1391 مهر 27، 19:21
ولي از زندکيم راضي هست. چيزي هم كم نداشتم. هر چي از خدا خواستم بهم داده.
ولي از اين تغييرات روحي خسته شدم. از اين انزوا. ديروز سرخوش بودم امروز غمگين يك روز پر انر-ژي يك روز خسته.........
و الكي از هر 0ي شكوه مي كنم.
از اين افكار خسته شدم.
سر چيز هاي الكي چرا وزنم فلان چرا قدم فلان چرا فلان....
رفتم مشاوره چرت و پرت گفت .شما ها بگيد. موندم....
شاد باشيد
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه