1391 مهر 19، 23:26
در خانه ی تو آیم به بهانه گدایی
که بدین بهانه بر من در مرحمت گشایی
به در سرایت ای شه به سر آیم از ارادت
چو تو مالک الملوکی و خدای ماسوایی
تو امید نا امیدان تو پناه بی پناهان
تو به درد دردمندان ز ره کرم دوایی
ز پی امید به درت کسی نیامد
که همی شنیده باشد زتو بوی بیوفایی
صمدا تو خویش دانی که به جز تو کس ندارم
نه کسیکه سوی اویم بکند رهنمایی
تو خدای بی نیازی و کریمی و رحیمی
چه شود بدین گنهکار دمی کرم نمایی
به تتذلی ببخشی همه کرده های زشتم
که شدست صد راهم زبرای آشنایی
گنهم فزون اگر چند بود ز ریگ صحرا
نبود چو پر کاهی بر عفو کبریایی
...:::گاهنامه برگی از تاریخ:::...
برگ اول : توبه
یا عباس