سلام
روز چهلم از چله ی سوم
و
پیام آخر
انهایی که گستاخی ان را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند
به یک انتخاب بزرگ دست زده اند
اما کار انها که از ان پس زنده می مانند دشوار است و سنگین
و زینب مانده است
کاروان اسیران در پی اش
و صف های دشمن تا افق در پیش راهش و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش
وارد شهر می شود
از صحنه بر میگردد ان باغ های سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گل های سرخ به مشام می رسد
وارد شهر جنایت ،پایتخت قدرت ،پایتخت ستم و جلادی شده است
آرام
پیروز
و سرا پا افتخار
بر سر قدرت و قساوت ، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می زند
سپاس خداوند را که این همه کرامت و و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد
افتخار نبوت
افتخار شهادت....
فتوای حسین این است
آری در نتوانستن نیز بایستن هست
انها که رفته اند کاری حسینی کرده اند
و انها که مانده اند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزدی اند
چهل روز روزمون رو با زیارت مولامون شروع کردیم
و در باقی روز مراقب بودیم
مراقب رفتارمون که جوری رفتار کنیم که در شان پیرو و شیفته ی ایشون باشه
چهل روز تلاش کردیم تا از گناهی پاک بشیم که منشا تمام گناهانه
مراقب این پاکی به دست اومده باشید...
التماس دعا