امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

نه اصلا
من خودمم این روزا خیلی شاکی ام
مخصوصا از والدینم
و کارای که از سر ندونستن یا ساده انگاری انجام دادن و گند زدن تو زندگی

بیشتر گفتم که اگه دلتون یه جوریه
براش دعا کنین
مخصوصا اینکه پسرشو ازش نگیرن
اگه پسرشو بگیرن(بچه بزرگش) فقط به چشم نوکر نیخوان بهش نگاه کنن
دلم براش کباب می شه که ببینه سرنوشت بچه ش هم این می شه

دعا کنید یه ازدواج خوب داشته باشه

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مهر 24، 22:32)خدا همراهمونه نوشته است: دلم خون شد.خدایا بر نعمت های داده و ندادت شکر بی نهایت شکر
یسوال من فکر میکردم ورزشکارا غصه ندارند ولی چرا مربی ورزشی کانون غصه داره.نکنه منم برم ورزش بدتر بشم؟

هیچ فرقی نداره که طرف چکاره باشه...منم ورزشکار نیستم.. یه زمانی بودم! 

شماهم برید ورزش بهتر میشید... مطمئنم...

(1394 مهر 24، 22:33)می توانم نوشته است: نه اصلا
من خودمم این روزا خیلی شاکی ام
مخصوصا از والدینم
و کارای که از سر ندونستن یا ساده انگاری انجام دادن و گند زدن تو زندگی

بیشتر گفتم که اگه دلتون یه جوریه
براش دعا کنین
مخصوصا اینکه پسرشو ازش نگیرن
اگه پسرشو بگیرن(بچه بزرگش) فقط به چشم نوکر نیخوان بهش نگاه کنن
دلم براش کباب می شه که ببینه سرنوشت بچه ش هم این می شه

دعا کنید یه ازدواج خوب داشته باشه


منم همون موقع براشون دعا کردم........

خیلی خوب میفهمم که چی میکشه...به خاطر این هنوزم دارم ادامه میدم!

هنوزم ادمایی با شرایط بدتر از ما وجود دارن....... شاید بشه  کمکشون کرد....
اين نمكدان حسين جنس عجيبي دارد
هرچقدر ميشكنم باز نمك ميپاشد
توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم
توبه کردیم که تا سایه ي هیأت باقیست
لحظه ای حسرت آن جنت اعلا نخوریم
ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین
نان هر سفره بجز سفره زهرا نخوریم...

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
داداش درخشنده
ازت خواهش میکنم
امشب ک حالت اینطوریه با یکی حرف بزن تو کانون
نمیدونم اینجا یا رهروان
یا از طریق روشهای دیگه با پسرای کانون
فقط صحبت کن خودتو خالی کن و ارووم شو
نگذار به فردا کشیده شه این حرفایی ک گیر کرده تو گلوت
میدونم خیلی حرفا داری برا گفتن و فقط یکمشو گفتی
و تویی که هیچ وقت دم نمیزنی الان ک پست میزنی اینطوری
یعنی دلت خیلی خیلی حالش دگرگونه
خواهش میکنم ازت

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
توی رهروان که حال همرو میگیرم...چون تازگیا هم به اسم گروه گیر دادم! 

اینجا هم که خب نمیشه چت کرد....

با کسی هم نمیشه حرف زد....

پیام پروفایل هم دیگه خراب شده....
نقل قول: شاید بشه  کمکشون کرد....
این حرف خیلی حرفه

ولی چطوری می شه بهش کمک کرد؟
من امیدوارم این همه سختی که کشیده یه جوری واسش جبران شه

از همه خواهش می کنم یه ذره اگه حالشون خوب شد
یه دعایی برای این خانوم و بچه هاش کنین


اقا درخشنده ببخش اگه حرفام این سبکی بود
خدا می دونه نمی خواستم بگم از شما بدترم هست پس ساکت

خودمم خیلی تو فکر این داستان بودم
این شد که شما گفتی یاد اون افتادم

شرمنده
53

[تصویر:  nasimhayat.png]
نقل قول: اقا درخشنده ببخش اگه حرفام این سبکی بود
خدا می دونه نمی خواستم بگم از شما بدترم هست پس ساکت

خودمم خیلی تو فکر این داستان بودم
این شد که شما گفتی یاد اون افتادم

هیچ حرفی دیگه نمیتونه ناراحتم کنه...

فقط یه جور تفسیر عجیب ازش زیرش نوشتم(با خط جدا کردمش!)
مگه غیر از اینه ک اینجا همه پشت همند
مگه خودت نمیگفتی اینجا باید گروهی ترک کرد
الان بحث ترک نیست ولی بحث اینه که
تک تک ما مثل خواهر برادایی صمیمی هستیم
که خیلی از حرفای دلمونو نزدیکترین ادم زندگیمون نمیدونه
ولی اینجا همه میدونند
پس هیچ کدوم از برادرا مطمئنا چنین تصوراتی نمیکنند
چون یه زمانی تو دست ماها رو گرفتی و گفتی بلند شیم
از طرفی نمیتونم بهت اصراری کنم
چون خودت از من عاقلتر و بالغتری
ولی اینو میدونم امشب با یکی دردودل کن
حتی اگه اینجا یا شبانه یا رهروان و هر تاپیکی نخواستی حرف بزنی قلم بردارو بنویس خطاب به خدا یا یکی از امام ها
خودت بهتر شرایطتتو میدونی
حتی اگه بخوای و منو قابل بدونی من به حرفات گوش میدم حالا تو هر تاپیک ک میخوای صحبت کنی
نمیدونم والا
فقط خواهش میکنم راهی براش پیدا کن نگذار تو دلت بمونه

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
واقعا اینقدر مهمه که تو دلم نمونه؟ چند ساله دارم باهاش کنار میام! فقط توی سطح کمتر! پس احتمالا خودمو داغون کردم تو این مدت...

باز خوبه الان فهمیدم!

نقل قول: از طرفی نمیتونم بهت اصراری کنم
چون خودت از من عاقلتر و بالغتری 

نه به خدا بچه های اینجا فقط منو دست بالا میگیرن...وگرنه هیچ جایی چیزی نبودم!

----------

پ.ن 1 : ای وای خانوم میتوانم من یه درصد هم ناراحت نشدم به خدا....
هیچ وقت نگذار چیزی ک ذهنتو درگیر میکنه و اذیتت میکنه تو ذهنت بمونه چون مدام ریشه میدوونه و بزرگتر میشه و به یه مساله حادتر تبدیل میشه
سعی کن حداقل بنویسیشون و بعد پاره اشون کنی
یادمه سالهای دانشجوییم برای کم کردن فشار تحصیلی از این روش استفاده میکردم و از طرفی چون از طرف خانواده نوشته هام خونده میشد وقتایی و خونه نبودم همیشه بعدش پاره اشون میکردم
من از وقتی ک این عادتو کم کردم و گذاشتم کنار و نمیدونم برای چی. حالم روز به روز بدتر شد.
تو قوی تر از من و خیلیای دیگه ک اینجان هستی پس نگذار حالت خیلی خراب شه و جلوشو بگیر.
اینو مطمئنم که سن عقلیت بیشتر از سن خودته و حاضرم برای اثباتش برم تک تک پستاتو متنشو کپی کنم و بهت نشون بدم

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
همین که اینجا مینویسم خیلی بهم کمک میکنه...نوشتن روی کاغذ چون ارتباط شدیدی با ضمیر ناخوداگاه داره باعث اون ارامش میشه...

ولی برای من اون ارامش دیگه با تایپ کردن به دست میاد... چشامو میبنم و مینویسم!

یکم حس خراب کردن رابطم با کانون  و تخلف و اینچیزا میده ولی دیگه مهم نیست...

--------

اگه امکانش بود که محبت رو بخریم خیلی خرجش میکردم!

در عمل هم میشه! دوست شدن با یه جنس مخالف کاری نداره! منم که تعطیل دو روزه باورم میشه طرف زنمه!!! 

به همین راحتی!

ولی حس میکنی گناهش از خودار بیشتره.......

به احسام نگاه میکنم میبینم باید الان ازدواج کرده بودم! به قیافم نگاه میکنم میبینم بچم! 

جالبه ارزومه که زودتر بزرگ بشم! ولی از شانس بدم انگار توی 17 سالگی گیر کردم!!!!
شماهم بنویسید حداقلش اینه که ما یه چیزی یاد میگیریم...
مرام و مردونگی و مرد بودن به چهره نیست
ببین من تو مدتی ک اهل چت بودم همه جور ادمی دیدم
و اینو دیگه راحت متوجه میشم حتی پشت این صفحات گوشی و مانیتور کی حرفش از ته دلش میگه و روراسته یا نه
چون یه مدت بگذره اگه دروغ گفته باشه فراموش میکنه و یه چیز دیگه میگه و حافظه من ار بعضی مواقع خوب عمل میکنه و حرفا تو ذهنم میمونه.
تو این چند ماهه شناختمت در حدی ک بفهمم ادم این نیستی که بدرد چنین دوستی هایی باشی و به نظرم اگه بری محبتی به بچه های یتیم یه پرورشگاه کنی میبینی و حس میکنی انرژی مضاعفی ک. بهت میدن و جقدر محبت میبینی میدونم شاید بگی اون محبت فرق میکنه ولی گاهی باید کمبودهای زندگیمونو جور دیگه ای تامین کنیم تا به وقتش بریم سر اصل مطلب البته این مورد ک گفتم جور دیگه منظورم از راه دیگه ای ک نامناسب و ناپسند نباشه

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
(1394 مهر 24، 23:42)MeHreKhODaa نوشته است: مرام و مردونگی و مرد بودن به چهره نیست
ببین من تو مدتی ک اهل چت بودم همه جور ادمی دیدم
و اینو دیگه راحت متوجه میشم حتی پشت این صفحات گوشی و مانیتور کی حرفش از ته دلش میگه و روراسته یا نه
چون یه مدت بگذره اگه دروغ گفته باشه فراموش میکنه و یه چیز دیگه میگه و حافظه من ار بعضی مواقع خوب عمل میکنه و حرفا تو ذهنم میمونه.
تو این چند ماهه شناختمت در حدی ک بفهمم ادم این نیستی که بدرد چنین دوستی هایی باشی و به نظرم اگه بری محبتی به بچه های یتیم یه پرورشگاه کنی میبینی و حس میکنی انرژی مضاعفی ک. بهت میدن و جقدر محبت میبینی میدونم شاید بگی اون محبت فرق میکنه ولی گاهی باید کمبودهای زندگیمونو جور دیگه ای تامین کنیم تا به وقتش بریم سر اصل مطلب البته این مورد ک گفتم جور دیگه منظورم از راه دیگه ای ک نامناسب و ناپسند نباشه


من که فکر میکنم اون محبت رو از هیچ راهی به جز گناه (حالا هر مدلیش!) نمیشه به دست اورد....

خیلی دلم میخواست منم یه رابطه ی اون مدلی داشته باشم ولی خب نمیشه... انگار یه خوردنیه خیلی خوب جلومه و نمیذارن برم بخورمش!!!

شبا عشقمو تصور میکنم که بغلش کردم چشامو میبندم غرق میشم تو رویام(اینو نوشتم دیگه مطمئن شدم دیوونم!) الان جرات ندارم برم بخوابم!
خب بهتره رو فکرت یکم بیشتر فکر کنی
من مطمئم ک اینطور هست
ارتباطهای بین ادمها با توجه به نسبتی ک با ما دارند متفاوته
اما محبت ذاتش یک چیزه و از هرکسی بهر نحوی مهربونی ببینی داره بهت محبت میکنه و فقط درجه و مرتبه اش متفاوت
ولی اینو بدون عذاب وجدانی ک بعد از چنین گناهی برا من و امثال تو خیلی بیشتر از لذت چشیدن محبت از این راهه

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان