1400 دي 16، 12:00
چطورین؟!
من درگیر امتحانام
چند روزه میرم کتابخونه تا بهتر بتونم درس بخونم
لطفا اسم منم همیشه به عهدنامه هاتون اضافه کنین
.
.
.
.
.
نقل قول: از تاثیرات خوب پاکی بگین برامونمن پارسال فکر کنم همین موقع ها دیگه پاکی برام مهم نبود یه مدت از کانون رفتم. البته فکر کنم . قبلش مدال رجب و شعبان و رمضان مهم بود. ولی وقتش که رسید انقدر درگیر ناپاکی ها بودم که اصلا یادم رفت.
نقل قول: میدونم شرایطتون سخته میدونم همه چی بهم ریخته و با همین بهم ریختگی باید بهترین خودت باشی ولی اینو یادتون باشه خدا سخت ترین نقشاشو به ماهر ترین بازیگراش میده پس به شرایط سختت افتخار کن چون باعث رشد توعه
نقل قول: ایرانا من هنوز وقت نکردم در مورد دوتا شهید بخوانم.
امروز هر جور شده میخوانم
یه مستند از شهید سلیمانی دیدم. بسی تاثیر گذار.
من از زندگی شهدا چیزی نمیدونم. ولی خیلی وقتا گفتم اونا کمتر از ما تلاش کردن. چون فکر میکردم اونا یه بار عزمشون را جزم کردن و رفتن و شهید شدن و تموم.
اینو با بعض میگم من خیلی عزممو جزم کردم ولی نشد.
ولی قصه شهید سلیمانی خیلی فرق داشت. بارها عزمشون را جزم کردن. ولی خیلی طول کشید تا برسن.
تا حالا دقت نکرده بودم
نقل قول: از زندگی شهدا چیزی نمیدونم. ولی خیلی وقتا گفتم اونا کمتر از ما تلاش کردن. چون فکر میکردم اونا یه بار عزمشون را جزم کردن و رفتن و شهید شدن و تموم.
نقل قول: ولی قصه شهید سلیمانی خیلی فرق داشت. بارها عزمشون را جزم کردن. ولی خیلی طول کشید تا برسن.
نقل قول: ایرانا خب هرکسی یه مدل طرز فکری داره..مچکرم از نظرت رهایی جانم
هرکسی ممکنه یه برداشتی از حرفت داشته باشی..اگه آدم منفی باشه برداشت منفی..اگه مثبت نگر باشه برداشت خوب و مثبت
تو عجیب نیستی
نقل قول: ایرانا جانم پرسیده بودین تا حالا شده فکر کنین عجیبین؟ بله هرروز و همیشهمرسی از همزاد پنداریهاتون
درک من با آدمای اطرافم از همه چی متفاوته
وقتی حرف میزنم انگار تا الان با اصحاب کهف بودم نه اینکه من بهتر باشما نه کلا انگار فقط عجیبم
نقل قول: همیشه فکر میکردم اگر عاشورا بودم خیلی قاطع امام حسینو انتخاب میکردم، حق و باطل به این مشخصی!(: ...
ولی حالا میبینم اینجوریا نیست آدمی که چشم و گوش خودشو ببنده هیچ وقت حقو نمیبینه ، دلم نمیاد بگم طرف باطل بودم ولی خدا خودش از راه باطل همه رو نجات بده
نقل قول: نگاه ها سمتم زیاده دیگ نمیتونم حساب نکنم تا درگیری پیش میرم نمیتونم سکوت کنم امروز حتی کم مونده بود یکیو بزنم کم کم دارم اعتماد با نفسمو تو بیرون از دست میدم احساس میکنم دیگ تنهایی حتی نمیتونم برا برگه کپی کردن برم بیرون میترسم !!! نمیدونم چیکار کنم از طرفیم دخترینیستم که کم بیارم چیکار کنم ؟ باخودم میگم من باید از پس خودم بربیام من باید بتونم من میخوام یه پزشک بشم دانشجو بشم نباید بترسم میخوای بخاطر ترس بزاری ارزوهات برن؟؟؟؟ اما نمیدونم چجوری و چیکار کنم