امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر و نثر ادیبان

هرچه این احساس را در انزوا پنهان کند
می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟
عشق قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!
در خودش من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!
هر چه فریاد است از چشمان او خواهم شنید
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند
آه! مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!
خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم باز او مرا پنهان کند
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


آيينه را فراق تو ديوار ميكند

اين قلب صاف را مرور زمان تار ميكند

مشق حسين كرده ام و باز ميكنم

تكليف را معلّم تكرار ميكند

نَم پس نميدهد دل خونم به غير اشك

اين پرده پوشي است كه ستّار ميكند

حتي بهشت ارزش اشك مرا نداشت

چشمم فقط براي تو كار ميكند

گفتم بخر مرا كه نيفتم به دست غير

گفتي كه حق معامله با يار ميكند

اميد وصل شاه و رعيت محال نيست

وقتي حسين روي به بازار ميكند

يك پرسش خدا جملات كليم شد

شوق تو كام را چه گُهر بار ميكند

از جلوه ي مُدام تو عالم ز تو پُر است

اين باده كاسه را خُم سرشار ميكند

من كربلا نديده به كسي جان نميدهم

آخر مرا وصال تو بر دار ميكند

عباس را فِرست كه آيد به پيشواز

روزي كه خاك دعوت ديدار ميكند
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


توبه از جرم وخطا،حال سحر مي خواهد
خلوت نيمه ي شب اشك بصر مي خواهد

وادي طور همين هيئت هر هفته ي ماست
ديدن نور خدا اهل نظر مي خواهد

سختي گردنه ي عشق زمينت نزند
راه پر پيچ وخمش مرد سفر مي خواهد

صرف اين سينه زدن ها به مقامي نرسيم
محرم راز شدن ديده ي تر مي خواهد

عمل زينب كبري به همه ثابت كرد
سر شكستن ز غم دوست جگر مي خواهد

سر عباس به ني پند ظريفي دارد
غير خورشيد،سماوات قمر مي خواهد

جهت بخشش هر سينه زني، حضرت حق
محشر از مادر سادات نظر مي خواهد
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


خدا سند زده دل را به نام مادرها
فتاده لیلی لیلا به دام مادرها
بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست
چگونه شرح دهم از مقام مادرها
برابری بکند با طعام های بهشت
طعام سوخته یا اینکه خام مادرها
به ام فاطمه"س" سوگند میخورم امشب
که تا همیشه بمانم غلام مادرها
فدای ام ابیها تمام باباها
فدای مادر زهرا"س" تمام مادرها
اگر اجازه دهد خاک پاش را بوسم
اگر اجازه دهد ازدحام مادرها
تویی که ظلمت شب را همیشه مهتابی
خدیجه"س" هستی و مادربزرگ اربابی
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


آرزو ...

برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی

و آرزوهایی پرشور

که از میانشان چندتایی برآورده شود.

برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی

آنچه را که باید دوست بداری


و فراموش کنی


آنچه را که باید فراموش کنی.

برایت شوق آرزو می‏کنم. آرامش آرزومی‏کنم.

برایت آرزو می‏کنم که با آوازپرندگان بیدار شوی

و با خنده‏ ی کودکان.

برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری

در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار.

بخصوص برایت آرزو می‏کنم که خودت باشی.



از: ژاک برل53


ترجمه از: نفیسه نواب‏ پور
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
حُسن باران این است
که تبسم دارد
گَردِ غم از همه چیز، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق...
 
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


عشق شادیست ، عشق آزادیست

عشق آغاز آدمی زادیست

عشق آتش به سینه داشتن است

دم همت بر او گماشتن است

زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن

زندگی را به عشق بخشیدن . . .

" سماع سوختن - هوشنگ ابتهاج "
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند
حسن آمد که در خانۀ او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطار کنند
خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی
تا ببینند تو را مرد و زن افطار کنند
تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ
روزه داران عراق و یمن افطار کنند
گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد
چه کسی گفته فقط از دهن افطار کنند
تا شما پشت در بیت یتیمان هستی
اهل خانه همه با در زدن افطار کنند...
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


در دلِ من چیزیست، مثلِ یک بیشه ی نور
مثلِ خواب دمِ صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد، بدوم تا تهِ دشت
بروم تا سرِ کوه
دورها آواییست که مرا می خواند...


سهراب سپهری
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


دو روزه این چند بیت مدام تو سرم میچرخه


اي دل اگرت طاقت غم نيست برو

آواره عشق چون تو کم نيست برو


اي جان تو بيا اگر نخواهي ترسيد

ور مي ترسي کار تو هم نيست برو
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
[rtl]

ﺑﻪﻭﻗﺖِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﯽ :
ﭘﺸﺖِ ﭘﻨﺠﺮﻩﯼ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﯾﺲ
ﻣﯿﺎﻥِ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭﺗﻬﺮﺍﻥ
ﯾﺎ ﺭﻭﯼ ﭘُﻠﯽ ﻣﻌﻠّﻖ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎﯼﺍِﻓﺮﯾﻘﺎ .
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ،
ﺣﺘﻤﻦ ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﺷﺎﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ !

 ﺭﺿﺎ ﮐﺎﻇﻤﯽ[/rtl]
نا امید شدی؟!!!


[تصویر:  97496937818841963171.jpg]
چه کسی می داند که 
تو در پیله ی تنهــایی خود تنهــایی ؟؟!
چه کسی می داند که
تو در حسرت یک روزنــه در فردایـی ؟؟!

پیله ات را بگشــا .....
تو به اندازه پروانــه شدن زیبــایی ...

سهراب سپهری
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


.

 مثل تو هر کس آشنایی در سفر دارد 

 مانند من، مانند من چشمی به در دارد 


 در سر به زیری حاجتی دارد که می خواهد 

 روی زمین تا تکّه نانی دید بردارد


 اشکی ست اشک او که می گویند یاقوت است

 آهی ست آه او که می گویند اثر دارد


 من اشک هایی داشتم، تنها خودم دیدم

 شاید فقط آیینه از دردم خبر دارد


 من بغض هایی را فرو بردم که ترسیدم

 از رازهای سر به مُهری پزده بردارد


 یک عمر در خود ریختم تنهایی خود را 

 انگار کن کوهی که آتش بر جگر دارد 


 انگار کن آتشفشانی در سرم دارم 

 روزی مرا بیدار کن اما خطر دارد 


 دلشوره یی دارم، گمانم ماهی سرخی 

 در عمق دریایی به قلّابی نظر دارد ... 




مهدی فرجی




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
کاش میشد دشنام، جای خود را به سلامی می داد
گلِ لبخند به مهمانیِ لب می بردیم،
بذرِ امید به دشتِ دلِ هم.
کسی از جنسِ محبت، غزلی را می خواند
و به یلدایِ زمستانی و تنهاییِ هم،
یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانیِ دل می بردیم...
 
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


.

روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست          می ز خُمخانه به جوش آمد و می باید خواست

توبه ی زهد فروشان گران جان بگذشت          وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد          این چه عیب است بدین بی خردی واین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود          بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق          آن که او عالِم سرّ است بدین حال گواست

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم          وآن چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم          باده از خون رزان است نه از خون شماست

 این چه عیب است کزان عیب خلل خواهد بود          ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست ...




( حضرت حافظ )




53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان