... و هر انسانی که متولد میشود نشان دهنده این است که خدا هنوز از انسان ناامید نشده است...
پس یعنی منم دوست داری¿
اگه دوست داری منم دوست دارم ولی اگه دوسم نداری
بازم من دوست دارم.
فقط آنان که هم آیین یاسند
حسین و کربلا را می شناسند . . .
خدایا هنوز هم منو دوست داری یادته وقتی خیلی کوچیکتر بودم5 6ساله ازت چی خواستم یه اسب سفید بالدار مثه تو کارتونا مث اسب فرشته ها اون موقعه تو خیال ازت خواستم چون فک میکردم فقط تو خیال همچین چیزی وجود داره اما الان میفهمم تو به هر چیزی توانایی کمکم کن کمکم کن مث گذشته پاک باشم یه پاکی آگاهانه با طعم پاکی کودکانه
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم...
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم...
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم...
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم...
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟...
------------------------------
پیامبر اکرم( ص)فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود
گنجشک با خدا قهر بود . . . . روزها گذشت و گنجشگ با خدا هيچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا مي گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: مي آيد ؛ من تنها گوشي هستم که غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي هستم که دردهايش را در خود نگاه ميدارد . . . . و سرانجام گنجشک روي شاخه اي از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشک هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگيني سينه توست .
گنجشک گفت : لانه کوچکي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي کسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي؟ لانه محقرم کجاي دنيا را گرفته بود؟ و سنگيني بغضي راه کلامش بست . سکوتي در عرش طنين انداخت فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت:ماري در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمين مار پر گشودي .
گنجشگ خيره در خدائيِ خدا مانده بود . خدا گفت: و چه بسيار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمني ام برخاستي! اشک در ديدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چيزي درونش فرو ريخت . . . .
هاي هاي گريه هايش ملکوت خدا را پر کرد . . . .
خدایا
باز کم آوردم...
باز تو مسیر راهم، خوردم به بی راهه هایی که خودم درستشون کردم
کلافه ام
اما قول دادم سکوت کنم
بیام بغلت ؟
هنوزم دوسم داری؟
من فقط تورو دارم
نشونه های مهربونیت لحظه لحظه کنارمن
اما بهم حق میدی یه جاهایی نشونه ها دیگه راضیت نمیکنن
من خودتو میخوام
خوده خودته خدا!!!
چرا این بغض خفه ام میکنه اما اشکام گم شدن!!!
راهو بهم نشون بده
خسته ام خیلی خسته
چقد دلم تورو میخواد
چقد دلم خواب میخواد
خوابی که تو پناهش باشی
میخوام بخوابم ارومو راحت
تنهام نزار تنها پناه زندگیم...
الهی...بک عرفتک...تو را با تو شناختم و برایت می خوانم....
می خوانم توئی را که هر وقت می خوانمت اجابتم می کنی و چه بسیار لحظه هایی که خواندی مرا و کاهلی کردم...
می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که ناله های تمنایم را میشنوی....
می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که چشم امیدم به سویش است....
می ستایم توئی را که گرامیم داشتی,به غیرم وانگذاشتی تا خوارم کنند,دوستم داشتی....
می ستایم تو را و صبرت را بر تمام خطاهایم...
الهی....همه ی کائنات به گرد تو می گردند، چشم امیدشان به سوی تو می گرید، "یا رب" "یا رب" گفتنشان، "الغوث" "الغوث" خواندنشان، می دانم که می شنوی....
می دانم که می بینی پریشان خاطریمان را، آشفته حالیمان را....
می دانم که مراقبمان هستی.....
خدایا... می جویم تو را، به درگاهت استغاثه می کنم، به تو پناه می آورم، متوسلت می شوم تا بگویم: لایقش نیستم اما.... ببخش مرا...
لا رب لی غیرک....لا اله الا انت.....وحدک لا شریک لک....
می خوانمت با زبانی لال شده از فرط گناه، با دلی هلاک شده از شدت خطا... با حالی
هراسان....ترسان....مشتاق....امیدوار....
می بینی حالم را؟ زار می زنم از همه ی گناهانم و امید دارم به احسانت....
مرا و نا له هایم را بشنو....کردارم زشت است، عفوی هدیه فرما....
رفتارم ناپسند است، مواخذه مفرما...منت گدار و رحمتی عطا فرما......
رحمتی به وسعت صفت رحمانیت...... یا ارحم الراحمین.......
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه