1394 خرداد 1، 22:17
مرد مجاهد هستم، روسیاه ترین کانون؛
اما
به خدا امیدواریم
نه اینکه متوهم باشیم و فکر کنیم خوبیم و لایقیم و زشتیهام رو یادم بره
به خاطر اینکه خیلی بده که آدم بدیهای خودش رو به مصاف رحمت واسعه ی خدا بفرسته فکر کنه اینا میتونن اون نور دربرگیرنده رو مانع بشن.
یه چراغ کوچولو از رحمتش که خورشید باشه
به سیاه و سفید و کوچک و بزرگ و خوب و بد نگاه نمیکنه
به همه میتابه.
از همین نور حیات بخش جوانه های کوچیکی از خاک در میان که چندی بعد سر به فلک میکشن.
حالا اون رحمت واسعه اش، کی گزینشی عمل کرده؟
ببار ای ابر بهار!
خدایا! از من به همین اندازه فهمم که میفهمم رحمتت از سیاهی من بزرگتره بپذیر؛
گناه نفهمم کرده؛
خودت رشدم بده ...
از رحمانیتت بهره بگیرم و در سایه ی رحیمیتت آروم بگیرم.