درد دل های شما

[بنت الهدا]

اینروزا   خیلی  حالم  بده   خاطراتی  که بزور دفنشون کرده بودم و یه لبخند نمادین رو لبم بود تا بقیه نگن  ضعیفه  منو  از درون کشته   خنده رو لبم  اسیه  
امروز داشتیم عکسهای گذسترو میدیدیم  من عکسمو برداشتم  گفتم ععع  چه مظلوم بودم  مامانم گف  اره هنوز   جونور نشده بودی پدرمونو  دربیاری  و باابامم  گف  اگ میدونستم حانیه اینقد خرف گوش نکن  و زبون دراز  میخواد بشه اصلا  اونهمه دوسش نمیداشتم   

باورم  نمیشه  من که اینهمه  با بابام مشکل دارم  سره نمکدونم  دعوامون  میشه ۲ ماهم  بود بابام  همچین  با عشق بغلم  کرده بود یه جوری منو گرفته بود بغلش  انگار میخوان منو بدزدن  اللن به اینجا رسیدیم  و به قول بابام  من نمیپسندمش 

پفففف  ای کاش  بچه میموندم

[K_1]

بسم الله الرحمن الرحیم

نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن

چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن

تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن

[rahayii]

هر چی تلاش میکنم دردامو تسکین بدم یا فراموش کنم فایده نداره
با کوچیک ترین تلنگری زخمای کهنه سر باز میکنن
و شروع میکنم به گریه کردن

گرفتار یه خستگی دائمی شدم که قرار نیست دست از سرم برداره
چون گذاشتم مشکلات روی هم تلمبار بشه
و حالا وجودم پر از درده..

دلم میخواد داد بزنم ولی نمیتونم..میخوام خودمو خلاص کنم از این زندگی ولی نمیشه..
منتظر یه معجزم ولی انگار قرار نیست اتفاق بیفته

[ناحلهـ]

بعضی دردا هستن پا میذارن رو دلت اینقد فشارش میدن 
تا یا بشکنه یا له بشه 
کاش بشکنه کاش بشکنه صداش گوش عالمو پر کنه
ولی دریغ 
برای من همیشه له میشه مچاله میشه و هیچکس نمیبینه 
نمیبینن که چطوری داغونت میکنن
این دردش بیشتره ... 

[KingAmir]

حسه گنده کسی منو دوس نداره من تنهام هیچکس به من اهمیت نمیده همش از این اعتیادم میاد
هرچه از درون غنی تر در بیرون ساده تر
هر چه از درون خالی تر، در بیرون نمایشی تر
دقیقا عزیت نفس و عزت نفس کاذب که از بیرون میخوای به دست میاری چون از درون خالی شدی
هیچکس دوسم نداره و دله من شکستس من آدمه خوبی نیستم

[پوزیترون]

اگه نظر پدر و مادری و قوم بزرگتری به این تاپیک بیوفته یکی از پست های حتمی شون اینه که بزرگ میشی یادت میره 
خداییش من فاز این بزرگتر ها رو نفهمیدم بعضی موقع ها می گی بیا تو سالن شام آوردن میگه بزرگ میشی یادت میره یعنی وقتی تو عروسی اینو میگه و یک جماعت از خنده نفله میشن اون موقع می فهمی طرف عاشق می زنه

[بنت الهدا]

اگه نظر پدر و مادری و قوم بزرگتری به این تاپیک بیوفته یکی از پست های حتمی شون اینه که بزرگ میشی یادت میره 
خداییش من فاز این بزرگتر ها رو نفهمیدم بعضی موقع ها می گی بیا تو سالن شام آوردن میگه بزرگ میشی یادت میره یعنی وقتی تو عروسی اینو میگه و یک جماعت از خنده نفله میشن اون موقع می فهمی طرف عاشق می زنه

بزرگ میشی یادت میره  ک خوبه 

وقتی فقط میگن  تا نباشد چیزکی  مردم نگویند چیزها  ادم از حرص میترکه   یعنی چی اخه  یه عده  منگل  پخش میکنن یه عده احمق باور

[ArA]

اکثرا افرادی که این جا هستن
خوبایی ان که بد شدن
افرادی که یه روزی پر از پتانسیل و انرژی بودن
آدمایی که اهداف بزرگی رو نشونه گرفته بودن
ولی...
ولی با افتادن توی دام خ ا خودشون رو گم کردن
هی با خودشون مرور میکنن
من اهداف دیگه ای داشتم
من قوی تر از این حرفا بودم
ولی حالا چرا اینجام؟ چرا اینقدر بی اراده ام
رفیق
یه خبر بد دارم و یه خبر خوب
خبر بده اینکه تو توی اولین و بزرگترین امتحان زندگی ات که خدا طراحش بود نمره ی صفر گرفتی
خبر خوبه اینه که
تو هنوز اون انرژی داری باورکن
هنوز پتانسیل بهترین شدن رو داری
فقط روی این توانایی هات گرد وغبار نشسته
بزن کنار این همه سیاهی رو
بلند شو
امتحان های خدا ذاتش اینه که رشد کنی
مچ گیری نیست خدا دستت رو میگیره
تو از خیلیا بهتر میشی ... حرکت کن و به همه از جمله اون نفس لعنتی ثابت کن
که تو همونی هستی که بودی

[بنت الهدا]

خیلی  بده تو کودکی به خاطر رفتار اشتباه  بقیه اسیب  دیده باشی  

و بعد ۱۸ سال مجبور شی اون خاطراتو مرور کنی  که روانتو پس بگیری 

بکشی بیرون خودتو  از اون منجلاب 

رفیق مراقب خودت باش  حتی خواهر خاله دایی  مامان  بابا  میتونن بهت اسیب بزنن و خودشونم خبر نداشته باشن

[KingAmir]

حالم بده عصاب ندارم خیلی گنده لامصب نه میتونی ترک کنی هم این که انجامش حالتو بد می کنه اینطوری عصابت رو ضعیف می کنه حوصلتو میاره پایین عصابه آدم خورد میشه عزت نفس.... از درون خالی میشم بدجور خالی خیلی رو مخه این بعد رو میارم به بیرون و ظاهر که اینم بده اذیتم می کنه از خودم به خود میشم شیفته چیزایی ک تو این دنیا هست میشم خدا رو یادم میره وضع نمازم ناجور بهم میریزه کیفیت ک نداره یه ذره توجهی که سعی می کنم داشته باشم تو نماز کلا از بین میره افتضاح میشه از همه چی برنامم می افتم انگیزم میره بعد جالبش اینه حس تنهاییش... هوووف این که کسی به ادم اهمیت نمیده همش تنهام، بعد سودای بدن میره بالا رنگ چهره تیره میشه قیافه کلا بهم میریزه چه قدر بگم آخه چه قدر بگم چه قدر بنویسم چند بار تو دفترم اینا رو بنویسم و بعد ک دوباره یه وسوسه میشم همش یادم میره یادم میره، از اونو حسه و حال عاطفی این که من یکیو میخوام

[KingAmir]

دیگه دارم دیوونه میشم یه فشاری هس به نیاز و میل به جنس مخالف از شهوت بدتر شده برام بیشتر داره اذیتم می کنه میرم جلو آیینه همش یکیو میبینم ک کناره من باشه پیشم باشه هی به خودم میرسم قبلا انقد اینطوری نبودم دلم میخواد یکی باشه ک برام مهم باشه براش مهم باشم دوسش داشتم باشم دوسم داشته باشه، من الان میخوام نه چند سال دیگه من همین الان میخوام چیزی نیس که برا امروز باشه چند ساله که میخوام ولی الان دیگه خیلی داره اذیتم می کنه خیلی همه میگن عادیه طبیعیه ما هم میخوایم دختر پسر فرق نداره آره قبول دارم همه همینطورین، هر معلمی میاد سرکلاس میگی عادیه طبیعیه خدا قرار داده تو وجودمون موهبت الهیه خب بابا منم میخوام لازممه تو این سنه حساسم من عشق میخوام واقعی از صمیم قلب باشه الان که باید تو اوج تلاش کردنم باشم درگیر این خ ا و شهوت و این احساسات شدم چطوری ازش دربیام همش دلم میخواد نمیتونم به خودم نه بگم میرم بیرون هرچی دختر میبینم دلم میخواد ارتباط برقرار کنم، ولی این کارو نمی کنما انقدر میگم دلم میخواد ولی یه مقاومت درونی داره ک دسته خودم نیس اصلا طوری رفتار نمی کنم تو ظاهر که کسی فکر کنه من دلم میخواد تازه وقتی ببینم هم از شرایط و موقیعتش فراری ام به شدت سریع میخوام فرار کنم از اون موقعیت دربیام خیلی هم اذیت میشم، ولی دلم میخواد هی هم بدتر و بیشتر میشه کمتر نمیشه تو فشارم میدونی مث این میمونه که میگن غذا نخور به غذا فکر نکن بابا من گشنمه دلم غذا میخواد غذاهای خوشمزه مفید نیازه بدنمه ولی میگن نه الان وقتش نیس صبر کن چندسال دیگه غذا بخور الان وقتش نیس چیزیت نمیشه الان زوده معدت نمیتونه غذا رو هضم کنه بچه ای و فلان، حالا غذا نیاز جسمیه اما ارتباط با جنس مخالف یه، نیازه روحیه نیازه روانیه ما هممون تحت فشار هستیم ولی من دیگه واقعا نمیتونم چندساله چند ماهه دارم تحمل می کنم صبر می کنم کمتر نشد بیشتر شد بدتر شد بچه ها تو کلاس میان میگن با یه دختره حرف زدم تو بیرجند فلان اون یکی میگه رل میزنه فلان ، اون یکی تو کلاس دوس دخترش بهش زنگ میزنه یکی دیگه از بچه ها جوابشو میده خوده رفیقم تو گروه 110،هزار نفری، تهران کرج ادمینه ویس چت میره با کلی دختر حرف میزنه تازه رل هم داره میاد تعریف می کنه چه قدر خوشگله فلان ، یه روز آنلاین نشه نشون میده 10 تا 20 تا دختر پیام دادن حالشو پرسیدن نگران شدن و فلان چون همشون رفیقشن، ولی من دلم میخواد اما هیچی هیچ کار نمی کنم

[KingAmir]

حالا یه چیزایی هس یه اتفاق های دردناکی افتاده برام که نمیتونم اینجا بگم یه چیزایی که جلوی چشمم اتفاق افتاد و داره می افته همچنان اما نمیشه گفت و خیلی دردناکه حالا این یدونه اینطوری شده قوز بالا قوز، من الان باید اولا انقدر درگیر شهوت نباشم انقدر اعتیادم شدید نباشه ترک کنم از این انرژیم انگیزم جوونیم استفاده کنم درس بخونم از مغزم استفاده کنم ارتباط معنویم رو قوی کنم تو این سن وقت دارم میتونم ورزش کنم هزار تا کار کنم درآمد زایی کنم کلی ایده که توی سرم دارم از چندسال زبان که خوندم استفاده کنم برم زبان کلاس بگیرم ولی ولی ولی درگیر این شهوت که از زندگی منو انداخته و این احساسات که فکرو ذکره منو درگیر کرده یه چیزی که دیوونم داره می کنه دلم میخواد نمیتونم بهش فکر نکنم نمیتونم خودمو مشغول چیزی کنم چون اینا هم دست به دست هم داده هم عوارض خ ا هم این حسه باهم منو اینطوری کرده راهکار چیه آخه تو یه چرخه گیر کردم و داره بار ها و بار ها تکرار میشه و درجا میزنم و گاهی بدتر هم میشم خیلی دلم پره یکی نیس یه ذره اهمیت بده درکم کنه تو زندگی از درون من کسی خراب نداره، نمیدونم یه موقع، خودمو سرزنش می کنم میگم بابا تقصیره خودته همش اشکال از خودته تو تلاش نمی کنی کاری نمی کنی تویی که بدی اما یه موقع میگم من چیکار کنم من تلاش می کنم سختی می کشم ولی نمیشه فایده نداره یه موقع میگم از کانون برم میگم برم که چی آخه 

[ناحلهـ]

و منی که از شرمندگی نمیتونم سرمو بلند کنم (::
خدایا تو کی هستی ؟ واقعا کی هستی ؟ مگه یکی میتونه اینقد خوب باشه ؟ 
پوفففف ولش هرچی فکر میکنم بیشتر دیوونه میشم 

[آقای اراده]

خدابا 
من این روزها حس موجی رو دارم که توی دریا خودشو از دریا جدا کرده و برای خودش شنا می‌کنه 
خدایا شاید این برکت بهم نشون داده شد و ازم گرفته شد فقط بخاطر بازگشت به این گناه 
نمی‌دونم
فقط میتونم از انسانی بودنت فاصله گرفتم 
و 
دیگه مراقب اعمالم نیستم 

خدایا من مطمئنم که تو کمکم میکنی

[بنت الهدا]

اینقد حالم  بده که اثلا حواسم  به ادمای اطرافم  نیس 

کلی ادم  دورم هس  همشون بهم ابراز محبت میکنن  ولی من به هیچکدوم  اعتماد ندارم  به خودمم شک  دارم جدیدنا  

نمیدونم  چرا قلبم  پر از ترکه   
وقتی یه ادم  ابراز محبت  میکنه  میگم حتما  کارش گیره  هع) 

کلی ادم  دورم هس  هر روز زنگ  میزنن  پیام میدن  از دور حال و احوالمو جویا میشن  ولی من تو یه اتاق  مثل همیشه  مردممممم  گاها  میگم  اصلا  حموم  همین بغله  چرا نمیری  یه بار برا همیشه کارو تموم  کنی    چرا نمیرییییی؟ 
اون چیه که هنوز به تو امید میده  اون چیه لعنتییییییی 
اون چیه  پس به خاطر اون یه دونم که شده بجنگ