امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در محضر حافظ ...

#76
عجب غزلی! ...

دم حافظ و سردار گرم ...

عیدی خوبی بود
#77
(1393 مرداد 7، 22:27)تنها ترین سردار نوشته است: .

 به جان خواجه و حقِّ قدیم و عهدِ درست     ...     که مونسِ دمِ صبحم دعایِ دولت توست 

 سرشکِ من که ز طوفانِ نوح دست برد     ...     ز لوح سینه نیارَست نقشِ مهر تو شست 

 بکن معامله ای واین دل شکسته بخر     ...     که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

 زبانِ مور به آصف دراز گشت و رواست     ...     که خواجه خاتمِ جم یاوه کرد و باز نجست

 دلا طمع مبر از لطفِ بی نهایتِ دوست     ...     چو لافِ عشق زدی، سر بباز چابک و چست

 به صدق کوش که خورشید زاید از نفَست     ...     که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست

 شدم ز دستِ تو شیدایِ کوه و دشت و هنوز     ...     نمی کنی به ترحّم نطاقِ سلسله سست 

 مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی     ...     گناهِ باغ چه باشد چو این گیاه نرست ...



53
.

شرح:


به جان خواجه: سوگند به جان وزیر (خواجه قوام الدین وزیر شاه شیخ ابواسحاق)

دعای دولت: دعا کردن به دولت و اقبال وزیر

نقش مهر: نشان عشق 

معنی بیت دوم: 
اشکم که از طوفان نوح سبق برد و بر آن فزونی گرفت، از پهنه ی سینه نشان عشق تو را نتواند سترد

دُرُست: مسکوک زر مشهور به اشرفی 

معنی بیت سوم:
داد و ستدی بکن و دلِ از غم آسیب دیده ی مرا خریدار باش که با همه ی شکستگی، به اندازه ی صد هزار دل ناشکسته می ارزد 
(ایهامی است در کلمه ی درست که دو معنی دارد)، در ضمن تلمیحی دارد به خبر نبوی(صلّی الله علیه و آله و سلم) : انا عند المنکسرة قلوبهم : من (خدا) در دل شکسته دلانم ... 

آصَف: وزیر سلیمان، آصَف بن برخیا

خاتم جم: انگشتری سلیمان، جم نام سلیمان (علیه السلام) و جمشید هم هست (نقل از برهان قاطع)

یاوه کرد: گم کرد

ظاهراً حافظ از خواجه یعنی وزیر گله می کند، شاید مقصود از زبان مور به استعاره مقصود زبان حافظ باشد و از خاتم جم نیز به استعاره خود شاعر مراد است که وزیر از وی دلجوئی و تفقدی نکرده و وی را مهمل گذاشته است.

صبح نخست: صبح کاذب 

معنی بیت ششم:
راستی ورز تا سخن تو چون مهر جهانتاب درخشندگی و تأثیر داشته باشد، چه بامداد نخستین یا صبح کاذب که به دروغ ادعای روشنی داشت، از تاریکی چهره اش سیاه شد و رسوا گشت.

نِطاق: کمربند یا میان بند

نِطاق سلسله: شاید مجازاً مقصود گره و قفل زنجیر جفا و هجران باشد.

حِفاظ: محافظت، ولی در اینجا به معنی شرم و آزرم و وفا به کار رفته است.

معنی بیت آخر:
ای حافظ، آزرده خاطر مشو و از زیبایانِ دلستان، شرم و آزرم چشم مدار(مجوی)، چه در بوستانِ دلبری، نهال شرم و حفاظ نمی روید. مقصود آنکه خوبان، پیمان شکن و جفارکارند ...


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#78
داداش تنهاترین سردار

ممنون از فالی که گرفتی

53
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
#79
مثل اینکه یه فال میزنین واسه همه....
حالا من نیتم بعد فال بود .....فالم خوب اومد.....اگه نرسیدم به نیتم یقه حافظو میگیرم..!4
[تصویر:  MuALi.png]
#80
سلام
خیلی دوست داشتم دیشب باشم نشد22

الانم قاچاقی اومدم 22

ولی حافظ جون و تنهاترین سردار سنگ تموم گذاشتنfiesta

سه تا گزینه پیدا کرد برام :d

مونس خانوم خورشید خانوم و شیدا خانوم Gigglesmile

موندم کدومشو انتخاب کنم 4
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


#81
سلام

داداش تنهاترین سردار امشبم خودمونو برا فال آماده کنیم؟

Khansariha (8)
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
#82
.

سلام 


 مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش     ///     ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن ...




امشب نیز هم ... 




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#83
برا منم فال بگیرید

[تصویر:  nasimhayat.png]
#84
سلام
لطف میکنید برای منم فال بگیرید؟
متشکرمKhansariha (8)
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
#85
.

 به نام خدایی که نیکی سرشت          که حافظ به عشقش غزل ها نوشت ... 




 با عرض سلام و شب بخیر خدمت همه ی همراهان عزیز، همنشینان همیشگی و دوستداران شعر و غرل ... 

 با استعانت از پیشگاه حضرت حق، دوازدهمین جلسه از برنامه ی در محضر حافظ رو آغاز می کنیم.



 قبل از شروع ذکر یک نکته رو لازم دونستم، و اون اینه که، دوستان همونطور که مستحضرید روند همیشگی برنامه اینه که عزیزانی که مایل به شرکت در برنامه هستند، همه سر ساعتی مشخص توی این تاپیک جمع میشیم و همه همزمان نیت می کنیم و هر کس نیت خودش رو مد نظر قرار میده، بعد از اون اینجا یک تفأل به نیابت از همه زده می شه و متن غزل گذاشته می شه و هر کس بنا بر نیت خودش، از اشارات و لطایف غزل حافظ برداشت می کنه.

 در واقع امکانش نیست اینجا برای هر کدوم از دوستان جداگانه این کار انجام بشه چون نه در مجال ماست و نه در توانایی حقیر ... 

 قوانین و روند برنامه در پست اول تاپیک به صورت مبسوط شرح داده شده که از دوستان تقاضا می کنم در صورت امکان مطالعه کنن.



و اما از حاضرین عزیز تقاضا می کنم فاتحه ای همراه با صلوات تقدیم روح بلند مرتبه ی حضرت حافظ کنن.

.
.
.

و پس از اون، و با قدری درنگ، نیت کنید.

.
.
.

 تا 5 دقیقه ی دیگه، حقیر تفأل خواهم زد ..


شادی هایتان پایدار ..



53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#86
سلام

داداش اشکال نداره، خودمون میدونیم، همین که زحمت میکشی خیلی هم ارزش داره

فقط به حافظ بگو غزلش به نیت من نزدیکتر باشه 4fvfcja

بفرمایین از خودتون پذیرایی کنین
[تصویر:  00892.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
#87
.

 دوستان تفأل زده شد ... 

 و چه شیرین غزلی ... 

تا همین لحظه های روبرو، متن غزل رو میذارم ...


53

.

 مژده، ای دل، که دگر باد صبا باز آمد     ...     هدهدِ خوش خبر از طرفِ سبا باز آمد

 برکش، ای مرغ سحر، نغمه ی داودی باز     ...     که سلیمانِ گل از باد هوا باز آمد

 عارفی کو که کند فهمِ زبان سوسن؟     ...     تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد 

 مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من     ...     کان بتِ ماه رخ از راهِ وفا باز آمد 

 لاله بوی میِ نوشین بشنید از دمِ صبح     ...     داغ دل بود به امّید دوا باز آمد

 چشمِ من در رهِ این قافله ی راه بماند     ...     تا به گوشِ دلم آواز درا باز آمد

 گرچه حافظ درِ رنجش زد و پیمان بشکست     ...     لطف او بین که به لطف از در ما باز آمد ... 




ــــــــــــــــــــــــــــــــ




شرح در پی می آید ... 




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#88
(1393 مرداد 17، 22:31)تنها ترین سردار نوشته است: .

 مژده، ای دل، که دگر باد صبا باز آمد     ...     هدهدِ خوش خبر از طرفِ سبا باز آمد

 برکش، ای مرغ سحر، نغمه ی داودی باز     ...     که سلیمانِ گل از باد هوا باز آمد

 عارفی کو که کند فهمِ زبان سوسن؟     ...     تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد 

 مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من     ...     کان بتِ ماه رخ از راهِ وفا باز آمد 

 لاله بوی میِ نوشین بشنید از دمِ صبح     ...     داغ دل بود به امّید دوا باز آمد

 چشمِ من در رهِ این قافله ی راه بماند     ...     تا به گوشِ دلم آواز درا باز آمد

 گرچه حافظ درِ رنجش زد و پیمان بشکست     ...     لطف او بین که به لطف از در ما باز آمد ... 
.

 شرح:



معنی بیت اول:
دلا، به تو بشارت می دهم که بار دیگر نسیم بهاری وزیدن گرفت و هدهد پیک مژده آور خبری خوش از سوی شهر سبا، دیار یار رسانید.

سلیمانِ گل: تشبیه صریح

معنی بیت دوم:
 ای بلبل سحری، نوای داود مانند خود را ساز کن که سلطان چمن، سلیمان گل با نفس جانبخش یا نسیم هوای بهاری بازگشت. در ضمن تلمیحی دارد به حضرت داود نبی که آوازی خوش داشت.

معنی بیت سوم:
شناسای حقی کجاست که زبان گل سوسن را بداند تا از او سؤال کند که چرا از بستان رفت و پژمرد و بار دیگر باز آمد و شکفت.

لطف خداداد: مهر و محبتی که خدا به یار داده است، از لحاظ دستوری فاعل جمله است.

داغ دل: (به سکون غ) سوخته دل

معنی بیت پنجم:
لاله از نفس صبح بوی باده ی خوشگوارو مستی آور شنید و برای درمان سوز دل خود بامدادان به چمن آمد و شکفته شد.

دَرا: زنگ و جرس

معنی بیت ششم:
دیده ام (چشمم) به دنبال این کاروان که آرام جان من در آن است بر راه دوخته ماند تا آنگاه که بانگِ زنگِ بازگشت آن به گوشم رسید.

درِ رنجش: باب رنجیدگی خاطر و گله مندی

معنی بیت آخر: 
اگر چه حافظ آزرده خاطر شد و رشته ی عهد برید، مهربانی یار را بنگر که به خوشی و خوبی باز به دیدار ما آمد ... 


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#89
خیلی خوبه خسته نباشید اگه فردا وقت کنم حتما میام اگرم نشد برای همه ارزوی بهترینها رو دارم......
#90
سلام من فردا شب عید شیفتم و سرکار هستم، من عاشق فال حافظم،کاش بودم و فال میگرفتم،
خوش باشید دوستان
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی کهنباشم


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان