امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

خیلی ها بهم میگن التماس دعا میگم باشه ولی اون جایی که میرسه ناخودآگاه فقط و فقط خودم یادم میمونه
بدجور تو خودم پیچ خوردم
نمیدونم خودخواهیه یا وضعم خیلی خرابه Khansariha (56)
[تصویر:  2a3rg53xw8j9p4abhyd2.jpg]
 سپاس شده توسط
سها جونم شما به خودت بگی خرابکار و گناهکار من یکی که دیگه باید جمع کنم برم Hanghead

انشالا دعای همه به اجابت برسه امشب

من وقتی خیلی اضطراری میشه حاجتم وحالم بد میشه فقط برا خودم دعا میکنم بعد که آروم شدم بقیه رو دعا میکنم 4chsmu1
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
سمت ما، خورشت قیمه رو دو جور درست می کنند.
یکی همون ه که با نخود لپه درست می شه و همه جا رایج هست؛
و دیگری که مثل آبگوشت می پزند، و بعد نخود و گوشت ایناش رو از آب جدا می کنند و می کوبند،
بعد هم مقداری از آب رو اضافه می کنند و نهایتن خورشتی یکدست و همگن دست می دهد.

چند روز پیشا،
از مادرم پرسیدم: مامان خورشت قیمه لپه ای دوست داری یا کوفتنی؟
دستش رو کمی بالا آورد و به حالت مشت کرده بالا پایین تکون داد، مثل وقتی که داری با گوشتکوب می کوبی.
خنده م گرفته بود.
عین بچه ها، هی می پرسیدم و مادرم هم هر بار دستش رو همون جور تکون می داد 1

الان ه که نیستم و دریام،
هر بار که یادم میاد،
دل م می گیره؛ Shy 
مادرم بیشتر از سه سال ه از اون خورشت قیمه های کوفتنی نخورده ...
53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
مشکلش اینقدر اذیتش میکرد که داشت جلوم خیلی راحت گریه میکرد.....
میگفت هیچکس به حرف من گوش نمیده....همه به فکر خودشونن...
خیلی دلم گرفته بود...یه لبخند بدی میزدم و دنبال کار خودم بودم...
بعد از 3 دیقه کارم تموم شد و رفتم دنبال کارش... 
هرکاری کردم نمیشد...
بالاخره با هزار بدبختی حلش کردم....
چقدر خوشحال شده بود...
بازم میخواست گریه کنه ایندفعه از رو خوشحالی....
سریع رفتم و غیب شدم....
حالا خودم گیر افتادم.... 
میگم چرا کسی برا من کاری نمیکنه؟
من به کی تکیه کنم؟
من کیو دارم که مثل خودم دنبال کارم باشه؟
هیچکس...
...
53
 سپاس شده توسط
بابام یه کیف داشت همیشه داخلش پول میزاشت. نود درصد مواقع توش پول بود و جاش تو کمد بود. گذاشته بود برای روز مبادا مثلا وقتی که خونه بی خرجی میمونه یا نیاز فوری به پول پیدا میشه. یه جورایی مثه یه صندوق قرض بود که هر کی نیاز داشت برمیداشت بعد سر جاش میزاشت.
من وقتی شهوترانیم شدت پیدا کرد خیلی به اون دست درازی کردم. برای خرید کارت اینترنت برای خرید فیلم و عکس برای خرید کارت شارژبرای خرید هدیه و کادو ولنتاین و تولد.وقتی پول برمیداشتم به این نیت برمیداشتم که پسش میدم بعد از مدتی که بدهکاریم زیاد شد میگفتم حقمه و سهممه پول تو جیبیمه
اینقدر بدهی آوردم بالا به اون صندوق که الان فکر کنم 5 الی 6 سالی باشه دیگه نه از اون کیف خبریه نه از اون صندوق قرض الحسنه.
دیروز کیفه رو دیدم یاد اون روزا افتادم حالم بد شد قلبم درد گرفت . گفتم یه جا بگم سبک بشم.خدایا من خیلی به خودم و دیگران خسارت زدم خودت درستش کن  53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
خدایا به حق این روزا و شبا
دل بچه های کانون رو سبکبال و ارومم کن
دیشب من خیلی ناهوشیار بودم تو دعا و اینها همش حواسم به گوشی بود کلا شب قدر خوبی برام نبود. تو حال و هوای خودم بودم و در کنش و واکنش درونی اینکه این کاری میکنم بده این کار خوبه. کلا حواسم پرته پرت بود. جنگ نقس اماره و لوامه بود. در این بین روضه خون روضه حضرت علی رو خوند میگفت " شب آخر حضرت علی رو کرد به حضرت ابالفضل و فرمود بچه هام رو به تو سپردم."
یعنی خیلی قلب من رو شکست همین یه جمله خیلی تکونم داد.پیش خودم گفتم مگه نه اینکه معصومین  نشانه های خدا هستن و هیچ کاری رو بی دلیل انجام نمیدن و فلسفه داره کوچکترین حرف و عملشون؟ شاید این عمل حضرت علی هم یه نشونه اس که  داره  به من و امثال من میگه پناهگاه امن یعنی دستای حضرت ابالفضل. یا ابالفضل منم زندگیم رو به تو سپردم هم دنیام رو هم آخرتم رو مراقب منم باش پیش خدا واسطه شو که منو یه لحظه به حال خودم واگذار نکنه.
دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم

می شوم غرق علمدار... عمو... آب... حرم



شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
دل من از دیشب بی قراره
دیگه طاقت نداره
نمیدونم چشه
فقط میدونم مث همیشه نیست این دل 
دعا کنید به راه راست بره اخرش نه راه کج
دلم میخواد جیغ بزنم

God Tears God
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
این روزها حس می کنم شهوتم مرده ...
وقتی گرفتار بودم فکر می کردم خیلی خوب می شه اگه شهوت نداشته باشمو راحت زندگی کنم ...
ولی الان تنها خوبیش اینه که تنهایی زندگی کردن رو اذیت نمی کنه ...
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
 سپاس شده توسط
نمیدونم چرا برخلاف پارسال امسال هیچ حس و حال خوبی ندارم تو شبهای قدر
دیشب مهمون شهدا بودم دلم سکوت میخواست بخاطر همین رفتم سر مزار شهدا اما چشمتون روز بد نبینه اینقد بچه و نوجوون در حال بازی ریخته بود اونجا که صدا به صدا نمیرسید هر چند هندزفری زده بودم اما اینقد سروصدا زیاد بود که مجبور شدم ساعت 2 برگردم خونه
 بعضیا محفل برا حرف زدن درست کرده بودن یه عده از بچه ها هم مجهز با دوچرخه اومده بودن رو قبر شهدا ویراژ میدادن..
حالم از خودم گرفته اس چرایی شو نمیدونم
شاید بخاطر اخلاقی که نتونستم تغییرش بدم هس
برعکس جمع دوستان که به صبوری و خوش اخلاقی معروفم تو جمع خانوادگی بی نهایت ساکت و جدی ام همیشه همین مدلی بوده تا یادمه تو خونواده راحت نبودم 
با بچه ها میوونم عالیه اما نمیدونم چرا نمیتونم تو خونواده مثه جمع دوستام باشم؟ این روزا تمرین کردم لبخند رو لبام باشه کمتر بشینم تو اتاق خودم بیشتر برم تو جمع خانوادم
از سکوتم کم کنم بیشتر بشنوم کمتر واکنش نشون بدم و لبخند بزنم ..یعنی میشه از لاک خودم تو خونه بیام بیرون؟
مثلا قرار بود ساعت 12 بخوابم الان ساعت یک و .. [تصویر:  22.gif] 
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانکه در خواب نشد چشم من و پروین است
اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک جان امام رضا(ع)...
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
ان شاءالله به اون جایی که دوست داری برسی و و خیلی زود به اینجا سر بزنی
خدا بهمراه تک تک لحظه های زندگیت بانو 53
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
خدایا خودت میدونی از دار دنیا ابجیام به جونم بستن 
پس مواظبشون باش. منو بی ابجی نکن. راضیم ب رضات ولی حال منم دریاب. ابجیامو از تو میخوام. نگهدارشون باش که فقط تو لایق اینکاری.
 سپاس شده توسط
خدایا کمکم کن که قلبم انقدر بزرگ بشه که بتونم ببخشم کسی رو که بهم ظلم کرد

خدایا کمکم کن از سر درد ،بد کسی رو که بهم بدی کرده رو نخوام

نمیدونم چیکار کنم

آشوبم...
شما اگه کسی بهتون ظلمی کرده باشه و توان مقابله نداشته باشید چطوری خودتونو آروم میکنید؟

چطوری برمیگردین به زندگی و مسیر و شرایطی که خیلی عوض شده؟

چطور چشمتونو رو همه چی میبندین و به روی خودتون نمیارین که چقدر میتونه تبعات سختی داشته باشه...

2
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
(1395 تير 8، 12:39)sheydaei نوشته است: خدایا کمکم کن که قلبم انقدر بزرگ بشه که بتونم ببخشم کسی رو که بهم ظلم کرد

خدایا کمکم کن از سر درد ،بد کسی رو که بهم بدی کرده رو نخوام

نمیدونم چیکار کنم

آشوبم...
شما اگه کسی بهتون ظلمی کرده باشه و توان مقابله نداشته باشید چطوری خودتونو آروم میکنید؟

چطوری برمیگردین به زندگی و مسیر و شرایطی که خیلی عوض شده؟

چطور چشمتونو رو همه چی میبندین و به روی خودتون نمیارین که چقدر میتونه تبعات سختی داشته باشه...

2
سلام عزیزمن
میشینم گریه میکنم با یکی که اهل قضاوت کردن نیست حرف میزنم و بعد یکی دو روز میبخشمش
روحم بزرگ نیست فقط راستش حال و حوصله فکر کردن به اونایی که بهم زخم زدن رو ندارم میگم این دنیا قانون خاص خودشو داره یه جایی باید پاسخگوی ظلمش باشه و خواهد بود
پس دیگه چرا اینقد خودخوری کنم زورمم که نمیرسه برم عین اونا ظلم کنم یعنی راستش نمیتونم بطور عمد برم به کسی ظلم کنم پس میگم خدایا تو هدایتش کن تا دل ادم دیگه ای رو نشکونه ..دنیا بهش قطعا جواب این ظلمو خواهد داد
غصه نخور عزیزخاله
این دنیا رو حساب کتابه
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان