امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

میز گرد کانون

سلام به دوستان جان
بچه ها خیلی دوس دارم تو بحثتون شرکت کنم, اما فعلا وقتشو ندارم
در تایید حرف آنتی جی جان باید بگم که بله داداشم درس میگه
به نظر من هم شک مقدمه یقینه
و به قول استاد مطهری شک پل خوبیست اما جایگاه بدیست
و به نظر من اگه آدم به بعضی از سنت ها و باور ها شک نکنه ایمانش هم به اون موضوعات شبیه یه توهمه
و اتفاقا همین آدمایی که پایه عقلی ضعیفی دارن وقتی با بمب بارانی از عقاید مخالف مواجه میشن
1_یا کلا عقاید قبلی خودشون رو از دست میدن و مخالف 100% اونا میشن(نمونش رو دیدم , مثلا حافظ کلی رو میشناسم که الآن نماز هم نمیخونه!!!!)
2_یا فقط با تعصب برخورد میکنن و حتی اگه عقایدشون درست هم باشه نمیتونن ازش دفاع کنن و بقیه رو از این عقاید دور میکنن(این مدلیش رو هم دیدم , استدلالای طرف شبیه توهمه)
اتفاقا شاید این روزا 2 مدلش رو هم خودتون دارین تو این قضایای اخیر میبینین
البته اگه تلویزیون نیگا کنین دومی رو در سطح وسیع میبینین
نگین که بحث 30 آسی شد!
سیاست ما عین دیانت ماست!
به نظر من آدم اگه میخواد ایمانش نسبت به هر چیزی قویتر شه باید به اون شک کنه و اجازه ی سوال کردن رو به خودش بده
حتی راجبه خدا هم برای داشتن یک ایمان خوب باید شک کرد
بیخودی نیس که قرآن اینهمه داره میگه یعقلون
بابا یکم یعقلون
مطمئنم که دین هیچ چیزی نمیگه که عقل اون رو نقض کنه
افتخار اسلام اینه که برخلاف مسیحیت که میگه اول دین رو بپذیر و بعدا ازش خوشت مییاد!!!
اینه که میگه اول فکر کن و بعد با عقلت دین رو بپذیر!!
و حتما میدونین که یکی از افتخارات شیعه داشتن اجتهاده که باعث میشه دین آپ دیت شه
و فک نکنم هیچ دین و مذهبی اینجوری باشه
و ضمنا بعضیا شاید این عقیده رو داشته باشن که حق رو میشه با دل فهمید
من کاملا موافقم!!
اما
صراط مستقیم خیابان دل است و برای رسیدن به خیابان دل باید از کوچه ی عقل گذر کرد و برای رفتن به کوچه ی عقل باید از بن بست وهم و خیال خارج شد!!!
منتهی خیلیا توهم این رو دارن که با دلشون دارن تصمیم میگیرن اما غافل از اینکه اون فقط یه سرابه و هنوز در وهم به سر میبرن و البته اون اولیائ ا.. هستن که براحتی دلشون کار عقل رو براشون میکنه
کار ما اول از همه اونیه که قرآن گفته و باید فکر کنیم
پس بهتره بحث کنیم حتی اگه اون بحث یکم دیوونه کننده باشه و با سنت ها نخونه
البته در یه مواردی محدودیت هایی هست که استثنائن!!
و اون موارد هم از نظر عقلی بحث کردن راجبشون ممنوعه و عقل بحث نکردن راجبشون رو منطقی میکنه!!!
مثل اون اقوام جاهل گذشته نباشیم که میگفتن ما از سنت پدرانمون پیروی میکنیم!!!
فعلا
تا برنامه ی بعدcheshmak

در پناه حق
4fvfcja
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
مرسی صحبتات قشنگ و مفید بودKhansariha (46)
فقط خوبه هنوز وقتشو نداشتیا وگرنه طومار می نوشتی4fvfcjacheshmak(شوخیییی)
Khansariha (48)
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

برنده جان
دقیقا انتقادی که به اجتهاد می شه از همین موضع شما یعنی طرفداری از عقله
کسی مثل علامه طباطبایی که به درجه اجتهاد رسیده بود ، اجتهاد و مرجعیت رو کنار می ذاره و به فلسفه اسلامی توجه می کنه! علامه طباطبایی کسی بود که دروس فلسفی رو که برای مدت ها فراموش شده بود دوباره احیا کرد و فلسفه ملاصدرا و ...........رو وارد دروس حوزه کرد! که در همون زمان هم مخالفت های زیادی با ایشان شد و حتی کلاس هاشو مسئولین حوزه تعطیل کردن!
علامه بیشتر علاقش به فلسفه و عقلانیت و البته عرفان بود تا اجتهاد(اصلا می شه گفت اهمیتی به فقه و اجتهاد نمی داد)
اجتهاد و فقه فقط یعنی بیرون آوردن قوانین از منابع قرآن و احادیث و ..........
اگه منظورت علم کلام باز داستان فرق می کنه
اما فلسفه یعنی عقلانیت محض!
که عده ای هنوز هم باهاش مخالفن
ضمن اینکه اون چیزی که از دکتر سروش شنیدم: دین یهودیت تشکیل شده از اجتهاد و فقه خالص (یعنی فقط یه سری قوانین) و مسیحیت قوانین فقهی کمی داره اما بیشتر به معنا توجه می کنه! و یهودیت یه پوسته بدون مغزه و مسیحیت یه مغز بدون پوسته......اما عارفان ما کسانی بودند که معنا و غنای اسلام رو افزایش دادند!
به این معنا اگه به چیزی در اسلام باید افتخار کنیم کسی مثل مولاناست که بیشترین ارادت رو به حضرت محمد داشت و خدمتی که او به اسلام کرد هیچ فقیهی نکرد!
برنده جان از مواضعه روشن و صحیحت تشکر میکنم
تو خودت نمونه ی یک انسان با عقل هستی(هندونه رو گرفتی)cheshmak

"anti_j" جان من فکر کنم بحث خوبیه میون کشیدی

میشه یه دونه از خدمات جناب مولانا جلال الدین رو بگید؟

هرکس تونست جواب بده!
:s:
waiting for the end...
از زبون خودم نمی گم که حسین جان تا نگی این نظر تویه.
بزرگترین خدمت مولانا در واقع همین کتاب مثنویه که مثل یه معلم دلسوز شما رو به سمت زیبایی و دانایی و نیکویی ها می بره و پر شده از احادیث نبوی و آیات قرآن و حتی استدلالات عقلی و فلسفی و معارف الهی.
شما الان کتابای علامه حسن زاده آملی رو بخونی پره از شعرای مولانا که به عنوان شاهد برای درستی گفته ها و حتی به عنوان یک دلیل معتبر آورده شده.
علامه طباطبایی و علامه امینی بر مثنوی مولانا شرح نوشتن به علت ارادتی که به این مرد بزرگ داشتن
شیخ بهایی در مورد کتاب مثنوی می گه:
مثنوی معنوی مولوی
هست قرآن به لفظ پهلوی
دکتر الهی قمشه ای می گه من فقط با مولانا کوک می شم و مولانا کوکم
دکتر سروش هم می گه اگر من بخوام کسی رو به عنوان الگو و مراد انتخاب کنم اون مولاناست
شما حداقل یکی از این افراد رو باید قبول داشته باشید
شعر مولانا فقط یک شعر معمولی نیست که بخوایم از کنارش راحت رد بشیم و بگیم خوب یه شعری گفته.....شاعره دیگه!.....مهم نیست.
مولانا در واقع کسی بود که بر تمام علوم فقهی و کلامی و عقلی زمان خودش تسلط کامل داشت و در واقع مدرس حوزه بود، اما به واسطه ملاقاتش با شمس؛ از درس و مقام و مرتبه اجتماعی خودش گذشت و در چند سال آخر عمرش مثنوی رو سرود.............مثنوی که بعد از 700 سال تازه درخشش بیشتر می شه و کتاباش در امریکا و اروپا به عنوان پرفروش ترین کتابای سال معرفی می شه و حتی یکه سال به عنوان سال جهانی مولانا معرفی می شه!
یه چیزی که یادم رفت
اینکه می گن دکتر شریعتی می خواسته خودکشی کنه اما مثنوی رو می خونه و منصرف می شه!
البته فقط شنیدم اما معلوم نیست درست باشه!
حداقلش اینه که دکتر شریعتی هم به مثنوی علاقه داشته.
شهید مطهری هم از مثال های مولانا استفاده می کنه
آن ماری شیمل فیلسوف بزرگ آمریکایی هم که کتاب مهمی درباره حضرت فاطمه نوشته هم به مثنوی علاقه زیادی داشته.
بلاخره همه اینا مثنوی رو به عنوان یه کتاب ارزشمند و بزرگ قبول داشتن
سلام
من اینجا یه چیز بگم و برم
هی میخوام فعلا نیام تو بحث نمیشه!!
حالا که اینجوریه لطفا طومارمو(به قوله هورا جان) تا ته بخونین!!Khansariha (56)
آنتی جی جان
من فک میکنم پایه ی اجتهاده درست هم غیر از عقل نباشه و اصلا احکام ثانویه مگه چیه؟؟
منتهی به مرجعیت امروز هم به نظر من خیلی ایراد وارده چون از دنیای امروز خیلی عقب افتاده وگرنه فک نمیکنم ایراد از اجتهاد باشه!!
در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست******** عالمی ریش و عمامه و دستار نیست
(نصفش واسه خودم بود)cheshmak
و بهتره زیاد دنبال القاب آیت ا.. و حجت ا.. و دکتر و مهندس نباشیم
بعضی از آیت ا... ها هستن که هیچ نشانه ای از خدا در اون ها پیدا نمیشه کرد!!
و خیلیا هستن که آدم عکسشون رو هم که میبینه دلش واسشون میتپه!!

ضمنا هیچ کسی به غیر از معصومین رو نمیشه الگوی مطلق قرار داد
من به دکتر سروش ارادت خاصی دارم و مولانا رو هم خیلی دوست دارم و سخنرانی های استاد مطهری و الهی قمشه ای و آیت الله بهجت و .....رو هم گوش میدم و حتی عقایدی که به اصطلاح کتب ضاله گفته میشن رو هم کنکاش میکنم, اما در نهایت افسار عقل خودم رو به طور مطلق به هیچ کدوم نمیدم و در خیلی از موارد هم با عقاید و نظراتشون مخالفم و سئوال برام پیش مییاد و هر قسمتی از خواسته های عقلیمو یکی از اونا پاسخ میدن و اصلا قرار نیس آدم از کسی بطوره مطلق پیروی کنه که اگه اینجوری بود این همه آدم لازم نبود خلق شه , یه نفر خلق میشد!!
و هر کسی لاینه خودش رو برای رسیدن به حق داره که مخصوص اون شخصه و باید اونو پیدا کنه , گرچه همه از یه اوتوبان استفاده میکنن!!

ما آمده ایم تا در انبوه حقایق به معرفت برسیم!
اینجا خوبه یه توضیحی راجبه لفظ تهاجم فرهنگی هم بدم
و اون اینه که من اون رو قبول ندارم و اگه یه مکتب و ایدئولوژی قوی باشه و از پایه های محکم عقلی برخودار باشه در مقابل فرهنگ های دیگه با منطق وارد میشه و اگه دارندگان یه مکتب خاص برای رفتارهای خودشون پایه های محکم عقلی ندارن و با هر بیدی میلرزن و سست میشن , باید فاتحه ی اون مکتب رو خوند و درشو گل گرفت!!
کسایی که فقط از روی عادت و سنت کارایی رو انجام بدن , بدون فکر درباره ی چرایی اون رفتار ها به نظر من بر عبث میپپایند!!
و اگه یه ایدئولوژی از پی محکم عقلی برخوردار باشه , ورود مکاتب و نظرات مخالف به اون حتی باعث مستحکم تر شدن اون میشه
و به نظر من ما فقط تداخل فرهنگی داریم
و کسایی که از لفظ غلط تهاجم فرهگی (که فقط یه بار منفی در مخاطب ایجاد میکنه) استفاده میکنن
احتمالا
1_یا نمیدونن چی میگن و تکرار از روی تقلیده
2_و یا یه جای کارشون میلنگه!!

و آدم عاقل حتی از چیزای بد هم خوبی هایی رو دریافت میکنه!!
و اصلا اگه آدم معنی بد رو نفهمه خوب رو هم نمیتونه درک کنه!!

و اینم بگم که جای جای قرآن اومده که خدا به پیامبرش توصیه کرده که با مخالفانت با بهترین شیوه سخن بگو و استدلال کن و وظیفه ی تو فقط یادآوری هستش و نه بیشتر , خواستن بپذیرن,خواستن انکار کنن!!
اما بعضی از ما خودمونو از پیامبر هم بالا تر میدونیم!!
هر جا به نفعمون باشه یکی از اماما رو قربانی میکنیم!!
نمونه هاشو نمیگم دیگه!


درضمن اشعار عرفانی حضرت مولانا بسیار بسیار ارزشمند هستن که البته اگه دست بعضی آدم های کم خرد باشه فک کنم یه چن تا از دفتراشو کلا سانسور کنن و حتی شاید بدشون نیاد قرآن رو هم سانسور کنن!!
درضمن مولانا حرف قشنگی میزنه که همتون میدونین
هر کسی از ظن خود شد یار من **** از درون من نجست اسرار من
مولانا مفاهیم بسیار ناب عرفانی رو که به دلش وحی شده رو به زبان بسیار ساده به صورت تمثیل بیان کرده و قصدش ایجاد کتاب ادبی و شعری نبوده و اصلا مثنوی جزو راحتترین غالب هاس که معمولا برای بیان مفاهیم عرفانی کاربرد داشته نمونه ی دیگش منطق الطیر عطار هست و اینجوری نبوده که مولانا دنبال جور کردن قافیه باشه و یه جور حالت الهام داشته
و البته هر کس در هر مرحله ای از عرفان و انسانیت باشه مفاهیم اون رو در همون حد درک میکنه!!
و باز به نظر من مفاهیم عرفانی رو که عارفان درک میکنن , نمیتونه برای دیگران الزام آور باشه, چون برای دیگران برهان نیست و اگه بخویم حرف هر کسیو به اسم عرفان قبول کنیم این وسط یه عده شیاد سوئ استفاده میکنن!!
همونطوری که میبینیم خیلیا از اسم خدا و پیامبر (ص) و حضرت مهدی(عج) برای رسیدن به اهداف خبیثانه ی خود و سوار شدن بر دیگران استفاده کردن و میکنن!!(نمونه ی دورش کاهنین و کشیش ها بودن, اگه تو فیلم حضرت یوسف بغیر از زلیخا به چیزای دیگه دقت کردیم میدیدیم, اینا فقط داستان نیستن و امروز هم میتونه تکرار شه و قرآن هم گفته از داستان گذشتگان عبرت بگیرید!!!)
گفتم وحی و احتمالا بعضیا چششون چارتا شده بله وحی!Khansariha (134)
همونطور که قرآن میگه به زنبور عسل وحی میشه , به انسانها هم میتونه وحی بشه اما در سطوح مختلف!!
و ضمنا قبل از اینکه یک مسلمان و شیعه باشم یک انسانم و برام مهم نیست که مولانا سنی بوده یا مسیحی یا یهودی چون حرفایی که میزنه از ذات پاک انسان بیرون میاد وقتی که خودش رو پیدا کنه!!
و اینم بگم اینجا که از نظر من خیلی از یهودیا و مسیحیا از من مسلمون ترن !
بیشتر منظورم مومن تره, همونطور که در قرآن میگه ابراهیم مسلمان بود به معنی تسلیم رضای حق, در صورتی که حضرت ابراهیم قبل از اسلام بودن!!



و در ضمن آیت ا... طباطبایی و آیت ا... مطهری و حتی من شنیدم آیت ا... خمینی جزو روحانیونی بودن که در زمان خودشون بسیار روشن فکر بودن و کسانی که تحمل فکر کردن به اندیشه های نو و نیاز های جدید رو نداشتن با اونها دشمنی میکردن!!



بیشترین چیزی که به نظر من اهمیت داره اینه که انسانها بفهمن که از هم جدا نیستن و همدیگه رو همونجوری که خودشون رو و همونطوری که خدا رو دوس دارن دوست داشته باشن , چون اینها به نظر من یکین وقتی که بفهمن باید اینطوری باشن! (من=همه=خدا)

من با توجه به قرآن که گفته شما همین چن تا گناهی که من گفتمو انجام ندین بقیشو خدا ازش کوتاه میاد, عمل میکنم(آدرس دقیقشو الآن نمیدونم اگه کسی میدونه بگه لطفا)
و در بقیه موارد به عقل خودم رجوع میکنم تا به آیه هایی که در اون یعقلون گفته شده عمل کنم و اگه ازم اون دنیا پرسیدن چرا این کارو کردی میگم با عقلم بود(حالا یا درست و یا اشتباه!) و در مواردی که شک دارم احتیاط میکنم


برام خیلی جالب بود که شاید بیشتر از مفهوم متن قبلیه من بعضی از دوستان نسبت به کلمات واکنش نشون دادن
این نشون میده که بعضی از چیزا تو ضمیر ناخودآگاهشون خیلی تاثیر گذار بوده و تبلیغات کارش موثر بوده!!
ببخشید که کلی گویی میکنم


حسین جان هندونت افتاد زمین داداشم
اگه هنوزم فک میکنی حرفام مورد تاییدته میتونی دومی رو بفرستی, میزارم هوا که گرم شد با بچه های کانون دور هم بخوریم!!cheshmak

ببخشید اگه زیاد لفظ من رو بکار بردم , عمدا گفتم تا بدونین خیلی از این حرفا واسه عقل ناقصه خودمه و احتمال خطا رو درش بدین و بیشتر فک کنین تا خدایی نکرده تو چاه جهالت نیفتین و بار مسئولیت من کمتر شه, پس خواهشا فکر کنین!53258zu2qvp1d9v

هنوز دو سه تا طومار دیگه دارم که اگه بگم گوجه فرنگیو کفش و ... میاد به سمتم!!

تازه اینم خلاصه شده بود!!Khansariha (134)

در پناه حق
4fvfcja
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
oh my god
بحث و تموم کنید دیگهTears
من دلم یه بحث توپ میخواد...
یه بحثی که بین دخترا و پسرا دعوا بشه...[تصویر:  laugh3.gif]
آی حال میده...[تصویر:  coffeescreen.gif]
برم یکم فکر کنم ببینم چه بحثی میتونم پیدا کنم که حرص این دخترا رو در بیارم...[تصویر:  11.gif]
شوخی کردم...[تصویر:  4.gif]
به خدا هیچی تو دلم نیست...[تصویر:  21.gif]
یه کانون هست و میزگردش شما با این بحثای سنگینتون اشغالش کردید!
مهدی جان
خوب یه بحث پیشنهاد بده ما هم همراهیت می کنیم!42
این که غصه نداره عزیز!4fvfcja
بقیشو اگه حال نمی کنی نخون مهدی جان!cheshmak
مرسی
...................................................................................
برنده جان
خیلی ممنون از توضیحاتت
اما سعی کن یه کم خلاصه تر بنویسی
اینجوری بچه های بیشتری مطلبتو می خونن
...................................................................................
تا اون جایی که من از اجتهاد سر در می یارم : اجتهاد یعنی در آوردن احکام از دل قرآن و سنت و احادیث و تاریخ اسلام!
عقل هم همون نقشی رو داره که تو مثلا تاریخ داره که اسناد رو بررسی می کنه و درست و غلط رو تشخیص می ده!
در مورد احکام ثانویه هم باز هم تکیه بیشتر بر همون اسناد هست نه بر عقل!
اشکالاتی که بعضی گفتن ایناست:
اینکه خود اونها می گن حکم بر ظاهر امور هست
دوم اینکه خیلی از اونها اصلا عقل رو مرجع نمی دونن و من خودم از یکی شون شنیدم : اصل دین تبعیته و لازم به استفاده عقل در اثبات وجود خدا نیست
سوم اینکه هنوز هم همون کتاب های صد ساله پیش رو می خونن
چهارم.دکتر سروش:فلسفه تاریخ رو نمی خون
پنجم. نزول آیات و احادیث رو بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی حجت و دلیل قرار می دن
و............
آنتی جی جان بطور ویژه ازت ممنونم
فک نمیکنم نظرمون خیلی متفاوت باشه , اما شاید برداشت من از اجتهاد متفاوت باشه
که سعی میکنم اطلاعاتمو راجبش بیشتر کنم
و در مورد زیاد نوشتن هم حق با توئه

مهدی 69 عزیز درسته این بحثا سنگینه
اما خیلی مهمن
در هر صورت هر طور که دوستان بخوان
4fvfcja
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
چشم فکر میکنم حتما یه بحث توپ و جنجالی انتخاب میکنم!
(1388 بهمن 8، 21:34)هدف مقدس نوشته است:
(1388 بهمن 7، 23:54)خسته شرمنده نوشته است: اسلاميست از همه بهتره !!! بهترين فيلسوف علي(ع) هست.بقيه همه سر كاريه. يه كم از اين يه كم از اون ميشه اش شله قلم كار !!! مثله ماترياليست و....

دوست عزیز این حرف مصداق تحجره آدم باید همه مکتب ها رو مطالعه کنه باهاشون درگیر شه بهشون فکر کنه نقدشون کنه نه اینکه...
آنتی جی قبولت دارم...

بچه ها مهدی راست میگه بحث سنگین شده همه اش اینجوری باشه هم آدم حوصله اش سر میره یکم بحث سبک کنین بعد دوباره برمیگردیم 1

درسته یه عده ای از فیلسوف ها باید همچین کاری بکنن ،(برای نقدشون) ، اما برای ما در حد مقدمه از فلاسفه غرب بدونیم کافیه ، خیلیم میشه مقدماتی و راحت اساسشون رو نقد کرد.

اما گاهی مثلن فلسفه "غرب" میره تو زمینه هایی که خود اسلام از رفتن و بی خودی تقلا کردن توی اون زمینه ها فکر ها رو نهی میکنه که چه بسا بمون آسیب برسه . معنی "راسخین فی العلم " در قرآن هم همینه ، یعنی بیخودی توی زمینه هایی که مثلن عقل نمیتونه درک کنه فضولی نمیکنن . مثلن من هیچ وقت نمیتونم ذات خدا رو بفهمم ، یا این که هیچ وقت با عقل و منطقم نمیتونم هیچ حس و مشاهده ای از عالم غیب داشته باشم ، منطقم هیچ خبری از اون ور نمیده .

پس اگه وحی من رو بی خبر بذاره هیچ وقت نمیتونم به عالم غیب و عدل خدا ایمان بیارم ،

وحی و نقل خودش رو به عقل انسان عرضه میکنه و انسان با در نظر گرفتن اونها تعقل میکنه ، و سپس میپذیره .

یعنی تعقل و اندیشه برای درک بهتر و توی محدوده ی وحی و نقل انجام میشه ،
حضرت علی (ع):
اى پرسش‏کننده!، درست بنگر، آنچه را که قرآن از صفات خدا بيان مى‏دارد، به آن اعتماد کن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را که شيطان تو را به دانستن آن واميدارد، که کتاب خدا آن را بر تو واجب نکرده، و در سنت پيامبر (ص) و امامان هدايتگر (ع) نيامده، رها کن و علم آن را به خدا واگذار، که اين نهايت حق پروردگار بر تو است.

بدان، آنها که در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه که بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمى‏دانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بى‏نياز ساخته است،
و آنان را از اين رو که به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه که تفسير آن را نمى‏دانند اعتراف مى‏کنند، ستايش فرمود،
و ترک ژرف‏نگرى آنان در آنچه که خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است.
پس به همين مقدار بسنده کن! و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى مکن، تا از تباه‏شدگان نباشى.

....................................................................................................
یعنی برای شناخت خدا ، "راسخین فی العلم " ، به صفات خدا در قرآن بسنده میکنن . و فقط در اون محدوده اندیشه میکنن .

به بحث برنده جان و آنتی جی وارد نمیشم ولی

شک کردن در اعتقادات و دوباره بررسی کردن اونها خوبه و باعث تحکیم پایه های اعتقادی میشه ، اما بعضی " احکام" و بعضی قوانین رو ما هیچ وقت نمیتونیم به راز و حکمت و "حقیقت " اونها با عقل دست پیدا کنیم .

، درباره ی ایمان اوردن هم،
ممکنه طرف انقدر قلبش تیره و سخت شده باشه که هرچی اندیشه و "منطق" هم کنه ، کافی برای ایمان اوردنش نباشه ! و ایمان نیاره .
یعنی به نظر من اضافه بر این نیاز به هدایت قلبی هم داری .
ضمن این که سوالهای زیادی توی این بحث دارم که تا حالا نتونستم جوابی براشون پیدا کنم .

گفتم "منطق"
چون عقل و تعریفش از نظر اسلام خیلی بحث هست ،در حد خیلی مختصر مثلن ، امام صادق میگه : عقل چیزی است که خدا با آن پرستیده میشود .
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
(1388 بهمن 12، 8:20)مجتبی نوشته است: شک کردن در اعتقادات و دوباره بررسی کردن اونها خوبه و باعث تحکیم پایه های اعتقادی میشه ، اما بعضی " احکام" و بعضی قوانین رو ما هیچ وقت نمیتونیم به راز و حکمت و "حقیقت " اونها با عقل دست پیدا کنیم .
....

گفتم "منطق"
چون عقل و تعریفش از نظر اسلام خیلی بحث هست ،در حد خیلی مختصر مثلن ، امام صادق میگه : عقل چیزی است که خدا با آن پرستیده میشود .
با خدا، تا خدا

ترک من
مجتبی جان
منم می خواستم این بحث محدودیت عقل رو مطرح کنم اما گفتم همه در این زمینه ماشاا... استادند
و تو جامعه ما خیلی روش تاکید شده
البته عقل و ایمان و وحی هر کدوم یه خدمتی به ما می کنن و هر سه تا شون در جای خودش مهمند
ولی نظر من در مورد فلسفه غرب چیز دیگست و از اون جا که بحث طولانی شده و بچه ها هم خسته شدن و مهدی 69 الانه که با چماق بزنه تو کلم!
تو پیام خصوصی نظرمو برات گفتم
اگر کس دیگیه نظر من براش مهم بود می تونم اونو براش ارسال کنم
مرسی
..............................................................
ضمن این که مجتبی جان ازت واقعا تعجب کردم؛ این که ما نمی تونیم با عقلمون به حکمت احکام پی ببریم!!!!!!!!!!!!!! واقعا نظرت اینه!!!!!!!!!!!!!!!!171717171717
در مورد خدا و ذاتش قبول دارم از دایره عقل ما خارجه
ولی در مورد احکام؛ فلسفه همه اونا دستیافتنیه............و از دایره عقل خارج نیستن..........گویی اینکه ما به فلسفه بعضیاشون نرسیده باشیم ..........که اکثرا رسیدیم!
هیچ دلیلی وجود نداره که ما با عقلمون بهشون نرسیم!
اما مسئله اینجاست که تا وقتی به حکمت عملی نرسیدیم باید اونو رها بکنیم؟
معلومه که نه. با اعتمادی که به وحی و پیامبرمون داریم باید به اونا عمل کنیم.
بازم تعجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!171717
(1388 بهمن 10، 22:54)anti_j نوشته است: از زبون خودم نمی گم که حسین جان تا نگی این نظر تویه.
بزرگترین خدمت مولانا در واقع همین کتاب مثنویه که مثل یه معلم دلسوز شما رو به سمت زیبایی و دانایی و نیکویی ها می بره و پر شده از احادیث نبوی و آیات قرآن و حتی استدلالات عقلی و فلسفی و معارف الهی.
شما الان کتابای علامه حسن زاده آملی رو بخونی پره از شعرای مولانا که به عنوان شاهد برای درستی گفته ها و حتی به عنوان یک دلیل معتبر آورده شده.
علامه طباطبایی و علامه امینی بر مثنوی مولانا شرح نوشتن به علت ارادتی که به این مرد بزرگ داشتن
شیخ بهایی در مورد کتاب مثنوی می گه:
مثنوی معنوی مولوی
هست قرآن به لفظ پهلوی
دکتر الهی قمشه ای می گه من فقط با مولانا کوک می شم و مولانا کوکم
دکتر سروش هم می گه اگر من بخوام کسی رو به عنوان الگو و مراد انتخاب کنم اون مولاناست
شما حداقل یکی از این افراد رو باید قبول داشته باشید
شعر مولانا فقط یک شعر معمولی نیست که بخوایم از کنارش راحت رد بشیم و بگیم خوب یه شعری گفته.....شاعره دیگه!.....مهم نیست.
مولانا در واقع کسی بود که بر تمام علوم فقهی و کلامی و عقلی زمان خودش تسلط کامل داشت و در واقع مدرس حوزه بود، اما به واسطه ملاقاتش با شمس؛ از درس و مقام و مرتبه اجتماعی خودش گذشت و در چند سال آخر عمرش مثنوی رو سرود.............مثنوی که بعد از 700 سال تازه درخشش بیشتر می شه و کتاباش در امریکا و اروپا به عنوان پرفروش ترین کتابای سال معرفی می شه و حتی یکه سال به عنوان سال جهانی مولانا معرفی می شه!
یه چیزی که یادم رفت
اینکه می گن دکتر شریعتی می خواسته خودکشی کنه اما مثنوی رو می خونه و منصرف می شه!
البته فقط شنیدم اما معلوم نیست درست باشه!
حداقلش اینه که دکتر شریعتی هم به مثنوی علاقه داشته.
شهید مطهری هم از مثال های مولانا استفاده می کنه
آن ماری شیمل فیلسوف بزرگ آمریکایی هم که کتاب مهمی درباره حضرت فاطمه نوشته هم به مثنوی علاقه زیادی داشته.
بلاخره همه اینا مثنوی رو به عنوان یه کتاب ارزشمند و بزرگ قبول داشتن

ببین "anti_j"جان خودت هم قبول داری که مولوی خیلی خوب باشه در حد آوردن شاهد مثال نه در حد ایجاد فکر

ولی یه نفر مثل ابن سینا که یک فرد کاملا عقل گراست(مشا) باعث ایجاد تفکر اصالت عقل در اروپا شد

حالا خودت اختلاف سطح بین مولانا و ابن سینا رو دریاب!

اگر ابن سینا نبود به اقرار همه ی فلاسفه علم وارد بن بستی همیشگی میشد

حالا آیا مولانا بیشتر به بشریت خدمت کرده یا ابن سینا؟

آیا غیر از اینه که افکار اشتباه و گمراه کننده ی مولانا باعث ایجاد فرقه ی مولویت در جهان اسلام شده؟

خودت قضاوت کن!
این تازه یه نمونه از دانشمندان مسلمان ایرانه
یه نمونه ی دیگش ملاصدراست
:s:
waiting for the end...
حسین جان
خوب اسلام هم بعد از حضرت محمد 72 فرقه شدن شایدم بیشتر که همشون از قرآن دلیل برای اثبات خودشون می یارن!
البته من هیچ کس رو رد نمی کنم مولانا، ابن سینا، ابن مسکویه، فارابی، غزالی، ملاصدرا اینا همشون خدمات مهمی به اسلام کردن!
اصلا کار ابن سینا با کار مولانا فرق می کنه!
ابن سینا بیشتر به علم، عقل و فلسفه خدمت کرد(گویی این که نوشته های آخرش عرفانی بود)
و مولانا بیشتر یک عارف بود و به عمل و خودسازی و درون و کشف و شهود درونی توجه داشت.(ضمن اینکه دلایل کاملا عقلی و فلسفی هم در مثنوی وجود داره و زیاد هم هست مثل دلایل مولانا بر مسئله جبر و اختیار)
همه اینا بزرگان ما هستن و به همه اونا احترام باید احترام بذاریم و کتاباشون رو بخونیم و از اونا استفاده ببریم
اگر هم دستمون رسید باید اونا رو نقد کنیم , چون نقد عین احترام به اوناست
مرسی


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان