درد دل های شما

[بازگشت به خاک]

حدیث قدسی : 
ای فرزند آدم هر روز که می گذرد از ایّام عمرت کم می گردد و تو خبر نداری و هر روز ، روزی من به تو می رسد ولی تو شکر آن را به جای نمی آوری ، نه به کم قانع می شوی و نه به زیاد سیر می گردی.
ای فرزند آدم هیچ روز جدیدی نیست مگر اینکه از ناحیۀ من روزی جدیدی به تو می رسد و هیچ شبی نیست مگر اینکه ملائکه من عمل قبیحی از ناحیۀ تو به من گزارش می کنند ، رزق مرا می خوری و نافرمانی مرا می کنی و هر وقت مرا بخوانی درخواست تو را اجابت می کنم.
خیر من به سوی تو سرازیر است و حال آنکه شرّ تو به سوی من بالا می آید. چه خوب مولائی هستم من و چه بد بنده ای هستی تو. ( هرگاه ) از من خواسته ای داشتی به تو عطا کردم و بدی های تو را یکی پس از دیگری می پوشانم ، من از تو خجالت می کشم ولی تو از من حیا نمی کنی.

[جدی]

شدیدا به نماز علاقه دارم 
دشمن دردامه!

[MeHreKhODaa]

خودمو راضی کرده بودم
همه ادما مثل هم نیستن
پاک نیستن باید یسری هم منفی باشن
و ذاتا منفین ومن جزو اون دسته ام و ظاهرا ادای ادم خوبا رو درمیارم
برای همین این همه خوددرگیری دارم
خودمو ول کردم دربرابر وسوسه های شیطان و شدم همونی ک میخواست
و خودم میدیدم و حس میکردم دارم بیشتر فرو میرم تو مردابی ک خودم بوجودش اوردم
دیگه حتی تقصیر شیطانو وسوسه هاش نمیگذاشتم
با کمال پروویی رو به خودم جلوی اینه میگفتم خودم پیخوام و اینو دوست دارم
اما یه چیزی اون ته قلبم ازارم میداد حالمو بد میکرد
زورش به تمام احساسهای بدم میچربید
و نمیگذاشت از اون لحظات لذت ببرم
یه روز رسید ک دیگه اونم نبود
انگار بهش عادت کرده بودم اول ترسیدم
بعد خنده ام گرفت گفتم به خودم مگه همینو نمیخواستی
خووو حالا برو لذتتو ببر و خودتو نابود کن
میگن خدا دو جا از کار ادما خنده اش میگیره
یکی وقتی مردم میخوان ادمی رو خار کنن و خدا نخواد
و یکیم بخوان اونو بزرگ کنن و خدا نخواد
اینو با تمام وجود حسش کردم ک خدا دقیقا کاری کرد و راهی رو گذاشت جلو پام
ک مجبور به انجامش بشم و به خودم بیام و فکر کنم
نمیدونم چجوری بگم شرایطو
خودم حیرونم مدتی با خودم کلنجار میرفتم ک اون نشونه ها و راهها رو نپذیرم چشامو ببندم اما نمیشد
نشد
و حالا من اینجام
و برنامه های زیادی برای پاکیم دارم
برام دعا کنید

[پارادایس]

وقتی شب میشه
ستاره ها معلوم میشن
اما دل من مثل شبه
تو شلوغی شهر گم شده
تو نور چراغای محو شده
باید مرد باشم
پای حرفام باشم
توی این زندگی ماشینی و اینترنتی
آهای حسود
دنیای کوچیک من
قد دنیای بزرگ و پوچ تو هیچی نیست
این رو میگگم تا بفهمی و بدونی
که من منم .
و هنوز نمردم
اگر بدنم زخمای کاری داره
ولی بروی خودم نمیارم چون مرد هستم
یا علی.

[بازگشت به خاک]

حدیث : 
ای فرزند آدم (بدان) من زنده ای هستم که مرگی برای من نیست (به همین جهت) به آنچه فرمانت داده ام عمل کن و از آنچه نهیت کرده ام دست بردار ، تا تو را (نیز) زنده ای قرار دهم که مرگی برای تو نباشد (به عالم بقاء وارد شدی).
ای فرزند آدم من پادشاهی هستم که زوالی برای حکومت من نباشد (و فرمان من نافذ است بطوریکه) اگر به چیزی بگویم بشو ، خواهد شد (و تخلف نمی کند).
تو نیز (نسبت) به آنچه فرمانت داده ام اطاعت کن و از آنچه نهیت کرده ام دست بردار (تا خدا گونه شوی بطوریکه) اگر به چیزی بگویی بشو ، انجام پذیرد (و از فرمان تو تخلف نکند).
ای فرزند آدم اگر گفتار تو زیبا و رفتارت زشت باشد پس (بدان) که رأس منافقین هستی و اگر ظاهر تو نیکو و درونت زشت باشد پس (بدان) در رأس هلاک شدگان هستی.
ای فرزند آدم به بهشت من وارد نمی شود مگر کسی که در برابر عظمت من تواضع ، و روز را با یاد من پایان برد ، و بخاطر من نفس خود را از خواسته های نفسانی باز دارد ، با شخص غریب ، برادری ، با فقیر ، مواسات ، با مصیبت زده ، ترحم و به یتیم ، اکرام و احترام نماید ، و برای یتیم همچون پدری مهربان و برای بیوه زنان همانند همسری دلسوز باشد ، پس هر که این صفات را دارا شود ، اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من در خواست نماید به او عطا نمایم.

[بازگشت به خاک]

احساس میکنم این همه غم ها و قصه های ما به خاطر خیال پردازی

گناهی که ما مرتکب میشیم که ممنشا اصلیش خیال پردازی - شیطون اول از طریق فکر و خیال میاد سراغمون 

ولی چرا من نمیتونم 100 در 100 تو واقعیت و زمان حال زندگی کنم ؟  من به خاطر آرزو هایی که داشتم و بهشون نرسیدم یه جهان موازی رو تو ذهنم ساختم که اونجا شرایط مطابق منه من اونجا پولدار نیستم آدم مشهورم نیستم ولی اطرافیان من طبق آرزوهای من آرایش و سازماندهی شدند .... و اتفاقا این فرصتی برای شیطان برای ورود چه وسوسه به گناه چه به القای اینکه تو بدبختی و ....

امروز زیاد به این موضوع فکر کردم تازه به بزرگی این حدیث رسیدم که میگه

 اگر به خواسته هایی که داری و نرسیدی با داشته های حلال خودت رو سرگرم کن
، لحظه های الهی وجود دارد. در کمین آن فرصت ها باشیم و از آن استفاده کنیم، زیرا عمر محدود است و بیشتر از حد نخواهد بود.
 انسان عاقل موظف است زمان خودش را بشناسد و متوجه وظایف خودش باشد. کسی عالم به مقتضیات زمان خود باشد، مورد هجوم اشتباهات قرار نمی گیرد.

یکی از راه های مبارزه با بی حالی، هر قدر هم کوچک و مختصر باشد، آموختن زندگی کردن در لحظه زمان حال است. زندگی در لحظه زمان حال شما، به «حالا»ی شما مربوط و وابسته است. هر وقت شما در خصوص آن فکر کنید، در حقیقت، لحظه دیگری وجود ندارد که شما بتوانید در آن لحظه زندگی کنید.

تنها حالاست که وجود دارد. آینده هم لحظه زمان حال دیگری است که وقتی برسد، زندگی می کنیم و به طور یقین، تا زمانی که فرا نرسیده، شما نمی توانید در آن زندگی کنید. مسئله این است که ما، در فرهنگی زندگی می کنیم که بر روی «حالا»، تأکید نمی کند. می گویند: برای آینده، صرفه جویی کنید؛ به فکر فردا و آینده خودتان باشید؛ برای زمان بازنشستگی خودتان، نقشه بکشید.

دوری جستن از لحظه حال، در فرهنگ ما، تقریباً مانند یک ترس شده و ما همواره در شرایطی هستیم که زمان حال را فدای آینده می کنیم. در پایان، این نتیجه منطقی به دست می آید که با این طرز تفکر، نه تنها از شادمانی های حالا دوری می جوییم، بلکه برای همیشه از احساس نشاط و شادی خودداری می کنیم. وقتی زمان آینده فرا برسد، به زمان حال تبدیل می شود و ما باید آن را برای تدارک آینده به کار ببریم. در حقیقت، خوشحال بودن ما، به فردا موکول می شود و فرداها هم تداوم دارند.

این مرض لحظه زمان حال، شامل انواع مختلفی است که ما در این جا، به چند نمونه زیر اشاره می کنیم:

شخصی تصمیم می گیرد که برای هواخوری و استفاده از فضای پاک و پرطراوت جنگل، لحظات زمان حال خودش را در جنگل و در آغوش طبیعت بگذراند. هنگامی که قدم به داخل جنگل می گذارد، تمام فکر و ذکرش را بر روی کارهایی که باید پس از برگشت، در خانه انجام بدهد، متمرکز می کند؛ مثلاً راجع به بچه ها، مغازه بقالی، کارهای خانه و پرداخت صورت حساب ها؛ آیا همه آنها درست است؟

زمانی دیگر، فکرش به جلو می رود و به سوی تمام کارهایی که باید بعد از خارج شدن از جنگل انجام بدهد، متوجه می شود. بنابراین، لحظات زمان حال این خانم، به وسیله وقایع زمان گذشته، اشغال می گردد و این فرصت نادر که برای لذت بردن از طبیعت به دست آمده بود، مفقود می شود.

فرد دیگری روی متن کتابی مطالعه می کند که ناگهان می فهمد مغزش در جای دیگری سیر می کند و سه صفحه بیشتر نخوانده است و از مطالب خوانده شده، چیزی نفهمیده است. ظاهراً چشمانش به کلمات کتاب بوده، اما فکرش و لحظات زمان حالش، به سینمای شب گذشته و نگرانی های امتحان فردا بوده است.

لحظه زمان حال که در واقع، واحد گذشت زمان است، همواره با شماست و می تواند زیباترین تجربه برایتان بشود؛ مشروط بر این که اجازه بدهید در آن گم بشوید و تمام لحظات زمان حال را دریابید و گذشته را به فراموشی بسپارید. آینده به موقع خودش می آید. شما فقط از لحظه زمان حال، بهره بگیرید که تنها چیزی است که شما در اختیار دارید و به یاد داشته باشید که آرزوها، امیدها و تأسف ها، عادی ترین و خطرناک ترین تاکتیک ها، برای ضایع کردن لحظه زمان حال به شمار می آیند.

گرایش به ایده آل آینده، اغلب، سبب فرار از زمان حال می شود. از طرفی، ممکن است در لحظه ای به طور معجزه آسا، در آینده، زندگی تغییر کند و هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و شما به شادمانی خودتان برسید.

وقتی شما به آن آرزوی مخصوص خودتان - دیپلم، فارغ التحصیلی، ازدواج، بچه دار شدن، ترفیع درجه - رسیدید، زندگی به طور جدی آغاز می شود.

هر گاه اتفاقی مطابق انتظارهای شما ادامه نیافت، شما می توانید مجدداً برای زندگی ایده آل خودتان اقدام کنید و به این وسیله، از نومیدی بیرون بیایید. اجازه ندهید نومیدی و افسردگی، بر زندگی شما سایه افکند؛ همین حالا، آن را با یک برنامه اساسی تکامل زمان حال، از خودتان دور کنید.

زمان و وقت مناسب، آن وقتی است که شخص، هنوز شانس به دست آوردن هدفش را داشته باشد. وقتی به گذشته زندگی خودتان نگاه می کنید، ملاحظه می کنید که به ندرت برای کار یا چیزی که انجام داده اید، متأسف می شوید. تأسف و غمگینی شما، به خاطر آن چیزهایی است که انجام نداده اید. بنابراین، پیام، روشن است؛ قدر زمان حال خودتان را بدانید و از لحظات و دقایق زمان حال، بهره ببرید. اگر آنها را هدر بدهید، برای همشه آنها را گم کرده اید. مردمی که می دانند چگونه از هر دقیقه زمان، حداکثر استفاده را ببرند، مردمی هستند که یک زندگی آزاد، مؤثر و کامل را انتخاب کرده اند و این، انتخابی است که هر یک از ما می توانیم داشته باشیم.

منبع:
نقاط ضعف شما، دکتر وین دایر.

[alOne but Happy]

درد دلی از جنس الـــــــــون

ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺫﮐﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ، ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﻭ ﻣﺘﺼﻞ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺳﺘﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ.
ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﺖ، ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻭ ﻟﻄﻔﺖ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؟
ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺩﻋﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ، ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺣﺎﺟﺖ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺗﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺴﺘﺎﻧﯿﻢ ﯾﺎ ﺗﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮﯾﻦ…
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ، ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ.
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ.
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ .
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺴﺎﺯﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﺪﺍﺭﻡ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮشم کنند....

[Mojтaba ρiloт]

سپاس بانو
بسیار زیبا بود

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

[MeHreKhODaa]

درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد

و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را

باران طراوتش را و آسمان برکتش را و رود قطره قطره آبش را

و پرنده نوای دل انگیزش را و همه و همه بخشیدن را

از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا آفریده

زیباترین آفریده خدا انسان است

تو برای بخشیدن چه داری ؟ ثروتت ؟ دانشت ؟ جانت ؟

همه این‌ها خوب است اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی ؟

محبت !

حاضری آنرا ببخشی ؟

با خنده ای بر لبت یا اخلاقی خوش یا دستان پرمهری که بر سر کودکی

خسته از کار می کشی یا با محبتی که به عشقت می کنی یا

مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد خواهد شد پس از بخشیدنش دریغ نکن !

[همساده]

[متوسل]

خدایا خیلی وقتا انتخاب کار درست از بین این همه کاره غلط سخت میشه برام
خودت کمک کن

[MeHreKhODaa]

قدر نشناسی کردمو
بهترین روزا رو از دست دادم
دعا کنید
روزای در پیش رومون
ک حال و حوای انسانیت داره تا حیوانیت
رو بدونم
اول راهم
دعا کنید برام
تا قدمی کج برندارم
که اگه بردارم
تا ثریا میرود دیوار کج

[بازگشت به خاک]

یه زمانی سامری 2000 هزار سال پیش یه گوساله رو در نبود موسی علم کرد گفت   =====   هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى ========
گفت این خدای شما و خدای موسی





==========

امروز هم LifeStyle سبک زندگی امریکایی در پشت ابر موندن آقا صاحب الزمان  به ما میگه پول و شهوت خدای شماست
سالانه میلیاردی رو این قضیه سرمایه گذاری می کنند و پول و جنس مخالف شده بت زمان ما 
هر کس تنهاست فکر میکنه باخته ! همش سر این نیاز کوفتی با خدا کلنجار میره ناله میکنه  و ..... بدون اینکه از پشت پرده خبر داشته باشه که در صورت تقوا به چه مقامی میرسه 
میگن شرک یعنی هر چیزی که به خاطرش حرف خدا رو زمین بزنی یعنی این عمل برای تو مهمتر از خداست ؟!؟!
ای خدا خودت هدایتمون کن 
من نمیخوام پول و شهوت بت من بشه و من بپرستم تا حالاش هم اشتباه کردم

چقدر اسم کاربری یکی از بچه ها قشنگه

Alone But happy





میخوام مثل ابراهیم باشم 

هر وقت شیطون اومد سراغم مکث نکنم با پتک بکوبم تو دهن بت هایی که برای ما ساخته






شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان {شیعه علی شیرمردی که در برابر وسوسه یه عده کافر نباید سست بشه}
برکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشان


چون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغ
همه دیوند که ابلیس بود مهترشان {اون قسمت بد فرهنگ غرب}


همه قلبند و سیه چون بزنی بر سر سنگ
هین چرا غره شدستی تو به سیم و زرشان {آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت غافلند}

[بازگشت به خاک]

باید گفت که انسان دوره جدید درست در زمانی که گمان می کند تمام بت ها را شکسته است، کافرتر و مشرک تر از هر عصری است

امروزه وقتی شما وارد هر یک از سرزمین های اسلامی می شوید از نشانه ها کمتر نشان می بینید چنان که وقتی به صحن فراخ مسجدالنبی پای می گذاری و پیرامون آن را می کاوی، هیچ نشانی از خانه ساده امام صادق (ع)، کوچه بنی هاشم، و حتی مسجدالنبی چنان که بود نمی بینی . در مقابل، صحن مفروش عظیم سنگی مسجدالنبی از کف اوج گرفته و خود را می نمایاند و بر جان و جسمت سنگینی می کند . به همان سان که جلوه و جلالش تو را مرعوب تکنیک و تکنولوژی مدرن می سازد و هیبت او را بر دلت چیره می نماید .

وقتی قهرمانان میدان های ورزشی و ستاره های عالم سینما را در چشم ما آراستند و آنان را اسوه ها و نمونه های ما برای بودن و زیستن ساختند و بابت جایگیر شدن این مذهب و طریقت در میان ما آسوده خاطر شدند . رهایمان ساختند تا هر چه می خواهیم مسجد بسازیم . به هر بلندی و به هر زیبایی که دلمان خواست و هر چه دوست داشتیم در صحن آن بیاوریم و زاری و ندبه کنیم و تسبیح بگردانیم .

وقتی علم و قوانین حاکم بر علوم کمی را امام ما ساختند و عقل مکانیکی را ملاک سنجش همه باورها و سنت ها، آینه ها و دریافت ها، و مطمئن شدند که ما خود چونان مبلغی و زاهدی عالی مقام سر در پی نشر آنها می گذاریم وجان و مال و فرزندان خود را به راحتی در آستانش قربانی می کنیم رهایمان ساختند . تا هر چه دلمان می خواهد مدرسه بسازیم، دانشگاه بنا کنیم، دانشجو بپروریم، کتاب بنویسیم و مطمئن بودند که ما خود چونان سربازی مطیع بی چون و چرا دستورات آنها را گردن می نهیم و برای تقرب جستن بدان قربانی می کنیم . چنانکه امروز تنها ملاک و سند هویت و بودن ما را تمامی مدارک اعتباری تشکیل می دهند . خدایی را می خوانیم که در دایره علم حصولی ما وارد شده و عرض و طول و ارتفاعش را با آمار و ارقام عقل کمی خویش ساخته ایم . چنان که فرمانهایش را هم با میزان شناخته شده خود می سنجیم، امتیاز می دهیم، و در مجموعه ای ممزوج از دانسته ها از آن بهره می بریم تا متضمن حیات این جهانی مان شود و بر نحوه بودن و زیستن مان مهر تایید نهد .


منبع سایت حوزه 

مقاله کامل : 
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4...9%87%D8%A7




==================

مبارزه با ستاره های هالیوودی پرستی !!!

http://judeochristianchurch.com/fighting...-idolatry/

منبع : یکی از سایت های وابسته به کلیسا !

One does not have to be an obsessed fan with pictures of a celebrity on their bedroom walls to be practicing a form of  idolatry. Even casual fans, a group that encompasses the majority of western society, are falling into the trap of idolizing celebrities.

[آقای ضربتی]

سلام
امروز واقعا یه چیزی روی اعصابم بود .
امروز که دانشگاه بودم .
اکثر بچه ها دخترهای دانشگاه مسخره میکردند البته من که بی اعتنایی می کردم به این قضیه .
ولی از اینا گذشته بچه ها به استادم رحم نمیکنند.
میگه اگه استاد نمره نده ف ل ا ن هست .
حالا از اینکه به استاد فحش میدهند بگذرم ولی از عیب گذاشتن روی دختر مردم بدم میاد .
آخه کسی نیست به اون پسر بگه به شما چه ربطی داره .
من نمیدونم اینها که مسخره میکنند دخترها رو به چی فکر میکنند .
واقعا براشون متاسفم .
یه بار هم سر این قضیه واقعا اعصابم خورد شد توی دانشگاه .
ته دلم واقعا میسوزه برای این پسرها .
فقط خداکنه سر بچه هاشون نیاد این داستان چون اونا گناهی ندارن .