امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

همسر داری یا همسر یابی!

Wink 
#1
به نام خدا
و سلام

Khansariha (8)
با توجه به اینکه ازدواج مهمترین مرحله یا یکی از مهمترین مراحل زندگی هر فرد به شمار می رود، مباحث پیرامون این امر را در این تاپیک دنبال می کنیم.
Khansariha (8)



[تصویر:  bridegroom.gif]
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
Information 
#2
چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:

من بیشتر دوست دارم به جای ماهی به شما ماهیگیری را یاد بدهم. یعنی نحوه سئوال ساختن ‏را می گویم، سئوال را خودتان طرح کنید .‏

نکاتی وجود دارد که در طرح سئوالات جلسات خواستگاری ، شناسایی دختران و پسران در ‏رابطه هایشان یا ....، کمک می کند که فرد شناخت عقلانی ( نه احساسی) نسبت به طرفش کسب ‏کند باید دارای شرایطی باشد که این شرایط طی چند پست بیان می شود.

1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص ‏باشد، باید هنگام گفتگو مانند آدم آهنی خشک نباشیم و سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه ‏نسبت به هرچیزی که مبهم هست، طرح کنیم.


2 - سئوالات کلی برای شروع خوبست ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا این سئوالات:

نظر شما در مورد حجاب چیست؟
‏- شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟
‏ - شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟‏
‏- میعارهای شما برای ازدواج چیست؟
‏- شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟

چون سئوالات این چنین کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ‏، طرفین همانطور که دوست دارند بر اساس ذهنیات خود تفسیر می کنند و این مفهوم شناخت ‏از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد.

3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی ‏بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی ‏خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساس، فکری یا رفتاری نشان می ‏دهند. ‏


شما بهتر است به عنوان مثال به جای اینکه این سئوال کلی را بپرسید که نظرتان در مورد ‏حجاب چیست؟ می توانید سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟

آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ اگر بلی چند تا مثال بزنید؟
آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده ‏است؟
آیا تفاوتی بین پوششی که خانم با شوهرش داره و پوششی که با پسر خاله اش داره وجود داره، ‏تفاوتش چیه؟
آیا خنده ، شوخی، و سر به سر گذاشتن یک آقایی را که ازدواج کرده با خانمهای دوست و ‏فامیل را قبول دارید، یا همین مورد را در مورد خانمها می پذیرید؟
و صدها سئوال از این دست که تمرکزشان بر جزئیات هست؟ یعنی مثالهایی که در زندگی های ‏مختلف کم و بیش ممکن است پیش بیاید.‏
‏(این به شما بستگی دارد که سئوالهای را جزئی و با مثال و متناسب با حال و احوال خود طرح ‏کنید)

منبع: "شرمنده منبع رو یادم رفته!1276746pa51mbeg8j
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
 سپاس شده توسط
Information 
#3
حال که در بند یک متوجه شدیم سئوال کلی نباشه و قابل انعطاف باشه و از پاسخ سئوالات قبلی ‏در بیاید و در سئوال دوم هم جزئی سازی و شفاف سازی را گفتیم نوبت به این می رسد که این ‏سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم. ‏

الف) سئوالات در خصوص مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد

مثلا شغلش، تحصیلاتش، وظایف دوستی و خانوادگی که به گردن داشته و .....‏
یعنی ما نمی پرسیم آیا شما مسئولیت پذیرید یا نه ، ما سئوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی ‏فرد طرح می کنیم که در صددیم که آیا فرد مسئولیت پذیر بوده است یا نه ؟

شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟
آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید، آیا آنها کارهایی را به زور از ‏شما می خواستند؟ رفتار همکارنتان با شما چگونه است؟ ( معمولا افرادی که با خانواده و همکار ‏و ...، دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسئولیت ‏های خود کوتاهی می کنند)‏

ب ) سئوالتی در مورد ثبات فکری و احساسی فرد

با سئوالاتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ ‏آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب سنش چه چیزی اندوخته ؟ ‏مثلا یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات داره ، چه میزان سرمایه داره ، چه میزان تخصص ‏داره و ....؟ چون این فرد حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته در ازای آن ‏چه اندوخته است؟ ( این سئوال با سئوالات سنتی والدینی که فقط به داشته های فرد توجه دارند ‏متفاوت هست، مثلا ممکن است این فرد 7 سال کار کرده و سرمایه خود را خرج درمان پدر ‏بیمارش کرده و اکنون هیچ ندارد ، ولی این فرد با ثبات هست. چون داشته هایش برای ما مهم ‏نیست ، بلکه گذران عمرش و ثباتش در کار و زندگیش برای ما مهم هست)‏
‏- کسی که معلوم نیست جوانی خود را چه کرده ، نه تحصیلاتش مشخصه، نه سرمایه اش و نه ‏هنر و تخصصش ، این نقطه منفی در ثبات اوست.‏
‏- همچنین سئوال از رابطه های عاطفی او به طور مشخص مهم هست. آیا او دوست پسر یا ‏دختری داشته؟ چند تا؟ تا چه اندازه در این رابطه ها پیش رفته است؟ و....، ‏
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
 سپاس شده توسط
Heart 
#4
چند محور مورد سوال دیگر:

ج ) انعطاف پذیری53258zu2qvp1d9v

این بند هم بسیار مهم هست، ما باید با طرح سئوالاتی متوجه بشویم این فرد تا چه میزان ‏خاصیت لاستیکی و کششی دارد و حاضر به انعطاف و تغییر در نظراتش هست. ‏
به این سئوال توجه کنید:‏
اگر ما آماده شده ایم به یک مسافرت راس ساعت 18 برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی ‏از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقیق منزل ما هستند که به میهمانی ما بیایند، ‏در این هنگام شما چه کار می کنید؟
نحوه پاسخگویی به این سئوال مهم هست نه خود جواب.‏
اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم.( این ‏نشانه عدم انعطاف هست)‏
اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمائید( این هم نشانه عدم انعطاف ‏هست)‏
در حالیکه فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. مثلا می گوید:‏
باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت داره؟ آن فامیل کیست؟ ضرورت میهمانی او چیست؟ تاثیر ‏رفتن به این سفر روی ما چقدر هست؟ و ....، یعنی بررسی همه جوانب و جوابی شبیه این:‏
به او می گوییم قصد سفر داریم، اما خیلی دوست داریم در خدمت شما باشیم ، لذا تا ساعت ‏
‏18 که وقت حرکت ماست می توانیم در خدمتتون باشیم. یا اینکه ما می توانیم هفته آینده این ‏سفر را برویم لذا خوشحال می شویم در خدمتتون باشیم.‏
‏( فراموش نکنید اینها مثال هستند، شما می توانید مسائل دیگری را طرح کنید ، حتی گذشته ‏فرد هم نشان می دهد که او در برابر مشکلاتی که در حوزه شغلی ، تحصیلی و خانوادگی داشته ‏هست تا چه اندازه انعطاف پذیر و سازگار بوده است)‏
نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده ، ‏دوستان، همکاران و ...هست. یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در قبال ‏والدینش انعطاف نشان دهد، حتما در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.‏
‏ ‏
د) تقسیم وظایف و نقش زن و مردKhansariha (18)

شما می توانید با مثالهایی کارهایی را که در خانواده هست را مطرح کنید و از طرفتون بخواهید ‏بگوید چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل ، نگهداری بچه ‏، ادامه تحصیل، تفریحات و ....‏

هـ) مسائل اقتصادی خانواده13

این بند هم باید با سئوالات ریز و جزئی همراه باشد. مثلا میزان خرجی که برای جشن عروسی ‏در نظر دارید و نوع تالار آن را مشخص کنید؟ محل مسکونی چگونه است ، کجاست؟ مشترک ‏هست ؟ شخصی هست؟ اجاره ای هست؟ موقعیت جغرافیایی آن ؟ ‏
درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه می شود؟ تصمیم گیرنده کیست؟

یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
 سپاس شده توسط
Information 
#5
چند محور مورد سوال دیگر:

و) میزان استقلال یا وابستگی فردSmiley-face-cool-2

مثالهایی فرضی بزنید که مثلا شما دوست دارید در شهر دیگری زندگی کنید، نظر او را جویا ‏شوید؟
سئوالهای فرضی مطرح کنید که مادر و پدر شما یا مادر و پدر وی توصیه ای به شما دارند، شما ‏باید چگونه با آنها برخورد کنید. ‏
یا سئوالهایی از این قبیل: فکر می کنید هر چند روز یکبار باید به خانواده هایمان یا اقوام خود ‏سر بزنیم؟
یا سئوالهایی از این دست که آیا پس از ازدواج مسافرت یا تفریح یکی از همسران بدون طرف ‏دیگر به همراه دوست را می پذیرید؟ چند بار در سال یا ماه؟
‏ ‏
ز) صفات شخصی و روانی:cool:

افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوء ظن، زودرنجی، کج خلقی، تنهایی، ترس ها، ‏سابقه های بستری و درمان و .... جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شود،( شاید ‏بررسی این بند یکی از ضرورتهایی هست که دختر و پسر باید به روانشناس مراجعه کنند). اما ‏اگر خودشان قصد بررسی داشتند باید نشانه های این اختلالات را بشناسند، و با سئوال و دقت ‏در نشانه ها و علائم این اختلالات پی به مشکل ببرند.‏
همچنین صفاتی مثل خسیس بودن( حسابگر)، ولخرج بودن( دست و دلباز)، بی خیال (اجتماعی ‏بودن )، منزوی و بی علاقه به تفریح، (اهل تفکر و مطالعه بودن)، پیگیر بودن( سمج)، سهل ‏انگار نبودن( سخت گیر نبودن)و ....، جزء مسائلی هست که می تواند با مثالهای عملیاتی ‏پرسیده شود. فراموش نکنید در سئوالات باید معادل مثبت صفات را که در پرانتز قرار دادم ‏بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلا شما به فرد بگوئید شما بیشتر حسابگر هستید ‏یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.‏
‏ ‏
ح) مسائل اعتقادی و اخلاقیKhansariha (56)

این سئوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، ‏باید با طرح سئوالهای متناسب و ریز بررسی کنید که فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما ‏نباشد مثل مسئله حجاب که توضیح دادم.‏
این سئوال را دقت کنید:‏
آیا وقتی ما در دورن و در دلمون خدا را قبول داریم و رفتار خوبی داریم ، حتما باید دقیقا ‏نمازمان را هم سروقت بخوانیم، حالا اگر نخواندیم مشکلی پیش می آید؟‏
آیا آرایش خانم بیرون از منزل مشکلی ایجاد می کند؟
آیا شما هم با این موافقید که خانمها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرانشان اجازه ‏بگیرند؟
چه وقت می شود دروغ گفت؟ دروغ مصلحتی چیه؟ چند تا مثال از دروغهای مصلحتی؟
‏ ‏
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
Information 
#6
پایان بحث- چند محور مورد سوال دیگر

ط) دوستان :16:

اگر بتوانید از طریق سئوال یا تحقیق بر دوستان فرد احاطه پیدا کنید و مورد شناسایی قرار دهید ‏، مسائل زیادی در مورد همسر آینده خود متوجه خواهید شد.‏
سئوالاتی از این قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد ‏کم آن نشاندهنده حساسیت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)‏
با کدام دوستت صمیمی هستید و او چه خصوصیت جالی داره؟( پیش بینی اینکه اگر بخواهی در ‏آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)‏
با کدام دوستت ارتباط کمتری داری ، یا خوشت نمی آید، چه صفاتی داره؟ ( مهم از این نظر که ‏اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکل دار خواهی شد)‏
‏ ‏
ی) خانواده فرد :s:

سئوالات دقیق از خصیصه های مختلف خانواده و تعلقات آنها ، تحصیلات، فرهنگ، شغل ، و ‏فرزندان دیگر خانواده که ازدواج کرده اند و نحوه ارتباط عروسها و دامادههای آنها با خانواده و ‏‏...، هم به شناسایی شما نسبت به این خانواده بیشتر کمک می کند.

ک) بیماریهای جسمی، معلولیت ها و .... در فرد و خانواده اشان wacko2

این مورد باید مستقیم سئوال شود. خیلی ها در جلسات شناسایی دروغ نمی گویند، اما ملزم به ‏این نیست که همه چیز را بگویند. مثلا اگر بپرسی شمابیماری مزمن یا حادی داشته ای؟ جواب ‏صحیح می دهند، اما اگر نپرسی ضرورتی برای توضیح این موارد در خود نمی بینند.‏
‏( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده اتان در تصمیم گیری اتان موثر هست)‏
‏ ‏
ل) برنامه تفریحات، سرگرمی و برنامه ها برای ارتباطات درون خانواده Muscular

شما باید متوجه بشوید همسر آینده شما، خانواده را فدای کار می کند، یا کار را فدای تفریحات ‏و خوشگذارنی می کند یا ....‏
سئوال در مورد تفریحات قبلی او نیز به شما نموداری از روش او را ارائه می دهد.‏
‏ ‏

و سئوالات زیادی در مورد هر یک از معیارهای ازدواج که به صورت عینی و دقیق و انعطاف ‏پذیر و شفاف طرح شود را می توان مطرح کرد. هماطور که قبلا گفته بودم، باید مفاهیم تئوری و ‏زیر بنایی معیارهای ازدواج را خوب بشناسید تا خوب بتوانید بر اساس آن نسبت به فرد مقابل ‏خود شناسایی حاصل کنید.

منبع: "یادم اومد. hamdardi.com "
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
 سپاس شده توسط
#7
ضمن تشكر از يك بار براي هميشه عزيز، بهتر بود قبل از مطرح كردن مباحث و جزئيات ازدواج، به شرح مقدمه و شناساندن بيشتر اين امر پرداخته مي شد.

ازدواج
ازدواج یا پیوند زناشویی پیوندی آیینی‌است که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد در مذاهب و کشورهای مختلف برقرار می‌شود تا به تشکیل خانواده منجر گردد و می‌تواند منجر به زایش فرزند شود. در برخی از کشورهای جهان، ازدواج همجنس‌گرایان، یعنی ازدواج دو مرد یا دو زن با یکدیگر و تشکیل خانواده نیز وجود دارد.

سير تاريخي ازدواج در ايران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود. انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند. نوع دیگر که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.

ازدواج در دیدگاه‌های جامعه‌شناختی
در جامعه‌شناسیِ خانواده علت‌های دگرگونی‌ها و بررسی واقعیت‌های موجود مفهوم «خانواده» بررسی می‌شود. به طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.

ازدواج از دیدگاه حقوقی ايران
در ایران با توجه به شیعه جعفری در اسلام ازدواج به دو نحو دائم و موقت میتواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اینست که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود آزاد است، یعنی وابسته باراده و قرارداد طرفین است، حتی بودن آن نیز در حقیقت نوعی آزادی به‌طرفین میبخشد و زمان را در اختیار آنها قرار می‌دهد.

آنچه در درجه اول این دو را از هم متمایز می‌کند یکی این است که در ازدواج موقت زن و مرد تصمیم میگیرند بطور موقت باهم ازدواج کنند و پس از پایان مدت، اگر مایل بودند تمدید می‌کنند و اگر مایل نبودند از هم جدا می‌شوند.

دیگر اینکه از لحاظ شرایط، آزادی بیشتری دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پیمان می‌بندند مثلاً در ازدواج دائم مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد بقرارداد آزادی که میان طرفین منعقد می‌گردد، ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود، یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.

در ازدواج دائم، زن باید امر مرد را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادی است که میان آنها منعقد میگردد.

در ازدواج دائم زن و شوهر از یکدیگر ارث می‌برند، اما در ازدواج موقت چنین نیست.

زن و مرد می‌توانند در ازدواج موقت شرط کنند که بهره برداری جنسی آنها محدود باشد و مثلاً آمیزشی صورت نگیرد.

در ازدواج دائم فقط با توافق یا رضایت طرفین می‌توان از بچه دار شدن جلوگیری نمود ولی در ازدواج موقت هریک از طرفین میتواند از تشکیل نطفه کودک و پیدایش فرزندی جلوگیری کند تا ایجاد مسئولیتی جدید و احیانا دست و پاگیر برای آنها نشود، در حقیقت این نوعی آزادی دیگر است که بزوجین داده شده‌است.

اگر در اثر آمیزش زن و مردی که همسر موقت یکدیگرند کودکی متولد شود با فرزند ناشی از ازدواج دائم هیچگونه تفاوتی ندارد و مانند ازدواج دائم مرد مسئول اداره و تأمین وسایل کافی برای رشد و تربیت آن کودک است.

مهر هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نیست، مهرالمثل تعیین می‌شود.

همانطوریکه در عقد دائم، مادر و دختر زوجه بر زوج، و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم میگردند در عقد منقطع نیز چنین است.

همانطوریکه رابطه جنسی زن دائم با دیگران حرام است، در ازدواج موقت نیز چنین است.

در ازدواج دائم جمع میان دو خواهر جایز نیست در ازدواج موقت نیز روا نیست و ازدواج با خواهر زن تا وقتی حرام است که خواهر دیگر همسر انسان باشد.

در ازدواج موقت پس از تمام شدن مدت، زن و شوهر خود به خود از هم جدا می‌شوند و نیازی به طلاق نیست.

همانطور که زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتی عده نگهدارد، زوجه موقت نیز بعد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگهدارد. با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه‌است و عده زن موقت دو نوبت یا چهل و پنج روز (در رساله احکام فقها عده برای بانوان از سن نه سالگی تا سن یائسگی است ولی اگر بین زن و شوهر آمیزش جنسی انجام نپذبرفته باشد، عده لازم نیست و زن می‌تواند بلافاصله ازدواج نماید).

ازدواج در ادیان و مذاهب

دين اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه‌است. و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. طبق قوانین اسلامی تنها خواندن صیغه عقد توسط زن و تایید توسط مرد صحیح است و الزامی به وجود شاهد یا نماینده دینی نیست. البته می‌توان برای خواندن این جمله کسی را وکیل کرد که لازم هم نیست که نماینده دینی باشد.
شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت) را دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود.در این نوع از ازدواج که به صیغه یا متعه یا ازدواج موقت معروف است زن و مرد پس از شناخت یکدیگر و صحبتهای اولیه در صورتی که هر دو طرف به این امر راضی باشند مدت زمان صیغه و همچنین مبلغ صیغه ( مقدار مهریه ) را خودشان به صورت توافقی تعیین می کنند ( مثلاً با هم قرار میگذارند برای مدت سه ماه و هر ماه یکصد هزار تومان به عقد ازدواج موقت هم در آیند ) . در ازدواج موقت زن ومرد باید به صورت عربی یا فارسی متن صیغه رابخوانند متن صیغه : زن میگوید : ( به زبان عربی ) : زوجتک نفسی فی المده المعلومه علی مهر المعلوم و مرد نیز جواب می دهد : قبلت ( ترجمه فارسی ) :زن میگوید ): من خودم را به عقد ازدواج تو درمی اورم برای مدت زمان مشخصی و با مهریه مشخصی وسپس مرد بلافاصله می گوید : قبول دارم مدت زمان و مبلغ مهریه باید قبل از خواندن متن صیغه مشخص شود . در این نوع ازدواج اگر دختر باکره باشد باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد ولی اگر باکره نباشد نیازی به اجازه ندارد . ازدواج موقت در مذهب شیعه ( پیروان علی که امام اول شیعیان و جانشین رسول گرامی اسلام می باشد )امری مستحب موکد میباشد وبر آن تاکید شده است و ائمه اطهار نیز از آن به نیکی یاد می‌کنند و آن را یادگار رسول الله میدانندوغالبا به آن عمل می کردند . همچنین مرد مسلمان می تواند با زنان اهل کتاب مانند مسیحیان و یهودیان نیز ازدواج موقت داشته باشد . ولی زن مسلمان ( شیعه )فقط با مرد مسلمان شیعه می تواند ازدواج موقت بکند. بنابر نظر بعضی از مراجع شیعه «برای دختر رشیده اذن پدر در ازدواج موقت ضرورتی ندارد»پس از تعیین مدت زمان عقد و مهریه با خواندن صیغه عقد زن و مرد به یکدیگر محرم می‌شوند.



دين مسيح
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند. اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.

دين يهود
در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند.ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

منبع: ويكي پديا فارسي

پايان
 سپاس شده توسط
#8
این مقاله را می توانید با دو دیدگاه بخوانید تا متوجه شوید ، آیا ‏زمان ازدواج شما و یا همسر شما فرا رسیده است‏!cheshmak


[تصویر:  funny_weddings_00006.jpg]



اگر چنين هستيد ، صبر كنيد ، ازدواج نكنيد:

قسمت اول..

‏1 - اگر در خانواده پدري و زندگي مجردي خود ، مسئوليت كاري را به عهده نمي گيريد يا در ‏مسئوليت محوله تعلل مي ورزيد. ( تنبلي و بي مسئوليتي)

‏2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (‌كه به نظر شما غير منطقي بوده يا اخلاق دلخواه شما ‏را ندارند) ارتباط سازنده و راضي كننده نداريد و نتوانسته ايد تعامل قابل قبولي ايجاد نمائيد. ‏‏(عدم تعامل و ارتباط اجتماعي صحيح با ديگران)‏

3 – اگر در زندگي ، مرتب شغل خود را عوض كرده ايد، با دوستان زيادي به خاطر مشكلاتي ‏قطع رابطه نموده ايد، رشته تحصيلي خود را تغيير داده يا ترك تحصيل كرده ايد، علائق خود را ‏نيمه كاره رها كرده ايد و ثبات فكري ، احساسي و رفتاري نداريد.( عدم ثبات فكري، احساسي و ‏رفتاري)‏

4 – اگر تصور مي كنيد ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آينده به دلخواه خود تغيير مي ‏دهيد. (خطاي شناختي)‏

5 – اگر به دنبال همسر مناسبي هستيد به نحوي كه در زندگي مشتركتان در آينده با هيچ گونه ‏مشكلي مواجه نشويد. (خطاي شناختي)‏

6 – اگر در پي كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئوليت هايتان بر دوش ديگران قرار مي ‏گيرد. (اصالت لذت، و عدم مسئوليت پذيري)‏

7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خويش را قبول داريد و در برابر ديگران حالت دفاعي يا ‏حالت تهاجمي مي گيريد و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار ديگران نيستيد. (واكنش دفاعي ‏و خود ميان بيني)‏

8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمي بينيد. (عدم خودآگاهي)‏

9 – اگر تا كنون با نظرات، انتقادات و پيشنهادات ديگران، تغييري در رفتار هاي شما ايجاد ‏نشده است. (عدم مديريت خود يا خود مديريتي)‏

10 – اگر مسائل كاري شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صميمي در ‏خانواده ( خانواده پدري) مي شود يا مسائل و مشكلات شخصي شما در تمام حوزه هاي زندگيتان ‏تاثير مي گذارد و در هم تنيده مي گردد. (مشكل در تقسيم وظايف و تعارض نقش ها)

منبع:‏ "hamdardi.com"


یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#9
اگر چنين هستيد ، صبر كنيد ، ازدواج نكنيد:

قسمت آخر..

‏11 – اگر به هيچ وجه قادر به تغيير برنامه هاي از قبل طراحي شده خود نيستيد( حتي اگر ‏شرايط تغيير كند) و بسيار متعصب ، خشك و غير قابل انعطاف هستيد. (‌عدم انعطاف پذيري ‏لازم)‏

12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از ‏شما عمل مي كنند)، نمي باشيد. (عدم اگاهي اجتماعي)‏

13 – اگر بيشتر به جاي گوش كردن ، صحبت مي كنيد و بيشتر از آنكه سعي كنيد ديگران را ‏بفهميد ، سعي داريد كه ديگران شما را درك كنند. (عدم مديريت رابطه)‏

14 – اگر بسيار هيجان طلب هستيد و صرفاً ، هيجانات شما را به سويي مي كشاند و قادر به ‏تعويق انداختن خواسته هايتان نيستيد. (خود يا اگو ضعيف ، هوش هيجاني پائين)‏

15 – اگر براي رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه اي نداريد و منفعلانه و واكنشي ‏نسبت به ديگران عكس العمل نشان مي دهيد.( رفتار بي تعقل يا انعكاسي، مشكل در شيوه حل ‏مسئله)‏

16 – اگر عادت داريد به جاي حل مشكلات از آنها فرار كنيد يا اجتناب بورزيد يا واكنش شما ‏به مسائل بي تفاوتي هست. (پاسخ اجتنابي به رويدادها)‏

17- اگر در آينه نگاه ديگران، شما فردي غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتي، بدبين، ‏گوشه گير، پرخاشگر، دمدمي مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگين يا تكانشي ( كسي كه يكباره ‏بدون مقدمه و از روي احساس دست به عملي مي زند و پيامدهاي آن را نمي سنجد) به نظر مي ‏آئيد. (اختلال شخصيت)‏

18 – اگر فكر مي كنيد، از ميان چند ميليارد ساكنين كره زمين ، فقط و فقط يك شخص مناسب ‏شماست و ارزش ازدواج دارد و در غير اين صورت زندگي شما بي معنا شده و بايد بميريد يا تا ‏آخر عمر مجرد بمانيد.( خطاي شناختي ، عدم كنترل احساس ، هوش هيجاني ضعيف)‏

19 – اگر بدون اينكه خود را دقيقاً‌ ارزيابي كنيد و بشناسيد ،‌دنبال همسر مناسب مي گرديد. ‏‏(‌عدم شناخت خود)‏

20 – اگر وضعيت فعلي اتان راضي كننده نيست و براي رهايي و فرار از موقعيت ، اقدام به ‏ازدواج مي كنيد. (مشكل در شيوه حل مسئله)‏


منبع:‏ "hamdardi.com"
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
 سپاس شده توسط
#10
سلام

در فصلی جدید می خواهم قسمتی از کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی " نوشته باربارادی آنجلیس را برایتان خلاصه کنم.


عاشق شدن به دلایل نادرست


[تصویر:  fasele.jpg]






"در هفده سالگی هنگامی که به طرز نومیدانه رویایی بودم و در دنیایی ایده آلیستی و رویایی زندگی می کردم، من به مردم ایمان داشتم، به امید و صلح جهانی ایمان داشتم و بالاتر از همه به "عشق" ایمان داشتم.
همان طور که از جمله کوتاه بالا پیداست، واقعا "خوب بودن" یا " بد بودن" رابطه و این که آن فرد برایم "مناسب" بود یا نه اهمیت چندانی نداشت. من صرفا مجذوب "عاشق بودن" شده بودم."


با گذشت سالیان آموختم که اگر به دلایل نادرست عاشق شده باشید احساس خوب "عاشق شدن" می تواند سریعا به "تاسف" تبدیل گردد.
دلایل متفاوتی می توانند موجب شوند تا بدون اینکه عاشق شده باشید، با کسی رابطه ای را آغاز کنید.

----------------------------------------------
هفت دلیل نادرست برای ازدواج:

1.فشار ( سن، خانواده، دوستان و غیره)
2.تنهایی و استیصال
3.گرسنگی جنیس
4.بی توجهی به زندگی خود
5.اجتناب از بزرگ شدن
6.احساس گناه
7.پرکردن خلاهای احساسی و روحی

---------------------------------------------

ادامه دارد...
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
Exclamation 
#11
عاشق شدن به دلایل نادرست

-------------------
دلیل نادرست (1)
فشار
-------------------


[تصویر:  rings.jpg]

  • آیا بیشتر دوستان شما نامزد دارند و یا متاهل هستند و شما هنوز مجردید؟
  • آیا بیش از سی سان سن دارید و هنوز ازدواج نکرده اید؟
  • آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
  • آیا به تازگی طلاق گرفته اید؟
اگر به هر کدام از سوالات قوف پاسخ میثبت دادید، احتمالا درباره فشار چیزهایی میدانید. فشار تاثیری است که دوستان، خانواده، اجتماع، و یا برنامه ریزی احساسی خودتان بر شما می گذارند و این پیام را به شما میدهند که "باید باکسی ازدوااج کنید، در غیر این صورت حتما مشکلی دارید" اگر به دلایل بیرونی و یا درونی احساس اجبار می کنید ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی هرگز او را انتخاب نمی کردید.

فشار سنی
  • زنی مردی سی و هفت ساله را که هنوز ازدواج نکرده است، ملاقات می کند. او به دوستش تلفن میزند تا بگوید چقدر هیجان زده است.اولین عکس العمل دوست او چنین است:"سی و هفت سالش است و هنوز ازدواج نکرده؟ مشکلش چیه؟
  • در عروسی پسر خاله یا دختر خاله تان شرکت کرده اید . یکی از بستگان چنین می گوید:" تقریبا سی سالت است . چس چرا هنوز ازدواج نکرده ای؟"
این فشار سنی است. این نگرشی که " سن شما از حد مشخصی گذشته و هوز با کسی نیستید، پس غیر طبیعی هستید" البته این که آن سن، چه سنی است، از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.
رزان 28 ساله بود که دعوت نامه ای جهت شرکت در مراسم تجدید دیدار دوستان دبیرستانی دریافت کرد. او توضیح داد:

"آن وقت بود که واقعا فهمیدم مجرد بودن یعنی چه؟ تصور کردم که همگی در هتلی هستیم و تمام دوستان دخترم در کنار شوهرهایشان هستند و عکس هایی از بچه هایشان به همراه دارند و این در حالی است که "من تنها فرد مجرد آن جا هستم."
انجا بود که سندی را دیدم.یک دوست ما را به هم معرفی کرد. فکر نمی کردم به درد من بخورد، اما تصمیم گرفتم فرصتی به او بدهم. ندانستم چه شد و چشمهایم را بازکردم و دیدم در باره ازدواج حرف می زنیم. الان وقتی نگاه می کنم، می توانم ببینم که از همان ابتدا مشکلات زیادی وجود داشتند.
مراسم تجدید دیدار فشار فوق العاده ای را روی من گذاشته بود تا فورا کسی را پیدا کنم.به هم زدن قرار ازدواج با او دردناک بود. مدت ها بود که تمام دوستان و خانواده ام می پرسیدند "عروسی کی است" و حال مجبورم هم آنها و هم سندی را مایوس کنم."

صرف نظر از این که این فشار از جانب خانواده ، دوستان یا حس فوریت شخصی خودتان باشد، اما در هر حال، نیجه یکسان خواهد بود. ممکن است از استانداردهایی که از همسر مطلوب برای خود تعریف کرده اید، دست بکشید و چشم پوشی کنید.

فشار از ناحیه ی خانواده و دوستان
بعضی از مردم نسبت به عقاید خانواده و دوستان شان آسیب پذیرند و اجازه می دهند که به اجبار روابطی را شروع کنند و یا ادامه دهند که آن ها را خوشحال نمی کند. اگر خودباوری شما پایین است و یا بیش از حد تحت تاثیر اعضای خانواده تان هستید، این احتمال وجود دارد که صرفا به جهت آنچه دیگران فکر می کنند و نه بر مبنای خواست خود رابطه ای را شروع کنید.

آنها یکدیگر را از دبستان می شناختند. خانواده هایشان به یک کلیسا می رفتند و دوستان خوبی بودند. والدینشان خیلی خوشحال شده بودند وقتی فهمیدند لنی و کریستا در دبیرستان به یکدیگر علاقه مند شدند. لنی ادامه داد:
"وقتی از نیروی دریایی بیرون آمدم از کریستا خواستگاری کردم. به یاد نمی آورم که تصمیم گرفته باشم این کار را بکنم. اصولا "قرار بود" که این کار را بکنم و کردم.
حال بیست سال گذشته و محصول این ازدواج سه بچه و چهار رابطه ی نامشروع است. بیش از این نمی توانم تحمل کنم. زندگی ام تباه شد. همسر و بچه هایم را می رنجانم و همه ی آنهایی را که دوستشان دارم می رنجانم"


وقتی که نه از روی مصلحت بلکه از روی اجبار ازجانب خود و یا دیگران کسی را انتخاب می کنید نیروی خود را از دست می دهید و پایان بدی را برای داستان عشقی خود به جان می خرید.

ادامه دارد..
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#12
عاشق شدن به دلایل نادرست

-------------------
دلیل نادرست (2)
تنهایی و استیصال
-------------------


[تصویر:  Untitled-4.jpg]



شب تنها در بستر خود دراز کشیده اید. از آخرین باری که کسی را داشته اید مدت ها گذشته است. بدن تان احساس تهی بودن می کند. قلبتان دردمند است. ذهن تان به گذشته می اندیشد. روزهای خوب گذشته را به یاد می آورید. روزهایی که کسی شما را دوست داشت و به شما احساس "خاص بودن" میداد. ممکن است ناگهان به این فکر بیافتید که :"شاید بهتر باشد که به او تلفنی بزنم و به او بگویم که دلم برایش تنگ شده است. ضرری ندارد. شاید او آنقدر ها هم که من فکر می کردم، بد نبود."

بعد از ظهر پنج شنبه است و بار دیگر برنامه مهیجی برای آخر هفته ندارید. دیگر از مجرد بودن خسته شده اید. از جمعه ها وحشت دارید. دیگر از این که یک فیلم ویدئو اجاره کنید و به تنهایی به تماشا بنشینید خسته شده اید. ناگهان مردی را به یاد می آورید که شما را برای پنج شنبه شب به بیرون دعوت کرد.آیا به راستی می خواهید با او ازدواج کنید؟ به نوعی کسل کننده به نظر می آمد. تصمیم می گیرید که به او زنگ بزنید. هر چه باشد از قرار ملاقات با یک ویدئو کلوپ که بهتر است.

همه ما می توانیم باداستانهای بالا به نوعی ارتباط برقرار کنیم. از آن جایی که تنهایی راتجربه کرده ایم برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم . مستاصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم . این مهم نبود که " چه کسی". هر کسی. اما متاسفانه چیزی که در ابتدا اقدامی از سر تنهایی و برای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود می تواند به رابطه ای پیچیده و درد آور تبدیل شود.

زن داستان بالا را در نظر بگیرید. او با آن مرد بیرون خواهد رفت. اما چندان هم به او علاقه مند نیست. شش ماه بعد آن زن مردی را می بیند و با او ازدواج می کند. حال مجبور است که مرد اول را که فقط از او سو استفاده میکرد برنجاند و به او بگوید که دیگر نمی خواهد او را ببیند. زیرا مردی را دیده است که بیشتر دوست دارد.
داستان روندا مثال غم انگیزی است از دردی که می توانید هنگامی که از روی استیصال عاشق می شوید برای خود و دیگران به وجود آورید.روندا، سی و پنج ساله در کودکی اضافه وزن داشت. هنگامی که دوستان دبیرستانی او سرگرم بیرون رفتن بودند او در خانه می نشست و خود را در تکالیف مدرسه غرق می کرد. به دلیل موفقیت های فوق العاده او در مدرسه یک بورس تحصیلی جهت یک دانشگاه خصوصی در شمال کشور به او داده شد. او بدون این که هرگز با مردی بیرون رفته باشد وارد دانشگاه شد.
در طول سال اول 50 پوند لاغرترشد. او جذاب شده بود. تنها وقتی که مردهای جوان به او توجه نشان می دادند می توانست باور کند که تغییر کرده است.
روندا دختر باهوشی بود . یک جای ذهنش می دانست که باید مشکلی در کار باشد. اما نمی خواست کارل را از دست بدهد. زیرا که کارل تنها مردی بود که تا آن وقت واقعا روندا را خواسته بود.بنابر این مشکلات رانادیده می گرفت و هر چه بیشتر تلاش می کرد تا کارل راخوشحال و راضی نگه دارد.
پانزده سال بعد وقتی روندا پیش من آمد در یک قدمی بیماری روانی بود. کرای یک قمار باز دائمی و معتاد به روابط جنسی با خلف و خویی تند بود. رفتارش به طرز فزاینده ای روبه وخامت گذاشت. تا آن جایی که تمام ارثیه ی خانواده اش را باخت. و مانند بعضی از مردها که بین روابط جنسی و خشونت تداعی معانی دارند نیازش به رابطه همراه باخشونت بیشتر وبیشتر شده بود تا آن جایی که پیش از آن روندا را کتک می زد. دختر کوچک و چاق درون روندا به حدی از از دست دادن کارل می ترسید کهرفتار او راتحمل می کرد.

مورد روندا حد اعلای ماجراست. اما الگو و انگاره ی این رفتار معمولا این طور نیست. اگر حدس می زنید که اجازه داده باشید انتخاب های شما متاثر از آسیب پذیریتان شده باشند و روابط ناخوشایندی داشته اید هیجان زده خواهید شد اگر بدانید که خوش بختی فقط در گروی یک تصیمیم درست است. راه حل این است که عاقلانه تر تصمیم بگیرید. استاندارهای خود را صرف این احساس که " زمانه سخت شده است" پایین نیاورید. شما مغازه ای نیستید که لازم است با به حراج گذاردن اجناس کهنه و قدیم یخود از شر آن ها خلاص شود. شما انسانی ارزشمند و دوست داشتنی هستید که استحقاق رابطه ی دلخواه خود را دارید.



وقتی احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید، بالا میرود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که ارضاکننده نیست.

منبع: کتاب :آیا تو آن گمشده ام هستی؟" ،باربارا دی آنجلیس
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#13
عاشق شدن به دلایل نادرست

-------------------
دلیل نادرست (3)
گرسنگی جنسی
-------------------












آیا تا به حال شده است که برای نیاز شدید جنسی، سعی کنید تا خود را متقاعد سازید به کسی بیش از آن چه واقعیت دارد، علاقه مند هستید؟
آیا تا به حال چیزهایی را از شخص مورد علاقه تان نادیده گرفته اید؟ چیزهایی که برایتان خوشایند نبودند، تنها به دلیل این که رابطه ی جنسی خود را با او از دست ندهید؟
شما می دانید من در باره چه چیز حرف می زنم. مدت هاست که مجردید و به ازدواج با کسی که به طور معمول او را انتخاب نمی کنید، فکر می کنید. فقط به این دلیل که از لحاظ جنسی احساس گرسنگی می کنید. نهایتا با این حقیقت رو به رو می شوید که ازدواج آن چیزی نیست که می پنداشتید و حال مجبور هستید که اعلام کنید فقط برای شهوت جنسی بوده است. چقدر شرم آور و تحقیر آمیز و در عین حال تا چه حد معمول و رایج.

من داستان های بی شماری از مردان و زنانی شنیده ام که فقط برای لذات جنسی، درگیر روابطی جدی شده اند. وقتی چنین فشار جنسی را احساس می کنید، آمادگی آن را دارید که با هر کسی از راه برسد، رابطه ای جدی برقرار کنید و برای آن که خود را متقاعد کنی که کارتان درست است، چشم خود را بر روی آن چه می بیند می بندید.
نکته مهم آنست که در اینجا دیگر موضوع عاشق شدن مطرح نیست. جرا که شما نسبت به آن شخص جاذبه ی شدید جنسی دارید. من این را "کوری جنسی می نامم. با گرسنگی جنسی ممکن است به کسی علاقه مند شوید که حتی چندان نیز برایتان جذاب نیست. شما فقط کسی را می خواهید(هرکسی) که بتوانید با او رابطه ی جنسی داشته باشید.


منبع:
کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" نوشته باربارا دی آنجلیس
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#14
عاشق شدن به دلایل نادرست

-------------------
دلیل نادرست (4)
عدم توجه به زندگی خود
-------------------


[تصویر:  22.jpg]



آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که عاشق بودن تا چه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد؟ هم و غم شما این می شود که برای مثال چگونه احساسی دارد؟ احتیاجاتش چیستند؟ چگونه می توانید او را خوشحال کنید؟ یا این که چگونه رفتار شما او را تحت تاثیر قرار می دهد؟ پس تعجبی نیست اگر که اغلب نه به آن دلیل که شخصی مناسب را یافته ایم، بلکه از آن رو به روابط پا میگذاریم که بهانه ای برای سر باز زدن از زندگی و امور خودمان داشته باشیم.

جملات زیر را بخوانید و از خود بپرسید که آیا درباره ی شما چه در گذشته و چه در حال صدق می کنند یا خیر:
  • سابقه ای از روابط غیر ارضا کننده دارم.
  • هرگز بدون این که با کسی رابطه داشته باشم مدت زمان زیادی نمی توانم "سرکنم".
  • روابطم عموما بسیار وقت گیر هستند.
  • در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم، عملکرد مطلوب را ندارم.
  • برنامه ها، طرح ها و رویاهیی دارم که هنوز آن ها را دنبال نکرده ام.
  • وقتی با کسی رابطه دارم، به عالیق و دوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم.
  • معمولا کمی زود عاشق می شوم.
  • از تنها بودن باخود لذتی نمی برم و ترجیح می دهم که با دیگران باشم.
  • وقتی بر روی برنامه ای کار می کنم، تلفن، نیازهای دیگران، چیزهای بی اهمیت دیگر و ... حواسم را پرت می کند.
  • در مقایه با خودم، به مراتب ساده تر می توانم به دیگران به منظور حل مشکلات شان انگیزه بدهم.

اگر با برخی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید، این احتما وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود تان استفاده می کنید.ممکن است چیزی که آن را "دل مشغولی" به عشق می پندارید، همان "رویگردانی" وافر از خود و مسائل تان باشد.
بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بی هدفی در زندگی خود خسته شده اند و به جای آن که به درون خود نگاه کنند دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود رادرگیر روابط عشقی می کنند و "آن " را هدف خود قرار می دهند. چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت . از آن رو که در چنین مواقعی شما عاشق ان شخص نیستید بکگه شیفته ی "سرگرمی" و "دل مشغولی" خود به رابطه تان هستید وهنگامی که رابطه پایان می پذیرد بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد.
او شکایت کرد که:" از این که مدام در زندگی مرد عوض می کنم خسته شده ام. دوست دارم سر به کوهستان بگذارم و یک راهبه شوم. من از روابطی احمقانه سر در می آورم و تا آن جا ادامه می دهم که دیگر نتانم تحمل کنم و بعد به آن ها خاتمه می دهم."
من از مریبت پرسیدم که شغلش چیست؟ اوسریعا معذب شد:
" خب فعلا در حال حاضر در یک آرایشگاه پایین شهر کار می کنم. اما همین که سالن خودم را باز کنم دیگر برای کسی کار نخواهم کرد"

مریبت همواره این آرزو را داشت که یک دکوراتور داخل ساختمان شود. اما همین که درباره آن پرسیدم، معلوم شد هیچ گاه برای آن قدمی برنداشته بود.
من به او یادآوری کردم که به طرز مشابهی که بعضی از مردها از زن هابرای روابط جنسی استفاده می کنند او نیز از مردهایی که در زندگی اش وجود داشتند، بریا سرگرم کردن خود و روبه رو نشدن با مسائل زندگی اش استفاده می کرده است. او موافقت کرد که به مدت 6 ماه" روزه رابطه" بگیرد. او قول داد که در خلال این مدت رابطه ای را با خود پایه ریزی کند و رویاهایش رانیز مجددا پی بریزد. همین که به زندگی خود نظم و ترتیب بدهد، دیگر نیازی نخواهد داشت که در پشت روابط عشقی، خود را پنهان کند و خواهد توانست که سر فصت، کسی را پیدا کند که با او زندگی سالمی را ایجاد کند.

اگر چنین حدس می زنید که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده می کرده اید،"روزه رابطه" بگیرید. ممکن است در ابتدا مشکل باشد، اما شما را وادار خواهد کرد بامسائلی روبه رو شوید که از رویارویی با آن ها امتناع می کردید.




منبع:
کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" نوشته باربارا دی آنجلیس
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#15
عاشق شدن به دلایل نادرست

-------------------
دلیل نادرست (5)
اجتناب از بزرگ شدن
-------------------

[تصویر:  nn4.JPG]


بسياري از مردم نه از روي آمادگي جهت قسمت کردن غناي زندگي خود با شخص ديگر بلکه از اين رو رابطه اي را آغاز مي کنند که مي خواهند از آن ها حمايت و مواظبت شود و اين مرد ها و زن ها سعي مي کنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند، بنابر اين کساني را براي خود انتخاب مي کنند که نقش بابا و مامان را براي آنها بازي کنند. اين روابط در جهت آموختن و رشد دو طرف نيستند بلکه بر مبناي وابستگي ايجاد شده اند. احتمال اين که در چنين رابطه اي باشيد وجود دارد اگر
  • تفاوت سني زيادي ميان شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت عمده اي ميان موفقيت هاي شغلي شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت بزرگي ميان سطح تجارب زندگي شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • يکي از طرفين براي کمک و نصيحت به ديگري چشم دوخته باشد.
در اين گونه روابط شما خود را متقاعد مي کنيد که عاشق هستيد در حالي که صرفا جايگزيني براي مادر و پدر يافته ايد.

من به سخنان کاترینا درباره ی رابطه اش با سایمون گوش دادم و تشخیص دادم که گرچه روش سایمون را درحمایت و مواظبت از او می پسندید، اما واقعا "او" را دوست نداشت. وقتی او درباره ی اوقاتی که با یکدیگر بودند صحبت می کرد، چیزی را که سایمون برایش خریده بود، جایی که او را برای تعطیلات برده بود، نصیحت های که درباره شغلش به او کرده بود و یا کمک هیی را که برای حل مشکلاتش به او کرده بود با جزئیات زیادی توضیح می داد. فکر نمی کنم که کاترینا آنقدرها هم سایمون راخوب شناخته بود. سایمون فقط "بابا" بود و در هر مشکلی ، کاترینا را بی شائبه کمک می کرد. پدر کاترینا وقتی که او چهار ساله بود، خوانواده را ترک کرده بود. از آن هنگام کاترینا فقط اورا دو بار دیده بود. او تشنه ی یک نیروی مذکر قوی بود و این همان چیزی بود که در سایمون یافته بود.
وقتی سایمون را ملاقات کردم، او را مردی حساس که احساس گناه می کرد، یافتم. او به من گفت: "کاترینا را خیلی دوست دارم. اما فکر نمی کنم ما برای هم مناسب باشیم و گمان نمی کنم که کاترینا نیز آمادگی ازدواج با کسی را در حال حاضر داشته باشد. وقتی برای اولین بار به هم علاقه مند شدیم، حس حمایتگرانه ای نسبت به او پیدا کردم.ظرف 6 ماه گذشت متوجه شدم که آن نقش ها می بایست تغییر کنند . اما هرچه سعی کردم تا او روی پاهای خود بایستد مرا متهم می کرد که او را "ترک کرده ام".می خواهم برای همیشه او را ترک کنم. گمان نمی کنم که او حتی بخواهد رشد کند."
ارزیابی سایمون از کاترینا دقیق بود. او نمی خواست که بزرگ شود و از ازدواج به عنوان راهی برای "اجتناب از بزرگ شدن" استفاده می کرد.

البته تمام روابط خوب عناصری از التیام را در چرخه خود دارند و برخی زمان ها زن نقش "مادر" رابرای شوهر خود و مرد نیز به نوبه ی خود نقش "پدر" را برای همسر خود بازی می کند. گرچه وقتی بیشتر اوقات به بازی کردن این نقش ها می پردازید به این معنا است که از رابطه برای باقی ماندن در حالتی "بچه گانه " و بی مسئولیت استفاده می کنید.

منبع:
کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" نوشته باربارا دی آنجلیس
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان