72 روز از پاکیم میگذره. انگیزم از ترک اولاش بیشتر جسمی بود اما باید بگم که اثراتش برای من بیشتر روحی و معنوی بود. در مورد عوامل موثر و کمک کننده در ترکم باید بگم که نماز یکی از عامل های بسیار تاثیرگذار بود و جدا از اون، اهداف و آرزوهام هم بخش دیگه ای از ماجرا بود. در ضمن، ماه رمضان هم همیشه برام تاثیر مثبتی در جلوگیری از شکست داشته. همین طور نقش کانون رو نمی تونم انکار کنم. جدا از موضوع ترک، اینجا خیلی چیزهای دیگه رو هم یاد گرفتم. مثل: نظم، مدیریت، اجتماعی شدن، فعالیت های گروهی، ناتوانی دربرقرای ارتباط با جنس مخالف و ... . در مورد اثرات بعد از ترک، باید بگم که الان دیدم به خدا خیلی تغییر کرده و ارتباط خیلی بهتری می تونم برقرار کنم. آرامشم خیلی بیشتر شده و به آینده و ازدواج امیدوارتر شدم. عصبانیتم رو میتونم کنترل کنم. در کل، خیلی احساس راحتی و سبکی میکنم. توصیم اینه که هیچ وقت سمت چیزهای تحریک کننده نرید. چون مثل باتلاقی میمونه که حتی یه لحظش هم میتونه آدم رو غرق کنه. نمازتون رو همیشه بخونید و در آخر هم این که اصل دین رو برید بشناسید؛ نه چیزهایی که صرفا از دین به گوشتون میرسه. مطمئنم خوبی هایی از دین میبینید که نظرتون رو خیلی تغییر میده...
انگیزم از ترک، آرامشی بود که ازم گرفته شده بود؛ چون می دونستم نفس این کار گناهه. همین طور، حس شرمساری بود که در من به وجود اومده بود و دوست نداشتم ادامه پیدا کنه. خ.ا واقعا مثل آب شوری میمونه که به آدم تشنه داده بشه. عامل اصلی ترکم، نیتی بود که کرده بودم و قول و قراری که با خدا گذاشته بودم. نماز اول وقت، خوندن قرآن، خوندن ادعیه، ذکر و گوش دادن به رادیو معارف و رادیو قرآن هم از دیگر عوامل تأثیرگذار در ترکم بودن. ضمن اینکه دیگه نسبت به خ.ا تنفر پیدا کرده بودم. همین طور، پیاده روی هم مؤثر بود؛ چون ورزش باعث دفع انرژی مازاد بدن میشه. کانون، هم از لحاظ روش های ترکی که داشت برام خیلی مفید بود هم اینکه فعالیت های مذهبی خیلی خوبی داشت. ضمن اینکه اینجا با الگوهای شخصیتی زیادی آشنا شدم. تو مسیر ترک، چندین و چند بار تا مرز شکست پیش رفتم اما همیشه دست خدا رو به چشم دل حس کردم که با وسایل مختلف نجاتم می داد. تو این جور موارد، همیشه باید منتظر یه صدا و نجوای درونی باشیم و تا آخرین لحظه باید مقاومت کرد و هرگز نباید تسلیم شد. از وقتی ترک کردم، خیلی حس خوشحالی میکنم. حس اراده و اعتماد به نفس میکنم. حس اینکه اگه یه چیزی رو با تمام وجود از خدا بخوای، حتما بهت میده. قدرت تفکرم بالاتر رفته و قدرت بدنیم هم بیشتر شده. خیلی اجتماعی تر شدم، کنترل شرایط بحرانی رو بهتر به دست گرفتم و توی تصمیمات هم کمی قاطع تر شدم. محبتم به خانواده بیشتر شده و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کردم. از همه مهم تر، راز و نیازم با خدا بیشتر شده. توصیه ی من اینه که حتما نماز اول وقت رو جدی بگیرید و تا جایی که میتونید خودتونو به خدا نزدیک و نزدیک تر کنید. برای پایداری در ترک، حتما نیت باید خالص باشه، توکل و ایمان باید سمت خدا باشه. در ضمن، هیچ وقت مغرور نشیم؛ هیچ وقت...
دلیل ترکم بیشتر از همه، حس تنفر از اعتیاد و همین طور، حس بی ارادگی ناشی از اون بود که این حس ها همراه با تلخ شدن لذت این کار، بزرگ ترین عامل موفقیتم بودن. الان بعد از ترک، دیگه اون حس ها رو ندارم و حس آرامش و رضایت از زندگی، جایگزینشون شده که خودش پیامدهای خوب دیگه ای مثل روابط بهتر با دیگران، بخشیدن، خواستن خوبی برای همه، احساس مسئولیت بیشتر و ... رو برام به دنبال داشته. مهم ترین مشکلی که داشتم این بود که نمی تونستم فکرم رو کنترل کنم و باعث شکستم می شد. تا این که شیوه ی به "تأخیر انداختن شکست" رو به کار گرفتم و با این شیوه، هر بار این کار رو به زمان دیگه ای موکول می کردم تا فقط اون لحظه نشکنم و در ادامش هم با تصور نگاه خدا به من، می تونستم خودم رو از اون حالت خارج کنم. بهترین روش هایی که باعث به تأخیر افتادن برای من می شد، آدامس جویدن، گوش دادن به رادیو و آهنگ هایی که ناخودآگاهمو مشغول کنه، عوض کردن محیط و قرار گرفتن در جمع، فعایت فیزیکی و راه رفتن، آواز خوندن و ... بود. در ضمن، یه روش کلی تر که قطعا تأثیرهای درازمدت تری رو به دنبال داره، اینه که بیایم و عادت های جدید رو جایگزینش کنیم که این موضوع، خودش ابعاد خیلی گسترده ای رو دربر می گیره؛ مثل ورزش که خصوصا برای طی کردن روزهای اول، واقعا عالیه. در ضمن، هرچند همه ی این ها خوبه، اما باید بگم بهتر از همه چیز، خداست. این حس حضور در برابر خدا بود که تونست لحظه های کوتاه ترک من رو به هم بچسبونه و باهاشون یه خط پیوسته از لحظه های پاکی درست کنه تا در نهایت به هدفم برسم. مورد دیگه اینکه به نظرم، حرکت آهسته و پیوسته خیلی مهمه؛ برای خودمون قرارهای معقول و شدنی بذاریم و قدم های کوچیکمون رو ادامه بدیم تا به مقصد برسیم. با خودمون روراست باشیم که واقعا چی برامون مهمه که به خاطرش پاک بمونیم؛ اگه واقعا برامون ارزشمنده، باید پای همه ی سختی هاش بمونیم. کلام آخر هم اینکه به هر چیز اعتیادآور از همون اول، قاطعانه "نه" بگیم؛ چرا که هر بار انجام دادنش مثل اضافه کردن یه هیزمه و وای از روزی که اینا آتیش بگیرن...
عامل اصلی موفقیتم رو دین می دونم و باید بگم که مهم ترین مشکلم در ترک، فکرم بود. به نظرم، ترک یه جور کامل تر شدنه؛ وقتی یاد بگیریم که می تونیم بعضی خواسته هامونو به تعویق بندازیم یا به خاطر رسیدن به هدفی سختی ها رو تحمل کنیم، این موضوع در تمام زمینه های زندگی به درد می خوره. مثلا احساس مسئولیتمون بیشتر میشه، تو درس ها پیگیرتر میشیم و ... . یادمون باشه، وقتی در کاری پایداری کنیم، حتما پیشرفت می کنیم...
برجسته ترین نقش توی موفقیتم همین کانون بود و جدای از اون، نماز اول وقت بود که خیلی بهم کمک کرد. تو مسیر ترک یاد گرفتم که اگر شکست خوردم، حواسم به خودم باشه تا این شکست، باعث نشه تا فکر یه شکست دیگه بهم غالب بشه؛ باید این فکر رو کنترل کنم تا کم کم از بین بره. ترک خیلی روی روحیم تأثیر گذاشته و دیگه از خودم ناراحت نیستم که این موضوع، خودش باعث شده تا روی قسمت های دیگه ی زندگیم بهتر بتونم فکر کنم و به عنوان مثال، احساس مسئولیتم بیشتر بشه. همین که حس می کنم پاک، رو به قبله ی خدا می کنم، واسم یه دنیا ارزش داره. حرف آخر هم این که ترک رو سخت نگیرین و غول نسازین ازش. اگر واقعا بخواین، حتما می تونین. یادمون نره که خدا خواسته اینجا باشیم؛ پس برکتی رو که جلو جلو فرستاده و حرکتش با ماست رو از خودمون دریغ نکنیم...