1400 ارديبهشت 11، 22:59
1400 ارديبهشت 12، 0:11
عزیزدلم میدونم که شرایط برات سخته ، اونطوری که گفتی بنظر میرسه مامانت ملایم تر رفتار میکنه .. نظر من اینه که باهاش حرف بزنی بگو حال روحیم خوب نیست و انتظاری که از من دارین زیاده .. همه ی زندگی تو خلاصه نکن توی کنکور
من هم به خاطر خ.ا سال کنکور درس و کنار گذاشتم
خداحافظی کردن با کتابام خیلی برام سخت بود
من نمیگم بیخیال درست شو .. اصلا ولی سلامتی تو باید واست اولویت باشه
من میگم حتما با یه مشاور روان شناس صحبت کن ( لازم نیست اولش به خانواده ات بگی .. )
من وقتی رفتم پیش مشاورم مامانم فکر میکرد دارم میرم مشاوره تحصیلی برای کنکورم ... اما بعد یک ماه به مامان و بابام گفتم که دارم میرم پیش روان شناس ..
فکر نکن کسی که میره مشاوره بیماره و ...
به این فکر کن اگه ین حرفارو به زبون بیاری و گریه کنی چقدر سبک میشی
واست دعا میکنم گلم
خواهش میکنم خبرشو بده
من نگرانتم عزیزم
1400 ارديبهشت 12، 0:14
میخوایم واست جشن ده روزگی بگیریم
1400 ارديبهشت 12، 0:47
(1400 ارديبهشت 12، 0:11)رها Y نوشته است: روشنا جانم پیام تو خوندمخیلی ممنونم
عزیزدلم میدونم که شرایط برات سخته ، اونطوری که گفتی بنظر میرسه مامانت ملایم تر رفتار میکنه .. نظر من اینه که باهاش حرف بزنی بگو حال روحیم خوب نیست و انتظاری که از من دارین زیاده .. همه ی زندگی تو خلاصه نکن توی کنکور
من هم به خاطر خ.ا سال کنکور درس و کنار گذاشتم
خداحافظی کردن با کتابام خیلی برام سخت بود
من نمیگم بیخیال درست شو .. اصلا ولی سلامتی تو باید واست اولویت باشه
من میگم حتما با یه مشاور روان شناس صحبت کن ( لازم نیست اولش به خانواده ات بگی .. )
من وقتی رفتم پیش مشاورم مامانم فکر میکرد دارم میرم مشاوره تحصیلی برای کنکورم ... اما بعد یک ماه به مامان و بابام گفتم که دارم میرم پیش روان شناس ..
فکر نکن کسی که میره مشاوره بیماره و ...
به این فکر کن اگه ین حرفارو به زبون بیاری و گریه کنی چقدر سبک میشی
واست دعا میکنم گلم
خواهش میکنم خبرشو بده
من نگرانتم عزیزم
خودمم همین فکرو می کنم ولی متاسفانه کسی درک نمینه و همیشه چون تو درسم موفق بودم باید منتظر حرفهای زننده اطرافیان باشم و مامانم خودش خیلی به خاطر رفتار های بابام تحت فشاره و از یه طرف درک میکنه از یه طرف تحقیر
من یه پول محدودی دارم و حاضرم خرج کنم و برم پیش روانشاناس حالا حضوری یا غیره حضوریرولی تو حوزه روان شاناسی خیلی سخته ادم خوب میدا کنه مشاور خوب پیدا کنه منن کسی رو ندارم مشورت کنم نمی دونم باید پیش کی یا کدوم موسسه برم
بازم ممنون از همدردیت عزیزم
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1400 ارديبهشت 12، 0:49
دوستان برای دل بیقرار منم این شبا دعا کنید
امشب با ۲۰۰ روز پاکی از فیلم میرم پیش مولام
رکوردمو زدم ...
ان شاءالله بپذیره و گندکاری ای که کردم و به روم نیاره ...
امشب باید یه عهد توپ بست..
باید به فرق شکافته اش قسم بدم خدارو نجاتم بده ...
قسم به روزای پر از دردی که بدون میل و خواسته قلبی و جسمی و جنسی!!! به سمت فیلم رفتم اما هر لحظه اش تو به یادم بودی
میدونی چجوری؟
همون سکانس سریال امام علی که میخواستی عمروعاص و دنبال کنی و لخت شد و روتو برگردوندی ...
همیشه موقعدیدن اون فیلما این سکانس جلوی چشمم میومد ...
از خودم خجالت میکشیدم
آخرشم خودت نجاتم دادی
دستی و که گرفتی رها نکن ابالحسنم ...
انگار همین دیروز بود
که غرق گناه بود چشام
منِ از خود بی خود
غرق تماشای پورن!
ولی...
یه چیزی این وسط جور درنمیومد...
چشام غرق گناه
دلم ، چرا یادِ تو را؟
اینو شاید باید توی تاپیک درد و دل میزاشتم ولی دیگه اومد حسش نوشتم ...
من تک ستاره ی قلب ابالحسن ، علی علیه السلام میشم
1400 ارديبهشت 12، 0:50
سپاس شده توسط
1400 ارديبهشت 12، 1:45
اندکی درکت میکنم. منم قسمت گریه کردنا را خیلی وقته دارم. این که گفتی خواب خوبه هم درک میکنم. واقعا جدیدا خواب شده یه گزینه آرامش بخش.
فقط میتونم بگم زندگی کردن سخته. هر چی بیشتر در موردش میگردم میبینم زندگی کردن خیلی سخته.
قشنگم. نمیدونم رابطه ات با خدا چجوریه. ولی من یه دل دارم یه خدا. حقیقت اینه که واسه دوستی کم نمیگذاره. همیشه هست. خیلی مهربونه. خیلی. بیشتر برو پیش خدا. بیشتر باهاش حرف بزن. به من که خیلی آرامش داد. همین چند دقیقه پیش داشتم گریه میکردم. فشار زیادی بهم اومد. گریه سختی بود. قرآن را برداشتم متن فارسی اش را خواندم انقدر آروم شدم. منی که از گودی زیر چشمم و زشتی ای که اومده سراغم بخاطر فشارهای روحی این روزا حتی تو آینه به خودم نگاه نمیکنم که ناراحت نشم. انقدر بعد قرآن حالم خوب شد که چند تا عکس سلفی با قرآنم گرفتم. گفتم اینم یادگاری از شب قدر ۱۴۰۰ من و خدا.
قشنگم. عزیز دلم. شکست مرحله اول پیروزیه. بیا بلند شیم از نو شروع کنیم. منم میخوام برم حموم بیام از اول شروع کنم.
انشالله این دفعه بهتر عمل میکنیم
1400 ارديبهشت 12، 1:57
ماها خیلی قوی تر از اونی هستیم که فکر شو میکنیم
(1400 ارديبهشت 12، 0:47)Roshana نوشته است: خیلی ممنونمقربونت
خودمم همین فکرو می کنم ولی متاسفانه کسی درک نمینه و همیشه چون تو درسم موفق بودم باید منتظر حرفهای زننده اطرافیان باشم و مامانم خودش خیلی به خاطر رفتار های بابام تحت فشاره و از یه طرف درک میکنه از یه طرف تحقیر
من یه پول محدودی دارم و حاضرم خرج کنم و برم پیش روانشاناس حالا حضوری یا غیره حضوریرولی تو حوزه روان شاناسی خیلی سخته ادم خوب میدا کنه مشاور خوب پیدا کنه منن کسی رو ندارم مشورت کنم نمی دونم باید پیش کی یا کدوم موسسه برم
بازم ممنون از همدردیت عزیزم
میدونی منم خیلی از حرف اطرافیان دلخور میشدم
اما الان میبینم که هیچ اهمیتی نداشت و واقعا ارزش حرص خوردن و ناراحتی و نداره
تو هر کاری بکنی بقیه پشت سرت حرف میزنن
پس راهی و برو که باعثه شادیت میشه
من تهران نیستم اما آقای دکتر بهزاد چاووشی و از طریق اینستا میشناسم
میخوای برو سرچ کن ، پست هاشو ببین
اگه خوشت اومد وقت مشاوره بگیر
یه تیم هستن یعنی مشاور خانوم و آقا دارن ...
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1400 ارديبهشت 12، 3:57
ویرایش شده
الان پست هاتو خوندم و خیلی متاثر شدم. چه روزهای سختی رو گذروندی.
مقایسه خودم با تو درست نیست و تو روزهای سخت تری داشتی اما می خواستم فقط یک حقیقت اگه بتونم بهت بگم، بگم که میتونی بلند شی و زندگیتو به تنهایی و با دستای خالی بسازی.
من در شرایطی خواستم زندگیم رو درست کنم که هیچ کس کمکم نمی کرد. وقتی رفتم مرکز مشاوره گفتم می خوام طرحواره درمانی شروع کنم و تست دادم روان شناسان گفت از سیزده تا تله شما هشت تا داری که سه تاش حاده.
روزهای بسیار پیچیده ای رو پشت سر گذاشتم اما شد.
من تله شکست کمالگرایی و اطاعت شدید داشتم که همین الان نمیدونم علایقم چیه از بس همیشه مطیع بودم مبادا بقیه دوسم نداشته باشن. من همیشه تحسین می شدم بابت مسئولیت پذیریم اما در واقع من اینقدر می ترسیدم بقیه دوسم نداشته باشم که هر کار می گفتن گوش می کردم...
من هم تیزهوشان خوندم و بسیار کمبود توجه داشتم تو دوران بلوغ که همه نیاز به توجه داریم. درسم متوسط بود اونجا که همه چیز سخت بود و من برای معدل ۱۹/۵ غصه می خوردم چون هیچ وقت تشویق نشدم و معلمامون همیشه توجهشون به یک عده خاص بود.
احساس بی ارزشی می کردم و دوستی نداشتم. برای بقیه یک پادو بودم ولی دلم به همین خوش بود که منو تو جمعشون تحمل می کنن...
خیلی سخت بود، من خیلی به سختی دانشگاه قبول شدم و البته نه رشته ی خیلی خوبی.
بماند.
می خوام بهت بگم اینجا لحظه تولد توئه،
تنها یاور تو خودتی تنها حامی تو خودتی باید خودت به خودت کمک کنی. از هیچ کدوم از اعضای خانواده انتظار نداشته باش.
اونا خودشون درگیر تله های شدیدی هستن اینطور که تعریف کردی.
یه خاطره دیگه هم می خواستم برات بگم
داداش من خیلی ضایعم می کرد تو بچگیام. حتی اگه حق با من بود طوری می پیچوند قضیه رو که به نفع خودش تموم می شد. یه روز که حالش خوب بود بهم گفت تو اگه حس کنی ضایع شدی ضایع شدی، من خیلی تعجب کردم چون فکر می کردم بابت حرف اونه که من ضایع شدم در صورتیکه حق با اون بود.
و بیشتر بیا پیشمون، اینجا ما کلی به هم کمک می کنیم و به هم انرژی میدیم. مطمئنا زندگی هر کس در حد و اندازه ظرفیت اون فرد سخته، اصلا ذات زندگی سخته،
چندتا کار پیشنهاد می کنم بکنی
اول اینکه فیلم uyare رو ببین برای من خیلی الهام بخش بود. به فارسی اسمش صعود ترجمه شده.
دوم اینکه توانایی خودت در بهبود حال خودت رو دست کم نگیر. خودت اگه پشت خودت باشی یک کوه پشتته
خودمراقبتی رو با ما دنبال کن، حالت بهتر میشه.
بلند شو خواهری
من مطمئنم تو میتونی
ما هم اینجا پیشتیم
سوم اینکه یادت باشه توانایی های تو از بین نرفتن فقط فعلا خاموشن. تو هر وقت بخوای میتونی دوباره روشنشون کنی نهایتا یمدت طول می کشه تا موتورت گرم شه اما تو همون روشنایی که بودی، میتونی بگردی از لابلای خرده شکسته های دلت اون دختر درسخون رو دوباره بسازی. احتمالا یک سال عقب بیفتی اما یک سال در مقابل یک عمر که برای خودت تباه شده در نظر گرفتی هیچ هیچه.
مرکز مشاوره آقای شهاب مرادی من تعریفشو شنیدم که مشاورانی خوب میارن اما به اسم نمی شناسمشون. شهاب مرادی یه سایت داره حتما اونجا اطلاعات مرکز مشاوره ش هست.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
1400 ارديبهشت 12، 7:37
هرکه در این دیر مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
نه تو می مانی،
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
...........................
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
و در آخر
توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتما
1400 ارديبهشت 12، 9:06
پیام هاتون پر از عشقه
حال آدم خوب میشه به خدا
مرسی که هستین
1400 ارديبهشت 12، 9:08
خداروشکر استادم راضی بود
دیشب خیلی کم خوابیدم و سعی کردم آماده اش کنم
خیلی خوشحالممم واقعااا
شب سختی بود ولی ارزش شو داشت
سپاس شده توسط
1400 ارديبهشت 12، 9:32
(1400 ارديبهشت 12، 1:45)_رعنا_ نوشته است: روشنا جانمخیلی ممنون رعنای عزیزم
اندکی درکت میکنم. منم قسمت گریه کردنا را خیلی وقته دارم. این که گفتی خواب خوبه هم درک میکنم. واقعا جدیدا خواب شده یه گزینه آرامش بخش.
فقط میتونم بگم زندگی کردن سخته. هر چی بیشتر در موردش میگردم میبینم زندگی کردن خیلی سخته.
قشنگم. نمیدونم رابطه ات با خدا چجوریه. ولی من یه دل دارم یه خدا. حقیقت اینه که واسه دوستی کم نمیگذاره. همیشه هست. خیلی مهربونه. خیلی. بیشتر برو پیش خدا. بیشتر باهاش حرف بزن. به من که خیلی آرامش داد. همین چند دقیقه پیش داشتم گریه میکردم. فشار زیادی بهم اومد. گریه سختی بود. قرآن را برداشتم متن فارسی اش را خواندم انقدر آروم شدم. منی که از گودی زیر چشمم و زشتی ای که اومده سراغم بخاطر فشارهای روحی این روزا حتی تو آینه به خودم نگاه نمیکنم که ناراحت نشم. انقدر بعد قرآن حالم خوب شد که چند تا عکس سلفی با قرآنم گرفتم. گفتم اینم یادگاری از شب قدر ۱۴۰۰ من و خدا.
قشنگم. عزیز دلم. شکست مرحله اول پیروزیه. بیا بلند شیم از نو شروع کنیم. منم میخوام برم حموم بیام از اول شروع کنم.
انشالله این دفعه بهتر عمل میکنیم
منم شروع کردم بیا بترکونیم
سپاس شده توسط