امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

2 سال گذشت و تو هنوز تو توهمی!؟!؟
تو هنوز به فکر اون روزایی!؟؟
تا کی میخوای فکر کنی هان!؟؟؟
بابا اون قضیه دیگه تموم شد
شما 2 تا جدا شدید
باعث و بانیه اون کار به سزای اعمالشون رسیدن
طرف ازدواج کرد و فکر کنم الانم دیگه بچه دار هم شده
تا کی میخوای فکر کنی؟!؟
تا اون بابابزرگ بشه!؟؟!تو میخوای فکر کنی؟!
با کی لج میکنی!؟؟؟
اینو تو گوشت فرو کن
همه چی تموم شده بفهم؟!؟:smiley-yell:
اون رفت سراغ زندگیش و سروسامون گرفت ولی تو چی؟!؟
هنوزم وقتی یکی میاد فقط دنبال معیاری توش میگردی ک اون داشت
هنوزم با اون مقایسه شون میکنی؟!؟
بابا همه ک مثه هم نیستن
تو باید خودتو اصلاح کنی میفهمی؟!؟ ا ص ل ا ح
به همه میگی انسان موفق کسیه ک حسرت گذشته رو نخوره و نگران آینده هم نباشه
تو ک لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره؟!؟
هم حسرت گذشته رو میخوری و هم نگران آینده ای
ببین 2 تا گوش شنوا داریم واسه شنیدن
پس خوب گوش کن
تو هم حق زندگی کردن داری
به فکر زندگیه خودت باش
تا وقتیکه به گذشته و اون لعنتیا فکر کنی همینه وضع زندگیت
اگه خودت ب فکر زندگیه خودت نباشی چ توقعی از دیگران داری؟!؟؟
گناهو بریز دور
مثه خ.ا....
بقیه رو هم بریز دور م
نگو نمیشه!؟؟میشه
انقد احساسی فکر نکن! اگه تو نمیخوای زندگی کنی
من میخوام زندگی کنم و ازش لذت ببرم
پس دیگه نمیزارم با فکرای الکیت، با اون ذهنیت قدیمیت ناراحتم کنی فهمیدی؟!؟
-------------------------
باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ؟ نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

نیازمندم به تـــــو

نیــــازمندم به بودنت

به "همـیـشـــه" بودنــت

نیازمندم به بـــی نیـــازی

نیازمندم به تــــو و بی نیازیت

نیازمندم به وصـل شدن به تــــو

و بی نیاز شدن از "غیـــر از تـــو "

خدایا!

"مـــــــرا دریاب
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


یه درد دل کوچولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... ـــــو !
1276746pa51mbeg8j
هیچی ...
یادمه صبح از خواب بیداز میشدیم کلی رف اومده بود با هم برف بازی میکردیم ولی حالا نه از برف خبریه نه شادی های بچگی
چه میدونستیم شکست چیه جدایی چیه درد چیه
چه میدونستم غصه چیه
تا دو سال پیش خنده هام خنده بود ولی یادم رفته هنده بی عصه رو
ای خدا یعنی میشه بی غصه خندید دیگه به یاد پارسال و غماش نیفتم مگه میشه
خدایا تو رو خدا کمکم کنم اونقدر دلم یه ساله از غم پر شده که نگو
نه تو زندگیم موفق بودم نه تو کارم نه تو دینم
ای خدا چقدر انسان بودن سخته
فاطیمای عزیز
یه وقتایی آدم برای اینکه به شادی برسه باید بقیه رو شاد کنه 

این راهم امتحان کن 1
خوشا باران و وصف بی مثالش
با خنده ی شاگردام میخندم ولی دلم شاد نیست خنده ی تلخ من
که باعث شادی دیگرانه ولی برای خودم جز گریه چیزی به همراه نداشته
فاطیما جان من نمیدونم مشکل چیه
خداروشکر...همین خنده ی مصنوعی هم بودنش خیلی بهتر از نبودنش ه
خوشا باران و وصف بی مثالش
اومدم درد و دل کنم
پست ها رو خوندم بیخیال شدم..

فاطیما
من خیلی وقته خنده هام پشتش درد هست
ولی بازم می خندم
پس تو هم بخند
1
[تصویر:  wp4003454.jpg]
خسته ام،
پراکنده.

کاش یکی جمع ام کند ...
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
خدایا..
بنده ای (نمیدانم) در اینجا نیاز به آغوشت دارد 53258zu2qvp1d9v
خوشا باران و وصف بی مثالش
من همیشه عاشق این قسمت بودمو هستم...همیشه مام کانون اول اینجا رو چک میکنم.اما نمیدونم چرا اینقدر سوت و کور شده khodahafezkhodahafez .بچه ها اینجارو رونق بدید
تنها بنايي که هر چه بيشتر بلرزد محکمتر مي شود، دل آدمي است.
تو اگهی های استخدام
سابقه کار رو کجای دلم بذارم ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
هدف اصلیم از ترک خ.ا فقط و فقط اهدای خون هست
گروه خونی من اینه
[تصویر:  papane7a.jpg]

انشالله خدا توفیق بده
برام دعا کنید 53

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]





اگه واقعا میخوای ترک کنی اینو بخون


چند روزه که قاطی کردم شدیدا 

اصلا فکرم یکسره درگیره ...  نمیدونم چه کاری درسته 

الان دانشجوی رشته برقم ... تا همین چند روز پیش  به کنکور ارشد فکر میکردم و کار و این حرفا 

تا اینکه یکی از دوستای وبلاگیم  که مهندسی میخوند  درسشو ول کرد! به قول خودش دانشجوی ممتاز هم بود

باهاش صحبت کردم

میگفت خدا از ما نخواسته که کار کنیم ... میگفت محیط جامعه خیلی آلوده شده و تحملشو نداره و اینکه خانوما باید پاشونو از تو کفش مردا 

در بیارنو  این جور حرفا 

خب من خودمم قبلا به این مساله خیلی فکر کرده بودم 

مثلا توی آزمایشگاه یه درس  من تنها دختر کلاس بودم ... همه گروهی بودن و من تنها ... 

خیلی موقعا حس میکردم که شاید جای من اینجا نیست ...

البته موقع امتحان ترم  توی امتحان عملی از همه پسرا موفق تر بودم  به طرز عجیبی! 

و این و خیلی چیزای دیگه باعث میشد که فکر کنم که خب اگه استعدادشو دارم  پس جای درستی هستم اما بازم توی دلم شک داشتم

همین دختری که درسشو ول کرده  یه خانومی رو بهم معرفی کرد که اونم درس مهندسی خونده ولی کارشو به خاطر همسر و خانوادش رها کرده

مطالب وبلاگ اونم خوندم که سرگذشتشو و اینکه چرا این کارو کرده نوشته بود

خلاصه که خیلی دلایل قانع کننده ای داشت 

من همیشه دنبال راه درست بودم ... حالا همه معادلات ذهنیم بهم ریخته 

اینکه اصلا آیا کار درستی کردم که اومدم رشته مهندسی؟؟ اینکه به کار فکر کنم یا نه! اینکه ادامه بدم یا نه !! 

شاید اولین باره که فکر میکنم کاش پسر بودم ... دلم میخواد درس بخونم و یاد بگیرمو ... برای همیشه  ولی حقیقتی وجود داره به اسم زندگی و 

خانواده و ... 

فکر میکنم یه راه اینه که درس بخونمو به راه خودم ادامه بدم  برای اینکه به دلخواه خودم برسم 

یه راهم اینه که از آرزو های خودم بگذرم و به فکر تربیت بچه و .... باشم  یعنی از خودم بگذرم ...


فکرم بن بست رسیده ... 

کسی میتونه کمکی کنه؟
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
هما

من نمیدونم چرا همچین فکری به ذهنت رسیده

منم رشته ام کاملا مردونه است.

توی کلاس 90 نفری کلا 15 تا دختر بودیم

شاید منم یه زمانی از نظر اینکه بتونم با رشته ام " رابطه ی حسی " داشته باشم سرخورده شدم

و گاهی فکر میکردم باید میرفتم معماری که با روحیاتم سازگارتر بود

اما هرگز و هرگز از نظر اینکه چرا اومدم مهندسی ، مشکلی نداشتم

اینکه میگی اون شخص با دلایل قانع کننده ای گفته که کارش اشتباه بوده و توضیح داده که چرا انصراف داده

این مربوط میشه به ذهن بسیار باهوش ما که توی دلیل تراشی فوق العاده قوی هست

اینکه سریع بتونیم با هزار و یک دلیل نا کامی های خودمونو به جامعه و محیط بیرون ربط بدیم.


الان زمونه ای نیست که مدرک مهم باشه


اونچه مهمه اینه که کار بلد باشی. هر کار به درد بخوری

فکرتو آزاد کن از این حرفا

فکر میکنم هر کسی تو زندگیش یه بار به جایی میرسه که مجبوره که بشینه روراست با خودش دو دو تا چهار تا کنه

ببینه واقعا دنبال چی هست؟

بعد اونوقت بدون توجه به هجمه افکاری که از بیرون به مغزش سرازیر شدن راهشو ادامه بده

نزار هرکسی با دلایلی تو رو :
دو دل
نا امید
دل سرد
دلزده کنه

اگه دنبال مدرک هستی...آره انصراف بده. چون گرفتن یک مدرک به سختی رشته ات نمی ارزه. برو رشته آسون تری

اگه برق رو دوست داری پس ادامه بده

اگه علاقه داری اما محیط کاری و استخدامی رو دغدغه خودت میدونی ، بدون تا وقتی رشته ات رو بصورت عملی بلد نباشی پیاده کنی کار هم پیدا نمیکنی

بشین خیلی جدی با خودت فکر کن. ببین میخوای چیکار کنی؟ ارشد؟ کار؟ ازدواج ؟

اگه میخوای ارشد بخونی دلیلش چیه؟ چون همه میخونن؟

اگه میخوای رشته تو ول کنی دلیلش چیه؟ اون دلایلی که اون اشخاص گفتن؟

اگه میخوای ازدواج کنی دلیلش چیه؟ حرف بقیه؟

وقتی بدونی دنبال چی هستی بقیه نمیتونن نظرتو تغییر بدن.

رک تر بهت بگم : واسه خودت زندگی کن. ببین خودت چی میخوای. نه بخاطر شوهر...فرزند..خانواده..جامعه.
یا عباس


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان