امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام آقا مصطفی
به کانون خوش اومدید
چند تا نکته به نظرم اومد که خدمتتون عرض می کنم:
1- دوست گرامی، مردم جامعه ایرادای خاص خودشون رو دارند. اگر ما بیایم و در مورد خود ارضایی باهاشون حرف بزنیم، شروع می کنند به ظاهر سازی کردن. ممکنه همون طور که گفتید حتی ما رو ترک کنند. اما این به معنی پاک بودن اونها نیست. بلکه اونها این رفتارها رو انجام میدن تا خودشون رو بهتر از  دیگران جلوه بدن. اصلاً قرار نیست توی دنیای بیرون از کانون با کسی در این مورد صحبت کنیم. اونها ما رو درک نمی کنند.
2- یادت باشه ما اومدیم اینجا تا یه قدم از حالت عادی بریم بالاتر. شاید پشیمانی به ما انگیزه ترک بده و برای رسیدن به این هدف بهمون کمک کنه، اما این نباید باعث از دست رفتن روحیه مون بشه.
3- کی گفته شما نمی تونی ازدواج کنی؟ تقریباً تمام پسرها این کار رو انجام می دن، پس آیا اونها ازدواج نمی کنند؟ نه عزیز من. یه سری آدم اومدن دروغهایی رو در این مورد پخش کردن تا باعث دور شدن جوانان از این گناه بشن. اما توجه نمی کنند که دروعهاشون چه تاثیر بدی روی روحیه جوانان می گذاره. در کل در این مورد به مطالبی که توسط پزشکها بیان نشده اند توجه نکن.
4- اون قوز کمر و ... هم اگر زیاد باشه نیاز به فیزیوتراپی داره. اگر کم هست و یه ذره به نظرت میاد، با ورزش کردن حل میشه. یه قدری اش هم اثر تلقین می تونه باشه که برای رفع این تلفینها باید روحیه ات رو ببری بالا.

آقا می بخشی لحنش شاید یه قدری جالب در نیومد. 53
موفق باشی 53
(1392 آذر 18، 0:39)امیرحسین خان نوشته است: این دل گرفتگیم تقریبا درباره همون موضوعه که دیشب توی شبانه روزی گفتم 1276746pa51mbeg8j
هیشکی جز خدا رو ندارم که کمکم کنه Tears
سلام آقا امیر حسین
نمی دونم این راهی که میگم خوبه یا نه، ولی جواب میده: به خودت تلقین کن که از اون طرف بدت میاد. به عیبهایی که اون طرف داشته هم دقت کن. من یه بار از این روش استفاده کردم ...

فراموش کردن عادی فقط وقتی ممکنه که از هم دور باشین و همدیگه رو نبینین. اما در اون صورت با یه یادآوری ساده دوباره خاطرات زنده میشه. ولی خب نه به اون شدت قدیم.
سلام . 
فقط میخوام به زبان ساده از همه عزیزان تشکر کنم و بگم 
ممنونم
سلام
شاید اولین باری باشه که انقد تنهام
نه خانوادم هستن نه دوستام فقط منم و خدا ...
خاطرات گذشتم خیلی اذیتم میکنن . . .
الان داشتم از گوشیم حرم امام رضا رو زنده میدیدم
دلم شکست ...
یاد دوران مدرسم افتاد.
4 سال تو یه مدرسه درس خوندمو چون شاهد بود سالی یه بار مشهد میبردن
من بدبخت 4 سالشم نرفتم
چون پول میخواستن و منم که ....
هیچوقت یادم نمیره میشستم فک میکردم چه کار بدی کردم که امام رضا منو نطلبیده
در حالی که رفیقای من که هر خلافی میکردن رو طلبیده
میگفتم حتما توبه کردن یا امام رضا میخواد اونجا دلشونو ببره
یه مدت گذشت به پیش دانشگاهی که رسیدم یه چیزیو فهمیدم ...
بحث طلبیدن و نطلبیدن نیست
بحثه پوله ...
هر کی پول داشته باشه ناخودآگاه طلبیده میشه
الان هم هنوز همین اعتقادو دارم
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
داداش منم مثه تو بودم....
همش حرص میزدم بیام مشهد...گفتم بیام همجوار آقا بشم دیگه میرسم به آسمونا...
آخرشم اومدم...
اما...
خانه از پای بست ویران است
همساده در فکر نقش ایوان است
رک بگم هیچگونه پیشرفتی در اعمال و رفتار و اخلاقم ظاهر نشده تا الان...فقط اینجا عذاب وجدان و شرمندگیم بیشتره...
میدونی اینجا دیگه توبه کردن تو حرمم واست تکراری میشه...قبلنا خوب بود تو خلوتت قول میدادی و زیرش میزدی اینجا پیش امام معصوم نامردی میکنی...
با همه این حرفها....یک ذره ارادتم به این آقا کم نشده...
من مطمئنم دستاش فقط واسه آهوها نیست....
درسته محال به نطر میرسه...اما دلخوشم من به محالات رضا (علیه السلام)....
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
دلم گرفته اشگ گوشه چشمام جمع شده نمی دونم چرا
صدای بارون میاد چقدر خوب میشد میرفتم زیر بارون و بلند داد میزدم
امشب زندگیم بارونیه ، خدایا کمکم کن ازین مشکلات راحت عبور کنم
یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک...
 زندگی ات را با اراده خودت تغییر بده


 هر روز یه قدم

 هر چند کوچک

 به سمت آرزو هات بردار ...


اي خدا خودت ....
همين كه هستي
همين كه كنارموني
اميدي است براي تحمل
ارامشي است براي انتظار
مرهمي است براي تمام درد دل هاي نگفته
ميدوني امشب چه حالي دارم
كمكم كن تا حكمتش رو درك كنم
اگر ناتوان در دركش هستم
حداقل بتونم باهاش كنار بيام و راه درست رو انتخاب كنم و بتونم ادامه اش بدم
خيلي خستم خيلي
كمكم كن اي بزرگترين حامي من
بچه ها خواهشا دعا كنيد واسم واسه همه درد دل ها
به اميد سبك شدن دل هامون
يه صلوات ........... ممنونتونم


در بدترین روزها امیدوار باش، که همیشه زیباترین باران از سیاه ترین ابر می بارد .
نمیدونم باید چی بگم
ولی نمیتونم بیام سمتت
خودت که میبینی
هه چیزو درست کن
همه چیزم نکردی اصل کاری رو درست کن 
اگه میخوای همه زنده بمونیم و نمیریم
TearsTearsTearsTearsTearsTears
  یک بار برای همیشه ترک خواهم کرد  
چقدر سخته بدونی مادرت دوستت نداره
به عنوان یه تفاله یه آلت دست بهت نگاه کنه
کسی ک حتی مادرش دوسش نداره باید چی کار کنه؟
دلم میخواد بهش بگم این چه معامله ایه داری باهم میکنی چون مطمینم به زودی گند بزرگی تو زندگیم خواهد زد البته نه به بزرگریه قبلیا
دیگه برای جنگیدن جون ندارم
دلم میخواد تسلی شم بگم من باختم

[تصویر:  nasimhayat.png]
چرا میگی مادرت دوست نداره
اگه اختلاف سلیقه و دعوا و مشاجره بین بچه و مادر هست این دلیل بر دوست نداشتنت نمیشه
شک نکن

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
نه عزیزم از این حرفا نیست


از خواهرم کمک خواستم نمیدونین چه گندی زد
حالا دیگه دعوا و مشاجره ام ب لطف خدا اضافه میشه


خسته ام دوستان
دعام کنین
دعا کنین صبرم زیاد شه

[تصویر:  nasimhayat.png]
فقط من میدونم که باید این ذهنیت که مامانت دوستت نداره از دهنت بیاری بیرون
همین شرایطت را خراب تر میکنه
انشا ا.. همیشه همراه خانواده خوش باشی عزیزم

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
سعی کردم درستش کنم
ی ذره بهتر شد
باید دید چی میشه

اره فکرش بدتره
باید فک کنم دوسم داره
چون من واقعا دوسش دارم
اگر من دوسش نداشتم
انقدر واسم مهم نبود

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام می توانم خانوممن کوچیکتر از اونم که حرفی بزنم ولی یه مطلبی هست که:
آدم نباید زود رنج باشه 
هر مسئله ای که پیش میاد زودی نباید فکرای بد کرد و از همه چیز سیر شد
دوم اینکه
ما ایرانی ها یه عادت بد داریم اونم اینکه هیچ وقت حرف دلمون رو نمی زنیم اینکه یکی حرف دلش رو نمی زنه دلیل نمی شه که دلش هم همونطور باشه
[تصویر:  05_blue.png]
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم

این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت……
یا عباس


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان