امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من و دلتنگی و این بغض مدام ...

هنگام خاکسپاری من... 
به جای مداحی 
آهنگ بی کلام غمگین  پخش کنید : )
یه تعریف قشنگی از دلتنگی دیدم. میگه «ألحنین هو أن تسمع اصوات من تحبهم و تلتفت ۆلا ترى احدا»، دلتنگی اونه که صداى کسی که دوستش می‌داری رو بشنوى، اون‌وقت سر برگردونی ولی کسی رو نبینی.
 سپاس شده توسط
شما هم وقتی آهنگِ بی‌کلام گوش میدید
تو ذهنتون براش ویدیو درست میکنید
یا فقط من اینطوریم؟ : ))
 سپاس شده توسط
يه چيزايي هست كه شايد هيچوقت نفهمين
‏مثلاً اينكه چقدر يك نفر عكساتونو نگاه كرده.
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
گفته بودم اگر بروی دیگر با تو نمانم
گفته بودم اگر ترکم کنی دگر به یادت نباشم
گفته بودم گر فراموش کنی خاطرم را به باد میسپارم خاطرت را
گفته بودم نبودت برایم جز اسایش و راحتتی نیست
 
اما وقتی تو رفتی
حتی نفس هایم به شماره افتاد
دیگر حتی نشد تنهایی به قدم زدن زیر بارون فکر کنم
گر بار دگر تو را ببینم در کنار اوووو
چگونه بتوانم تو را از یاد ببرم.....
 سپاس شده توسط
آسمان چشم او آیینه کیست ؟!
آن که چو آینه با من روبرو بود 
درد و نفرین بر سفرگاه 
سرنوشت این جدایی دست او بود 
گریه مکن که سرنوشت 
گر مرا از تو جدا کرد 
عاقبت دل های مارا با غم غم آشنا کرد 
چهره اش آینه کیست 
آنکه با من روبرو بود 
درد و نفرین در سفر 
این گناه از دست او بود 
ای شکسته خاطر من 
روزگارت شادمان باد 
ای درختپر گل من 
ای دلت خورشید خندان 
آن چه کردی با دل من 
قصه سنگ و سبو بود 
من گلی پژمرده بودم 
گر تو را صد رنگ و بو بود 
ای دلت خورشید خندان 
سینه تاریک غم  
سنگ قبر آرزو بود 
Khansariha (66)
 سپاس شده توسط
من اندوهگین نیستم،
خود اندوهِ عالمم
و سرزمینی وسط سینه‌ام گریه میکند.
 سپاس شده توسط
شکسته بغض گلویم با نبودت
صدای هق هق هایم را چگونه مخفی کنم
چگونه گذر کنم از دریا و تورا یاد نکنم
چرا رفتی تو که تنها امیدم بودی
درد های نبودت دست خودم نیست
اشک های دوریت دست خودم نیست
بگذر از من و از پس ماه بیرون ای
شاید دگر عمر مجال دیدار دوباره را ندهد
 سپاس شده توسط
شب را چگونه در فراقت به صبح برسانم
یاد تو مگر برایم جز اندوه درد دگری دارد
اما تو چگونه بدون من سر میکنی
چگونه خاطرات مرا از یا بردی
چگونه با دیگری خاطره هایم را ساختی
چگونه دست های تو را در دست های او ببینم
چه شد کهمرا ز یادت بردی
چه شد که از قطره های اشکم زیر نور ماه تو شب بارونی گذر کردی
 سپاس شده توسط
تنهایم نگذار در پس این شب
کسی چه داند در شب سیه چه اید بر سر قلب تنها
باز ای در چشمانم دوباره
شاید مرحمی باشد بر قلب خاموشم
اتش قلبم را چگونه خاموش کنم در نبودت
افتاده است به گریه چشمانم
چگونه چشمانم را به ندیدنت عادت دهم
بیا ای جان دلم
بییا ای همدم دستانم
بیا ای چراغ قلبم
 سپاس شده توسط
اخخ دلا تا کی غم را با خودت داری
اخ دردا از این همه اندوه تنهایی
بشکن سکوت و بغض شبای خسته را
به تمنای یار خودت را برسان به کویش
ترس دیدار دوباره را به جان بخر و رد شو از کویش
 سپاس شده توسط
ما حنجره در حنجره در حنجره بغضیم
ما آینه در آینه در آینه دردیم...
 سپاس شده توسط
مثل یک کودک بدخواب که بازیچه شده...
خسته ام خسته تر از آن که بگویم چه شده...
 سپاس شده توسط
گویند که چون میگذرد هیچ غمی نیست
اما که به ولله همین درد کمی نیست
 سپاس شده توسط
کا کا ؛ از چاه که آب میکشی
چای که دم می‌کنی
مزه ی خون نمی‌دهد؟؟؟؟؟



خوزستان آب ندارد
بر خوزستانی که هشت سال تمام قد جنگید ؛ بی آبی روا نیست . . .


پ ن : بخاطر کدوم درد گریه کنم . . . بی انصافا کل ذخایر کشور مال ماست . . . نفت مال ماست .. کارون مال ماست . . .
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان