امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من و دلتنگی و این بغض مدام ...

#91
بخوان ما را، منم پروردگارت خالقت از ذره اي ناچيز

صدايم کن مرا

آموزگار قادر خود را قلم را علم را من هديه ات کردم بخوان مارا

منم معشوق زيبايت منم نزديک تر از تو به تو

اينک صدايم کن رها کن غير مارا

سوي ما باز آ منم پروردگار پاک بي همتا منم زيبا

که زيبا بنده ام را دوست مي دارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو مي گويد


تو را در بيکران دنياي تنهايان رهايت من نخواهم کرد

بساط روزي خود را به من بسپار

رها کن غصه يک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگي طي کن عزيزا من خدايي خوب مي دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکي يا خدايي ميهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست مي دارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را تو خواهي يافت که عاشق مي شوي بر ما

و عاشق مي شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم آهسته مي گويم

خدايي عالمي دارد

قسم بر عاشقان پاک با ايمان

قسم بر اسبهاي خسته در ميدان

تو را در بهترين اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن تکيه کن بر من

قسم بر روز هنگامي که عالم را بگيرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور

رهايت من نخواهم کرد بخوان ما را

که مي گويد که تو خواندن نمي داني؟

تو بگشا لب

تو غير از ما خداي ديگري داري

رها کن غير ما آشتي کن با خداي خود


تو غير از ما چه جويي؟

تو با هر کس به جز ما چه مي گويي؟

و تو بي من چه داري؟ هيچ

بگو با ما چه کم داري؟ هيچ

هزاران توبه ات را گر چه بشکستي ببينم من تو را از درگهم راندم

اگر در روزگار سختيت خواندي مرا

اما به روز شاديت يک لحظه هم يادم نمي کردي

به رويت بنده من هيچ آوردم

که مي ترساندت از من؟؟

هزاران کهکشان و کوه و دريا را و خورشيد و گياه و نور و هستي را براي جلوه خود آفريدم من


ولي وقتي تو را من آفريدم بر خودم احسنت مي گفتم


تويي زيباتر از خورشيد زيبايم

تويي والاترين مهمان دنيام

که دنيا بي تو چيزي چون تو را کم داشت

تو اي محبوب ترین مهمان دنيايم

نمي خواني چرا ما را

مگر آيا کسي هم با خدایش قهر مي گردد

رها کن آن خداي دور

آن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

اين منم پروردگارت مهربانت

خالقت اينک صدايم کن مرا

با قطره ی اشکي

به پيش آور دو دست خالي خود را


با زبان بسته ات کاري ندارم

ليک؛

غوغاي دل بشکسته ات را من شنيدم


غريب اين زمين خاکيم

ببينم حاجتي داري؟

تو اي از ما کنون برگشته، اما

کلام آشتي را تو نمي داني

ببينم چشمهاي خيست آيا گفته اي دارند

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوي ما

اينک وضويي کن


خجالت مي کشي از من

بگو جز من کسي ديگر نمي فهمد


به نجوايي صدايم کن


بدان؛ آغوش من باز است

براي درک آغوشم شروع کن

يک قدم با تو

«تمام گامهاي مانده اش با من»
سخنرانی دکتر علیرضا آزمندیان

از تجربه ی دیگران درس بگیر ، چون اینقدر عمر نمکنی که همه ی آنها را خود تجریه کنی .


#92
به به

به نام بخشنده بزگ داور بر حق به نام خداوند ایثار و انصاف

خارم اگر از خاری خارم تو مپنداری / دانم که مرا با گل یکجا تو نگهداری

گل راتوبه آن گوئی کزعشق معطرشد / آن گل که فقط گل بود درحادثه پرپرشد

سودای تورا دارم من از دل و از جانم / گفتند که پیدا شو دیدند که پنهانم

گفتند که پیدا کن خود را و تو را با هم / گفتم که پیدا هست در هر نفسس آدم

پیداست و من پنهان من در تن واو در جان / یک آن نظری کردم در خود گذری کردم

دیدم که نه در دوری نزدیک تر از نوری / در راه عبور از تو من این همه دور از تو

یک عمر نیاندیشم هیهات تو در خویشم / چشم است که بینا نیست در عشق که اینها نیست

53
#93
53 يا أنيس من لا أنيس له

افسوس ميخورم بر تمامي لحظات دوريم از تو ...

اي كاش قريبتر از اين نزد تو بودم /// با همان دلي كه آمدم، با همان برگشتم (!؟)
#94
At least 5 people in this world love you so much they would die for you
حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند

At least 15 people in this world love you, in some way
حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند

The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you
تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد

A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don't like you
یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود
حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند

Every night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleep
هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند

You are special and unique, in your own way
تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی

Someone that you don't know even exists, loves you
یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی

When you make the biggest mistake ever, something good comes from it
وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود

When you think the world has turned it's back on you, take a look
you most likely turned your back on the world
وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای

Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they know
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت

If you have great friends, take the time to let them know that they are great
وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
#95
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست
امتحان ریشه است
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست
زندگی چون پیچکیست
انتهایش میرسد
پیش خداcheshmak
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
#96
نشنو از نی
نی حصیری بینواست
بشنو از دل
دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
تقدیم به اونایی که دلشون سوخت و خانه ی دلبر حقیقی(خدا)شد53258zu2qvp1d9v
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
#97
خدایا ...
من همان بنده ای هستم که بندگی تو را نکردم. من به شیطان ، شیطانی که تو او را از باغ بهشت خود راندی اجازه دادم همسایه ی قلبم شود. من نمیدانستم شیطان باغچه ای دارد که هر جا میرود با اوست. با غچه ای پر از گیاهان رنگارنگ.
من در این باغچه گل کوچکی دیدم که نامش دروغ بود. ظاهرش زیبا و آرامش دهنده اما تا آن را بچینی گل دروغ دیگری میروید که بزرگتر است. محو زیبایی فریبنده اش آن را هم از خاک سیاه و نفرین شده ی باغچه ی شیطان جدا میکنی.
اگر چیدن و روییدن دوباره را ادامه دهی زیر هزاران گل دروغ مدفون میشوی.
درخت غرور را هم در این باغچه ی شیطانی یافتم. شاخه هایش مانند دیگر درختان متواضع نیستند تا بتوانی میوه ی آن را بچینی. این درخت با تمام بلندیش ، شاخه هایی رو به بالا دارد. کسانی میوه ی این درخت شوم را می خورند که بالا می روند. هر چه بیشتر اوج بگیری از زیبایی میوه ی تکبر بیشتر مدهوش میشوی. وای به روزی که میوه اش را حتی کمی مزه کنی... !!! بالهایت را شکسته خواهی دید.
گیاهان باغچه بسیارند : حسرت ، حسادت ، نا امیدی ، ظلم به دیگران ، ظلم به خویشتن ، دو رویی ، ریا و ...
خداوندا ...
گناه من و گناهان من ، باغ کوچک شیطان را وسعت بخشید تا جایی که باید زمین قلبم را در اختیار شیطان میگذاشتم.
ای خدای مهربان ...
توبه ام را بپذیر تا تمام محصول شیطان در آتش آه آتشین توبه ام خاکستر شود و نسیم رحمتت را فرمان ده تا چشمان شیطان رانده شده را با این خاکستر کور کند.
#98
فقط اسمي به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم
گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم
رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردند
همه خود درد من بودند گمان كردم كه همدردند
شگفتا از عزيزاني كه هم آواز من بودند
به سوي اوج ويراني پل پرواز من بودند

4fvfcja
هفت بار روح خویش را آزردم:

اولین بار زمانی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی خود را فروتن نشان می داد.

دومین بار آن هنگام بود که در مقابل فلج ها می لنگید.

سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت،آسان را برگزید.

چهارمین بار وقتی مرتکب گناهی شد، به خویش تسلی داد که دیگران هم گناه می کنند.

پنجمین بار آنگاه که به دلیل ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زد،و صبر را حمل بر قدرت و توانایی اش دانست.

ششمین بار چهره ای زشت را تحقیر کرد،درحالیکه ندانست آن چهره یکی از نقابهای خودش است.

و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است .
#99
پرواز میکنم به سوی تو

در بالای افق ایستاده ام
به روزی می اندیشم که با تو باشم

جانم را به باد صبحگاهی می سپارم

با همه خداحافظی میکنم

چرا که تو در منی در تار و پودم

و موجی لطیف برخاسته از جان تو

تا عمق وجودم می دود

و راهی جاودانه پیش رویم گسترده میشود

و من پرواز میکنم به سوی تو

به تو می اندیشم به ارمغان صبح

به نامت

که عاشقانه بر زبان جاری میکنم

به تو می اندیشم ای عشق


عشق من،تروخدا منتظرم بمووووووووووون،منو فراموش نکنننننننTears
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
به روز آخر هر سال

چون دلم نگریست

نه گریه کرد و نه خندید

بل به خنده گریست

چگونه ام نتوان گفت

این کسی داند

که زار زار بخندید و قا قا گریست

از اینکه سال نو آمد

پیام زندگی است

از اینکه سال کهن شد

نشان ره سپری است

پس این کلام دیو است و

در دهان پری است
سخنرانی دکتر علیرضا آزمندیان

از تجربه ی دیگران درس بگیر ، چون اینقدر عمر نمکنی که همه ی آنها را خود تجریه کنی .


تقديم به همه دلاي منتظر نفس

وقتی می یای صدا پات

از همه جاده ها می یاد

انگار نه از یه شهر دور

که از همه دنیا می یاد

تا وقتی که در باز میشه

لحظه دیدن می رسه

هر چی که جادست رو زمین

به سینه من می رسه اه...................

ای که تویی همه کسم

بی تو میگیره نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هر چی میخوام می رسم

به هر چی میخوام می رسم

......................................

وقتی تو نیستی قلبمو

واسه کی تکرار بکنم

گلهای خواب الودمو

واسه کی بیدار بکنم

دست کبوترهای عشق

واسه کی دونه بپاشه

مگه تن من میتونه

بدون تو زنده باشه؟

ای که تویی همه کسم

بی تو میگیره نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هر چی میخوام می رسم......

عزیزترین سوغاتی

غبار پیراهن تو

عمر دوباره منه

دیدن و بوئیدن تو

نه من تو رو واسه خودم

نه از سر هوس میخوام

عمر دوباره منی

تو رو واسه نفس میخوام

ای که تویی همه کسم

بی تو میگیره نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هر چی میخوام می رسم................................53258zu2qvp1d9v
اینجا سیم دلت به آسمان وصل میشود درنگ نکن

وعده گاه ما : تاپیک قرار عاشقی


[تصویر:  nasimhayat.png]

مطلب زیر تقدیم به برادران کانونی ام

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AD%D8%A...#pid202152

اللهم مولای کم من قبیح سترته

و کم من فادح من البلا اقلته

و کم من عثار وقیته

وکم من مکروه دفعته

و کم من ثنا جمیل لست اهلا له نشرته
لعنت بر عشق های زمینی که جز فلاکتو بدبختی
هیچی واسه آدم ندارن
توصیه من به شما:
هرگز عاشق نشید
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
نمیشه بدون عشق زندگی کرد مهم اینه که کی قلبت رو پر کرده
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

بدار یک نفس ای قاید این زمام جمال
که دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جمال

دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مردست در کمند غزال

تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال

اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
که ترک دوست بگویم تصوریست محال

به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به درنرود همچنان امید وصال

حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته صورت حال

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال

به ناله کار میسر نمی‌شود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوشست بنال

سعدی
در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است ...

فریدون مشیری
یا مهدی ادرکنی
اي عشق ...
من تو را به کسي هديه مي دهم که از من عاشق تر باشد و از من براي تو مهربان تر.
من تو را به کسي هديه مي دهم که صداي تو را از دور، در خشم، در مهرباني، در دلتنگي، در خستگي، در هزار همهمه ي دنيا، يکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسي هديه مي دهم که راز معصوميت گل مريم و تمام سخاوت هاي عاشقانه اين دل معصوم دريايي را بداند؛ و ترنم دلپذير هر آهنگ، هر نجواي کوچک، برايش يک خاطره باشد.
او بايد از نگاه سبز تو تشخيص بدهد که امروز هواي دلت آفتابي است؛ يا آن دلي که من برايش مي ميرم، سرد و باراني است.
اي.... ،اي بهانه ي زنده بودنم؛ من تو را به کسي هديه مي دهم که قلبش بعد از هزار بار ديدن تو، باز هم به ديوانگي و بي پروايي اولين نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنيايي حسرت به او خواهم بخشيد؛
ولي آيا او از من عاشق تر و از من براي تو مهربان تر است؟آيا او بيشتر از من براي تو گريسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولي، تو در عين ناباوري، او را برگزيدي...
مي دانم... من دير رسيدم...خيلي دير...خيلي...
يك بار ديگر بگذار بي ادعا اقرار كنم كه هر روز دلم برايت تنگ مي شود. روزهايي که تو را نمي بينم، به آرزوهاي خفته ....
Khansariha (8)


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان