امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هدف های من از ترک خودارضایی

(1400 فروردين 10، 15:03)یا باب الحوائج نوشته است: سلام اهداف من از ترک:
خوب منم مثل خیلی از دوستان دوست دارم با خدا رفیق بشم
تو زندگی موفق باشم
باعث سربلندی خانوادم باشم
رفتارما کنترل کنم
به روز رسانی اهداف:
لذت دوچندان از زندگی Khansariha (69)
حس نشاط نسبت به محیط اطراف Khansariha (46)
احساس رضایت از زندگی 317
رسیدن به اهداف معنوی و شغلی Confetti
به سرانجام رسیدن وضعیت فعلی Confetti
کسب رضایت خدا Khansariha (69)
کسب لیاقت زیارت حرم حضرت معصومه و جمکران Khansariha (69)
به هدر نرفتن عمر و جوانی 49-2
انتقال حس خوب پاکی به دوستان و اعضا کانون Confetti
خوب هر انسانی دوست داره که تو ابعاد مختلف مادی و معنوی به موفقیت و کمال برسه و بب نظر من لازمه رسیدن به اهداف مهم زندگی،رشد،موفقیت،وکمال چیزی جز اراده نیست. 
هرکس در این کره خاکی به موفقیتی دست پیدا کرده به خاطر اراده محکمی هست که داشته و به واسطه این اراده سختی راهو مشکلاتشو پشت سر گذاشته و به آنجایی رسیده که حق بوده برسه
منم یکی ازین انسان هام که دوست دارم دراینده شخص متشخصی بشم. دوست دارم تو. کنکورم موفق بشم. دوس دارم یه ادم مشتی و قوی بشم که آدمای زمین خوردرو بلند کنه و بهشون امید به ادامه زندگی القا کنه
دوست دارم مردی بشم که پدرو مادرم بهم افتخار کنن و دل نازنینشونو شاد کنم
 دوست دارم که از الان شخصیتمو بسازم و بتونم اینده پر از عشقو گرمی و آرامشیو برای همسر ایندم و فرزندانم رقم بزنم. 
واز همه مهمتر آرزومه که بتونم به خدا و امام  زمان نزدیک شم و وقتی امام زمان آومد سرمو بالا بگیرم بهش بگم که به ابی انت و امی و نفسی ومالی واسرتی دوست دارم که تو راه امام زمان شهید بشم و باشهامت از پادشاه بشریت و حجت خدا دفاع کنم 
وهزارو یک آرزوی دیگه که همشون وابسته به داشتن اراده و تلاش زیاد هستن 
امااااا متاسفانه خ. ا همه اینارو بهم میزنه چون که اراده رو ضعیف میکنه 

فهمیدید چی شد؟ 20 یعنی با انجام این عمل از همه اون آرزوهای قشنگ جا میمونی و تبدیل میشی به یه آدم ضعیفه معتاده افسرده که هیچ برنامه وهدفی برازندگی نداره Shy
اون وقته که میبینی بیست سال از عمرت گذشته و تمام فرصت های زندگیتو برا یه غریزه چیپ و بی ارزش حیوانی از دست دادی 
اون وقته که میمیری یو تو اون دنیا میبینی که به خاطر همین عمل تمام اهداف آسمانی تو گم کرده بودی و به جای پرورش عشقو محبت و اخلاص تو وجودت و روحت پر ازاافسردگی غم اوردی. اون زمانه که تو جهنم حسرت 
و تو آتیش پشیمانیت میسوزی و ته دل افسوس میخوری.  خلاصه من واقعا نمیخوام به این ادم تبدیل شم و با ترک خ. ا میخوام  تمام آرزوهام که بالا گفتمو عملی کنم. هرکی که این پیامو میخونه ازش خواهش میکنم که برام دعا کنه. واقعا تو مسیر ترک همراهی جز شما کانونیا ندارم. امیدوارم که تک تکتون به آرزوهای زیباتون برسید و موفق شی. چاکر همتون  
یاعلی Thankyou
....... چرا از غیر شکایت کنم که همچو حباب........ 
..........  همیشه خانه خراب هوای خویشتنم.......... 

دوستان اینو حتما بخونید

پیامی از یکی از کاربران خوب سایت داداش رضا:



تقدیم به همه کسانی که با ذره ذره وجودشون اینا رو حس کردن و تا مغز استخون با این درد زندگی کردن:



خسته شدیم ، خستهِ خسته !

از غسل هایی که بعد از گناه کردیم، که همش دنبال یه بهونه بودیم که کسی نفهمه چرا رفتیم حموم ؟ که کسی نفهمه چرا اینقدر زود زود میریم حموم؟

زمان غسل کردنو یادت میاد؟!

همون لحظه ایی که زیر دوش وایستادیم و به ارامش بعد از غسل فکر کردیم و به زشتی کاری که چند دقیقه قبل انجام دادیم! به خودمون قول دادیم این اخرین دفعه است که داریم گناه میکنیم و براش غسل میکنیم، اما چقدر زود در موقعیت گناه قول و قرارامون یادمون رفت!

خسته ایم از اینکه صدتا سرچ بیخود در نت زدیم و تهش نشستیم دونه دونه هیستوریا رو پاک کردیم! که مبادا یه نفر اتفاقی ببینه که ما چی سرچ کردیم؟!

چه جاهایی دلمون لرزید که نکنه لو بریم ! اگه آبرومون بره چی ؟!

خسته از کلیپ ها عکسا رمان ها و فیلم هایی که دیدیم تا یه کار حیوانی رو ببینیم و لذت ببریم !

خسته از مشت مشت قرص خوردن که چرا پامون تق تق صدا میده و هر از گاهی دستمون تیر میکشه!

هر دفعه بهونه های مختلف اوردیم که چرا کِسِلیم؟ که چرا مریضیم؟! چرا همش خوابمون میاد؟! به بهونه کار و درس رفتیم تو اتاق و فکر کردیم هیشکی ما رو نمیبینه ولی هر غلطی که بود با خودمون انجام دادیم!

خسته ایم از تمام اون دوثانیه لذت هایی که بعدش حس کردیم بدبخت ترین ادم زمینیم!

خسته ایم از تموم اون روزایی که جرات نداشتیم به چشای خودمون در اینه نگاه کنیم .خجالت کشیدیم به خودمون بگیم دوستت دارم ! هر دفعه که تو اینه نگاه کردیم به خودمون گفتیم ببین که چیکارم کردی ؟!

کجای زندگی خود مونو جا گذاشتیم؟! کدوم صفحه از روزگار خودمونو گم کردیم؟! چرا به جای اینکه مشکلاتمونو حل کنیم، با هفت تیر به روحمون شلیک کردیم؟! چندتا از ارزوهامون رو با دست های خودمون کشتیم؟ چندتا از استعداد و موفقیت های خودمونو به پای یه لحظه لذت خفه کردیم؟! از کی با خودمون بد شدیم؟ ها؟!!!

چند دفعه کر شدیم و صدای خدا رو نشنیدیم ؟! چند دفعه به عذاب وجدانمون خفه کن نصب کردیم که هعی بهمون نگه: نکن برگرد ادامه نده!

میدونیم که وقتی خفه شد دودش تموم وجودمونو فرا گرفت و سیاهِ سیاه شدیم؟! میدونیم که یه پرده سیاه جلوی چشممونو گرفت و نذاشت که از طبیعت و زیبایی های خداوند لذت ببریم؟!

همین بود که بی تفاوت از کنار ماه و خورشید و طلوع و غروب و کهکشان ها و ستاره ها عبور کردیم و اصن نفهمیدیم کی روز شد و کی شب اومد !

چند دفعه گول شیطان رو خوردیم و توهم زدیم این دفعه با دفعه قبل فرق میکنه ؟! مگه نشنیدیم که شیطان به بابامون( حضرت ادم) هم رحم نکرد، اونوقت به من و تو رحم کنه؟! هه !

ما داریم در یه دود بسیار غلیظ زندگی میکنیم ، خدا کلی نعمت بهمون داده تا بتونیم با این نعمت ها به خودش برسیم اما ما داریم دونه دونه نعمت ها رو در شومینه دنیا میسوزونیم تا غلظت این دود رو زیاد کنیم ! چون ان سوی دود رو نمیبینیم و فکر میکنیم زندگی فقط همین دود غلیظی هستی که اطرافمونو فرا گرفته! بسه به خودمون بیاییم!

ما محکومیم! محکوم به قتل عمد !

ما خودمون رو با این کارِ کثیف کشتیم!

چه جاهایی که میتونستیم موفق ترین باشیم ، اما نشدیم ! چه جاهایی که میتونستیم عزیز دردونه خدا بشیم ولی نشدیم! چه جاهایی که میتونستیم ارامش رو زیر زبونمون مزه مزه کنیم اما چیزی جز تپش قلب و استرس و عرق چیز دیگه ایی حس نکردیم. مگه چقدر زنده ایم که نصف زندگی مون به استرس و فشار های عصبی به فنا میره؟! هعی توهم زدیم ، خیال کردیم ، تصور کردیم…

واقعا داریم باخودمون چیکار میکنیم؟! ما ها به خودمون خیلیییی بدهکاریم ، خیلی. به تعداد روزهایی که از دست دادیم به تعداد موفقیت های که از دست دادیم به تعداد خوشبختی ها ، ارزوها، ارامش ها، شادی ها، سلامتی ها ، لذت ها ، خنده ها، قوی بودن ها و…

بازم بگم؟!

برگردیم، دیر نیس ! اگه تلاش کنیم نه تنها همه اش دوباره بهمون داده میشه که خدا نه ده تایی اشانتیون هم بهمون میده . نه به اندازه ده تا انگشتت! بلکه به اندازه ده تایی بچگیامون بهمون پس میده! همون ده تایی که وقتی بچه بودیم و میگفتن چن تا خدا رو دوست داری ؟ میگفتیم ده تاااااا 
واسه ارامش هم دعا کنیم
اگه این دوتا لینک رو وقت گذاشتی و خوندی، بعدش میتونیم مطمئن باشیم که قصد صددرصدیت ترکه.

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AA%D8%A...#pid612256


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid612283


اره طولانیه چون راه ترکم طولانیه ولی قول میدم بعد خوندنشون همون آدمی نیستی که وارد تونل شد 53 302  


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621890

https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621964
بقیه رو نمیدونم
ولی من ترک کردم چون حالم از خودم بهم میخورد
چون دیگه نمیتونستم تو آینه نگاه کنم و قاتل خودمو ببینم...
اگه این دوتا لینک رو وقت گذاشتی و خوندی، بعدش میتونیم مطمئن باشیم که قصد صددرصدیت ترکه.

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AA%D8%A...#pid612256


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid612283


اره طولانیه چون راه ترکم طولانیه ولی قول میدم بعد خوندنشون همون آدمی نیستی که وارد تونل شد 53 302  


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621890

https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621964
(1388 مهر 28، 22:26)مجتبی نوشته است: هدف های من از ترک خودارضایی چیه؟
علت اینکه می خوام خودارضایی رو ترک کنم چیه؟
دلایل من برای ترک خودارضایی چیه؟
چرا می خوام خودارضایی رو ترک کنم؟

نمیشه به این سوال ها فکر نکرد و شروع به ترک خودارضایی کنیم.
تو این تاپیک می خوایم پاسخ هامون به این سوال ها رو بنویسیم.

بهتر این هست که اول این کار رو روی کاغذ (یا تو کامپیوتر و گوشی مون) برای خودمون انجام بدیم و بعد خلاصه ای از اون رو اینجا بذاریم.

یادمون باشه که دلایل واقعی مون رو بنویسیم. کاری به صحبت ها و دیده ها و شنیده های دیگران نداشته باشیم.
اون دلایلی که واقعا از عمق وجودمون میاد.

می خوایم دلایلی که همیشه تو ناخودآگاه مون با خودمون مرور می کردیم رو به سطح خودآگاه بیاریم و مکتوب شون کنیم.

کسی که هر روز دلایلش از ترک خودارضایی رو بخونه و مدام به خودش یادآوری کنه که هدفش از ترک خودارضایی چیه،
دیگه موقع مواجهه با وسوسه ها، دنبال دلیل نمی گرده؛ خود به خود همه ی دلایلش براش رژه میرن.

سلام
بهترین پستی هست که تا الان اینجا دیدم. اینکه من به تفکر وا میداره ویژگی این تاپیکه ممنون

پاسخ من تا اینجای کار:

خودارضایی به من لذت ماندگار و عمیقی نمی ده
  1. باعث میشه از لذت های حلال برخوردار نشم
  2. باعث می شه از نظر جسمی و روحی ضعیف بشم و حرکت منو کند یا متوقف می کنه تا نتونم استعدادهای روحی و جسمی رو شکوفا کنم
  3. نمیذاره قوی شم(جسمی و مادی) 
  4. منو تبدیل به یه برده می کنه که حقیر و بی ارزشه
  5. رابطه مو با بقیه خراب میکنه
  6. منو از امام حسین دورمی کنه
  7. منو از خدا دور میکنه
  8. والبته خیلی از ذررهای جسمی و ظاهری
  9. در کل دنیا و آخرتمو نابود میکنه
(1401 شهريور 30، 15:46)yaldaw نوشته است: دوستان اینو حتما بخونید

پیامی از یکی از کاربران خوب سایت داداش رضا:



تقدیم به همه کسانی که با ذره ذره وجودشون اینا رو حس کردن و تا مغز استخون با این درد زندگی کردن:



خسته شدیم ، خستهِ خسته !

از غسل هایی که بعد از گناه کردیم، که همش دنبال یه بهونه بودیم که کسی نفهمه چرا رفتیم حموم ؟ که کسی نفهمه چرا اینقدر زود زود میریم حموم؟

زمان غسل کردنو یادت میاد؟!

همون لحظه ایی که زیر دوش وایستادیم و به ارامش بعد از غسل فکر کردیم و به زشتی کاری که چند دقیقه قبل انجام دادیم! به خودمون قول دادیم این اخرین دفعه است که داریم گناه میکنیم و براش غسل میکنیم، اما چقدر زود در موقعیت گناه قول و قرارامون یادمون رفت!

خسته ایم از اینکه صدتا سرچ بیخود در نت زدیم و تهش نشستیم دونه دونه هیستوریا رو پاک کردیم! که مبادا یه نفر اتفاقی ببینه که ما چی سرچ کردیم؟!

چه جاهایی دلمون لرزید که نکنه لو بریم ! اگه آبرومون بره چی ؟!

خسته از کلیپ ها عکسا رمان ها و فیلم هایی که دیدیم تا یه کار حیوانی رو ببینیم و لذت ببریم !

خسته از مشت مشت قرص خوردن که چرا پامون تق تق صدا میده و هر از گاهی دستمون تیر میکشه!

هر دفعه بهونه های مختلف اوردیم که چرا کِسِلیم؟ که چرا مریضیم؟! چرا همش خوابمون میاد؟! به بهونه کار و درس رفتیم تو اتاق و فکر کردیم هیشکی ما رو نمیبینه ولی هر غلطی که بود با خودمون انجام دادیم!

خسته ایم از تمام اون دوثانیه لذت هایی که بعدش حس کردیم بدبخت ترین ادم زمینیم!

خسته ایم از تموم اون روزایی که جرات نداشتیم به چشای خودمون در اینه نگاه کنیم .خجالت کشیدیم به خودمون بگیم دوستت دارم ! هر دفعه که تو اینه نگاه کردیم به خودمون گفتیم ببین که چیکارم کردی ؟!

کجای زندگی خود مونو جا گذاشتیم؟! کدوم صفحه از روزگار خودمونو گم کردیم؟! چرا به جای اینکه مشکلاتمونو حل کنیم، با هفت تیر به روحمون شلیک کردیم؟! چندتا از ارزوهامون رو با دست های خودمون کشتیم؟ چندتا از استعداد و موفقیت های خودمونو به پای یه لحظه لذت خفه کردیم؟! از کی با خودمون بد شدیم؟ ها؟!!!

چند دفعه کر شدیم و صدای خدا رو نشنیدیم ؟! چند دفعه به عذاب وجدانمون خفه کن نصب کردیم که هعی بهمون نگه: نکن برگرد ادامه نده!

میدونیم که وقتی خفه شد دودش تموم وجودمونو فرا گرفت و سیاهِ سیاه شدیم؟! میدونیم که یه پرده سیاه جلوی چشممونو گرفت و نذاشت که از طبیعت و زیبایی های خداوند لذت ببریم؟!

همین بود که بی تفاوت از کنار ماه و خورشید و طلوع و غروب و کهکشان ها و ستاره ها عبور کردیم و اصن نفهمیدیم کی روز شد و کی شب اومد !

چند دفعه گول شیطان رو خوردیم و توهم زدیم این دفعه با دفعه قبل فرق میکنه ؟! مگه نشنیدیم که شیطان به بابامون( حضرت ادم) هم رحم نکرد، اونوقت به من و تو رحم کنه؟! هه !

ما داریم در یه دود بسیار غلیظ زندگی میکنیم ، خدا کلی نعمت بهمون داده تا بتونیم با این نعمت ها به خودش برسیم اما ما داریم دونه دونه نعمت ها رو در شومینه دنیا میسوزونیم تا غلظت این دود رو زیاد کنیم ! چون ان سوی دود رو نمیبینیم و فکر میکنیم زندگی فقط همین دود غلیظی هستی که اطرافمونو فرا گرفته! بسه به خودمون بیاییم!

ما محکومیم! محکوم به قتل عمد !

ما خودمون رو با این کارِ کثیف کشتیم!

چه جاهایی که میتونستیم موفق ترین باشیم ، اما نشدیم ! چه جاهایی که میتونستیم عزیز دردونه خدا بشیم ولی نشدیم! چه جاهایی که میتونستیم ارامش رو زیر زبونمون مزه مزه کنیم اما چیزی جز تپش قلب و استرس و عرق چیز دیگه ایی حس نکردیم. مگه چقدر زنده ایم که نصف زندگی مون به استرس و فشار های عصبی به فنا میره؟! هعی توهم زدیم ، خیال کردیم ، تصور کردیم…

واقعا داریم باخودمون چیکار میکنیم؟! ما ها به خودمون خیلیییی بدهکاریم ، خیلی. به تعداد روزهایی که از دست دادیم به تعداد موفقیت های که از دست دادیم به تعداد خوشبختی ها ، ارزوها، ارامش ها، شادی ها، سلامتی ها ، لذت ها ، خنده ها، قوی بودن ها و…

بازم بگم؟!

برگردیم، دیر نیس ! اگه تلاش کنیم نه تنها همه اش دوباره بهمون داده میشه که خدا نه ده تایی اشانتیون هم بهمون میده . نه به اندازه ده تا انگشتت! بلکه به اندازه ده تایی بچگیامون بهمون پس میده! همون ده تایی که وقتی بچه بودیم و میگفتن چن تا خدا رو دوست داری ؟ میگفتیم ده تاااااا 
واسه ارامش هم دعا کنیم
چقدر خوب لحظاتی که زندگی کردم رو مرور کردید، داشت گریه م می گرفت. کاش می گرفت! 
ناتوانم از نجات خودم. فقط از پس خود خدا برمیاد که نجاتم بده...
(1401 شهريور 30، 15:46)yaldaw نوشته است: دوستان اینو حتما بخونید

پیامی از یکی از کاربران خوب سایت داداش رضا:



تقدیم به همه کسانی که با ذره ذره وجودشون اینا رو حس کردن و تا مغز استخون با این درد زندگی کردن:



خسته شدیم ، خستهِ خسته !

از غسل هایی که بعد از گناه کردیم، که همش دنبال یه بهونه بودیم که کسی نفهمه چرا رفتیم حموم ؟ که کسی نفهمه چرا اینقدر زود زود میریم حموم؟

زمان غسل کردنو یادت میاد؟!

همون لحظه ایی که زیر دوش وایستادیم و به ارامش بعد از غسل فکر کردیم و به زشتی کاری که چند دقیقه قبل انجام دادیم! به خودمون قول دادیم این اخرین دفعه است که داریم گناه میکنیم و براش غسل میکنیم، اما چقدر زود در موقعیت گناه قول و قرارامون یادمون رفت!

خسته ایم از اینکه صدتا سرچ بیخود در نت زدیم و تهش نشستیم دونه دونه هیستوریا رو پاک کردیم! که مبادا یه نفر اتفاقی ببینه که ما چی سرچ کردیم؟!

چه جاهایی دلمون لرزید که نکنه لو بریم ! اگه آبرومون بره چی ؟!

خسته از کلیپ ها عکسا رمان ها و فیلم هایی که دیدیم تا یه کار حیوانی رو ببینیم و لذت ببریم !

خسته از مشت مشت قرص خوردن که چرا پامون تق تق صدا میده و هر از گاهی دستمون تیر میکشه!

هر دفعه بهونه های مختلف اوردیم که چرا کِسِلیم؟ که چرا مریضیم؟! چرا همش خوابمون میاد؟! به بهونه کار و درس رفتیم تو اتاق و فکر کردیم هیشکی ما رو نمیبینه ولی هر غلطی که بود با خودمون انجام دادیم!

خسته ایم از تمام اون دوثانیه لذت هایی که بعدش حس کردیم بدبخت ترین ادم زمینیم!

خسته ایم از تموم اون روزایی که جرات نداشتیم به چشای خودمون در اینه نگاه کنیم .خجالت کشیدیم به خودمون بگیم دوستت دارم ! هر دفعه که تو اینه نگاه کردیم به خودمون گفتیم ببین که چیکارم کردی ؟!

کجای زندگی خود مونو جا گذاشتیم؟! کدوم صفحه از روزگار خودمونو گم کردیم؟! چرا به جای اینکه مشکلاتمونو حل کنیم، با هفت تیر به روحمون شلیک کردیم؟! چندتا از ارزوهامون رو با دست های خودمون کشتیم؟ چندتا از استعداد و موفقیت های خودمونو به پای یه لحظه لذت خفه کردیم؟! از کی با خودمون بد شدیم؟ ها؟!!!

چند دفعه کر شدیم و صدای خدا رو نشنیدیم ؟! چند دفعه به عذاب وجدانمون خفه کن نصب کردیم که هعی بهمون نگه: نکن برگرد ادامه نده!

میدونیم که وقتی خفه شد دودش تموم وجودمونو فرا گرفت و سیاهِ سیاه شدیم؟! میدونیم که یه پرده سیاه جلوی چشممونو گرفت و نذاشت که از طبیعت و زیبایی های خداوند لذت ببریم؟!

همین بود که بی تفاوت از کنار ماه و خورشید و طلوع و غروب و کهکشان ها و ستاره ها عبور کردیم و اصن نفهمیدیم کی روز شد و کی شب اومد !

چند دفعه گول شیطان رو خوردیم و توهم زدیم این دفعه با دفعه قبل فرق میکنه ؟! مگه نشنیدیم که شیطان به بابامون( حضرت ادم) هم رحم نکرد، اونوقت به من و تو رحم کنه؟! هه !

ما داریم در یه دود بسیار غلیظ زندگی میکنیم ، خدا کلی نعمت بهمون داده تا بتونیم با این نعمت ها به خودش برسیم اما ما داریم دونه دونه نعمت ها رو در شومینه دنیا میسوزونیم تا غلظت این دود رو زیاد کنیم ! چون ان سوی دود رو نمیبینیم و فکر میکنیم زندگی فقط همین دود غلیظی هستی که اطرافمونو فرا گرفته! بسه به خودمون بیاییم!

ما محکومیم! محکوم به قتل عمد !

ما خودمون رو با این کارِ کثیف کشتیم!

چه جاهایی که میتونستیم موفق ترین باشیم ، اما نشدیم ! چه جاهایی که میتونستیم عزیز دردونه خدا بشیم ولی نشدیم! چه جاهایی که میتونستیم ارامش رو زیر زبونمون مزه مزه کنیم اما چیزی جز تپش قلب و استرس و عرق چیز دیگه ایی حس نکردیم. مگه چقدر زنده ایم که نصف زندگی مون به استرس و فشار های عصبی به فنا میره؟! هعی توهم زدیم ، خیال کردیم ، تصور کردیم…

واقعا داریم باخودمون چیکار میکنیم؟! ما ها به خودمون خیلیییی بدهکاریم ، خیلی. به تعداد روزهایی که از دست دادیم به تعداد موفقیت های که از دست دادیم به تعداد خوشبختی ها ، ارزوها، ارامش ها، شادی ها، سلامتی ها ، لذت ها ، خنده ها، قوی بودن ها و…

بازم بگم؟!

برگردیم، دیر نیس ! اگه تلاش کنیم نه تنها همه اش دوباره بهمون داده میشه که خدا نه ده تایی اشانتیون هم بهمون میده . نه به اندازه ده تا انگشتت! بلکه به اندازه ده تایی بچگیامون بهمون پس میده! همون ده تایی که وقتی بچه بودیم و میگفتن چن تا خدا رو دوست داری ؟ میگفتیم ده تاااااا 
واسه ارامش هم دعا کنیم

من دیگه هیچوقت مثل قبل از این واقعه نمی شم ، این موضوع یک بار اتفاق افتاد ...
ما فقط یکبار زندگی می کنیم و من باختم برای همیشه
سلام
من واقعا نمیدونم چی بگم.
چی شد؟
کی اتفاق افتاد؟
اصلا چرا؟
چرا من؟...راستش من برا اینا جواب ندار م فقط بهونه دارم...
هدف واقعی ندارم.چون لذتشو نمیتونم از ذهنم حذف کنم...یه صدایی بهم میگه نمیتونی..نمیشه...
من نمیدونم چی بگم....ببخشید
دفعه بعدی من درس گرفتم
     

     درس گرفتم که اینبار اون باید از میدون به در بشه


                                                             محمد علی کلی
(1401 آذر 12، 18:32)muhammadali1964 نوشته است: سلام
من واقعا نمیدونم چی بگم.
چی شد؟
کی اتفاق افتاد؟
اصلا چرا؟
چرا من؟...راستش من برا اینا جواب ندار م فقط بهونه دارم...
هدف واقعی ندارم.چون لذتشو نمیتونم از ذهنم حذف کنم...یه صدایی بهم میگه نمیتونی..نمیشه...
من نمیدونم چی بگم....ببخشید

سلام
ببین چه فرصت هایی را به خاطر خ.ا توی زندگیت از دست دادی 
اون موقع خودکار از خ.ا متنفر میشی
میخوام ترک کنم تا خدا بیشتر بهم توجه کنه Khansariha (70)
من از بچگی با کلی توجه بزرگ شدم Shy ولی این دفعه توجه آدم ها را نمیخوام 4chsmu1 راستشو بگم آدم ها خودشونم بکشن نمیتونن قد خدا توجه کنن Hanghead چون فقط یکی هست که هر لحظه باهامه Confetti همه چی را میدونه 4fvfcja
میخوام ترک کنم چون دلم نمیخواد تو چشم خدا زشت باشم 809197ps94ijjhwg میخوام نورانی و قشنگ باشم تا بیشتر ذوقم کنه 317
میخوام ترک کنم چون خودش گفته پاداش ترک دست خودشه Khansariha (57) میخوام از دست خدا پاداش بگیرم Khansariha (40)
میخوام ترک کنم  Khansariha (8) دیگه میخوام ابدی ترک کنم Khansariha (8)
خدایا هر چی برای ترک لازمه بهم بده لطفنی Khansariha (8)
خدایا به امید خودت مهربون Khansariha (8)
خدایا شکرت  Khansariha (8)
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
نقل قول: تو توضیحات قدم به قدم برای ترک گفتند که باید هدفمون شعاری نباشه و چیزی باشه که الان در عمق وجودمون هست، در حال حاضر هدفم رسیدن به حس آزاااادیه، خیلی بده که حس میکنم افسارم دست این عمله. دوم حس آرامشی که بهم اجازه میده درست فکر کنم، با امید برنامه ریزی کنم و به موفقیتای درسی، شغلی و شخصی موردنظرم برسم. هدفم اینه که حس کنم دارم از زمانم درست استفاده میکنم. هدفم اینه که از حس تنفر از خودم به خاطر این عمل به دوستی با خودم برسم. اعتماد به نفسم دوباره برگرده. و البته هدف شعاریم رو هم میگم: نزدیک شدن به خدا، اینکه بدونم اون طرف بابت این مسئله سرافکنده نیستم. خیلی سخته که هم این دنیا از این کار زجر بکشی و لذت درست و حسابی هم واست نداشته باشه هم اونطرف. اطمینان دارم انجام مکرر این کار و غرق شدن تو خود ارضایی و پ و ر ن باعث شرمندگی و دوری من از خدا شده، یکم که بگذره این هدفم قوت میره ان شاء الله. همه ی امید من فقط به خداست.
اومدم اینجا که یه بار دیگه به اهدافم برای ترک فکر کنم، این پست قدیمی تر من بوده، حدودا چهار روز بعد از عضویتم و یادمه واقعا سعی کردم فکر کنم و بنویسمش...
خب باید اضافه کنم هدفی که شعاری بود یعنی نزدیک شده به خدا شاید پررنگتره واسم...نه بهتره بگم از اینکه اینهمههه نعمت بهم داده و من باز دارم اینطوری نعمتاشو نادیده میگیرم احساس عذاب میکنم...شاید خیلی بعد از خ.ا بهش فکر نمیکنم ولی فک کنم اینهمه حس شرمندگی بابت همین موضوعه، تو ناخودآگاهم هست که چراااا از این نعمتا بهتر استفاده نکردم. بعد از تصادف اخیرم خیلی بیشتر از قبل دیدم نعمات خدا رو...خانواده، دوستان، نعمت راه رفتن، نعمت نشستن و.....
هم چنان بقیه اهدافم سر جاشه، لیست میکنم که کوتاه تر باشه:
۱) حس خجالت کمتر از خدا و استفاده بهتر از نعمتاش

۲) حس آزادی! این عمل آزادیمو گرفته، وقتی بدون اینکه بفهمی ساعت ها داری پ و ر ن میبینی اونم با این سختی اتصال نت یعنی برده این کاری!
۳) حس آرامش و قدرت تفکر درست (ذهنی که دائم مسايل جنسی توش هست نمیتونه خوب فکر کنه و برای آینده برنامه ریزی کنه)
۴) استفاده درست از زمان
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

سلام




به دخترای باران گفتم بیان اینجا پست بزنن و یه بار دیگه اهداف پاکی شون رو بنویسن ولی دیدم خودم تا حالا اینجا پستی نزدم 42

پس گفتم بهتره خودم اول عمل کنم 53258zu2qvp1d9v

یادمه اون زمان ها مهمترین هدفم از ترک  همین ترک گناه و نزدیک شدن به خدا بود
هر بار که عهد میبستم و یه مدتی خوب پیش میرفتم ولی بعد یه مدتی انگار مغرور میشدم و از خدا دور میشدم و دیگه اون حس و حال اولیه رو نداشتم و منجر میشد به لغزش

هنوزم اون حال و هوا یادمه اینکه چقدر بعد افتادن ها با توبه و راز و نیاز به خدا نزدیک تر میشدم و حس خوبی پیدا میکردم  که شاید بعد ها که ترک کردم دیگه اون حس و حال خوبو تجربه نکردم. دلم تنگه برای اون دوران ! نه برای لغزش ها !! برای اون درد و دل کردن ها و حرف زدنا و قول دادناو گریه کردنام پیش خدا

 موقعیت گناه همیشه هست حتی بعد ازدواج ولی الان دلایلم انقدر محکمن که دیگه بهم اجازه نمیدن برم سمتش
یکیش اینکه خیلی خیلی برام مهمه که فرزند سالمی تربیت کنم ، مسلما تا خودم سالم نباشم امکانش نیست
دوم  اینکه بخاطر نعمت های خوبی که خدا بهم داده هم خانواده  و هم فرصت های رشد خوب واقعا کفران نعمت میدونم اگر برم سمت این گناه و به شدت از عواقبش میترسم.
سلام 4chsmu1 منم دلم خواست اینجا هدفمو بنویسم
راستش باید یه بازنگری تو اهدافم داشته باشم چون حس میکنم اهداف قبلی اونقدر محکم نبوده یا من بهش اونجور که باید اعتقاد قلبی نداشتم

اما قطعا اولین هدف رضای خداست و عاقبت بخیری به قول علامه حسن زاده "ما ابد درپیش داریم"
اگه اینجارو خوب زندگی نکنیم قطعا اون چیزی که مد نظره نمیتونیم درآخرت به دستش بیارم
یه جمله دیگه هم ایشون دارن که میگت شفاعتو باید از این دنیا ببریم شفاعت چیزی نیست که اون ور به دستش بیاریم.قطعا اهل بیت و اماما انتظار ویژه ای از شیعیانشون دارن : ) و کمک کسی میکنن در آخرت که دوس دارشون بوده و سعی بر رضای خدا داشته .

مهم ترین هدف بعدی نشکوندن دل صاحب زمان عجل الله تعالی شریف هستش  Khansariha (2) کوچیک ترین گناهایی که ساده ازش میگذریم باعث ناراحتی ایشون میشه ایشون ولی ما هستن و حتی از خودمون و خانوادمون بیشتر به فکر دنیا و آخرتمون هستن.


گناه روحو آلوده و مریض میکنه من دوست ندارن روحم آلوده بمونه Khansariha (69)


یاعلی balloons
آقا امیرالمؤمنین علیه السلام:

حکایت دنیا،حکایت سایه‌ی توست؛
اگر بایستی،می‌ایستد
و اگر دنبالش کنی؛
از تو دور میشود... 53258zu2qvp1d9v

غررالحکم_حدیث۹۸۱۸

راستش من خیلی به این فک کردم .
اولا که یکی از دلایل مهمم تاثیریه که خ.ا روی افسردگی میذاره.خسته شدم از این وضعیت و نمیخوام هر بار هی افسرده تر بشم.
دومین دلیل اینه که نمیخوام همش ذهنم مشغول این نیاز باشه نمیخوام انقد تک بعدی بشه ، میخوام پیشرفت کنم و وجوه دیگه ی زندگی رو کشف کنم.
سومین دلیل هم اینکه همه ی انرژیم صرف این کشمکش ها با این نیاز میشه و دیگه انرژی ای در من نمیمونه برای انجام کار های دیگه ای.
چهارمین دلیل اینه که این کار گناه کبیره است و آخرت رو به گند میکشه.
پنجمین دلیل هم اینه که نگران آینده ام . من همیشه آینده م و تشکیل خانواده برام اهمیت داشته و این قضیه واقعا آینده رو در نظر خودم خراب کرده.
ششمی اینه که نگران مشکلات جسمی ای هستم که برام پیش میاد و حالت متعادل بهم میخوره
هفتمی هم اینکه بارها تلاش کردم که ترک کنم اما نتونستم . و این شکست های پیاپی اراده مو داغون کرده.. باید یه کاری بکنم واقعا براش.
هشتمی ام اینه که رابطه ی من و خدا خیلی وقته که بهم خورده تقریبا سر این موضوع و موضوعات دیگه . گفتم شاید توبه و درست کردن این وضعیت به رابطه مون کمک بکنه..
نهم هم اینکه این مسئله من و از خیلی برنامه ها و کارها عقب انداخته و اعتماد به نفسمو گرفته . باید اعتماد به نفس از دست رفته رو هم جبرانش کنم.
دهم هم اینه که خودمو دوست ندارم و این یکی از دلایلشه.
هدف های  من از ترک ....

(چالش تا آخر سال دارم که روزی یک هدف برای خودم در نظر بگیرم ). تا امروز : 

من ترک میکنم تا ....

۱_  معنی واقعی  زنده بودن رو بچشم . نفس کشیدن تو هوای پاکی اولین باریه که احساس زنده بودن میکنیم .
۲-  قدرت و اراده م برای خودم ثابت شده باشه .
۳- اسیرِ زندان  و غرقِ منجلاب   شهوت نباشم .
۴- حامی و طرفدار (درواقع برده )  فساد و فحشاء نباشم .
۵- خودم باشم .
۶- خدا ازم راضی باشه .
۷- روحم پاک باشه .
۸- اعتماد به نفس داشته باشم .
۹- آرامش داشته باشم .
۱۰- متعهد و پایبند به ارزش هام باشم .
۱۱- از حرف زدن و عبادت با پروردگارم خجالت نکشم .
۱۲- وقت و عمرم رو تباه نکنم .
۱۳- دنبالِ حرام  و معصیت نباشم .
۱۴- باعث رنجش  یا ناراحتی بانوان جامعه نشم  .
۱۵- با تمرکز درس بخونم .
۱۶- نیروی بسیار زیاد جوانی رو صرف رشد شخصی کنم .
۱۷- با دل،ذهن‌ و چشم پاک عبادت کنم .
۱۸- پر ادعای  بی عمل نباشم .
۱۹- همیشه خسته و بی حال نباشم !!! میخوام همیشه سرزنده و با نشاط باشم. 
۲۰- حتی اگه بدونم فردا جونم رو از دست میدم ترسیده و وحشت زده نباشم . چون حداقل چیزی که دارم ، حفظ پاکدامنی و دفع شهوت نفسه .
۲۱- فکر و حس  پَست و حرامی  به اشراف مخلوقات یعنی انسان های اطرافم نداشته باشم .


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان