چند وقت پیش من تو اورژانس نوشتم که همش دلمه با جنس مخالف صمیمی و دوست بشم. یه دوست بهبودی بهم گفت آیا دوست داری با خواهرت یا ناموس خودت کسی دوست بشه اگه دوست داری خوب تو هم دوست شو؟
اگه چند سال پیش بود من یه دعوا با خودم میکردم چرا اینجوری گفتم که همچین جوابی بشنوم. چون روی ناموس خیلی حساسم(یعنی حساس بودم. دروغ چرا گاهی فکر میکنم با اصرار به شهوترانی غیرتم کم شده) اما خوب با اینکه میدونستم این حرف این دوست درسته صد در صد ولی به یکی مثله من جواب نمیده این حرف یعنی نمیتونه جلومو بگیره که نرم دوست بشم. اما با شنیدن اون یه چیزی برام تداعی شد گفتم اینجا بگم شاید حالم بهتر شد.
5 الی 6 سال پیش بود که دوتا از خواهرام( که هردوشون مجرد بودن) دعواشون شد وسط دعواشون مشخص شد که خواهر کوچیکم با یه پسره دوست تلفنی شده.یعنی تا شنیدم داغون شدم منم غیرتی، خونمون رو کردم مثه فلوجه عراق به زور گرفتم موبایلشو شماره پسره رو از توش درآوردم و حالا بقیه ش بماند... بعد این جریان خیلی گریه کردم به حضرت ابالفضل گفتم ناموسم رو دست تو میسپارم از ناموسم مراقبت کن منم قول میدم به ناموس مردم دست درازی نکنم قول میدم دیگه خودارضایی نکنم. بعد یکی دو سال دیگه همین خواهرم به تلافی اینبار اومد بهم نشون داد که اون یکی خواهرم پول داده به یه همکلاسی پسرش و این حرفا گوشیشم آورد من نگاه کردم دیدم آره چه پیامکهایی رد و بدل شده بینشون اینبار من عصبی شدم ولی نه مثه دفعه قبل( خیلی دوست دارم بگم سنم بالاتر رفت و اب دیده تر شدم که دیگه دعوا درست نکردم ولی صادقانه اینکه دوز غیرتم پایین اومده بود)، رفتم به داداش بزرگه گفتم جریان رو البته توی نامه نوشتم براش روم نشد بهش بگم خواهرمون دوست پسر داره، به نوعی از مسئولیت شونه خالی کردم اون قضیه رو هم داداش بزرگم حل کرد ولی باز من یاد قولی که به حضرت عباس دادم افتادم و کلی گریه کردم که این سزای کارایه خودمه.الان دوتا خواهرم یکی بچه ش 2 سالشه یکی هم همین یه ماه پیش عقد کرد هر دوشون پاک موندن و پاک ازدواج کردن ابالفضل سر قولش موند ولی من چی؟
دوست ندارم تو سر خودم بزنم دوست ندارم بگم که من یه آدم نامردم که زیر حرفش میزنه چون اینا بیشتر منو به شهوترانی سوق میده.دوست ندارم فکر کنم که به تلافی این کارا بلایی سر همسر یا دختر خودم خواهد اومد. خدا رو شکر که فهمیدم راهی برای درمان همه مشکلاتم وجود داره خدا رو شکر که میدونم با پاکی و هوشیاری میشه همه چیز رو جبران کرد. خدا رو شکر که میدونم هیچ وقت دیر نیست. خدا رو شکر که اگه قول و قراری گذاشتم با حضرت ابالفضل گذاشتم با مرد گذاشتم. ایشالا همه مون یه روزی هوشیار میشیم دلم خیلی روشنه