1399 اسفند 4، 20:48
امروز روز پنجاهمم بود اما دلم گرفته بود...
من لذت آخرم را هم دادم رفت...
از انتخابم راضیم، به مفت گران بود اما حالا مانده ام با منی که قبلا لذتی نداشت و حالا دیگر هیچ لذتی ندارد.
شکر
قبلی هایش حل شد این هم هر وقت وقتش برسد ان شاء الله حل می شود...
حالا گریه هایم را کرده ام و بی حال می نویسم...
مهم این بود که تلاشم را کردم و خودم را سرزنش نخواهم کرد که می توانستم قدمی بردارم و بر نداشتم...
خدایا...
ای عزیز کرده من
تو ببین
تو باش
تو بشنو
برای من کافی ست...
عارفه/17دی/50 روز خوب
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)