امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

لحظه ها رو با تو بودن
        در نگاه تو شکفتن
                حس عشقو در تو دیدن
                          مثل رویای تو خوابه


با تو رفتن
    با تو موندن
         مثل قصه تو رو خوندن
                   تا همیشه تو رو خواستن
                               مثل تشنگی آبه


اگه چشمات منو می خواست
  تو نگاه تو می مردم


            اگه دستات مال من بود
            جون به دستات می سپردم


                       اگه اسممو می خوندی
                       دیگه از یاد نمی بردم


     اگه با من تو می موندی
      همه دنیا رو می بردم


بی تو اما سر سپردن
       بی تو و عشق تو بودن
                تو غبار جاده موندن
                         بی تو خوب منّ محاله


بی تو حتی زنده بودن
         بی هدف نفس کشیدن
                 تا ابد تو رو ندیدن
                           واسه من رنج و عذابه


توی آسمون عشقم بین تو پرنده ای نیست
       رو خاموشی لب هام جز تو اسم دیگه ای نیست


توی قلب من نه عزیزم هیچکسی جایی نداره
       دل عاشقم به جز تو هیچکسی رو دوس نداره
 
 ش
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
دیروز، خواهرم گفت شام یه چیزی درست می کنه بریم پارکِ کنار خونه مون.
زن دایی و عمه م هم بودند.

مادرم همه ش دوس داره ببریم ش بیرون. کَسان، کمتر میان خونه مون این روزها.
پارک ه هم این قد پله داره داره که نگو.
کلی گردوندیم ش.
یه مسیر صاف یه جا بود؛
ویلچر رو تند می روندم، بعد هم خودم پاهام رو میذاشتم پشت ش که یه لبه داره؛
خیلی حال می داد، انگار خودم هم سواره بودم cheshmak


بعد من رفتم خونه، غذای مادرم رو گرم کنم بیارم.
بابام می گفت روی یه نمیکت ه که نشسته بودند؛
دو تا خانم غریبه، جداگانه، از فاصله چند متری ایستاده بودند و به اون و مادرم نگاه می کردند.
می گفت خلاصه اومدند جلو؛ سلامی و احوال پرسی. از حال مادرم جویا شدند و ...
بابام از ابراز همدردی شون خوش حال شده بود 53 

گاه باید زمان بگذره یا اتفاقات ی بیفتند تا آدم ها شناخته شوند؛
دو سال و سه ماه گذشته،
بابام حتی یک روز هم مادرم رو تنها نگذاشته.
گاهی وقت ها که خونه هستم؛ به بابام می گم یه چند روز برو سفر ی زیارت ی ، مشهدی، قم ی، پیش اقوام.
قبول نمی کنه.

خدایا مادرم رو خوب کن، پدرم رو حفظ کن.
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها

چقدر دلم براتون تنگ شده
ایشاالله ایشاالله که همتون خوب باشین و اگه فعلا خوب نیسین هرچی زودتر خوب بشین
روز به روز کارم سنگین تر میشه و دارم به روز 21 خرداد که روز کنکور ریاضی هست نزدیک تر میشم و کامپیوتر و نت کلا از زندگیم محو شده و هیچ مدل فعالیت کامپیوتری ونتی ندارم
البته بخاطر مسائل انحرافات نتو مشغول کردن ذهنو مسئله خ.ا و هم بخاطر درس و هم بخاطر اینکه کلا از اعتیاد و یکنواختی خارج شم نت نمیام اگه نه فقط واسه درس نیست
درصدای درسام رو به پیشرفته و خیلی بهتر شدم ایشالله همین روال ادامه پیدا کنه و همچنین روز کنکور بتونم با امادگی کامل توی جلسه حاضر بشم
به دلیل مسائل و مشکلاتی که بود و شرایطی که داشتم خیلی دلم میخواد با یه نتیجه خوب پدر و مادرم و دوستای نزدکیمو خوشحال کنم ... ایشالله این اتفاق بیوفته ...
به هر حال که خیلی دلم میخواد دوباره بیام اینجا ... ایشالله بعد کنکور بتونم کم کم برگردم و فعالیت مفید انجام بدم  و پیشتون باشم

برام دعا کنین بچه ها

بازم میام

دوستون دارم

فعلا 53
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و خود پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ ...

[تصویر:  05_blue.png]

لوتی ها [تصویر:  khansariha%20(18).gif] 

عاشق فاطمه زهرا    هادی   همت   الون واریور

شعار ما:
مردانه و دست در دست هم تلاش می کنیم

تا از ننگ خلاص شویم و به دنیای سبز پاکی قدم بگذاریم
(1394 ارديبهشت 23، 12:00)Alone WarrioR نوشته است: سلام بچه ها

چقدر دلم براتون تنگ شده
ایشاالله ایشاالله که همتون خوب باشین و اگه فعلا خوب نیسین هرچی زودتر خوب بشین
روز به روز کارم سنگین تر میشه و دارم به روز 21 خرداد که روز کنکور ریاضی هست نزدیک تر میشم و کامپیوتر و نت کلا از زندگیم محو شده و هیچ مدل فعالیت کامپیوتری ونتی ندارم
البته بخاطر مسائل انحرافات نتو مشغول کردن ذهنو مسئله خ.ا و هم بخاطر درس و هم بخاطر اینکه کلا از اعتیاد و یکنواختی خارج شم نت نمیام اگه نه فقط واسه درس نیست
درصدای درسام رو به پیشرفته و خیلی بهتر شدم ایشالله همین روال ادامه پیدا کنه و همچنین روز کنکور بتونم با امادگی کامل توی جلسه حاضر بشم
به دلیل مسائل و مشکلاتی که بود و شرایطی که داشتم خیلی دلم میخواد با یه نتیجه خوب پدر و مادرم و دوستای نزدکیمو خوشحال کنم ... ایشالله این اتفاق بیوفته ...
به هر حال که خیلی دلم میخواد دوباره بیام اینجا ... ایشالله بعد کنکور بتونم کم کم برگردم و فعالیت مفید انجام بدم  و پیشتون باشم

برام دعا کنین بچه ها

بازم میام

دوستون دارم

فعلا 53


ایشالا دانشگاه و رشته مورد علاقت داداش ...علم و صنعت...پلی تکنینک...شریف...
نباید که اان استرس داشته باشی...شما اگه خوب تست زده باشی الان باید با خیال راحت منتظر باشی و بری تفریح! 
مگر کوتاهی کرده باشی که الان بخوای سخت به خودت بگیری
سال دیگه منم پشت کنکوری میشم
[تصویر:  05_blue.png]
Nariman........
منم مثل این شیخم ، همیشه فکرم می ره جاهایی که نباید بره

روزى شيخى نزد عارف اعظم آمد و گفت:
نقل قول:
من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام
روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند
هرروز و گاه نيز شب،مردان متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند
مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست
عارف گفت:شايد اقوام باشند
گفت:نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم
گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند
عارف گفت:کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه انداز
چند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم
شيخ با خوشحالى رفت و چنين کرد
بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت:
من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد
عارف گفت:يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى!چگونه ميخواهى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى؟
حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن
چون آن دو زن،همسر و دختر عارفى بزرگ هستند
که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند
اى شيخ آنچه ديدى "واقعيت" داشت اما "حقيقت" نداشت
بیایید ديگران را "قضاوت" نكنيم
 سپاس شده توسط
الان دقیقا وسط عقل و احساسم ایستادم
و چقدر سخته که پا رو دلت بذاری و خودت با دستای خودت رویاتو پرپر کنی
خدایا آخه این چه موقعیت مزخرفیه که منو توش گذاشتی......
فریادایی که عقلم سرم میزنه هم نمیدونم چیکار کنم
نمیتونم با خودم رورراست باشم
خمش خودمو گول میزنم
خدایا عاقبتمو بخیر کن
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
یه چیزی تجربه کردم ولی نمی دونم چرا نمی تونم بذارمش کنار 

این که برای کسی دلسوزی نکنم....
هر بار اومدیم ثواب کنیم کباب شدیم....

یه موقع هایی میگم گور بابای بقیه خودتو بچسب....

ولی نمیدونم چرا تو مخم نمیره و همش دلم برا بقیه میسوزه...

تو این دنیا خوبی به کسی نیومده باید بد بود... لبخند نزد... مهربانی نکرد....خوبی نکرد....مغرور بود....

الان توروی کسی می خندی فکر می کن چیزی حالیت نیست....

ولی برعکس جدی باش... مغرور باش ببین چقدر براشون عزیز میشی....
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
باز دوباره همون حس و حال در دل همون صحنه در سر. انگار دارن توی دلم خاکبرداری میکنن. یه کشمکش یه غوغا یه جنگ و یه دعوا

ولی تسلیم نمیشم دیگه نه امسال دیگه فرق میکنه این راه منه تسلیم این خواسته ها نمیشم به هیچ وجه

زنده باد تسلیم نشدن و ادامه دادن. 
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

اگر یقین کردی که چیزی را ترک کنی

این کار را هرگز آرام انجام نده

تار و پود محکم ترین طناب هم، با یک ضربه محکم از هم گسسته میشود

اما با هزار ضربه ی آرام، طناب می ماند و آنچه فرسوده میشود، روح و جان توست


محمدرضا شعبانعلی
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
 سپاس شده توسط
....واقعاً هرچی کمتر بهش بها بدی بیشتر ازت دور میشه. به خودتم میبالی که ارامشتو خیلی وقته از چیزای خوب میگیری...
یکیش ما هستیم رفقای همیم وَ پشت همیم
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
سلام داداش سیزده
کاش این پستت تو رهروان میزدی اونجا مینشستیم کلی با هم حرف میزدیم تو درد و دل بهترین کار فقط شنیدنه.ولی اگه خواستی بفهمی چرا حالت اینجوره بیا رهروان تبادل تجربه کنیم.


اگر یقین کردی که باید متوقف شی و داری زندگیت رو میبازی...
قدم در راه هوشیاری بزار...
رشته رشته طنابی بباف که هیچ موج شهوتی نتونه اونو پاره کنه...
با کنار هم گذاشتن این رشته ها هم طناب میمونه هم روح و جانت تازه میشه...

آقوی همساده

هدف ما ترک شهوت نیست هدف ما اسیر شهوت نبودن است.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
[تصویر:  03713694717955308296.jpg]
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


غیرت این نیست که همسرت مانتویی باشه مثل حزب الهی ها به زور چادر سرش کنی غیرت اینه که اونو هر جوری که دیدی و پسندیدی قبولش کنی همین جوری که هست 

غیرت این نیست که هر یک ساعت اس ام اس برای نامزدت بفرستی که الان کجایی و همیشه بهش شک داشته باشی این که اسمش سادیسمه . غیرت اینه که به پاکیش و عفتش ایمان داشته باشی

غیرت یعنی اینقدر کنترل چشم داشته باشی که اصلا نامحرم نبینی تا چند دقیقه که با نامزدت رفتی بیرون چشمت دنبال 1000 تا دختر تو خیابون نباشه که با این کارت نامزدت یا همسرت رو ناراحت کنی بلکه باید کل توجه و حواست تو هر اجتماعی به نامزد و همسرت باشه

غیرت یعنی اینکه به نامحرم نگاه نکنی تا به همسرت نگاه نکنند والسلام  53258zu2qvp1d9v
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


آی گفتی


آی گفتی


تکبیییییییییییییییییییییر


اومده بودم درد دل کنم

با این پست اقا رضا اصلا درد دلم یادم رفت

4chsmu1

[تصویر:  nasimhayat.png]
بچه ها من نمی تونم مشکلم رو حل کنم 

وقتی می خوام اینجا بنویسم یه حس بدی میاد سراغم تصورم اینه که همه چی الکی و پوچ ، بارها اینجا اومدم حرف زدم اما هیچ اتفاقی رخ نداد حتی دل خودمم اروم نشد 

دیگه نمی دونم چی کار کنم 

صدای تیک تاک ساعت آزارم میده می خوام باطریشو دربیارم خیلی ناراحتم می کنه 

من هیچ کاری نمی تونم کنم :(

20 1276746pa51mbeg8j


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان