1392 آبان 13، 1:55
سبزه ها زرد شدن
خنده ها درد شدن
از سر تپه شبا
شیهه ی اسبای گاری نمیاد
از دل بیشه غروب
چهچه سار و قناری نمیاد
دیگه از شهر سرود تک سواری نمیاد
دیگه مهتاب نمیاد
کرم شب تاب نمیاد
تو هوا وقتی که برق می جه و بارون میکنه
کمون رنگه به رنگش دیگه بیرون نمیاد
رو زمین وقتی که دیب دنیا رو پر خون میکنه
سوار رخش قشنگش دیگه میدون نمیاد
شبا شب نیس دیگه یخ دون غمه
عنکبوتای سیا شب تو هوا تار می تنه
دیگه شب مرواری دوزون نمیشه
اسمون مثل قدیم شب ها چراغون نمیشه
غصه ی کوچیک سردی مثل اشک جای هر ستاره سوسو می زنه
سر هر شاخه ی خشک ،جغده که هوهو می زنه.
دخترای ننه دریا رو زمین عشق نموند
خیلی وخ پیش بارو بندیلش و بست خونه تکوند
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه
تو کتابم دیگه اون جور چیزا پیدا نمیشه....