1401 دي 6، 15:02
روژان / ۱ آبان / ۴۶ روز دوستی با کتاب/ جلد ۸ آنی
خدایا شکرت.
آنی تموم شد.حدود ۸ ماه طول کشید تا ۸ جلد آنی تموم بشه.نمیدونم کسی اینجا هست که کتاب آنی رو خونده باشه یا نه؟
امروز راستش گریه کردم.اتفاقات تلخ جلد ۸ و تموم شدن کل کتاب های آنی.میدونم به نظر مسخره بیاد ولی ، آنی شباهت زیادی به من داشت.
هر جفتمون عاشق معلمی بودیم.هر روز منم مثل آنی رویا پردازی میکنم. همیشه خجالت میکشیدم از گفتن این موضوع ولی آنی بهم نشون داد که گاهی اوقات رویا پردازی بهتر از این هستذکه همیشه واقعیت ها رو ببینیم...
همراه شدن با کسی مثل خودم بود.جلد ۸، پایان شاهکاری بود .
دوست دارم این بخش جلد ۸ رو اینجا بنویسم.
از والتر برای ریلا :
ریلا، فردا نی زن مرا به سرزمین غروب می برد، مطمئنم، ولی نمیترسم.این را فراموش نکن.من اینجا رهایی ام را به دست آورده ام.
ریلای_ما_ریلا، من راضی ام، شاید هیچ وقت فرصت نکنم اشعاری را که آرزویشان داشتم ، بنویسم.ولی خوشحالم که توانستم برای امنیت کانادا قدمی بردارم تا راحتی شاعرهای آینده تامین شود، راحتی کارگرهای آینده، راحتی خیال باف ها، چون اگر هیچ کس خیال بافی نکند ، دیگر انگیزه ای برای کارکردن باقی نمی ماند.
ریلا، هنوز هم خنده از لب هایت محو نمیشود؟ امیدوارم همین طور باشد.در سال هایی که در پیش است دنیا بیش از همه به خنده و شهامت ساکنینش نیاز دارد.
"به یاد والتر کاتبرت بلایت"
(در مورد نی زن صحبتی نمیکنم چون در جلد های قبل در کتاب بهش اشاره شده و باید کتاب رو خوند.قدرت قلم مونتگمری رو در این چند خط به خوبی میشه متوجه شد.)
ببخشید زیاد شد.