امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

حیف که نمیبینه ایناروTears
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
خدایا شکرت: )
دنیا به خسران عقبی نیارزد
به دوری ز اولاد زهرا نیارزد
و این زندگانی فانی جوانی خوشیهای امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیارزد...

امیدوارم به این دنیا دل نبندیم.
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! 
********
بگذار ابر سرنوشت هرچقدر که میخواهد ببارد؛
ما..
چترمان خداست!
********
(: Ты перед скрытой камерой, пожалуйста, улыбаться
بدم میاد از نصیحت
هر کی میاد یه چیزی میگه انگار خودشون امامزاده ان.
جالب اینجاست دوستان و اشناهام دارن حرفایی که خودم بهشون گفتم رو بهم میگن.د لا مسبا من خودم اینا رو یادتون دادم هی روزگاررررررررر:

منی که نام می از هر کتاب میشستم
زمانه کاتب دکان میفروشم کرد
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام آقا مجتبی
نگران نباش. پدر من هم تابستون پارسال عمل قلب انجام داد. با این پیشرفت علم دیگه عمل قلب هم چیزی حساب نمیشه. مخصوصا وقتی پزشک با تجربه ای عمل رو انجام بده.
خیالت راحت باشه پهلوون Khansariha (18). من خودم اون موقع خیلی بیخیال به نظر می رسیدم. البته ذاتاً آروم هستم. این خیلی خوبه که هم خودتون اروم باشید و هم به دیگران این آرامش رو منتقل کنید. 53
 
موفق باشی 53
مى خوام سرمو بکوبم به ديوار
باز اين اعتبارات مارو دستبرد زدند
اى بابا از ما بدبخت ديگه تو کانون نبود
به قول شاعر يه نگاهى به دوربرتون بندازيد
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
نمیفهمم این وضعیتو..17..
وضع عجیبیه..
مقایسه امسال با پارسال.. میدونم هیچ نتیجه ای نمیده.. اما از هر دو طرف فاجعه است!!
درسته تمرکزمو بیشتر گذاشتم رو زیست..اما نمره ی شیمی و ریاضی دیگه نباید انقدر اینجوری بشه..17
درسته روند مطالعه ام بهتر شده..اما با سوال سنجیده میشه؛بهتر میتونم حل کنم..ولی شاید شرایط تو امتحانمو درست تنظیم نمیکنم..

از یه طرف استرس سوال حل کردن؛از یه طرف استرس خوندن،از یه طرف استرس درسای مدرسه..

از یه طرف ترکی که هنوز کامل نشده..
(دوباره تکرار یه روند بد:
-امید تو این کارو انجام نمیدی؟!
-نه تو ترکم..
-چند وقته انجام ندادی؟
-نمیدونم،چند هفته ای میشه..(خالی بستم یکی دو ماه،هه،میترسم بفهمه کسی حتی مثلا چند هفته)
-واای چطوری میتونیی؟؟!
2222
و بعد وسوسه های الکی)

میترسم از آینده ای که زود میرسه..

قل اعوذ برب الناس...من شر الوسواس الخناس...من الجنة و الناس
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
(1392 آبان 8، 0:10)ata نوشته است: سلام

یادتونه گفتم آخر این هفته مصاحبه کاری دارم، برام دعا کنید؟ فردا بود... کلی خودمو آماده کرده بودم... امروز عصر گفتن کنسل شده... باورم

نمیشد.... ای خدا... آخه چرا....

دلم گرفته

سلام

چقدر به خدا اعتماد دارید آقا عطا؟
حتما حکمتی تو کار بوده

خدا گر ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری

ان شاء الله چیز بهتری در انتظارتونه53258zu2qvp1d9v

[تصویر:  gal105.jpg?842188538]
سلام

ممنون سنا خانم

به خدا اعتقاد دارم، خیلی زیاد، همیشه همین حرف شمارو به خودم میزنم، میگم قسمت بوده، ولی آخه چقدر، چند تا در دیگه باید روم بسته

بمونه، اونروز اگه کانون نبود که بیام مطلبای قشنگ بچه هارو بخونم حتما یه بلایی سر خودم اورده بودم، تنها کاری که تونستم بکنم تا صبح گریه

کردم، دیگه خسته شدم از تنهایی و بیکاری... از یه طرف تنهایی و بیکاری، از یه طرف فشار ترک...25 روزه پاکم، توی این دو روز دو سه بارخواستم

بشکنم ولی مقاومت کردم.... ای خدا بذار برم سرکار که این فشار ترک کمتر بشه

تا فکر بدی میاد سراغم سریع میام کانون میرم تاپیک ختم قرآن و صلوات...

الان روحیم خوبه، بهتر شدم

اینجا الان داره اذان میگه، چه صدای قشنگی، آرومم میکنه 53 برم وضو بگیرم

ممنون که به پرحرفیام گوش دادین
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
سلام به همه
من اومدم
امروز تنها و اولین دلیلم واسه اومدن به سایت بعد از یک سال و نیم یا حتی فکرکنم بیشتر, این بود که میخاستم درددل کنم.
بعدش یاد دلایلم واسه ترک سایت افتادم.یاد احساسات بدی افتادم که پشت اینترنت و توی این سایت تجربه کرده بودم.
این افکار همینجور داشت از ذهنم عبور میکرد که یاد نماز شبهایی که با بچه ها خوندیم افتادم.واحساس کردم هنوزم میشه یه نکته ی مثبت توی سایت پیدا کرد
من خیلی عوض شدم.حالم خدا رو شکر خیلی بهتره.یادم میاد که از وقتی اینجا رو ترک کردم چقدر زودرنج بودم.وقتی اومدم یاد همه ی غصه هایی که خوردم افتادم.من اونموقع واقعا مشکل روحی داشتم.رفتم روانپزشک و روانشناس.
همزمان با هم .
هردو خیلی خوب بود.حالا من خیلی خوبم.حالم خیلی خوبه.
برگشتم به زندگی اجتماعی.
عاشق شدم.رفتم به طرفم گفتم که دوسش دارم.
بعد فهمیدم اونم عاشق بوده.خیلی اتفاقا افتاد.دوستای حقیقی خوب پیدا کردم.و از کنج اتاق و کامپیوتر  وارد اجتماع شدم.مثل قدیم.مثل زورای خوب بچگی.
من خدا رو شکر بچگی خوبی داشتم اما تو دوران دبیرستان کابوسهای من شروع شد.
حالا میفهمم که من یک قربانی بوم اما خودم نمیدونستم.
آسیبهایی به روح و روان من وارد شده بود که باعث میشد خودارضایی کنم.ولی من فکر میکردم دختر بدی هستم.گناهکار و آلوده.حالا فهمیدم که من فقط خیلی زجر کشیدم.همین و بس.من قربانی بودم.
اما دیگه نیستم.
دیگه خیلی یا دگرفتم که چطور اجازه ندم که کسی منو قربانی کنه..
من اجازه میدادم که راحت دیگران منو اذیت کنند.بعد هم ازشون ناراحت و دلخور میشدم.وبازهم به جای دفاع از حقم گوشه گیری میکردم.
چه غلط بود این کار.
خلاصه برگشتم به زندگی حقیقی.


یک عالمه مطلب دیگه نوشتم که همش پاک شد!!!!!!!!!!!!!!
حال ندار م دوباره بنویسم.
فقط اینکه من خدا رو شکر میکنم.من یک آدم دیگه شدم.وقتی میفهمم من دختر بدی نیستم فقط ازار دیدم خیلی احساس سبکی میکنم.
دوست ندارم هیچ ترسی داشته باشم.میخام با شهامت بگم که کی هستم.
هنوز راه زیادی واسه رفتن دارم.هنوز حسای بد زیادی باقیمونده که باید در من از بین بره.

خدایا توی این راه کمکم کن.
اگر لغزششی ازم دیدی کمکم کن اصلاحش کنم.
دوست دارم عزیزترینم.
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
واااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییی چه عـــــــــــاللیییییییییی خدایا شکرت دوووووووووست عزیزم بی نظیرم برگشتهههه اونم خیلیییییییییییی بهتر از قبل اینااااا همش نشونه مهربوونیتههههههههههههههههه شکـــــــــــــــکرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
Khansariha (18)Khansariha (18)Khansariha (18)Khansariha (18)حسن یوسف خودمییییییییییییییییییییKhansariha (18)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


عزیزمی الون
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
صبرم کمه ......

تا زمانی که از خدا شاکی باشی صبرت کمه وقتی به مرحله رضا برسی اون وقته که صبرت بالا میره
مرحله رضا یعنی چی؟ یعنی از همه چی راضی باشی و همه چی رو از طرف خدا بدونی از روزیت راضی باشی از بیماریهات راضی باشی سعیتو بکنی برا درمان برا روزیت ولی بعدش هر چی بدست اومد راضی باشی از سختی ترک گناهان و انجام واجبات راضی باشی اونو قته که مرحله رضا رسیدی و آرامش پیدا کردی آروم شدی یه عارفی میگفت وقتی که آروم شدی آونوقت آدم شدی
 عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و اله و سلم: الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

« امام رضا علیه السلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است»
.
.
خدا رو شکر هر کم و کاستی هم تو زندگیمون هست اون دنیا خدا چند برابر جبران میکنه
.
 
[تصویر:  re850.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
متنفرم ازین که بخوام بیام اینجا و با لحن آأمهای مریض و معتاد حرف بزنم و فکرمیکنم دلیلی نداره که خودارضایی رو بیش از حد بزرگش کنیم.رک بگم هنوزم از لحن خیلی از بچهه ایی که اینجا صحبت میکنند خوشم نمیاد.مثلا میگن رهایی و ترک و ازین حرفا...یه جوریه.

منی که فکرمیکردم آدم کثیفی هستم حالا فهمیدم که من یک دختر کاملا سالم و طبیعی هستم که چون اتفاقات بدی تو زندگی برام افتاده اینطوری شدم و هر آدم سالم دیگه ای هم که بود به این سمت کشیده میشد.پس من کثیف نیستم.فقط یه کار غلطی میکردم که حالا دیگه انجام نمیدم..
راستش هرچی بیشتر بزرگش میکردم و هی به خودم مبگفتم این کار یه گناه کبیره است بیرون اومدن از دام افسردگی برام سختتر بود.
بیاین همه مون برگردیم به زندگی طبیعی و فکر نکنیم از اجتماع جدا هستیم.خودمونو جزو اجتماع بدونیم.مثل همه ی آدمهای نرمال دیگه.
53
Khansariha (8)
یه حرفای مهمی داشتم نمیدونم چرا یادم رفت...
بچه ها پرسیده بودن که چطوری سعی کنیم از دیگران ناراحت نشیم..من میخام بگم اینقد باید ازشون ناراحت بشی و ازین ناراحت شدنت ضربه بخوری تا یاد بگیری ناراحت شدن از دیگران هیچ دردی را دوا نمیکنه.جز اینکه اعصابت خورد تر میشه.اما خب این احساسات بد فقط با این حرفا و یک جمله ونصیحت من از بین نمیرن.زودرنجی بیش از حد میتونه علامت افسردگی باشه که فقط و فقط با دارو درمانی و روان درمانی حل میشه.
هرچی هم من بیام اینجا نصیحت کنم فایده ای نداره.
من توی خوابگاه پنج تا دوست دارم که خیلی پررو هستند.دوستی با اینا خیلی به من کمک کرد که دنده پهن بشم.یکم خوبه با آدمهای پررو و زرنگ دوستی کنیم تا ازشون یاد بگیریم که چطور ایقدر بی خیال هستند.بی خیالی اونا به منم سرایت کرده.
خطاب به پسر پاک و سولماز و بقیه
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
 سپاس شده توسط
(1392 آبان 10، 11:33)حسن یوسف نوشته است: متنفرم ازین که بخوام بیام اینجا و با لحن آأمهای مریض و معتاد حرف بزنم و فکرمیکنم دلیلی نداره که خودارضایی رو بیش از حد بزرگش کنیم.رک بگم هنوزم از لحن خیلی از بچهه ایی که اینجا صحبت میکنند خوشم نمیاد.مثلا میگن رهایی و ترک و ازین حرفا...یه جوریه.

منی که فکرمیکردم آدم کثیفی هستم حالا فهمیدم که من یک دختر کاملا سالم و طبیعی هستم که چون اتفاقات بدی تو زندگی برام افتاده اینطوری شدم و هر آدم سالم دیگه ای هم که بود به این سمت کشیده میشد.پس من کثیف نیستم.فقط یه کار غلطی میکردم که حالا دیگه انجام نمیدم..
راستش هرچی بیشتر بزرگش میکردم و هی به خودم مبگفتم این کار یه گناه کبیره است بیرون اومدن از دام افسردگی برام سختتر بود.
بیاین همه مون برگردیم به زندگی طبیعی و فکر نکنیم از اجتماع جدا هستیم.خودمونو جزو اجتماع بدونیم.مثل همه ی آدمهای نرمال دیگه.
53
Khansariha (8)
یه حرفای مهمی داشتم نمیدونم چرا یادم رفت...
بچه ها پرسیده بودن که چطوری سعی کنیم از دیگران ناراحت نشیم..من میخام بگم اینقد باید ازشون ناراحت بشی و ازین ناراحت شدنت ضربه بخوری تا یاد بگیری ناراحت شدن از دیگران هیچ دردی را دوا نمیکنه.جز اینکه اعصابت خورد تر میشه.اما خب این احساسات بد فقط با این حرفا و یک جمله ونصیحت من از بین نمیرن.زودرنجی بیش از حد میتونه علامت افسردگی باشه که فقط و فقط با دارو درمانی و روان درمانی حل میشه.
هرچی هم من بیام اینجا نصیحت کنم فایده ای نداره.
من توی خوابگاه پنج تا دوست دارم که خیلی پررو هستند.دوستی با اینا خیلی به من کمک کرد که دنده پهن بشم.یکم خوبه با آدمهای پررو و زرنگ دوستی کنیم تا ازشون یاد بگیریم که چطور ایقدر بی خیال هستند.بی خیالی اونا به منم سرایت کرده.
خطاب به پسر پاک و سولماز و بقیه
سلام  حسن یو سف خانوم303

تفکراتتون برام جالب بود بهتون برای داشتن این افکار تبریک می گم امیدوارم همیشه و همه جا موفق باشین
البته اونجایی که می گین زود رنج بودن با فقط با دارو درمان میشه موافق نیستم خیلی جاها بر می گرده به تغییر نگرش ما
دوستان هم فقط قصد کمک دارن لطفا ناراحت نشین اینجا همه همدردیم و باید به همدیگه کمک کنیم

شاد باشینKhansariha (8)
[تصویر:  05_blue.png]
دیشب دلم از زمین و زمان و خدا و بنده و پیر و پیغمبر گرفته بود.اما خوب شهر غریب جایی دیگه بجز حرم بلد نبودم.رفتم حرم شب جمعه بود خیلی شلوغ بود.رفتم پاتوق همیشگی صحن آزادی روبه رو گنبد ....بابا من دانشگاه علامه و تربیت مدرس و خانواده و زندگیمو ول کردم اومدم اینجا پیش شما باشم .....
نکنه تو این شلوغی ما رو یادت بره1276746pa51mbeg8j




از سر جاده راه افتاده پای پیاده   
یه دهاتی با همون لباس ساده
داره می آد برسه پنجره فولاد    
بشینه روبرو گنبد گوشه صحن گوهرشاد
یکی از شماله از کنارشالیا    یکی از جنوبه از همون حوالیا
همه اومدند دست خالیا     
هنوزم یه عده توی راهند
مثل هرشب دلم برات کفتره سلطان 
تو این شلوغی ما رو یادت نره سلطان
السلطان اباالحسن
دلشوره داره قلبش پاره لحظه شماره    
زائر خسته ای که توی قطاره
تو هر ایستگاه می کشه از جگرش آه  
منتظر نشسته تا که ساعت هشت بیاد از راه
یکی شهریه مثل این مسافره   یکی چادرنشینه از عشایره
همه حرم پر زائره    
هنوزم یه عده توی راهند
بنده نوازیت همه می گند محشره سلطان   
تو این شلوغی ما رو یادت نره سلطان
السلطان اباالحسن
از همه سیره بختش پیره داره می میره     
غروب مریض خونه بد دلگیره
هی فراقُ خواب ایوون و رواقُ          
بعد رویا باز می بینه در و دیوار اطاقُ
روی تختش بازم با گریه می شینه      پخش مستقیم حرم رو می بینه
حجم زائرا خیلی سنگینه      
هنوزم یه عده توی راهند
آروم می گه این بنده هم نوکره سلطان   
تو این شلوغی ما رو یادت نره سلطان


شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان