسیم

هدف از زندگی تعادله....

میتونم همونقدر که از قبولی در کنکور خوشحال میشیم...از خوندن یه رمان معروف یا از دیدن یه بازار قدیمی سقفدار لذت ببریم

من میتونم همونقدر که بچه ام برام عزیز خواهد بود و بهش رسیدگی خواهم کرد، همونقدر هم به خودم رسیدگی کنم
( معمولا اکثر خانوما بعد از بچه دار شدن خودشون رو پاک فراموش میکنن و دیگه خودشون رو تو قشر میانسال مبینن!!!)

میتونم همونقدر که دنبال شغلی مناسب و درآمدی خوب هستم...دنبال پیدا کردن یکی از مناطق بکر و زیبای ایران هم باشم تا برم و از نزدیک ببینم


ما متاسفانه یاد گرفتیم کارهامون رو 2 دسته کنیم :

دسته مهم!
دسته بی اهمیت!

دسته پرستیژدار!
دسته بی کلاس!

دسته شاد بودن!
دسته افسرده بودن!

دسته شوخ بودن!
دسته جدی بودن!

دسته به تو چه!
دسته به من چه!

( نبود هیچ گونه تعادل!)

زندگی در جریانه... ما بیشتر از اونی که برای خودمون زندگی کنیم، برای دیگران زندگی میکنیم!
یا عباس
اعوذبالله من الشیطان الرجیم "و هرگاه وسوسه ‏هايي از شيطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!"( فصلت 36)

معصوم (ع) فرمود: برای دنیا چنان تلاش کنید گویی تا ابد برای آن زنده خواهید بود و به آن چنان دل ببندید گویی

آخرین روز زندگی شماست".. و این شد که ما ما شدیم، شدیم ملت جهان سوم.. آنچه که خواهر خوبم در بالا فرمودند در نگاه اول

صحیح است اما به نظر بنده یکسری اشکالات پایه ای وجود دارد در نوشته هاشون، اون اشکالات را با آوردن این حدیث شریف که فکر

کنم از حضرت علی (ع) باشه خواستم نشون بدم... یه دوستی چندماه قبل بهش گفتم : کنکور همه چیز نیست، و ممکن آیندم اصلا تو درس

نباشه، زد پس کلم و گفت زدم یادت بمونه بچه جان، کنکور همه چیز نیست، آیندت نیست

اما وظیفه الان تو فقط و فقط درس خوندن، وظیفت تلاش تا وقتی که از جلسه آزمون میای به خودت بگی من تمام توانم این بود..

خب اون روز یکم بهم برخورد تا شرح زندگی علی ابن ابی طالب (ع) رو خوندم که یکی از ثروتمندان بودند و اولین سیستم کشاورزِی رو

ایشون در بین عرب اجرا کردند، توی کتابهای درسی هم خوندیم چقدر چاه کندند و وقف کردند.. خودش درس واسه ما که تا جایی که ممکن

تلاش کنیم، خودم رو عرض میکنم، شاید سه ماه کنکور برنامه هام بهم بریزیه اما می ارزه خبSmiley-face-thumb چون وظیفه من، و اگه تنبلی کنم و بگم

زندگی کنکور نیست فقط خودم رو گول میزنم شاید یادم بره وظیفم چی.. بنظرم این وسوسه شیطان فقطwacko2




[تصویر:  Untitled_1.png]
(1391 آبان 24، 15:25)Saeidg نوشته است: زمانیست که از کلمات خسته ام
گروه گروه هجوم می آورند
مینشینند در سرم
مثل دسته پرندگان
بر سر درختی
دست بر دست میکوبم
بانگ بر می کوبم
می پرند و پراکنده میشوند
یک پرنده خاموش اما
نه می ترسد نه میرود
نه آوازش را میخاند
---------------------------------
خسته ام زنـدگی
خسته ام فـریاد
خسته ام از ترحم
خسته ام از عذاب
خسته از همه چیز از همه....
نـه فقط بخاطر ترک نکردنم..
دلم خیلی پره..
نمیدونم کجا خالیش کنم..
با خدا یه کم حرف زدم آرومم نکرد ، شاید درد منه که خیلی زیاده..
نـشد که حرف دلمو اینجا بزنم..
نخاستم از کسی بد بگم پیش همه..
نمیتونم ـ دیگه توان ندارم ـ ..

ببینم دوست من!53
مشکلات تو بزرگه یا خدای تو!! که میگی یکم صحبت کردم آرومم نکرد احتمالا صحبت نکردی فکر کردی که صحبت کردی.....بلکه اونو مثل خودت و آدمهای اطرافت تصور کردی اگرنه تا صداش کنی سزیع عکس العمل این التماست به خدا رو متوجه میشدی.....

دوباره این ازتباط رو refresh کن!

cheshmakدوست شما
[تصویر:  aabf1wn82kvjb10svpo.jpeg]
(1391 آبان 24، 14:30)آسمون آبی نوشته است: اعوذبالله من الشیطان الرجیم "و هرگاه وسوسه ‏هايي از شيطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!"( فصلت 36)
معصوم (ع) فرمود: برای دنیا چنان تلاش کنید گویی تا ابد برای آن زنده خواهید بود و به آن چنان دل ببندید گویی
آخرین روز زندگی شماست".. و این شد که ما ما شدیم، شدیم ملت جهان سوم.. آنچه که خواهر خوبم در بالا فرمودند در نگاه اول
صحیح است اما به نظر بنده یکسری اشکالات پایه ای وجود دارد در نوشته هاشون، اون اشکالات را با آوردن این حدیث شریف که فکر
کنم از حضرت علی (ع) باشه خواستم نشون بدم... یه دوستی چندماه قبل بهش گفتم : کنکور همه چیز نیست، و ممکن آیندم اصلا تو درس
نباشه، زد پس کلم و گفت زدم یادت بمونه بچه جان، کنکور همه چیز نیست، آیندت نیست
اما وظیفه الان تو فقط و فقط درس خوندن، وظیفت تلاش تا وقتی که از جلسه آزمون میای به خودت بگی من تمام توانم این بود..
خب اون روز یکم بهم برخورد تا شرح زندگی علی ابن ابی طالب (ع) رو خوندم که یکی از ثروتمندان بودند و اولین سیستم کشاورزِی رو
ایشون در بین عرب اجرا کردند، توی کتابهای درسی هم خوندیم چقدر چاه کندند و وقف کردند.. خودش درس واسه ما که تا جایی که ممکن
تلاش کنیم، خودم رو عرض میکنم، شاید سه ماه کنکور برنامه هام بهم بریزیه اما می ارزه خبSmiley-face-thumb چون وظیفه من، و اگه تنبلی کنم و بگم
زندگی کنکور نیست فقط خودم رو گول میزنم شاید یادم بره وظیفم چی.. بنظرم این وسوسه شیطان فقطwacko2

سلام آقای آسمون آبی303

خوشحال شدم نظرتون رو گفتین...(و با حرفاتون هم 100 البته موافقم.)Khansariha (8)

اما خوب تعجب هم کردم راستش!

چون اصلا حرف من چیز دیگری بود و شما چیز دیگری رو گفتین

شاید چون پست منو تند خوندین...1




حرف من یک کلام بود " حفظ تعادل رفتاری در زندگی "

حرفم تعادل در برنامه ریزی نبود
( هم کنکور دارم هم کارهای دیگه رو بکنم...)

حرفم تعادل در ارزش گذاری مسایل زندگیمون بود!
(من کنکور دارم
تلاشم رو میکنم
اما نتیجه ی کنکور رو تمام زندگیم نمیکنم! که اگر موفق نشدم روانم شکست بخوره)
و اتفاقا خیلی در مورد اعتدال تو دین ما بهش تاکید شده


و به نطرم این پست دیروزم به حرف شما مربوط تر باشه...53


و " اشکالات پایه ای..."
چه کلمه ی ثقیلی53258zu2qvp1d9v



و من الله توفیق53
یا عباس


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان